• (1)تعریف: a paste of sand, lime or gypsum, or the like, and water that hardens when it dries, used esp. to cover walls and ceilings. • مشابه: cement, grout, mortar, plaster of Paris, roughcast, Spackle, stucco
• (2)تعریف: a medicinal or cosmetic paste that is applied to the body. • مشابه: cast, pack, poultice
[ترجمه گوگل]صبر گچ همه زخم هاست [ترجمه ترگمان]صبر و شکیبایی نشان از همه زخم ها است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Patience is a plaster for all sores.
[ترجمه گوگل]صبر گچ همه زخم هاست [ترجمه ترگمان]صبر و شکیبایی برای همه زخم ها مثل گچ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He mixed up some plaster to repair the wall.
[ترجمه Saeid.T] او مقداری پلاستر مخلوط کرد ( به طور عامیانه، چاق کرد ) برای تعمیر دیوار . ( البته دیواری که ما میبینیم یا میدونیم درمورد کدوم دیوار حرف می زند ) معنی پلاستر را در قسمت پیشنهادات کاربران مینویسم.
|
[ترجمه گوگل]برای تعمیر دیوار مقداری گچ مخلوط کرد [ترجمه ترگمان]او مقداری گچ برای تعمیر دیوار برداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The plaster on the walls has been removed to expose the original bricks underneath.
[ترجمه گوگل]گچ روی دیوارها برداشته شده است تا آجرهای اصلی زیر آن نمایان شود [ترجمه ترگمان]گچ دیوارها برای افشای آجرهای اصلی تحتانی از دیوار برداشته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The plaster on the walls was cracked and flaking.
[ترجمه گوگل]گچ روی دیوارها ترک خورده و پوسته پوسته شده بود [ترجمه ترگمان]دیوار گچی دیوار ترک خورده و پوسته پوسته شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Chip out the plaster with a steel chisel.
[ترجمه گوگل]گچ را با یک اسکنه فولادی خرد کنید [ترجمه ترگمان]با قلم فولادی، چیپ را از زمین بیرون بیاورید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It was made of plaster, hard and white and lifeless, bearing no resemblance to human flesh.
[ترجمه گوگل]از گچ، سخت و سفید و بی جان ساخته شده بود و هیچ شباهتی به گوشت انسان نداشت [ترجمه ترگمان]این تصویر از گچ و سفید و بی روح ساخته شده بود و هیچ شباهتی به گوشت انسان نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His broken leg was encased in plaster.
[ترجمه گوگل]پای شکسته اش در گچ پوشانده شده بود [ترجمه ترگمان]پای شکسته اش با گچ پوشیده شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He's got his leg in a plaster cast.
[ترجمه گوگل]او پایش را در گچ گرفته است [ترجمه ترگمان]پایش را در گچ گچ گرفته اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The plaster cast is used to keep the leg immobile.
[ترجمه گوگل]از گچ برای بی حرکت نگه داشتن ساق پا استفاده می شود [ترجمه ترگمان]سنگ گچ برای ثابت نگه داشتن پا به کار می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It had a high ceiling, ornamented with plaster fruits and flowers.
[ترجمه گوگل]سقف بلندی داشت که با میوهها و گلهای گچی تزئین شده بود [ترجمه ترگمان]سقف بلندی داشت که آراسته به میوه های گچ و گل تزیین شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Before painting, fill all the cracks in the plaster.
[ترجمه گوگل]قبل از رنگ آمیزی، تمام شکاف های گچ را پر کنید [ترجمه ترگمان]قبل از نقاشی، تمام شکاف های موجود در گچ را پر کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] اندود - گچ - گچکاری کردن - روکش - پلاستر [پلیمر] مشمع، گچ
انگلیسی به انگلیسی
• mortar, wall covering made from lime; gypsum, cast; compress; bandage, band aid apply plaster, apply mortar; stick, glue; apply a cast; defeat (slang) plaster is a smooth paste made of sand, lime, and water, used to cover walls and ceilings inside buildings. if you plaster a wall or ceiling, you cover it with a layer of plaster. a plaster is a strip of sticky material with a small pad, used for covering small cuts or sores on your body. if your leg or arm is in plaster, it has a plaster cast on it to protect a broken bone. see also plastered.
پیشنهاد کاربران
به عنوان فعل: گچ گرفتن پوشاندن خواباندن ( مو ) به طور گسترده به نمایش گذاشتن
چسب زخم گچ کاری کردن، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف، دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن، گچ زدن، گچ مالیدن، ضماد انداختن، مشمع انداختن، علوم مهندسی: اندود، اندود کردن، اندودن، معماری: پوشاندن
سید سعید مهدوی با ریز شدن در نوع کا برد پلاستر که در معانی به تعدادی از آنها اشاره شده مترادف خیلی نزدیک به این کلمه مومیا یا مومی است که هنوز نیز توسط پزشکان سنتی جهت رفع مشکلات دیسک و مهره و شکستگی مرکب از این ماده همانند گچ کاری تا بهبود کامل بر روی جراحت استفاده می شود و در تایلند و چین نیز بعنوان آخرین راه بدن شکسته شده و خورد شده را توسط گل تا مدت یک تا هفت روز می پوشاندند و از ماده مومیا در مومیایی اجساد نیز استفاده می گردد ن؟دکترین واژه به پلاستر همان مومیا است و چسب درست نیست. در صورت مفید بودن لطفا یک پیام را به شماره ۰۹۱۸۰۰۷۳۷۱۷ بفرستید ... [مشاهده متن کامل]
Her face was plastred with make up
( در معماری ) اندود کردن، ( سطحی را ) پوشاندن
گچ کار کردن
{پزشکی} پلاستر : پلاسترها توده های چسبنده جامد یا نیمه جامدی هستند که بر روی یک ماده پشتی منتشر شده اند و برای استعمال خارجی بر روی بخشی از بدن به منظور حفاظت یا منفعت دارویی مواد افزوده طراحی شده اند.
His broken leg was encased in plaster: پای شکسته اش، گچ گرفته شد.
● چسب زخم ● بتونه ( زدن ) ، لایه زیرین مربوط به رنگ اصلی ( را زدن ) ، در نقاشی ساختمان معروف هست به گچ سیاه چون یه مقدار تیره تر از گچ سفید روی کار هستش
Plaster یعنی چسب زخم
Her leg in plaster پاش تو گچه اون دختره. 1_برای شکستن پا میگیم ( گچ ) 2_برای گچ کاری خونم استفاده میشه. 3_مورد سومم چسپ زخمه که پدر کامنتارو در آوردید از بس نوشتیدش🥲😂
معانی پلاستر در کاربرد اسم 1. چسب زخم 2. در بنایی به لایه ای از گچ اعم از سفید یا سرخ یا بَشنه سیمانی که بر روی دیواری با زیرلایه معمولا ناهموار کشیده می شود تا سطحی معمولا به صورت صاف و هموار حاصل شود، گفته می شود
plaster ( علوم دارویی ) واژه مصوب: مشمّع تعریف: ترکیبی خمیری شکل که می توان آن را بر روی پوست پهن کرد و به آن چسباند
پانسمان
مرحم ، چسب زخم
به معنی �چسب زخم� هم میشه
اسم ( noun ) : a soft mixture of sand and cement and sometimes lime with water, for spreading on walls, ceilings, or other structures, to form a smooth hard surface when dried. "a little plaster of red mud" ... [مشاهده متن کامل]
مَلات بنّایی گچ آتل بندی ( برای شکستگی استخوان ) an adhesive strip of material for covering cuts and wounds. چسب زخم، باند پانسمان ( verb ) فعل: cover ( a wall, ceiling, or other structure ) with plaster. گچ اندود کردن apply a plaster cast or medical plaster to ( a part of the body ) . قرار دادن پانسمان و بانداژ روی زخم. bomb or shell ( a target ) heavily. بمب افکنی