nest

/ˈnest//nest/

معنی: لانه، پاتوغ، اسایشگاه، اشیانه، نشیمن، پیچیدن، اشیانهای کردن، لانه ساختن، اشیان کردن، اشیان گرفتن، در محل محفوظی جای گرفتن
معانی دیگر: آشیانه، کابوک، کابوشک، (پرنده یا حشره و غیره) انبوه، دسته ی بزرگ، کلنی، کاشانه، استراحتگاه، رامشگاه، آسودگاه، جای دنج، (تداعی منفی) مخفیگاه، محل تجمع، پاتوق، محفل، (دسته ای از چیزهای مشابه یا چیزهایی که در یک محفظه یا جایگاه جای بگیرند) یک دست، (ارتش) آشیان آتشبار، لانه ی توپخانه، سنگرآتشبار، آشیانه ی تیربار، لانه کردن یا ساختن، آشیان کردن یا ساختن، در آشیان زیستن، (چیزهای شکستنی را) لفاف پیچی کردن، (یک دست از چیزی را) در داخل هم جا دادن، پهلوی هم جور کردن، (کامپیوتر - داخل کردن یک فرمان در آغاز یا میان یا پایان یک فرمان دیگر) لانه بندی، لانه بندی کردن، تودرتو کردن، حلقه حلقه کردن، (محل تخم ریزی یا بچه آوری ماهی یا لاک پشت یا زنبور سرخ و غیره) گشتگاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a structure used by a bird to lay eggs and rear young, often constructed on a tree, in high grass, or in a cavity using twigs, fibers, and the like.

(2) تعریف: any place constructed or used by an animal to lay eggs or rear young.

(3) تعریف: a number of animals inhabiting a single nest.

- a nest of hornets
[ترجمه گوگل] لانه هورنت
[ترجمه ترگمان] یک آشیانه زنبور عسل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a comfortable place for seclusion or retreat.

(5) تعریف: a group of objects of graduated size that can be fit within one another.

(6) تعریف: a place where rapid growth or free development of something is encouraged, or the people who frequent it; hotbed.

- a nest of controversy
[ترجمه گوگل] لانه ای از جنجال
[ترجمه ترگمان] یک لانه بحث و جدل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a nest of thieves
[ترجمه گوگل] لانه دزدان
[ترجمه ترگمان] یک لانه دزد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: nests, nesting, nested
(1) تعریف: to place within one another.

- He nested the mixing bowls for easy storage.
[ترجمه گوگل] او کاسه های همزن را برای نگهداری آسان لانه کرد
[ترجمه ترگمان] او the را برای انبار آسان nested ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to put into or as if into a nest.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: nester (n.)
(1) تعریف: to construct or occupy a nest and rear young.
مشابه: burrow, nestle

- Many birds nest here in spring.
[ترجمه گوگل] بسیاری از پرندگان در بهار در اینجا لانه می سازند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از پرندگان در بهار اینجا لانه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to easily fit within one another, as like objects of graduated sizes, such as boxes or bowls.

(3) تعریف: to go out searching for birds' nests.

جمله های نمونه

1. a nest of giant mountains
یک رشته کوه های غول آسا

2. a nest of measuring spoons
یک دست قاشق ویژه ی اندازه گیری

3. a nest of picnic plates
یک دست بشقاب پیک نیک (که در درون هم جا می گیرند)

4. a nest of thieves and criminals
پاتوق دزدان و تبهکاران

5. the nest was on the fork of the tree's upper branch
لانه در محل انشعاب شاخه ی بالایی درخت بود.

6. they nest fragile products in a mass of plastic chips and cotton
آنها تولیدات زود شکن را در توده ای از پلاستیک ریزه شده و پنبه جاسازی می کنند.

7. some birds nest in trees
برخی پرندگان در درخت لانه می کنند.

8. the tables nest and can be stored easily
میزها روی هم سوار می شوند و انبار کردن آنها آسان است.

9. feather one's nest
با استفاده (یا سو استفاده) از وضع پولدار شدن،حیف و میل کردن

10. a machine gun nest
آشیان مسلسل

11. . . . for a phoenix's nest is lofty
. . . که عنقا را بلند است آشیانه

12. a pigeon homes to its nest
کبوتر به لانه ی خود برمی گردد.

13. most birds rest in their nest
بیشتر پرندگان در آشیانه ی خود استراحت می کنند.

14. we were attacked by a nest of mosquitos
انبوهی پشه به ما حمله ور شدند.

15. a bird makes wing toward her nest
پرنده ای به سوی لانه ی خود پرواز می کند.

16. his comments stirred up a hornet's nest
اظهارات او دردسر و جنجال زیادی ایجاد کرد.

17. she loved to go to her cozy little nest and write poetry
او عاشق این بود که به کاشانه ی دنج و کوچک خود برود و شعر بنویسد.

18. They have a little nest egg tucked away somewhere for a rainy day.
[ترجمه گوگل]آنها یک تخم لانه کوچک دارند که در جایی برای یک روز بارانی جمع شده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک لانه کوچک در جایی برای روز بارانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The swallows are building a nest under the roof of our house.
[ترجمه گوگل]پرستوها زیر سقف خانه ما لانه می سازند
[ترجمه ترگمان]پرستوها در زیر سقف خانه ما لانه می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The bird befouled its own nest.
[ترجمه گوگل]پرنده لانه خودش را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]پرنده لانه خود را آلوده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The blackbird's nest contained four eggs.
[ترجمه گوگل]لانه پرنده سیاه شامل چهار تخم بود
[ترجمه ترگمان]لانه پرنده ای چهار تخم مرغ داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The bird loves her nest.
[ترجمه گوگل]پرنده عاشق لانه اش است
[ترجمه ترگمان]پرنده عاشق لانه خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Pointing upwards, he indicated a large nest high in the tree.
[ترجمه گوگل]با اشاره به سمت بالا، لانه بزرگی را در بالای درخت نشان داد
[ترجمه ترگمان]در حالی که به بالا اشاره می کرد، یک لانه بزرگ در درخت نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I can see an eagle's nest on the rocks.
[ترجمه گوگل]می توانم لانه عقابی را روی صخره ها ببینم
[ترجمه ترگمان]من می توانم یک لانه عقاب را روی صخره ها ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. A family of mice had made their nest in the roof.
[ترجمه گوگل]خانواده ای از موش ها لانه خود را در پشت بام ساخته بودند
[ترجمه ترگمان]خانواده ای از موش ها در سقف لانه کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The owl seems to have deserted its nest.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد جغد لانه خود را رها کرده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد جغد لانه خود را خالی کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لانه (اسم)
den, lair, nest

پاتوغ (اسم)
joint, recourse, station, nest, haunt, flash house, port of call, hangout, howff, rendezvous, resort

اسایشگاه (اسم)
hospice, nest, sanatorium, sanitarium, pesthouse, rest home, sanatarium, sanitorium

اشیانه (اسم)
nest

نشیمن (اسم)
house, seat, breech, nest

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

اشیانهای کردن (فعل)
nest

لانه ساختن (فعل)
nest

اشیان کردن (فعل)
nest

اشیان گرفتن (فعل)
nest, nestle

در محل محفوظی جای گرفتن (فعل)
nest

تخصصی

[کامپیوتر] لانه ای کردن، داخل هم ساختن قرار دادن یک ساختار، درون ساختار دیگری از همان نوع .
[زمین شناسی] آشیانه، لانه تمرکز یا تراکمی از برخی عناصر نسبتا شاخص و مشخص یک جنبه یا وجه توپوگرافیک، مانند تمرکزی از قلوه سنگها در یک لایه ماسه ای یا تراکمی از ادخالها در یک سنگ آذرین خصوصا یک توده کوچک و مخزن مانند از کانه یا کانه هایی مشخص که درون سازندی دیگر قرار گرفته اند.

انگلیسی به انگلیسی

• structure in which a bird lays eggs and cares for its young; any animal's lair; brood of animals; object shaped like a bird's nest; shelter, retreat; place where something (often bad) flourishes; set of things that fit one into another
build a nest; search for bird's nests; arrange something inside something else; make homey or home-like
a nest is a place that birds, insects, and some other animals make to lay eggs in or give birth to their young in.
when a bird nests somewhere, it builds a nest and settles there to lay its eggs.

پیشنهاد کاربران

چیدمان تعدادی از یک چیز ( مثل قطعه ) در یک جا
refuge, den, haunt, hideaway, retreat
آشیانه ساختن، لانه ساختن؛ لانه، آشیانه
آشیانه تیربار، آسایشگاه، پاتوق، آشیان کردن، آشیان گرفتن، درمحل محفوظی جای گرفتن، پیچیدن، علوم نظامی: سنگر بتونی
nest
از نگر ریشه شناختی همریشه با واژه های نِشین ، نِشینه ، نِشست است ، واکاوی : nest : ne - st
- ne : پیشاوند به مینش به سوی پایین ، زیر ، تَه و همریشه با پیشوند ن - پارسی در کارواژه هایی چون : نِواختن ، نِمودن، نِشستن ، نِگریستن ، نِوشتن ، . . .
...
[مشاهده متن کامل]

st : این ستاک ریشه ی کارواژه های انگلیسی sit , set و آلمانی sitzen , setzen به مونه ی نِشستن است.
مینش راستین nest به فارسی امروز : جایی را برای یکجا نشینی برگزیدن و در آن آرام گرفتن ( مستقر شدن ، قرار گرفتن )
مینه های پارسی : آشیان ، آشیانه ، نِشیم ، نِشیمان، نِشیمن
گرته بَرداری : نِشِس ، نِشِست، نِشاس، نِشاست ، نِشَستگاه ، نِشستاد

nest ( n ) ( nɛst ) =a hollow place or structure that a bird makes or chooses for laying its eggs in and sheltering its young
nest
در حالت فعل، می تونه معنای تنیده شدن هم بده.
مثال: Human systems nest and interact
یعنی نظام های انسانی در یکدیگر تنیده می شوند و با هم تعامل دارند.
لانه و آشیانه پرندگان
تودرتو
دسته بندی
nest ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش )
واژه مصوب: آشیانه
تعریف: ساختاری که در آن جانوران، به ویژه پرندگان، تخم می گذارند یا تولیدمثل می کنند
در اصل به معنای لانه یا اشیانه پرندگان هست
دوستان عزیز nest به معنی آشیانه ی پرندگان هست نه آشیانه زنبور یا. . .

آشیانه زنبور عسل
لانه ی پرنده
لانه پرندگان
جایگاه - پایگاه - نقطه اتکا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس