provisional

/prəˈvɪʒənl̩//prəˈvɪʒənl̩/

معنی: مشروط، شرطی، سپنج، موقتی، موقت
معانی دیگر: کوته زمان، دم گذر (provisionary هم می گویند)، (قدیمی) پیش نگرانه، آینده نگرانه، محتاطانه، (پست) تمبر موقت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: provisionary (adj.), provisionally (adv.)
• : تعریف: adopted on a temporary or tentative basis until something permanent is established; conditional.
مترادف: conditional, provisory, tentative
متضاد: definitive, final, permanent
مشابه: acting, contingent, dependent, interim, makeshift, probationary, stopgap, temporary

- A provisional government is in control of the country until elections can be held.
[ترجمه گوگل] دولت موقت تا زمان برگزاری انتخابات کنترل کشور را در دست دارد
[ترجمه ترگمان] یک دولت موقت تا زمان برگزاری انتخابات کنترل کشور را در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This is only a provisional solution.
[ترجمه گوگل] این فقط یک راه حل موقت است
[ترجمه ترگمان] این فقط یک راه حل موقتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a provisional appointment
به کار گماشتگی موقت

2. a provisional government
دولت موقت

3. It was announced that the times were provisional and subject to confirmation.
[ترجمه گوگل]اعلام شد که زمان ها موقتی و مشروط به تایید است
[ترجمه ترگمان]اعلام شد که زمان، موقتی و منوط به تایید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We accept provisional bookings by phone.
[ترجمه Mrjn] ما رزرو های موقت را تلفنی قبول میکنیم
|
[ترجمه گوگل]ما رزروهای موقت را از طریق تلفن می پذیریم
[ترجمه ترگمان]ما provisional را با تلفن قبول می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A provisional military government took office .
[ترجمه ونوس] یک دولت نظامی موقت روی کار آمد
|
[ترجمه گوگل]یک دولت نظامی موقت روی کار آمد
[ترجمه ترگمان]یک دولت موقت نظامی دفتر را به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These dates are only provisional.
[ترجمه گوگل]این تاریخ ها فقط موقتی هستند
[ترجمه ترگمان]این تاریخ ها تنها موقتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You have to get a provisional licence until you pass your test.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که آزمون خود را قبول نکنید باید مجوز موقت بگیرید
[ترجمه ترگمان]تو باید مجوز موقت بگیری تا وقتی که test رو قبول کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If not a provisional card another way of permission to be seen properly at meaningful auditions.
[ترجمه گوگل]اگر کارت موقت نیست، راه دیگری برای اجازه دیده شدن مناسب در استماع معنادار است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The booking is only provisional.
[ترجمه گوگل]رزرو فقط موقت است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These tracheoles may be termed the larval or provisional tracheoles, and they extend in bundles into the developing lacunae.
[ترجمه گوگل]این تراشه‌ها را می‌توان لارو یا تراکئول موقت نامید و به صورت دسته‌هایی به داخل لکون‌های در حال رشد گسترش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]این tracheoles ممکن است فرآیند لاروی یا موقت نامیده شوند، و آن ها در دسته های into در حال توسعه گسترش می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the year ending March 1991 provisional estimates are 204 thousand such births or 2 7% of total births.
[ترجمه گوگل]در سال منتهی به اسفند 91 برآوردهای موقتی 204 هزار مورد از این ولادت ها یا 27 درصد کل تولدها را برآورد می کند
[ترجمه ترگمان]در پایان سال ۱۹۹۱، برآورده ای موقتی در سال ۱۹۹۱، ۲۰۴ هزار مورد از این تولدها یا ۲ درصد از کل تولدها را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was talk of preparing an Ulster provisional government and creating an Ulster Volunteer Force.
[ترجمه گوگل]صحبت از تهیه یک دولت موقت اولستر و ایجاد یک نیروی داوطلب اولستر بود
[ترجمه ترگمان]صحبت هایی در مورد آماده سازی دولت موقت Ulster و ایجاد یک نیروی داوطلب آلستر انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cobbled together from 26 provisional decrees and executive orders, the economic-recovery programme is an ambitious inventory of investment and austerity.
[ترجمه گوگل]برنامه احیای اقتصادی که از 26 فرمان موقت و فرمان اجرایی تشکیل شده است، فهرستی جاه طلبانه از سرمایه گذاری و ریاضت است
[ترجمه ترگمان]از ۲۶ حکم موقتی و دستورها اجرایی، برنامه بهبود اقتصادی یک فهرست بلند پروازانه برای سرمایه گذاری و ریاضت اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Barr's schema was provisional, and although he did later rework the plan he made no major revisions.
[ترجمه گوگل]طرح بار موقتی بود، و اگرچه او بعداً طرح را دوباره کار کرد، اما هیچ تجدیدنظر عمده ای انجام نداد
[ترجمه ترگمان]طرح بار موقتی بود، و اگر چه او بعدا در این برنامه تجدید نظر کرد، هیچ تجدید نظر بزرگی انجام نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The provisional government, fearing that Santa Anna might be the source of later trouble, agreed to his departure.
[ترجمه گوگل]دولت موقت، از ترس اینکه ممکن است سانتا آنا منشأ مشکلات بعدی شود، با رفتن او موافقت کرد
[ترجمه ترگمان]دولت موقت، که بیم آن داشت که سانتا آنا ممکن است منشا دردسر بعدی باشد، با رفتن او موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشروط (صفت)
qualified, contingent, limited, conditional, conditioned, provisional, constitutional, eventual, stipulated

شرطی (صفت)
provisory, conditional, provisional, eventual

سپنج (صفت)
transitory, temporary, provisional, impermanent, interim

موقتی (صفت)
temporary, temporal, jackleg, provisional, impermanent, interim

موقت (صفت)
temporary, provisory, provisional, impermanent, interim

تخصصی

[حقوق] موقت، مشروط

انگلیسی به انگلیسی

• temporary, interim; conditional, contingent; tentative, effective at the moment but subject to change
something that is provisional has been arranged or appointed for the present time, but may be changed in the future.

پیشنهاد کاربران

غیر قطعی ( بانکی )
غیر قطعی
موقتی
گذرا
مشروط
🗣️ پِر وِ ژِ ناٰل
ADJECTIVE
موقت - غیر قطعی - نهایی نشده
توضیح: موقتاً حرکتی داشتن تا که بعداً به تفصیل بررسی صورت بگیره و روش کامل فکر کنن و نهایی و قطعی بشه
SYN: ( somehow )
temporary
...
[مشاهده متن کامل]

▪️ provisional ruling
حکم موقت دادگاه
e. g.
Stakes high as South Africa brings claim of genocidal intent against Israel
Israel’s decision to defend itself at the international court of justice will make it harder for it to brush aside any adverse finding
. . .
The wheels of global justice – at least interim justice – do not always grind slowly.
South Africa’s request for a provisional ruling is in line with a broader trend at the ICJ for such rulings. Parties have been seeking – and obtaining – provisional measures with increasing frequency: in the last decade the court has indicated provisional measures in 11 cases, compared with 10 in the first 50 years of the court’s existence ( 1945 - 1995 ) .

آزمایشی هم معنی میده بعضی مواقع
هم معنی tentative
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : provide / provision
✅️ اسم ( noun ) : provision / provider
✅️ صفت ( adjective ) : provisional
✅️ قید ( adverb ) : provisionally
✅ کلمه ربط ( conjunction ) : provided / providing
موقتی
موقتی و مشروط
موقت
or the present time but likely to change
مثال:
a provisional government
These dates are only provisional

بپرس