gaff

/ˈɡæf//ɡæf/

معنی: خاده، گفتار بیهوده، چنگک، حیله، نیزه، سیخک، قهقهه، شوخی فریبنده، ازمایش سخت، تفریحگاه ارزان، قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری، گول زدن، با صدای بلند خندیدن، قلابدار کردن، قماربازی کردن
معانی دیگر: نیزه ی قلابدار (که ماهیگیران برای بلند کردن ماهی های بزرگ از آن استفاده می کنند)، مهمیزک، (در کشتی) تیر فرعی دکل، میله ی پرچم دکل، (عامیانه) وسیله ی گول زنی، حقه، ترفند، (عامیانه - انگلیس) تئاتر ارزان، رقاصخانه ی ارزان، با نیزه ی قلابدار ماهی را بلند کردن، (عامیانه - بیشتر در انگلیس) حقه زدن، (انگلیس - عامیانه) حرف چرند، یاوه، خنده بلند، انتقاد، نفرین، پیرمردپرحرف، فریاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a metal hook with a handle, used to land large fish.

(2) تعریف: a spar that extends or supports the upper edge of certain sails.
مشابه: yard

(3) تعریف: a hook or spur as found on a climbing iron.

(4) تعریف: a trick; hoax.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gaffs, gaffing, gaffed
(1) تعریف: to hook or pull in (a fish) using a gaff.

(2) تعریف: to deceive; trick.

جمله های نمونه

1. blow the gaff
(عامیانه - انگلیس) دهن لقی کردن،سری را فاش کردن

2. stand the gaff
(عامیانه) تاب آوردن،خوب تحمل کردن،ظرفیت داشتن (تحمل شوخی یا سختی)

3. Even with the gaff in it, it took another hour to drag the fish into the back of the boat.
[ترجمه گوگل]حتی با وجود گاف در آن، یک ساعت دیگر طول کشید تا ماهی به پشت قایق کشیده شود
[ترجمه ترگمان]حتی با the در آن، یک ساعت دیگر طول کشید تا ماهی ها را به عقب قایق کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hanging the gaff down can spill the wind out of the sail.
[ترجمه گوگل]آویزان کردن گاف می تواند باد را از بادبان بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]به همراه the می تواند باد را از بادبان بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The pioneers were individualists. And theydid stand the gaff .
[ترجمه گوگل]پیشگامان فردگرا بودند و آنها گاف را تحمل کردند
[ترجمه ترگمان]The individualists بودند و theydid در جایگاه شهود قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A mountaineer must learn to stand the gaff.
[ترجمه گوگل]یک کوهنورد باید تحمل گاف را بیاموزد
[ترجمه ترگمان]یک کوه نوردی باید یاد بگیرد که the را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The gaff rig is not as efficient as the Bermuda rig, and the rig is more complicated and requires more crew for sail handling.
[ترجمه گوگل]دکل گاف به اندازه دکل برمودا کارآمد نیست و دکل پیچیده تر است و به خدمه بیشتری برای جابجایی بادبان نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این تجهیزات به اندازه سکوی برمودا کارآمد نیستند و تجهیزات تجهیزات پیچیده بیشتری دارند و به خدمه بیشتری نیاز دارد تا بادبان را هدایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I can reach him with the gaff and eat him here in comfort. "
[ترجمه گوگل]می توانم با گاف به او برسم و اینجا با خیال راحت بخورمش "
[ترجمه ترگمان]می توانم با the به او برسم و او را در اینجا در راحتی بخورم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Give him the gaff. He deserves it.
[ترجمه گوگل]گاف را به او بده او سزاوار آن است
[ترجمه ترگمان] اون gaff رو بهش بده لیاقتش رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. " I have the gaff now, " he said.
[ترجمه گوگل]او گفت: "الان این گاف را دارم "
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" من اکنون the را دارم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't blow the gaff on us about putting the rat in his desk.
[ترجمه گوگل]در مورد اینکه موش را روی میزش گذاشتیم، این غافل را به ما نزنید
[ترجمه ترگمان]انقدر به ما نزدیک نشو که موش رو توی میزش قرار بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's a good bloke - he wouldn't blow the gaff on us.
[ترجمه گوگل]او یک جوان خوب است - او نمی تواند ما را درگیر کند
[ترجمه ترگمان]او مرد خوبی است - او نمی تواند gaff را بر روی ما منفجر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He held off the photographers with his eyes while feeling in the dory for his gaffing hook.
[ترجمه گوگل]او در حالی که به خاطر قلاب گاف خود در اتاقک احساس می‌کرد، با چشمانش جلوی عکاسان را گرفت
[ترجمه ترگمان]او عکاسان را با چشمان خود در حالی که در the برای قلاب gaffing احساس می کرد، نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ezra knelt still looking back, coming beside his father and blindly reaching for the worn handle of the gaff.
[ترجمه گوگل]ازرا زانو زد و همچنان به عقب نگاه می کرد، کنار پدرش آمد و کورکورانه دستش را به سمت دسته ی کهنه ی گاف برد
[ترجمه ترگمان]ازرا در حالی که هنوز به پشت سرش نگاه می کرد، در کنار پدرش زانو زد و کورکورانه دنبال دستگیره در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاده (اسم)
hock, pole, scaffold, broomstick, neckcloth, dog hook, fire hook, gaff, gallows, gibbet, maiden, harpoon, gib staff

گفتار بیهوده (اسم)
claver, gaff

چنگک (اسم)
drag, grapnel, peg, hook, gaff, tach, tache, prong, climbing irons, rake, quotation marks, inverted commas, crampon, hayfork

حیله (اسم)
illusion, foul, craft, cunning, deftness, wile, deception, deceit, fraud, evasion, trick, ruse, humbug, gaff, imposture, gimmick, guile, monkeyshine, slyness

نیزه (اسم)
shaft, spear, dart, gad, gavelock, halberd, gaff, gig, lance, harpoon

سیخک (اسم)
prod, goad, gad, gaff

قهقهه (اسم)
gaff, horse laugh

شوخی فریبنده (اسم)
gaff

ازمایش سخت (اسم)
tribulation, gaff

تفریحگاه ارزان (اسم)
gaff

قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری (اسم)
gaff

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

با صدای بلند خندیدن (فعل)
gaff

قلاب دار کردن (فعل)
gaff

قماربازی کردن (فعل)
crap, gaff

انگلیسی به انگلیسی

• harpoon, spear (for spearing fish)
spear fish with a harpoon
if you blow the gaff you let someone know a secret that other people do not want them to know, especially by mistake or without meaning to; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

میله مایل ( دکل ) ، خنده بلند، قهقهه، قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری، نیزه، چنگک، سیخک، شوخی فریبنده، حیله، ازمایش سخت، انتقاد، نفرین، تفریحگاه ارزان، پیرمردپرحرف، گفتاربیهوده، فریاد، باصدای بلندخندیدن،
...
[مشاهده متن کامل]
قلابدار کردن، گول زدن، قماربازی کردن، ورزش: میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق، علوم نظامی: میله پرچم دکل، علوم دریایی: میله مایل، میله پرچم دکل

در انگلیسی عامیانه : خانه، مطب، دفتر
گاف ، سوتی دادن

بپرس