1. One of his specialities is minimally invasive surgery.
[ترجمه محمد پارس زاده] یکی از تخصص های او جراحی با حد اقل آسیب ( نوعی جراحی که وسیله کوچکی را وارد بدن کرده و با آن وسیله جراحی می کنند ) است.
|
[ترجمه گوگل]یکی از تخصص های او جراحی کم تهاجمی است [ترجمه ترگمان]یکی از specialities کم ترین عمل invasive رو انجام میده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They found invasive cancer during a routine examination.
[ترجمه علی جادری] آنها , در طی آزمایشات روتین , متوجه سرطان پیشرفته شدند .
|
[ترجمه گوگل]آنها در طی یک معاینه معمولی سرطان مهاجم پیدا کردند [ترجمه ترگمان]آن ها سرطان تهاجمی را در طول یک امتحان روتین پیدا کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. For all his invasive tendencies, Boswell does not tell us why Johnson needed medicine.
[ترجمه گوگل]باسبول با وجود تمام تمایلات تهاجمی خود، به ما نمی گوید که چرا جانسون به دارو نیاز داشت [ترجمه ترگمان]بازول، برای تمامی تمایلات تهاجمی خود، به ما نگفت که چرا جانسون به دارو نیاز دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Percutaneous cholecystolithotomy is a highly successful, minimally invasive technique with a short hospital stay and rapid convalescence.
[ترجمه گوگل]کوله سیستولیتوتومی از راه پوست یک روش بسیار موفق و کم تهاجمی با بستری کوتاه مدت در بیمارستان و نقاهت سریع است [ترجمه ترگمان]Percutaneous cholecystolithotomy یک تکنیک بسیار موفق و بسیار تهاجمی است که دارای یک دوره اقامت کوتاه بیمارستان و نقاهت سریع است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The average age of women with invasive cervical cancer is between 4and 50.
[ترجمه گوگل]میانگین سنی زنان مبتلا به سرطان مهاجم دهانه رحم بین 4 تا 50 سال است [ترجمه ترگمان]میانگین سنی زنان با سرطان گردن رحم بین ۴ تا ۵۰ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. And there are competing approaches to minimally invasive heart repair.
[ترجمه گوگل]و رویکردهای رقابتی برای ترمیم قلب با حداقل تهاجم وجود دارد [ترجمه ترگمان]و رویکردهای رقابتی برای حداقل رشد قلب تهاجمی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Compared with invasive carcinoma, intraepithelial neoplastic lesions harbour a greater diversity of human papillomavirus types.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با کارسینوم مهاجم، ضایعات نئوپلاستیک داخل اپیتلیال دارای تنوع بیشتری از انواع ویروس پاپیلومای انسانی هستند [ترجمه ترگمان]در مقایسه با carcinoma تهاجمی، ضایعات intraepithelial neoplastic باعث ایجاد تنوع بیشتر انواع papillomavirus انسانی می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. One of his specialities is minimal invasive surgery; executing the maximum work through the smallest incision.
[ترجمه گوگل]یکی از تخصص های او جراحی کم تهاجمی است حداکثر کار را از طریق کوچکترین برش انجام دهید [ترجمه ترگمان]یکی از specialities بسیار تهاجمی است؛ و حداکثر کار را از طریق برش کوچک انجام می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. New York City reported 161 cases of the invasive strep bacteria in 199 including 11 cases of the flesh-eating disease.
[ترجمه گوگل]شهر نیویورک 161 مورد از باکتری مهاجم استرپتوکوک را در سال 199 گزارش کرد که 11 مورد آن بیماری گوشتخواری بود [ترجمه ترگمان]شهر نیویورک در سال ۱۹۹ مورد از باکتری های strep تهاجمی را در ۱۹۹ مورد از جمله ۱۱ مورد بیماری گوشت خوار گزارش کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Such invasive treatment has limited use for these patients, and more confirmation of its efficacy is needed.
[ترجمه گوگل]چنین درمان تهاجمی برای این بیماران کاربرد محدودی دارد و تایید بیشتری در مورد اثربخشی آن مورد نیاز است [ترجمه ترگمان]چنین درمان تهاجمی برای این بیماران استفاده محدودی دارد و تایید بیشتری از کارایی آن مورد نیاز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This had only been possible before using invasive manometric techniques or ionising radiation.
[ترجمه گوگل]این فقط قبل از استفاده از تکنیک های مانومتری تهاجمی یا پرتوهای یونیزان امکان پذیر بود [ترجمه ترگمان]این تنها قبل از استفاده از تکنیک های تهاجمی تهاجمی و یا تابش ionising امکان پذیر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Use of invasive medical devices, such as indwelling catheters, often carries a risk for infection.
[ترجمه گوگل]استفاده از وسایل پزشکی تهاجمی، مانند کاتترهای ساکن، اغلب خطر عفونت را به همراه دارد [ترجمه ترگمان]استفاده از وسایل پزشکی تهاجمی، مانند indwelling پلاستیکی ویژه رگ، اغلب خطر ابتلا به این بیماری را به همراه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Finally, such medical care will generally involve invasive drug therapy.
[ترجمه گوگل]در نهایت، چنین مراقبت های پزشکی به طور کلی شامل درمان دارویی تهاجمی است [ترجمه ترگمان]در نهایت، چنین مراقبت های پزشکی به طور کلی شامل درمان اعتیاد به مواد مخدر می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In an invasive procedure, a doctor could extract one of her eggs and try to fertilize it in a test tube.
[ترجمه گوگل]در یک روش تهاجمی، پزشک می تواند یکی از تخمک های او را استخراج کند و سعی کند آن را در یک لوله آزمایش بارور کند [ترجمه ترگمان]در یک روش تهاجمی، یک پزشک می تواند یکی از تخم های خود را بیرون بکشد و سعی کند آن را در یک لوله آزمایشی بارور کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• intrusive; interruptive
پیشنهاد کاربران
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم in - 📌 این پیشوند، معادل "in" "on" و "into" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "in" "on" یا "into" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 ingress: the act of entering or the right to enter 🔘 insinuation: a sly, indirect suggestion, often negative 🔘 incumbent: a duty or responsibility placed upon someone 🔘 intone: to say something in a slow, serious manner 🔘 inundate: to overwhelm with too much of something 🔘 inveterate: a habit that is long - established and unlikely to change 🔘 indoctrinate: to teach beliefs thoroughly, rejecting others 🔘 incipient: something just beginning to develop 🔘 incisive: a clear, brief expression with strong understanding 🔘 disinter: to dig up something previously buried or hidden 🔘 ingratiate: to try to gain favor by pleasing someone 🔘 incarcerate: to imprison or confine 🔘 inculcate: to teach something repeatedly to fix it in mind 🔘 insidious: dangerous because it develops slowly and unnoticed 🔘 inebriated: being under the influence of alcohol or an emotion 🔘 incendiary: something causing fires or inciting trouble 🔘 inception: the beginning or start of something 🔘 incursion: a sudden, hostile invasion or attack 🔘 induce: to bring about or persuade someone to do something 🔘 inductive: reasoning based on observation to form general conclusions 🔘 inference: a conclusion drawn from available data 🔘 infiltrate: to enter secretly, usually for gathering information 🔘 inflammable: easily ignited or quick to anger 🔘 inflection: a change in form, such as in voice or word endings 🔘 infringe: to violate or intrude upon someone's rights 🔘 infusion: the introduction of one substance into another 🔘 ingrained: deeply fixed or rooted, especially in the mind 🔘 inherent: a natural, essential quality 🔘 initiate: to begin or start something 🔘 innate: a quality present from birth or essential to something 🔘 inquisitive: eager to learn, sometimes overly curious 🔘 instigate: to start or stir up something, often trouble 🔘 intrusive: interfering where not welcome 🔘 reinstate: to restore something or someone to a former position 🔘 incorporate: to add and make something part of a whole 🔘 inclined: willing or likely to do something 🔘 reinforce: to strengthen or add support 🔘 incidental: a minor event related to something more important 🔘 coincide: to happen at the same time or agree 🔘 incident: an unpleasant occurrence or event 🔘 intend: to plan or have a goal to do something 🔘 incline: a slope or surface that rises or falls 🔘 ingredient: a component used to make something 🔘 inspire: to motivate or influence someone positively 🔘 investigation: a search for information about an event or situation 🔘 instant: happening immediately or without delay 🔘 insert: to put something into something else 🔘 involved: taking part in or engaged in an activity 🔘 inspect: to examine something closely 🔘 invade: to enter a place forcefully, usually for attack 🔘 encouraging: giving support or confidence 🔘 illumination: a state of enlightenment or understanding 🔘 incarceration: the state of being imprisoned 🔘 incarnation: a new form or embodiment of an idea 🔘 inculpate: to suggest that someone is guilty 🔘 influx: a flowing in or arrival of something 🔘 inject: to introduce a substance, especially with a needle 🔘 inscribe: to carve or etch into a surface 🔘 invasive: relating to entering the body through puncture or incision 🔘 invoke: to call into action or existence, often by magic
tending to spread especially in a quick or aggressive manner: such as. a. of a non - native organism : growing and dispersing easily usually to the detriment of native species and ecosystems تهاجمی. هجوم کننده، تاخت و تاز کننده
۱. {پزشکی} مهاجم. پیش رونده ۲. تجاوزگرانه ۳. متجاوز. تجاوزگر مثال: They found invasive cancer during a routine examination. آنها در طی آزمایشهای عادی به یک سرطان مهاجم و پیش رونده پی می برند.
تهاجمی هجوم کننده، تاخت و تاز کننده
( of medical treatment ) involving cutting into the body Oxford advance dictionary
در ابزاردقیق به سنسورهایی که برای اندازه گیری باید با سیال فرآیند و ماده مورد اندازه گیری در تماس مستقیم باشند invasive می گویند.
حجیم ( invasive data ) داده های حجیم
مخاطره آمیز
مداخله گر؛ مداخله کننده
هول، عجول ( وقتی به عنوان ویژگی یه فرد بیان میشه )
در پزشکی . . پیشرونده . . مثلاinvasive cancer سرطان پیش رونده . . . . در جای دیگر . . . an invasive person یعنی شخص که سرک در کار دیگران می کشد . . . شخص مزاحم .
Invasive procedures=فرایند های شامل برش بدن ( جراحی )
با قابلیت گسترش بالا
ملموس ( برق و ابزار دقیق )
تهاجمی # invasive surgery # invasive disease # invasive cancer # They treated the cancer with non‑invasive methods
۱. ( برای بیماری های در بدن استفاده میشود ) : تهاجمی. سرطان تهاجمی: invasive cancer ۲. جراحی باز: invasive surgery جراحی بدون برش بدن non - invasive
مؤثر مثل more invasive methods به معنی روشهای مؤثرتر
تهاجمی.
جراحی بدون ورود ابزار به بدن ( بدون عمل جراحی باز ) Noninvasive درواقع جناب نیازی متضاد رو اعلام کردن
هو در طب ، اعمالی که حالت تهاجمی دارند مانند آندوسکپی معده ( مشاهده داخل معده با لوله پلاستیکی دوربین دار و احتمالا نمونه برداری، جهت تشخیص سرطان یا تشخیص وجود باکتری به نام هلیکو باکتری پیلوری که موجب کانسر معده در دراز مدت میشود توسط پزشک متخصص بیماریهای گوارش ) .
بیماری تهاجمی/پیشرونده
هجوم برق زده ها مثل امثال لکنت زبان در سخنرایی
برق زده ها
هجومی، تهاجمی مثلا جریان هجومی در مهندسی برق invasive current