obscene

/abˈsiːn//əbˈsiːn/

معنی: زشت، ناپسند، فحاش، موهن، کریه، مستهجن، شهوت انگیز، قبیح، زشت و وقیح، خارج ازاخلاق
معانی دیگر: (گفتار و رفتار) زشت، هرزه، وقیح

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: obscenely (adv.), obsceneness (n.)
(1) تعریف: offensive to accepted views of morality and decency, or to one's own sense of morality and decency.
مترادف: immoral, indecent, profane, vile, vulgar
متضاد: clean, decent
مشابه: bawdy, blue, degenerate, dirty, foul, immodest, improper, indelicate, nasty, offensive, ribald, scandalous, shameless, smutty

- The provocative movie was banned in some countries as it was considered obscene.
[ترجمه گوگل] این فیلم تحریک آمیز در برخی کشورها ممنوع شد زیرا آن را ناپسند می دانستند
[ترجمه ترگمان] این فیلم تحریک آمیز در برخی از کشورها ممنوع شد، چرا که این فیلم مستهجن تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It is obscene what these executives pay themselves when you consider how little they pay their workers.
[ترجمه گوگل] زمانی که این مدیران به کارگران خود حقوق کمی می دهند، بسیار زشت است
[ترجمه ترگمان] این شرم آور است که این مدیران وقتی شما را در نظر بگیرید که چقدر حقوق خود را پرداخت می کنند، خود را پرداخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: designed to provoke sexual excitement.
مترادف: lewd, pornographic, prurient, salacious
مشابه: blue, dirty, erotic, filthy, foul, indecent, lascivious, lecherous, licentious, lubricious, provocative, raunchy, smutty, vile

- He enjoys obscene literature.
[ترجمه گوگل] او از ادبیات ناپسند لذت می برد
[ترجمه ترگمان] ادبیات مستهجن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: hateful or disgusting to the senses or one's tastes; repulsive.
مترادف: abominable, disgusting, repugnant, repulsive, vulgar
مشابه: distasteful, indecent, nasty, objectionable, obnoxious, odious, offensive, rank, revolting

- The wedding reception was an obscene display of wealth.
[ترجمه گوگل] پذیرایی عروسی نمایش زشت ثروت بود
[ترجمه ترگمان] پذیرایی از عروسی نمایشی از ثروت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. obscene publications
نشریات منافی اخلاق

2. he used obscene words
او واژه های ناپسندی را به کار برد.

3. that woman's obscene behavior . . .
رفتار وقیحانه ی آن زن . . .

4. They have cut the obscene passages from the film to show it on television.
[ترجمه گوگل]آنها قسمت های زننده فیلم را برای نمایش در تلویزیون بریده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها قسمت های مستهجن از فیلم را به نمایش گذاشته اند تا آن را در تلویزیون نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The obscene words in the television programmes were bleeped out.
[ترجمه گوگل]سخنان رکیک در برنامه های تلویزیونی پخش شد
[ترجمه ترگمان]کلمات رکیک در برنامه های تلویزیونی از بین رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You shouldn't write such obscene things to humour their dirty interests.
[ترجمه گوگل]شما نباید چنین چیزهای زشتی بنویسید تا علایق کثیف آنها را طنز کنید
[ترجمه ترگمان]تو نباید چنین چیزهای زشت را برای خلق و خوی their بنویسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the raid, police found several boxes of obscene videotapes.
[ترجمه گوگل]در این یورش، پلیس چندین جعبه نوار ویدئویی زشت را پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس در این یورش چندین جعبه نوارهای ویدئویی زشت پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Employees can be dismissed for sending obscene emails.
[ترجمه گوگل]کارمندان را می توان به دلیل ارسال ایمیل های ناپسند اخراج کرد
[ترجمه ترگمان]کارمندان را می توان برای ارسال ایمیل های ناپسند اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I keep getting obscene phone calls from some sick pervert.
[ترجمه گوگل]من مدام از سوی برخی از منحرف های بیمار تماس های تلفنی دریافت می کنم
[ترجمه ترگمان]مدام از یه منحرف مریض زنگ می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He continued to use obscene language and also to make threats.
[ترجمه گوگل]او به استفاده از الفاظ رکیک و همچنین تهدید ادامه داد
[ترجمه ترگمان]او به استفاده از زبان مستهجن و نیز تهدید به تهدید ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bradford made an obscene gesture .
[ترجمه گوگل]بردفورد ژست زشتی انجام داد
[ترجمه ترگمان]در Bradford حالت زشتی به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His writings were branded as obscene and a blasphemy against God.
[ترجمه گوگل]نوشته های او به عنوان رکیک و توهین به خدا شناخته شد
[ترجمه ترگمان]نوشته های او به عنوان توهین و توهین به خدا برچسب خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was obscene to spend millions producing unwanted food.
[ترجمه گوگل]صرف میلیون‌ها دلار برای تولید غذای ناخواسته زشت بود
[ترجمه ترگمان]هدر دادن میلیون ها غذای ناخواسته شنیع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some players earn obscene amounts of money.
[ترجمه گوگل]برخی از بازیکنان مقادیر ناپسندی به دست می آورند
[ترجمه ترگمان]برخی از بازیکنان مبالغ هنگفتی پول به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زشت (صفت)
abhorrent, heinous, hideous, nefarious, bawdy, ugly, bad, obscene, abominable, execrable, gross, scurrilous, rude, offensive, awry, nasty, contumelious, awkward, black, unfavorable, flagrant, maladroit, backhand, ungainly, dirty, horrid, gash, unpleasant, fulsome, disgusting, invidious, ham-handed, heavy-handed, homely, ill-favored, ill-favoured, pocky, uncouth, ungraceful, unhandsome

ناپسند (صفت)
bawdy, obscene, abominable, disagreeable, indecent, absurd, unappealing, ribald, fie-fie

فحاش (صفت)
obscene, indecent, abusive, vituperative, scurrile, scurrilous, foul-mouthed, sharp-tongued

موهن (صفت)
obscene, derogatory, disdainful, disrespectful

کریه (صفت)
ugly, obscene, detestable, offensive, nasty, unsightly, noisome, haggish

مستهجن (صفت)
obscene, immodest

شهوت انگیز (صفت)
obscene, luscious, lascivious, voluptuous, lusty, sexy

قبیح (صفت)
obscene

زشت و وقیح (صفت)
obscene

خارج از اخلاق (صفت)
obscene, scurrilous

انگلیسی به انگلیسی

• vulgar; improper, indecent (especially of sexual indecency); profane
something that is obscene shocks and offends people, usually because it relates to sex.

پیشنهاد کاربران

اشاره اصغر به نسبی بودن کلمه دررابطه با معیارهای اخلاقی حاکم درست است ، وانیلا بدیل خودرا ارائه نداده ، غیراخلاقی ، بی حرمتی را معادلهای مناسبی برای این کلمه میدانم
زشت و وقیح، کریه، ناپسند، موهن، شهوت انگیز
زست، شرم اور، هرزه، وقیح، نفرت انگیز
indecent, dirty, filthy, immoral, improper, lewd, offensive, pornographic, salacious
- sickening, atrocious, disgusting, evil, heinous, loathsome, outrageous, shocking, vile, wicked
وسوسه انگیز
خیره کننده
این آقای اصغر کجای ایران زندگی می کنه که در تاریخ 20 دی ماه 1402 نوشته: در ایران اگر زنی موهاش پیدا بشه obscene هست و در آمریکا. . . . ؟؟!!!
حالا بماند که بیرون بودن موی زنان هرگز زیر واژه مستهجن و هرزه دسته بندی نمی شده است، شاید در یک زمان ها و مکان هایی تابو بوده ولی مستهجن ( obscene ) نه.
...
[مشاهده متن کامل]

مگر مجبوری انقدر آسمان ریسمان ببافی دوست عزیز؟
اگر معادلی پیشنهادی دارید دو کلام بنویسید. در غیر این صورت نیاز به این مقدار اظهارات نامربوط و کاملا غلط نیست.

معانی اون در کشورها فرق می کنه
مثلا در ایران اگر خانمی موهاش پیدا بشه بهش میگن
Obscene
در آمریکا اگر خانمی لخت مادرزاد بدون شرت یا سوتین باشه در عموم بهش میگن
It's Obscene
بدون سینه بند Without the bra
...
[مشاهده متن کامل]

, you can't go on the beach like that . it's obscene
, نمیتونی بری دم ساحل اینطوری ، زشته

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : obscenity
✅️ صفت ( adjective ) : obscene
✅️ قید ( adverb ) : obscenely
فجیح
شگفت انگیز
غیر قابل تصور
دیوانه وار
بسیار عجیب
بسیار خواستنی
بسیار عالی
شنیع
به عنوان مترادف برای این واژع میشه ازینا استفاده کرد که بعضیاشون نزدیک ترن بعضیاشون دورتر. ولی تقریبا هم معنی هستن
Flagrant - Flout - grotesque - heinous - outrageous
مستهجن

بپرس