forage

/ˈfɔːrɪdʒ//ˈfɒrɪdʒ/

معنی: علوفه، علیق، سورسات، تلاش و جستجو برای علیق، علف، کاوش کردن، خوراک دادن، پی علف گشتن
معانی دیگر: خوراک دام، دام خوراک، خوراک جویی، به چرا روی، چرا، آذوقه جویی، توشه جویی، غارت، (مجازی) جستجو، کند و کاو، خوراک جویی کردن، دنبال علوفه (یا آذوقه) رفتن، (به ویژه خوراک را) غارت کردن، دنبال (مایحتاج خود) گشتن، جستجو کردن، کندوکاو کردن، غارت کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: food for grazing or browsing animals, usu. horses or cattle.
مشابه: feed

- Grass is forage for cows.
[ترجمه گوگل] علف برای گاوها علوفه است
[ترجمه ترگمان] علف برای گاوها علوفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a search for provisions or supplies, as in a military raid.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: forages, foraging, foraged
(1) تعریف: to search for food or supplies, or to make a raid in search of them.

(2) تعریف: to rummage around.
مشابه: rout, rummage

- She foraged among her keepsakes.
[ترجمه گوگل] او در میان یادگاری هایش به جستجو پرداخت
[ترجمه ترگمان] به جست و جوی یادگاری او پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: forager (n.)
(1) تعریف: to obtain by searching or raiding.

(2) تعریف: to rummage through or obtain from.
مشابه: rout, rummage

- He foraged his memory for a clue to her identity.
[ترجمه گوگل] او حافظه خود را برای سرنخی از هویت او جستجو کرد
[ترجمه ترگمان] او به خاطر یک سرنخ از هویتش، به دنبال سرنخ می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. clover is a forage crop
شبدر خوراک دام است.

2. they came back from their forage empty handed
آن ها از جستجو برای آذوقه دست خالی برگشتند.

3. They were forced to forage for clothing and fuel.
[ترجمه Edris nozari] آنها مجبور به جستجو ( گشتن ) برای لباس و سوخت شدند.
|
[ترجمه گوگل]آنها مجبور به جستجوی علوفه برای لباس و سوخت شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور به علوفه برای پوشاک و سوخت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One group left the camp to forage for firewood.
[ترجمه گوگل]یک گروه برای یافتن هیزم کمپ را ترک کردند
[ترجمه ترگمان]یک گروه اردوگاه را برای جستجوی هیزم ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People are being forced to forage for food and fuel.
[ترجمه گوگل]مردم مجبور به جستجوی علوفه برای غذا و سوخت هستند
[ترجمه ترگمان]مردم برای غذا و سوخت به دنبال علوفه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the summer, the goats forage freely .
[ترجمه گوگل]در تابستان، بزها آزادانه علوفه می گیرند
[ترجمه ترگمان]در تابستان، بزها آزادانه به دنبال علوفه می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Men in forage caps were milling around below in the courtyard, their voices and footsteps resounding throughout the building.
[ترجمه گوگل]مردانی با کلاه علوفه در زیر حیاط می چرخیدند و صداها و قدم هایشان در سراسر ساختمان طنین انداز بود
[ترجمه ترگمان]مردانی که کلاه بر سر داشتند در حیاط جمع شده بودند، صدای و صدای پا در تمام ساختمان طنین می افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Good milk on low-cost forage; veal and reasonable beef; excellent udder.
[ترجمه گوگل]شیر خوب در علوفه کم هزینه؛ گوشت گوساله و گوشت گاو معقول؛ پستان عالی
[ترجمه ترگمان]شیر خوب بر روی علوفه با هزینه کم، گوشت گوساله و گوشت گوساله، پستان بسیار عالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rations and forage were provided by local tradesmen under contracts previously made.
[ترجمه گوگل]جیره و علوفه توسط بازرگانان محلی طبق قراردادهایی که قبلا بسته شده بود تهیه می شد
[ترجمه ترگمان]Rations و علوفه توسط تجار محلی تحت قراردادی که پیش از این انجام شده بود تهیه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The only other forage crops grown were kale and turnips but these were not widespread.
[ترجمه گوگل]تنها محصولات علوفه‌ای دیگر که کشت می‌شد، کلم پیچ و شلغم بود، اما این محصولات گسترده نبودند
[ترجمه ترگمان]تنها دیگر محصولات دامی، کلم و شلغم بودند، اما همه این ها شایع نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is also the statement of forage area to calculate stocking density.
[ترجمه Edris nozari] همچنین این عبارت از جستجوی منطقه برای محاسبه ی تراکم انبار است.
|
[ترجمه گوگل]همچنین بیانیه مساحت علوفه برای محاسبه تراکم انبار است
[ترجمه ترگمان]همچنین این عبارت از ناحیه علوفه برای محاسبه چگالی جورابش می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Twelve spring-sown oilseed rape crops, 12 forage maize crops and 24 beet crops have been harvested.
[ترجمه گوگل]12 محصول دانه روغنی کلزای بهاره، 12 محصول ذرت علوفه ای و 24 محصول چغندر برداشت شده است
[ترجمه ترگمان]دوازده محصول ذرت در بهار، ۱۲ محصول ذرت علوفه و ۲۴ کشت چغندر برداشت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In species that forage inshore, clutches are usually larger but brood reduction may occur under adverse circumstances.
[ترجمه گوگل]در گونه‌هایی که در ساحل علوفه می‌کنند، کلاچ‌ها معمولاً بزرگ‌تر هستند، اما ممکن است در شرایط نامطلوب کاهش مولدین رخ دهد
[ترجمه ترگمان]در گونه هایی که در حال گریز از ساحل هستند معمولا بزرگ تر هستند اما ممکن است در شرایط نامطلوب کاهش پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Horses are able to forage for grass even under deep snow.
[ترجمه گوگل]اسب ها حتی در زیر برف عمیق نیز قادر به جستجوی علف هستند
[ترجمه ترگمان]اسب ها حتی زیر برف شدید قادر به دنبال کردن علف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علوفه (اسم)
feed, keep, provision, fodder, forage, provender, feed-stuff

علیق (اسم)
fodder, forage, provender

سورسات (اسم)
fodder, forage, provender

تلاش و جستجو برای علیق (اسم)
forage

علف (اسم)
grass, herb, herbage, darnel, fodder, forage, provender, tare

کاوش کردن (فعل)
probe, delve, pry, dig, forage, explore, prog

خوراک دادن (فعل)
graze, feed, diet, meal, nourish, serve, grub, board, bait, subsist, nutrify, hay, mess, meat, forage, serve a meal

پی علف گشتن (فعل)
forage

انگلیسی به انگلیسی

• fodder, food for animals; act of searching for food or provisions; raid
search, look for; rummage for food; raid; supply with fodder
when animals or people forage, they search for food.
if you forage for something, you search busily for it.

پیشنهاد کاربران

علوفه، تلاش وجستجو برای علیق، غارت کردن، پی علف گشتن، کاوش کردن، علوم نظامی: علوفه
noun
[noncount] : grasses and other plants that are eaten by animals ( such as cows )
The grass serves as forage for livestock.
a good forage crop
verb
[no obj]
1 of an animal : to eat growing grass or other plants : graze
...
[مشاهده متن کامل]

The cows were foraging in the pasture.
2 : to search for something ( such as food or supplies )
He had to forage for firewood.
squirrels foraging for acorns

تعلیف، تعلیفی، تعلیف دام
لزوما جستجو برای علوفه نیست، معنای وسیعتری میده، میتونه انواع غذاها رو در بر بگیره
A kitten leaves its mother to forage on its own when it is just a few weeks old
دنبال ( غذا ) رفتن ؛ خوراک دام , علوفه
– They left the camp to forage for firewood
– Soldiers foraged near an abandoned farm
– Horses are able to forage for grass even under deep snow
– Grass is forage for cows
– They provided forage for the horses
To go around searching for food or other supplies
غذای حیوانات، علوفه
برای پیدا کردن غذا جست و جو کردن
به جستجوی چیزی رفتن ( مخصوصا واسه خوردن )
علوفه

بپرس