debris
/dəˈbriː//ˈdeɪbriː/
معنی: خرده، اوار، باقی مانده، اثار مخروبه، اشغال روی هم ریخته
معانی دیگر: خرده، باقی مانده، اثار مخروبه، اشغال روی هم ریخته، اوار

بررسی کلمه
اسم ( noun )
• (1) تعریف: scattered fragments, as after an act of destruction; ruins; rubble.
• مترادف: detritus, rubble, ruins, wreckage
• مشابه: clutter, dross, fragments, garbage, junk, pieces, remains, rubbish, ruin, shards, trash
• مترادف: detritus, rubble, ruins, wreckage
• مشابه: clutter, dross, fragments, garbage, junk, pieces, remains, rubbish, ruin, shards, trash
- The streets were filled with debris after the hurricane.
[ترجمه کوثر] پس از طوفان خیابان ها پر از آوار بودند.|
[ترجمه گوگل] پس از طوفان، خیابان ها پر از آوار شد[ترجمه ترگمان] خیابان ها پر از آوار و پس از طوفان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in geology, an accumulation of broken pieces of rock.
• مترادف: rocks
• مشابه: rubble
• مترادف: rocks
• مشابه: rubble
جمله های نمونه
1. five bodies were pulled from the debris
پنج جسد از زیر آوار درآورده شد.
2. Several people were injured by flying debris in the explosion.
[ترجمه Sami] در این انفجار چندین نفر توسط ریزش آوار زخمی شدند.|
[ترجمه آنی] چندین نفر به دلیل آواره های ناشی از انفجار زخمی شدند|
[ترجمه Hossein kishani] چندین نفر در اثر ریزش آوار ناشی از انفجار زخمی شدند|
[ترجمه گوگل]در این انفجار چندین نفر بر اثر اصابت ترکش های پرنده زخمی شدند[ترجمه ترگمان]در این انفجار چندین نفر زخمی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The debris slowly decomposes into compost.
[ترجمه بنیامین رئوف] پسماندها آرام آرام به گیاخاک تبدیل می شود|
[ترجمه گوگل]زباله ها به آرامی به کمپوست تجزیه می شوند[ترجمه ترگمان]The به آرامی به کمپوست تجزیه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The sea tided the debris ashore.
[ترجمه من] دریا بالای خرابه های ساحل می آید.|
[ترجمه گوگل]دریا آوارها را به ساحل کشاند[ترجمه ترگمان]دریا سقوط می کند و به ساحل نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Rainfall had dislodged debris from the slopes of the volcano.
[ترجمه گوگل]بارندگی زباله ها را از دامنه های آتشفشان خارج کرده بود
[ترجمه ترگمان]Rainfall آوار را از دامنه کوه آتشفشان بیرون آورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Rainfall آوار را از دامنه کوه آتشفشان بیرون آورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Emergency teams are still clearing the debris from the plane crash.
[ترجمه گوگل]تیم های اورژانس همچنان در حال پاکسازی آوارهای ناشی از سقوط هواپیما هستند
[ترجمه ترگمان]تیم های اورژانس هنوز آوار را از سقوط هواپیما پاک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تیم های اورژانس هنوز آوار را از سقوط هواپیما پاک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Bacteria sticks to food debris in the teeth, causing decay.
[ترجمه یاسر عباسی] باکتری ها به ذرات باقیمانده از غذا در دندان ها چسبیده و باعث پوسیدگی می شوند.|
[ترجمه گوگل]باکتری ها به مواد غذایی موجود در دندان ها می چسبند و باعث پوسیدگی می شوند[ترجمه ترگمان]باکتری ها به debris غذا می خورند و منجر به فساد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She was hit by flying debris from the blast.
[ترجمه گوگل]او توسط آوارهای پرنده ناشی از انفجار مورد اصابت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او در اثر انفجار از زیر آوار بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در اثر انفجار از زیر آوار بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Police have spent the day sifting through the debris for clues.
[ترجمه گوگل]پلیس یک روز را صرف غربال کردن آوارها برای یافتن سرنخ کرده است
[ترجمه ترگمان]پلیس این روز را صرف بازرسی از آوار برای نشانه ها کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پلیس این روز را صرف بازرسی از آوار برای نشانه ها کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. After the crash, debris from the plane was scattered over a large area.
[ترجمه گوگل]پس از سقوط، زباله های هواپیما در منطقه وسیعی پراکنده شد
[ترجمه ترگمان]بعد از سقوط، بقایای هواپیما بر روی یک منطقه بزرگ پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد از سقوط، بقایای هواپیما بر روی یک منطقه بزرگ پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. After the bombing there was a lot of debris everywhere.
[ترجمه گوگل]پس از بمباران، آوارهای زیادی در همه جا وجود داشت
[ترجمه ترگمان]بعد از بمب گذاری، آوار زیادی در همه جا وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد از بمب گذاری، آوار زیادی در همه جا وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They had to wade knee-deep through mud and debris to reach the victims.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند تا زانو در میان گل و لای و آوار قدم بزنند تا به قربانیان برسند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند تا زانو بزنند و از میان گل و لای به قربانیان برسند تا به قربانیان برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند تا زانو بزنند و از میان گل و لای به قربانیان برسند تا به قربانیان برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Falling debris rained on us from above.
[ترجمه گوگل]ریزش آوار از بالا بر سرمان می بارید
[ترجمه ترگمان]از بالا آوار و آوار بر سرمان بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از بالا آوار و آوار بر سرمان بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Clear away leaves and other garden debris from the pond.
[ترجمه گوگل]برگ ها و سایر زباله های باغ را از حوض پاک کنید
[ترجمه ترگمان]برگ ها و آشغال های دیگر باغ را از آب پاک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برگ ها و آشغال های دیگر باغ را از آب پاک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Debris from the aircraft was scattered over a large area.
[ترجمه گوگل]بقایای هواپیما در منطقه وسیعی پراکنده شد
[ترجمه ترگمان]خرابه های هواپیما بر فراز یک منطقه بزرگ پخش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خرابه های هواپیما بر فراز یک منطقه بزرگ پخش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خرده (اسم)
small, particle, bit, grain, sliver, fragment, fritter, anything small, crumb, debris, filings, mote, piece, shred, shiver, splinter, spall, vestige, groat, snip, small piece, spill, tittle, vestigium
اوار (اسم)
detrition, debris, collapse, shakedown
باقی مانده (اسم)
rest, surplus, residue, fragment, debris, odds and ends, residuum, remainder, remnant, dregs, leavings, loose end, survivor
اثار مخروبه (اسم)
debris
اشغال روی هم ریخته (اسم)
debris
تخصصی
[عمران و معماری] نخاله - واریزه - آشغال - آوار
[زمین شناسی] واریزه در زمین شناسی هر توده سطحی از مواد سست تفکیک شده (مربوط به توده های سنگی) بوسیله عوامل شیمیایی و مکانیکی همچون تخریب و تجزیه خرده های سنگی، مواد خاکی و گاهی اوقات مواد آلی را گویند. اصطلاحی است که اغلب به صورت مترادف با ذره آواری (detritus) استفاده شده است، اگرچه "debris" معانی گسترده تری دارد. ریشه آن از: واریزه debris فرانسوی است. صورت جمع: واریزه debris. مترادف: پسماند سنگ rock waste. ( یخچال شناسی ): سنگها، خاک و سایر موادی که بر روی سطح قرار می گیرند یا در توده یک یخچال قرار گرفته و یا به جبهه یخچال به جلو رانده می شوند. مترادف : واریزه یخچالی
[بهداشت] آخال
[خاک شناسی] واریز
[آب و خاک] خاک و خاشاک، نخاله
[زمین شناسی] واریزه در زمین شناسی هر توده سطحی از مواد سست تفکیک شده (مربوط به توده های سنگی) بوسیله عوامل شیمیایی و مکانیکی همچون تخریب و تجزیه خرده های سنگی، مواد خاکی و گاهی اوقات مواد آلی را گویند. اصطلاحی است که اغلب به صورت مترادف با ذره آواری (detritus) استفاده شده است، اگرچه "debris" معانی گسترده تری دارد. ریشه آن از: واریزه debris فرانسوی است. صورت جمع: واریزه debris. مترادف: پسماند سنگ rock waste. ( یخچال شناسی ): سنگها، خاک و سایر موادی که بر روی سطح قرار می گیرند یا در توده یک یخچال قرار گرفته و یا به جبهه یخچال به جلو رانده می شوند. مترادف : واریزه یخچالی
[بهداشت] آخال
[خاک شناسی] واریز
[آب و خاک] خاک و خاشاک، نخاله
به انگلیسی
• fragments, rubble, wreckage, ruins
debris consists of pieces of things that have been destroyed, or rubbish that is lying around.
debris consists of pieces of things that have been destroyed, or rubbish that is lying around.
پیشنهاد کاربران
Broken pieces of some thing big
Pieces of material that are left some where, and are not wanted.
دور ریز
اثر باقی مانده
ات و اشغال
زباله
Is broken pieces of something big
اوار بعد از حادثه
پسماند
( پوست ) ضایعات
بقایا
debris is broken pieces of something big
کانون زبان ایران
ترم Reach3
کانون زبان ایران
ترم Reach3
ته مانده، کثافات
ضایعات
1. اجزا باقیمانده از خرابی، تصادف، انفجار و . . .
2. تکه های دور ریز مواد، کاغذ و غیره
2. تکه های دور ریز مواد، کاغذ و غیره
آت و آشغال
آوار ، اجزای باقی مانده ، خرابه
لاشه
1 - آوار
2 - بقیای یک جسم خرد شده
2 - بقیای یک جسم خرد شده
دور ریز
Tests conducted by the Environmental Protection Agency on Tuesday showed asbestos in unacceptable levels in soil and debris at the site
تست های بعمل آمده در روز سه شنبه توسط EPA نشان ماز وجودحد بالا ( غیرقابل قبول ) آزبست در خاک و دور ریز اون سایت ( مکان بخصوص ) داره
Tests conducted by the Environmental Protection Agency on Tuesday showed asbestos in unacceptable levels in soil and debris at the site
تست های بعمل آمده در روز سه شنبه توسط EPA نشان ماز وجودحد بالا ( غیرقابل قبول ) آزبست در خاک و دور ریز اون سایت ( مکان بخصوص ) داره
خاک و خاشاک
Construction debris:نخاله ساختمان
debris is broken pieces of something big
کانون زبان ایران
reach3
کانون زبان ایران
reach3
Debris is broken pieces of so ething big
Debris means : broken pieces of something big
Reach 3 😁
Kanon zaban Iran 🇮🇷
Reach 3 😁
Kanon zaban Iran 🇮🇷
به معنی اوار و خرابه های ساختمان ها و وسایل بزرگه.
is broken pieces of something big
کانون زبان ایران
is broken pieces of something big
کانون زبان ایران
خُرداوار ( خُرده آوار )
is broken piece of something big
reach 3 page 34 sup
reach 3 page 34 sup
اوار ریزش ساختمان ها بعد از یه بلا
نخاله ساختمانی
debris ( زمینشناسی )
واژه مصوب: واریزه
تعریف: هرگونه انباشت سطحی مواد سستی که از راه های شیمیایی و مکانیکی از تودههای سنگ جدا شده باشد
واژه مصوب: واریزه
تعریف: هرگونه انباشت سطحی مواد سستی که از راه های شیمیایی و مکانیکی از تودههای سنگ جدا شده باشد
بقایا و اوراق
Broken peices of something big
Broken peices of something big
سلام
به معنی اتفاق بزرگ
یا خرابی بزرگ
به معنی اتفاق بزرگ
یا خرابی بزرگ
debris is broken pieces of something big
Rubbish, trash, garbage, waste, litter
اشغال
اشغال
در مبحث مهندسی عمران و گرایش زلزله، به معنی "واریزه" می باشد.
shallow debris flows=جریان های واریزه سطحی
shallow debris flows=جریان های واریزه سطحی
آوار
بقایا
بقایا
noun
[noncount]
1 : the pieces that are left after something has been destroyed
◀️ After the earthquake, rescuers began digging through the debris in search of survivors.
◀️Everything was covered by dust and debris.
— sometimes used figuratively
◀️She sifted through the debris of her broken marriage
2 : things ( such as broken pieces and old objects ) that are lying where they fell or that have been left somewhere because they are not wanted
◀️ The crew cleaned up cigarette butts and other debris. [=trash, rubbish]
۱. خرده ( مثل خرده غذای لای دندان )
۲. بقایا - آوار ( برای بقایای ساختمان ریخته شده )
۳. زباله - آشغال
در واقع Debria چیزیه که هیچ کس نمیخواد و دوست نداره. چه آوار ناشی از زلزله چه چیزهایی که لازم نداریم و بکارمون نمیاد
[noncount]
1 : the pieces that are left after something has been destroyed
◀️ After the earthquake, rescuers began digging through the debris in search of survivors.
◀️Everything was covered by dust and debris.
— sometimes used figuratively
◀️She sifted through the debris of her broken marriage
2 : things ( such as broken pieces and old objects ) that are lying where they fell or that have been left somewhere because they are not wanted
◀️ The crew cleaned up cigarette butts and other debris. [=trash, rubbish]
۱. خرده ( مثل خرده غذای لای دندان )
۲. بقایا - آوار ( برای بقایای ساختمان ریخته شده )
۳. زباله - آشغال
در واقع Debria چیزیه که هیچ کس نمیخواد و دوست نداره. چه آوار ناشی از زلزله چه چیزهایی که لازم نداریم و بکارمون نمیاد
واریزه
هرگونه انباشت سطحی مواد سستی که از راه های شیمیایی و مکانیکی از توده های سنگ جدا شده باشد. ( فرهنگستان )
هرگونه انباشت سطحی مواد سستی که از راه های شیمیایی و مکانیکی از توده های سنگ جدا شده باشد. ( فرهنگستان )
خرده بقایا
[مهندسی مکانیک] اضافات؛ پلیسه هایی که بر اثر تراش دقیق از سطح مواد جدا می شود
[پزشکی] بافت اضافی؛ بافت مرده؛ بافتی که پس از آسیب ( عموماً با اشیای تیز ) به بافت نرم موجودات زنده به دلیل اختلالات خون رسانی یا عصبی به صورت مرده در لبه های آن تشکیل می شود. برای کمک به ترمیم بهترِ زخم، باید این بافت های مرده با چاقوی جراحی برداشته شود که به آن دبریدمان گفته می شود.
[پزشکی] بافت اضافی؛ بافت مرده؛ بافتی که پس از آسیب ( عموماً با اشیای تیز ) به بافت نرم موجودات زنده به دلیل اختلالات خون رسانی یا عصبی به صورت مرده در لبه های آن تشکیل می شود. برای کمک به ترمیم بهترِ زخم، باید این بافت های مرده با چاقوی جراحی برداشته شود که به آن دبریدمان گفته می شود.
ترکش
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {دِبریی} و {دِیبریی} می باشد