devoid

/dɪˌvɔɪd//dɪˈvoɪd/

معنی: عاری، تهی، خالی از
معانی دیگر: (با: of) خالی (از)، تهی (از)، بدون، عاری (از)، فاقد، خالی از معمولا با of

جمله های نمونه

1. be gone! you're devoid of faithfulness. . .
برو ای عاری ز وفاداری . . .

2. his poems are devoid of originality
اشعار او عاری از نوآوری است.

3. the killer was devoid of pitty
قاتل بویی از رحم و مروت نبرده بود.

4. Are you totally devoid of common sense?
[ترجمه آذر] شماهیچ بهره ای از شعور ندارید؟
|
[ترجمه شان] آیا تو کلا از عقل سلیم ، عاری ( بی بهره ) هستی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا شما کاملاً از عقل سلیم خالی هستید؟
[ترجمه ترگمان]تو کلا از عقل سلیم بی بهره نیستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A well devoid of water is useless.
[ترجمه آذر] چاه خالی از آب به دردی نمی خورد.
|
[ترجمه گوگل]چاه بدون آب بی فایده است
[ترجمه ترگمان]آب خالی از آب بی فایده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their apartment is devoid of all comforts.
[ترجمه گوگل]آپارتمان آنها فاقد هر گونه امکانات رفاهی است
[ترجمه ترگمان]آپارتمان آن ها خالی از آسایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The article is devoid of substantial matter.
[ترجمه گوگل]مقاله فاقد مطالب اساسی است
[ترجمه ترگمان]این مقاله عاری از ماده اساسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The letter was devoid of warmth and feeling.
[ترجمه آذر] هیچ اثری از گرما و احساس در نامه نبود.
|
[ترجمه گوگل]نامه خالی از گرما و احساس بود
[ترجمه ترگمان]نامه عاری از احساس و احساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This house is totally devoid of furniture.
[ترجمه شان] این خانه کاملا خالی ( تهی ) از مبلمان است.
|
[ترجمه گوگل]این خانه کاملاً خالی از مبلمان است
[ترجمه ترگمان]این خونه کلا خالی از مبلمان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her life hitherto had been devoid of adventure.
[ترجمه گوگل]زندگی او تا آن زمان خالی از ماجراجویی بود
[ترجمه ترگمان]زندگی او تا به حال عاری از ماجراجویی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The land is almost devoid of vegetation.
[ترجمه گوگل]زمین تقریباً عاری از پوشش گیاهی است
[ترجمه ترگمان]زمین تقریبا عاری از پوشش گیاهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He seems to be devoid of compassion.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او عاری از شفقت است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد عاری از شفقت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Learn the Net is continually updated and tastefully devoid of commercial content.
[ترجمه گوگل]Learn the Net به طور مداوم به روز می شود و با سلیقه فاقد محتوای تجاری است
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید که شبکه به طور مداوم به روز شده و با سلیقه و سلیقه تجاری خالی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Brown Street was almost devoid of shops.
[ترجمه گوگل]خیابان براون تقریباً خالی از مغازه بود
[ترجمه ترگمان]خیابان براون تقریبا خالی از مغازه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عاری (صفت)
void, free, bare, devoid, destitute, exempt

تهی (صفت)
basic, barren, void, null, empty, hollow, vain, vacuous, jejune, devoid, inane, deadhead, indigent

خالی از (صفت)
devoid

انگلیسی به انگلیسی

• lacking; empty, void
if someone or something is devoid of a quality, they have none of it at all; a formal word.

پیشنهاد کاربران

lacking, bereft, deficient, destitute, empty, free from, wanting, without عاری ، تهی، خالی از، بدون، بی. . . . ، رها از. . . ، آزاد از. . . . ، بی قید و شرط، بدون شرط و شروط،
جدا از
پرهیز کردن
خالی از
مصفا از . . . . . . . . . . .

بپرس