accelerate

/ækˈseləˌret//əkˈseləreɪt/

معنی: شتاب دادن، سرعت دادن، تسریع کردن، شتاب کردن، شتاباندن، تند کردن، بر سرعت افزودن، تند شدن، تندتر شدن
معانی دیگر: شتابیدن، تندتر رفتن، سریع شدن، سرعت بخشیدن، وقوع چیزی راتسریع کردن، (اتومبیل) گاز دادن، افزایش یافتن، جلو انداختن، بالا رفتن، تشدید کردن، برسرعت چیزی افزودن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: accelerates, accelerating, accelerated
(1) تعریف: to cause (a particular activity or process) to happen faster.
مترادف: hasten, speed
متضاد: decelerate, delay, retard, slow
مشابه: hurry, hustle, increase, precipitate, quicken

- He accelerated his college program and received his degree early.
[ترجمه گوگل] او برنامه کالج خود را تسریع کرد و مدرک خود را زود دریافت کرد
[ترجمه ترگمان] او برنامه دانشگاهی خود را تسریع کرد و مدرک خود را زود دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to increase the speed or rate of.
مترادف: quicken, speed up
متضاد: check, decelerate, slow
مشابه: gun, race, rev, skyrocket, speed, spur, urge

- He noisily accelerated his motorcycle as he drove past his friends.
[ترجمه گوگل] در حالی که از کنار دوستانش می گذشت، با صدای بلند موتور سیکلتش را شتاب داد
[ترجمه ترگمان] هنگامی که از کنار دوستانش عبور می کرد با صدای بلند موتور سیکلت را به صدا درمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: accelerative (adj.)
(1) تعریف: to increase the speed or rate of something.
مترادف: quicken, speed up
متضاد: check, decelerate, retard
مشابه: race, rev, skyrocket

- She accelerated quickly in order to pass the car safely.
[ترجمه A.A] او سریعا گاز دادتا از اتومبیل بدون خطر رد شود
|
[ترجمه سارا] او طبق دستور به سرعت شتاب گرفت تا ماشین به طور ایمن رد شود
|
[ترجمه Behzad] او به منظور عبور ایمن ماشین بسرعت شتاب گرفت
|
[ترجمه گوگل] او به سرعت شتاب گرفت تا با خیال راحت از ماشین رد شود
[ترجمه ترگمان] او به سرعت سرعتش را بیشتر کرد تا مطمئن شود که اتومبیل به طور ایمن از ماشین عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to change speeds from a slower rate to a faster rate.
متضاد: decelerate

- Be careful on the highway, because this car accelerates slowly.
[ترجمه معمارباشی] در بزرگراه محتاط باشید, چونکه این اتومبیل به کندی شتاب میگیرد.
|
[ترجمه گوگل] در بزرگراه مراقب باشید، زیرا این خودرو کند شتاب می گیرد
[ترجمه ترگمان] در بزرگراه مراقب باشید، زیرا این اتومبیل به کندی سرعت می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Exposure to the sun can accelerate the ageing process.
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن در معرض نور خورشید می تواند روند پیری را تسریع کند
[ترجمه ترگمان]قرار گرفتن در معرض نور خورشید می تواند روند سالمندی را سرعت بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Growth will accelerate to 9 per cent next year.
[ترجمه گوگل]رشد سال آینده به 9 درصد افزایش خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]رشد به ۹ درصد در سال آینده افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He decided to accelerate his output.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت خروجی خود را تسریع کند
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت تا خروجی خود را تسریع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Inflation is likely to accelerate this year, adding further upward pressure on interest rates.
[ترجمه گوگل]تورم احتمالاً در سال جاری شتاب خواهد گرفت و فشار افزایشی بیشتری بر نرخ بهره خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]تورم در سال جاری به احتمال زیاد تسریع خواهد شد و فشار بیشتر به سمت بالا در نرخ های بهره را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This car can accelerate from nought to sixty in ten seconds.
[ترجمه A.A] شتاب صفر تا شصت این اتومبیل ده ثانیه است ( بهتر بود گفته میشد صفر تا صد )
|
[ترجمه گوگل]این خودرو می تواند در ده ثانیه از صفر به شصت برسد
[ترجمه ترگمان]این ماشین می تواند از nought تا شصت در ده ثانیه شتاب بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They use special chemicals to accelerate the growth of crops.
[ترجمه گوگل]آنها از مواد شیمیایی ویژه برای تسریع رشد محصولات استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها از مواد شیمیایی ویژه ای برای تسریع رشد محصولات استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We need to accelerate the pace of change in our backward country.
[ترجمه گوگل]ما باید سرعت تغییر را در کشور عقب مانده خود تسریع کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید سرعت تغییر در کشور عقب مانده را تسریع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The inflation rates began to accelerate last month.
[ترجمه گوگل]نرخ تورم از ماه گذشته شروع به شتاب گرفتن کرد
[ترجمه ترگمان]نرخ تورم در ماه گذشته آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We should accelerate our research in atomic power generation and speed up the building of atomic power plants.
[ترجمه گوگل]ما باید تحقیقات خود را در زمینه تولید برق اتمی تسریع کنیم و ساخت نیروگاه های اتمی را تسریع کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید تحقیقات خود را در زمینه تولید انرژی اتمی تسریع کنیم و ساخت نیروگاه های اتمی را تسریع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Inflation continues to accelerate.
[ترجمه گوگل]تورم همچنان در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]تورم به سرعت بخشیدن به آن ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The government is to accelerate its privatisation programme.
[ترجمه گوگل]دولت باید برنامه خصوصی سازی خود را تسریع کند
[ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد برنامه خصوصی سازی خود را تسریع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Environmental factors can accelerate the development of certain cancers.
[ترجمه گوگل]عوامل محیطی می توانند باعث تسریع توسعه برخی سرطان ها شوند
[ترجمه ترگمان]عوامل محیطی می توانند رشد سرطان های خاص را تسریع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our country should accelerate the economic growth.
[ترجمه گوگل]کشور ما باید رشد اقتصادی را تسریع کند
[ترجمه ترگمان]کشور ما باید رشد اقتصادی را تسریع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another burn at this point can accelerate the craft, placing it on the higher circular orbit.
[ترجمه گوگل]سوختگی دیگر در این نقطه می تواند سفینه را شتاب دهد و آن را در مدار دایره ای بالاتر قرار دهد
[ترجمه ترگمان]یک آتش دیگر در این نقطه می تواند صنعت را تسریع کند و آن را در مدار دایره ای بالاتر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If workers believe inflation is likely to accelerate, they will demand high enough wages to compensate for expected increases in prices.
[ترجمه گوگل]اگر کارگران بر این باورند که تورم احتمالاً شتاب می‌گیرد، دستمزدهای کافی برای جبران افزایش‌های مورد انتظار قیمت‌ها را طلب خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]اگر کارگران بر این باورند که تورم به احتمال زیاد سرعت گرفته است، آن ها خواستار افزایش دست مزد کافی برای جبران افزایش پیش بینی شده در قیمت ها خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شتاب دادن (فعل)
accelerate

سرعت دادن (فعل)
accelerate, speed up

تسریع کردن (فعل)
precipitate, accelerate, speed up, advance, catalyze, hotfoot

شتاب کردن (فعل)
accelerate, hie, skelter, hurry, pelt, skelp

شتاباندن (فعل)
precipitate, accelerate, hasten

تند کردن (فعل)
accelerate, sharpen

بر سرعت افزودن (فعل)
accelerate

تند شدن (فعل)
accelerate

تندتر شدن (فعل)
accelerate

تخصصی

[مهندسی گاز] شتاب دادن، تند شدن
[زمین شناسی] تندتر شدن .شتاباندن، تسریع کردن، تند کردن، شتاب دادن، بر سرعت (چیزی) افزودن، تند شدن،تسریع کردن، سرعت دادن ،سرعت گرفتن.
[حقوق] حال کردن دین، تسریع
[ریاضیات] تسریع کردن، تند شدن، شتاباندن، شتاب دادن، شتاب گرفتن

انگلیسی به انگلیسی

• cause to move or happen faster, hasten; increase the speed of, quicken
when a rate of change or a process accelerates, things begin to change or happen more and more quickly.
when a vehicle or an object that is moving accelerates, its speed increases.

پیشنهاد کاربران

شتاب گرفتن، شتاباندن، تسریع کردن، تند کردن، شتاب دادن، بر سرعت ( چیزی ) افزودن، سرعت دادن، سرعت گرفتن، تندتر شدن
تسریع کردن
سرعت بخشیدن، تسریع کردن
expedite ، سرعت بخشیدن
شتاب دادن . شتاب گرفتن
به ترتیب مترادف
تسریع کردن و تسریع شدن
همین چهار معنی رو میده
پدال گاز ( در خودرو )
to provide a boost to
سرعت گرفتن
accelerate ( verb ) = hasten ( verb )
به معناهای: تسریع کردن، شتاب گرفتن، سرعت بخشیدن، شتاب دادن، عجله کردن، سرعت گرفتن
شتاب دادن
بر سرعت افزودن
افزایش، شتاب دادن
روح بخشیدن ، نشاط دادن
[intransitive and transitive] if a process accelerates or if something accelerates it, it happens faster than usual or sooner than you expect:
شتاب دادن
سرعت بخشیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس