reincarnate

/ˌriˌɪnˈkɑːrˌnet//ˌriːɪnˈkɑːneɪt/

معنی: تجلی کردن، حلول کردن، تجسم یا زندگی تازه دادن
معانی دیگر: روح کسی (در بدن دیگری) حلول کردن، باز تنیابی کردن (رجوع شود به: incarnate بعلاوه ی re-)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reincarnates, reincarnating, reincarnated
• : تعریف: to give another body or existence to; cause to undergo reincarnation.

جمله های نمونه

1. Some people believe they may reincarnate in the form of an animal.
[ترجمه بهروز مددی] بعضی از مردم معتقدند روح آنها پس از مرگ به صورت یک حیوان به زندگی مجدد باز می‎گردد.
|
[ترجمه گوگل]برخی افراد بر این باورند که ممکن است در قالب یک حیوان تناسخ پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم بر این باورند که ممکن است به شکل یک حیوان عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some people believe they may be reincarnated in the form of an animal.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم بر این باورند که ممکن است در قالب یک حیوان تناسخ پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم بر این باورند که ممکن است به شکل یک حیوان کشته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Compared to the old model, the reincarnated Mini Cooper has a more powerful engine and looks more streamlined.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با مدل قدیمی، مینی کوپر تازه‌سازی شده موتور قدرتمندتری دارد و ساده‌تر به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با مدل قدیمی، the مینی Cooper موتور more دارد و بسیار ساده به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He believed he might be reincarnated as a woman.
[ترجمه گوگل]او معتقد بود که ممکن است به عنوان یک زن تناسخ پیدا کند
[ترجمه ترگمان]اون اعتقاد داشت که ممکنه به عنوان یه زن زنده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The soul would be reincarnated to continue its unhappy fate.
[ترجمه گوگل]روح برای ادامه سرنوشت ناخوشایند خود تناسخ می یابد
[ترجمه ترگمان]روح زنده می ماند تا سرنوشت غم انگیز خود را ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Before he was reincarnated as Mr Virtue, Bennett commanded the drug war in the Bush administration.
[ترجمه گوگل]بنت قبل از اینکه به عنوان آقای فضیلت تناسخ پیدا کند، فرماندهی جنگ مواد مخدر در دولت بوش را بر عهده داشت
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه او به عنوان \"آقای\" فضیلت \" شناخته شود، بنت بر مبارزه با مواد مخدر در دولت بوش دستور داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It would reincarnate itself endlessly and it laughed at all the creatures on its surface who could not do the same.
[ترجمه گوگل]بی‌پایان خودش را تناسخ می‌کرد و به همه موجودات روی سطحش می‌خندید که نمی‌توانستند همین کار را بکنند
[ترجمه ترگمان]این کار خودش را به پایان می رساند و به همه موجودات روی سطح آن می خندید که نمی توانستند این کار را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Was Gary really telling me that he is reincarnated?
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً گری به من می گفت که تناسخ یافته است؟
[ترجمه ترگمان]پس \"گری\" واقعا بهم گفت که اون دوباره زنده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the punishment was to be reincarnated as a market woman in Warsaw.
[ترجمه گوگل]و مجازات این بود که به عنوان یک زن بازاری در ورشو تناسخ پیدا کند
[ترجمه ترگمان]و مجازات به عنوان یک زن بازار در ورشو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now is not the time to be reincarnated as an audiovideo receiver.
[ترجمه گوگل]اکنون زمان تبدیل شدن به یک گیرنده صوتی تصویری نیست
[ترجمه ترگمان]اکنون زمان آن نیست که به عنوان دریافت کننده audiovideo شناخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Issey Miyake's conception is to reincarnate the space as "PLEATS PLEASE ISSEY MIYAKE / AOYAMA" by conserving the existing space with recycled aluminum in order to have it transcend the time.
[ترجمه گوگل]تصور Issey Miyake این است که فضا را به عنوان "PLEATS PLEASE ISSEY MIYAKE / AOYAMA" با حفظ فضای موجود با آلومینیوم بازیافتی به منظور فراتر رفتن از زمان، تجسم مجدد دهد
[ترجمه ترگمان]تصور Issey Miyake این است که فضای موجود را با حفظ فضای موجود با آلومینیوم بازیابی شده حفظ کنید تا به مرور زمان از آن فراتر رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After butterfly died, he would possibly reincarnate to be mankind or other species.
[ترجمه گوگل]پس از مرگ پروانه، او احتمالاً به انسان یا گونه های دیگر تناسخ می یابد
[ترجمه ترگمان]پس از مرگ پروانه، او احتمالا می توانست بشریت باشد یا دیگر گونه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This causes them to reincarnate as males, females, hermaphrodites, birds, animals, etc.
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که آنها به عنوان نر، ماده، هرمافرودیت، پرنده، حیوان و غیره تناسخ پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که آن ها مثل مردان، زنان، hermaphrodites، پرندگان، حیوانات و
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have cats that KNOW they reincarnate and I have one now who remembers ME from long ago in a previous life of hers.
[ترجمه گوگل]من گربه‌هایی دارم که می‌دانم تناسخ پیدا می‌کنند و اکنون یکی را دارم که من را از مدت‌ها قبل در زندگی قبلی‌اش به یاد می‌آورد
[ترجمه ترگمان]من گربه دارم که می دونم تو حلول کردن و من حالا کسی رو دارم که منو از مدت ها پیش در زندگی قبلیش به یاد مه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. John expresses, oneself fictitious and reincarnate communicate around through frequency earphone with other tourist guide.
[ترجمه گوگل]جان بیان می کند، خود ساختگی و تناسخ از طریق گوشی فرکانس با راهنمای توریستی دیگر ارتباط برقرار می کند
[ترجمه ترگمان]جان بیان می کند، خود شخصی فرضی و reincarnate از طریق ارتباط فرکانس با دیگر راهنمای گردشگری ارتباط برقرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجلی کردن (فعل)
emanate, reincarnate, transfigure

حلول کردن (فعل)
reincarnate

تجسم یا زندگی تازه دادن (فعل)
reincarnate

انگلیسی به انگلیسی

• incarnate again, re-embody in flesh, provide a soul with another body

پیشنهاد کاربران

تجسم یا زندگی تازه دادن، حلول کردن، تجلی کردن
روح {کسی در بدن دیگری} حلول کردن. تناسخ یافتن
مثال:
Some people believe they may reincarnate in the form of an animal.
برخی از مردم بر این باور هستند که آنها ممکن است {بعد از مرگ} در شکل یک حیوان حلول کنند. {روحشان بعد از مرگ در بدن یک حیوان حلول کند. }
بازتَنیابیدن.
بازتنیابش کردن.
بازتنیابی کردن.
تَراتَنیدن/تَراکالبُدیدَن
تناسخیدن.
تناسخاندن.
تناسخ یافتن/دادن
زندگی دوباره یافتن
*** این کلمه نشان دهنده‎ی تناسخ ( یا همان زندگی دوباره روح در بدنی جدید ) است که در آیین بودایی مطرح می‎شود. بر اساس بودیسم پس از مرگ فقط جسم انسان از بین می‎رود ( ceases to exist ) و روح در بدنی جدید تجلی دوباره می‎یابد.

بپرس