پیشنهاد‌های رسولی (مترجم، مدرس) (١,٦٥٩)

بازدید
١,١٢٣
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٦

برخورد کردن، تصادف کردن. تصادم کردن، بهم خوردن، کوبیده شدن. له شدن. باهم برخورد کردن. به زور باهم بودن . ادغام شدن یا ادغام کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٨

presumed, accepted, alleged, assumed, professed - usually with to: meant, expected, obliged, required فرضی . تصور شده .

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٦

فرض کردن. بخود گرفتن، بخود بستن، وانمود کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن، فرض کردن، پنداشتن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، انگاشتن، التزام، در دست گرفتن، فرمان ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٧

احساس کردن لمس کردن، محسوس شدن touch, caress, finger, fondle, handle , manipulate, paw, stroke - experience, be aware of, notice, observe, perceive ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٦

اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت the use of several words together that begin with the same sound or letter in order to make a special eff ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٣

a man who leads the prayers and songs in a Jewish religious service 2. the leader of a group of singers in a church آوازخوان مذهبی در فرقه یهودیت و م ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٣

مصونیت از خطا، عصمت، معصومیت، پاکی از گناه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٣

کافر، بیدین، بی ایمان، شخص غیر مومن، ملحد

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٤

انکار، دست کشی، ترک

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٤

ساطع کننده، تشعشع کننده، منتشر کننده، ساتع کننده، کامپیوتر: امیتر، علوم هوایی: امیتر، علوم نظامی: پس دهنده امواج

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٤

فهرست اموال. لیست موجودی، صورت دارایی، موجودی کالا، دفتر دارایی، فهرست اموال، سیاهه، صورت کالا، دفتر دارایی، موجودی انبار، صورت، تحریر ترکه متوفی، رو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٣

کین خواه، خونخواه، دادگیر، انتقام جو. کینه جو.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٤

قطعی، قاطع، صریح، معین کننده، نهایی final, absolute, complete, conclusive, decisive - authoritative, exhaustive, perfect, reliable, ultimate

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

دودکش ناو، قیف، دودکش، بادگیر، شکل قیفی داشتن، ( مج ) . باریک شدن، ( تش ) . عضو یا اندام قیفی شکل، علوم مهندسی: قیف، شیمی: قیف، علوم نظامی: دودکش، عل ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٣

generous, beneficent, benevolent, bountiful, lavish, liberal, magnanimous, open - handed, philanthropic, unstinting سخاوتمند، با گذشت، سخی، بخشنده. ک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٤

small sea creature that you can eat, which has ten legs and a soft shell میگو

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٤

اوج، ذروه، قله، منتها ( درجه ء ) ، سر، مرتفعترین نقطه، ( طب ) بحران، نقطه ء کمال، روانشناسی: اوج apex, apogee, capstone, climax, culmination, meridia ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

مزمن. دیرینه، سخت، شدید habitual, accustomed, confirmed, habituated, usual, accepted, customary, routine, wonted

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٥

فساد. تخریب. نابودی. خرابی. تباهی. مستهلک

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٤

قدرت، نیرومندی، زور، نیرو، انرژی، توان. شور. حرارت.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٣

کنسرت. انجمن ساز و آواز، هم آهنگی، توافق، تفاهم، مرتب کردن، جور کردن، هماهنگی negotiate, arrange, settle, agree, coincide, concord, concur, harmonize ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٥

ضابطه. قانون. کنترل، نظارت. مقررات و نظامات، نظام، نظامنامه، تنظیم، تعدیل، قاعده، دستور، قانون، آیین نامه، مقرره، علوم مهندسی: آیین نامه، الکترونیک: ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٤

مورب. کج. اریب. غیر مستقیم. مایل . منحرف.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٤

مزاحم شدن، ( تمرکز، خواب، آرامش کسی را ) بهم زدن مختل کردن، برهم زدن، بهم زدن، آشفتن، مضطرب ساختن، مزاحم شدن، زیست شناسی: بر هم زدن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٤

فدایی، شهید راه خدا کردن، شهید، به شهادت رساندن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٧

وصیت. میل . اراده . خواسته. مشیت، اختیار، رضا، وصایا، با وصیت واگذار کردن، خواستن، خواست، خواهش، آرزو، نیت، قصد، وصیت نامه، اراده کردن، وصیت کردن، می ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٥

مرکز. کانون. قطب. برجستگی، ناف، کاسه چرخ، رینگ چرخ، توپی چرخ، قطب، مرکز فعالیت، علوم مهندسی: چرخ فرز، علوم هوایی: توپی، علوم نظامی: طوقه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٧

مفهوم. تصور کلی، راه کار، تدبیر، روش اجرای یک چیز، چکیده، فکر، عقیده، روانشناسی: مفهوم، علوم نظامی: خلاصه خط مشی. عقیده، اعتقاد. تصور، اندیشه، نظریه، ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٣

وسط چیزی گذشتن، از جایی رد شدن. متقاطع، عرضی، عبور کردن، تقاطع کردن، برخورد کردن، قطع کردن یک مسیر، صلیب، خاج، چلیپا، علامت ضربدر یا به اضافه، حد وسط ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٤

وسط چیزی گذشتن، از جایی رد شدن. متقاطع، عرضی، عبور کردن، تقاطع کردن، برخورد کردن، قطع کردن یک مسیر، صلیب، خاج، چلیپا، علامت ضربدر یا به اضافه، حد وسط ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٤

مایه هیبت یا حرمت، پر از ترس و بیم، حاکی از ترس، ناشی از بیم، وحشت اور، ترس اور شگفت آور - شگفت انگیز - هیجان انگیز - زیبا - نفس گیر - دلهره آور - چش ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٣

تکلیف. واگذار کردن، ماموریت دادن، انتقال اظهار، تعیین تعداد سهمیه، گمارش، واگذاری، انتقال قانونی، حواله، تخصیص اسناد، تکلیف درسی و مشق شاگرد، وظیفه، ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٣

انتزاعی ( یک نوع سبک هنری ) ، تجریدی، مطلق ( عدد ) ربودن، بردن، کش رفتن، خلاصه کردن، چکیده کردن، جداکردن، تجزیه کردن، جوهرگرفتن از، عاری ازکیفیات وا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

٢٧سلام جناب استاد قربانی با همه احترامی که واسه هم رشته خودم قائل هستم پس از یک هفته صفحه باز کردم تمام نشستی روی نظرات من نظر گذاشتی یعنی اینقدر بیک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

٢٧سلام جناب استاد قربانی با همه احترامی که واسه هم رشته خودم قائل هستم پس از یک هفته صفحه باز کردم تمام نشستی روی نظرات من نظر گذاشتی یعنی اینقدر بیک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

٢٧سلام جناب استاد قربانی با همه احترامی که واسه هم رشته خودم قائل هستم پس از یک هفته صفحه باز کردم تمام نشستی روی نظرات من نظر گذاشتی یعنی اینقدر بیک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سلام جناب استاد قربانی با همه احترامی که واسه هم رشته خودم قائل هستم پس از یک هفته صفحه باز کردم تمام نشستی روی نظرات من نظر گذاشتی یعنی اینقدر بیکار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کلمه. واژه پرداز . لغت، لفظ، گفتار، واژه، سخن، حرف، عبارت، پیغام، خبر، قول، عهد، فرمان، لغات را به کار بردن، با لغات بیان کردن، کامپیوتر: واژه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

زردپی طرفین حفره پشت زانو، عضلات عقب ران، زردپی، زانوی کسی را بریدن، فلج کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قطعا، حاکمانه، امرانه، حکما

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تاسف خوردن، زاریدن، سوگواری کردن، سوگواری، ضجه و زاری کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دره کوچک، حلق، دره تنگ، گلوگاه، ابکند، شکم، گدار، پر خوردن، زیاد تپاندن، با حرص و ولع خوردن، پر خوری کردن، پر خوری، عمران: گذرگاه تنگ بین دو کوه، معم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بااب گرم سوزاندن، اب جوش ریختن روی، تاول زده کردن، تاول، اثر اب جوش بر روی پوست، سوختگی، اب پز کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دروغگو، کاذب. نعناعی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مطلوب، پسندیده. مرغوب، خواستنی، خوشایند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

عتاب کردن، تشر زدن، نهیب زدن به

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اسب، توسن، مرکوب، وسیله نقلیه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وفق دادن، سازگار کردن صلح دادن، آشتی دادن، تطبیق کردن، راضی ساختن، وفق دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عوارض بیماری. عواقب . پیچیدگی. مشکل . مسئله بغرنج.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مدیر. عملگر. مدیر عامل، مدیر اجرایی، مجری، هیئت رئیسه، ضابط عدلیه، قوه مجریه، کامپیوتر: مجری، قانون فقه: قوه مجریه، روانشناسی: مدیر، بازرگانی: مجری، ...