signpost

/ˈsaɪnpoʊst//ˈsaɪnpəʊst/

معنی: تابلو اعلان، تابلو راهنما، تیر حامل اعلان
معانی دیگر: (تابلو) راهنمای رانندگی، تیر، علامت، تیر راهنما، نشانگاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a post bearing a sign indicating location, direction, or other information, as at a street corner.

(2) تعریف: a clear signal, guide, or clue.

جمله های نمونه

1. A signpost indicated the right road for us to follow.
[ترجمه گوگل]تابلوی راهنما مسیر درستی را که باید دنبال کنیم را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm sure that signpost is pointing the wrong way.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که تابلو راهنما راه را اشتباه نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که تابلو راه اشتباه را نشان داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An old-fashioned signpost pointed the way to the restaurant.
[ترجمه گوگل]تابلوی راهنمایی قدیمی راه رستوران را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]یک تابلوی قدیمی که راه رستوران را نشان می داد اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You need to signpost for the reader the various points you are going to make.
[ترجمه Hossein128] شما باید به نقطه نظر های مختلفتان که می خواهید به آن بپردازید اشاره کنید
|
[ترجمه گوگل]شما باید نکات مختلفی را که قرار است بیان کنید برای خواننده علامت بزنید
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We drove past a signpost I couldn't read.
[ترجمه گوگل]از کنار تابلویی عبور کردیم که نمی توانستم بخوانم
[ترجمه ترگمان]از پشت تابلویی که نمی توانستم بخوانم عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Turn off at the signpost for Attlebridge.
[ترجمه گوگل]در تابلوی راهنمای Attlebridge خاموش شوید
[ترجمه ترگمان]به تابلوی اعلانات اشاره کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was a signpost where the two paths converged.
[ترجمه گوگل]یک تابلوی راهنما بود که دو راه به هم نزدیک می شدند
[ترجمه ترگمان]در آنجا علامتی دیده می شد که در آن دو کوره راه با هم تلاقی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The signpost points in a westerly direction.
[ترجمه گوگل]تابلو راهنما در جهت غربی است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The signpost said 'London 18 miles'.
[ترجمه گوگل]تابلوی راهنما نوشته بود "لندن 18 مایل"
[ترجمه ترگمان]راهنمایی در لندن گفت که لندن ۱۸ مایل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The early chapters of the book signpost what is going to happen further on.
[ترجمه گوگل]فصل های اولیه کتاب نشان می دهد که در ادامه چه اتفاقی می افتد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Like all good history her book is a signpost to the strangeness of a world that has such deviance in it.
[ترجمه گوگل]کتاب او مانند تمام تاریخ های خوب، نشانه ای است برای غرابت جهانی که چنین انحرافی در خود دارد
[ترجمه ترگمان]مثل همه تاریخچه خوبی که دارد، تابلوی عجیب غریبی است که چنین رفتاری را در آن احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why, that must be where the signpost wass pointing to!
[ترجمه گوگل]چرا، باید همان جایی باشد که تابلوی راهنما به آن اشاره می کرد!
[ترجمه ترگمان]این هم باید همان جایی باشد که signpost را نشان داده اند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Inflections, positions, and signpost words are the mainstay of syntax.
[ترجمه گوگل]عطف ها، مواضع و کلمات نشانه محور اصلی نحو هستند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Turn left along this lane; a signpost points the way to Norber, a long limestone ridge forming the north-western skyline.
[ترجمه گوگل]در امتداد این خط به چپ بپیچید یک تابلو راهنما راه نوربر را نشان می دهد، خط الراس آهکی طولانی که خط افق شمال غربی را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تابلو اعلان (اسم)
signpost

تابلو راهنما (اسم)
signpost

تیر حامل اعلان (اسم)
signpost

انگلیسی به انگلیسی

• roadside post bearing a traffic sign; something that serves as a guide
a signpost is a sign beside a road with information on it such as the name of a town and how far away it is.
the signpost of a future event is a clear indication of it.
traffic sign, guidepost

پیشنهاد کاربران

شاخص های راهنما
( در آینده پژوهی )
signpost ( n ) ( saɪnpoʊst ) =a sign at the side of a road giving information about the direction and distance of places, e. g. Follow the signposts to the superstore.
signpost
به عنوان فعل به معنای راهنمایی کردن، هدایت کردن
to show something clearly so that everyone will notice and understand it –
used especially in news reports:
They have signposted their conclusions in the report.
signpost ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: هشداره
تعریف: رویداد یا آستانه ای که می تواند تعیین کنندۀ آسیب پذیری یا اعتبار یک فرض باشد
علامت هشدار
a pole with a sign on it, esp. showing the way to a place or the name of a road
جهت دادن ( راهنمایی کردن )
علامت گذاری کردن
راهنما

بپرس