euphoria

/juːˈfɔːriə//juːˈfɔːrɪə/

معنی: رضایت، خوشحالی، رضامندی، مشاط
معانی دیگر: سرخوشی، خرم دلی، وجد و شعف، خوش، خوشحال، شادی، (احساس سلامتی و خرمی) به سهش (در برابر: دش سهش dysphoria)، خوشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: euphoric (adj.), euphorically (adv.)
• : تعریف: a strong feeling of well-being or elation, sometimes unrealistic or unwarranted, and able to be induced by certain drugs.
متضاد: anxiety, depression, sadness

- Dancing to trance music can induce a state of euphoria.
[ترجمه مدا] رقصیدن با موسیقی ترنس می تواند موجب سرخوشی شود.
|
[ترجمه گوگل] رقصیدن با موسیقی ترنس می تواند باعث ایجاد حالت سرخوشی شود
[ترجمه ترگمان] رقصیدن با موسیقی ترنس می تواند حالت خوشحالی را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her euphoria at seeing her lost child was indescribable
شادی او از دیدن فرزند گمشده اش در وصف نمی گنجید.

2. The news sparked a wave of euphoria across the country.
[ترجمه گوگل]این خبر موجی از سرخوشی را در سراسر کشور برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این خبر باعث ایجاد موجی از خوشحالی در سراسر کشور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was in a state of euphoria all day.
[ترجمه عسل] من در تمام روز سرخوش بودم
|
[ترجمه نری] در تمام روز من در وضعیت سرخوشی بودم
|
[ترجمه گوگل]تمام روز در حالت سرخوشی بودم
[ترجمه ترگمان]من تمام روز توی یه حالت خلسه بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His initial surge of euphoria was quickly followed by dismay.
[ترجمه گوگل]موج اولیه سرخوشی او به سرعت با ناامیدی دنبال شد
[ترجمه ترگمان]احساس خوشحالی اولیه او به سرعت و با دست پاچگی دنبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Euphoria soon gave way to despair.
[ترجمه گوگل]سرخوشی به زودی جای خود را به ناامیدی داد
[ترجمه ترگمان]Euphoria به زودی به یاس مبدل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government's current euphoria over the exchange rate is unlikely to last.
[ترجمه گوگل]سرخوشی کنونی دولت در مورد نرخ ارز بعید است که ادامه یابد
[ترجمه ترگمان]خوشحالی جاری دولت بر نرخ ارز بعید به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were carried along on a tide of euphoria.
[ترجمه گوگل]آنها با موجی از سرخوشی همراه شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به همراه موجی از شادی حمل می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was euphoria after the elections.
[ترجمه گوگل]بعد از انتخابات سرخوشی بود
[ترجمه ترگمان]بعد از انتخابات خوشحالی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All the euphoria about the "new methods" soon faded.
[ترجمه گوگل]تمام سرخوشی ها در مورد "روش های جدید" به زودی محو شد
[ترجمه ترگمان]تمام خوشحالی در مورد روش های جدید خیلی زود محو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By then, the euphoria over the fall of the Berlin Wall had evaporated.
[ترجمه گوگل]در آن زمان، سرخوشی ناشی از سقوط دیوار برلین از بین رفته بود
[ترجمه ترگمان]تا آن زمان، خوشحالی بر روی سقوط دیوار برلین تبخیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were in a state of euphoria after the baby was born.
[ترجمه گوگل]آنها پس از تولد نوزاد در حالت سرخوشی بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها بعد از تولد نوزاد در حالت خوشحالی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were in a state of euphoria for days after they won the prize.
[ترجمه گوگل]آنها روزها پس از بردن جایزه در حالت سرخوشی بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها چند روز پس از این که برنده جایزه شدند در حالت خوشحالی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was still in a state of euphoria hours after her victory.
[ترجمه گوگل]او ساعاتی پس از پیروزی هنوز در حالت سرخوشی بود
[ترجمه ترگمان]او هنوز هم پس از پیروزی خود در حالت خلسه فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Manic-depression also includes feelings of euphoria and/or agitation.
[ترجمه گوگل]شیدایی-افسردگی همچنین شامل احساس سرخوشی و/یا بیقراری است
[ترجمه ترگمان]افسردگی روحی نیز شامل احساسات خوشحالی و یا هیجان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Indeed, a euphoria seems to reign among those directly involved in the organisation of Expo.
[ترجمه گوگل]در واقع، به نظر می رسد یک سرخوشی در میان کسانی که مستقیماً در سازماندهی اکسپو درگیر هستند، حاکم است
[ترجمه ترگمان]در واقع، به نظر می رسد که خوشحالی در بین افرادی است که مستقیما در سازمان اکسپو دست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رضایت (اسم)
consent, concurrence, acquiescence, satisfaction, contentment, euphoria, adhesion

خوشحالی (اسم)
satisfaction, euphoria, glee, mirth, gladness

رضامندی (اسم)
satisfaction, euphoria

مشاط (اسم)
euphoria

تخصصی

[روانپزشکی] اوفوری

انگلیسی به انگلیسی

• elation, bliss, joy, exhilaration
euphoria is a feeling of great happiness.

پیشنهاد کاربران

elation, ecstasy, exaltation, exhilaration, intoxication, joy, jubilation, rapture
رضامندی، خوشی، خوشحالی، رضایت، مشاط، شنگولی. شادی. کیف. شعف.
کیف
رضامندی، خوشی، خوشحالی، رضایت، مشاط، روانشناسی: شنگولی
Some drugs such as morphine produce euphoria which is useful in relieving pain.
/juːˈfɔːriə/
/یوفوریا/
فراشادی - شیدایی - شوریدگی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : euphoria
✅️ صفت ( adjective ) : euphoric
✅️ قید ( adverb ) : euphorically
[پزشکی] اوفوری، شنگولی: احساس بیش از حد خوب بودن و سرخوشی
ایفوریا روی ماری یعنی چی
@Nazanin_zahra_afsharyan
رضایتمندی
شیدایی
لذت بیکران ( اسم )
سرخوشی - لذت بیکران - شعف - خوشحالی - نشاط - نشئگی
noun
[noncount] : a feeling of great happiness and excitement
◀️ The initial euphoria following their victory in the election has now subsided
...
[مشاهده متن کامل]

◀️The drug produces intense feelings of euphoria
🟪 ( EUPHORIC ( Adj : مسرور - نشئه - خرکیف - سرخوش
🔴extremely happy and excited :
◀️ a euphoric mood
[more euphoric; most euphoric]
◀️a euphoric mood
◀️feeling euphoric
◀️euphoric effects of a drug
🟪 ( EUPHORICALLY ( Adv : با سرخوشی
🟪 EUPHONIOUS
adjective
[more euphonious; most euphonious]
🔴 formal : having a pleasant sound
◀️a euphonious name
◀️euphonious harmonies
سرخوشی ( به انگلیسی: Euphoria ) که با عنوان نشئگی نیز ممکن است مطرح شود، یک وضعیت ذهنی و عاطفی است که در آن شخص احساس خشنودی، شادی، هیجان و لذت دارد. سرخوشی ممکن است به صورت طبیعی و بر اثر وضعیت هایی چون ارگاسم جنسی، موفقیت ها، ورزش یا مراقبه و تجربیات معنوی ایجاد شود. همچنین ممکن است بر اثر مصرف داروها، الکل یا بیماری هایی چون اختلال افسردگی - شیدایی ( دو قطبی Bipolar Disorder ) ، پرکاری تیروئید ( Hyperthyroidism ) یا آسیب سر ایجاد می شوند.

euphoria ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: سرخوشی
تعریف: شادمانی و خرسندی ای که وضعیت واقعی خُلق‍ی فرد نیست
هیجان، از فرط شادی در پوست خود نگنجیدن
سرخوشی، نهایت خوشحالی
سرخوشی ابدی. . .
سرخوشی
خوشحالی
It makes me euphoria to have a professor like you
and to be present in you class and to be aware of her excellent scientific knowledge and to benefit from you beauty
برای من باعث افتخار استادی مثل شما را داشته باشم و در کلاس درس شما حضور پیدا کنم و از دانش علمی عالی شماآگاهی داشته باشم از جمال زیبایی شما فیض ببرم
...
[مشاهده متن کامل]

نشئگی
خوشبختی
وَجَدَ ، به وَجد شعف در آوردمrapture
لقد کنت فی غایة السعادة
- ذوق زده
- هیجان زده
شنگولی
لذت آنی
شعف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس