sinister

/ˈsɪnəstər//ˈsɪnɪstə/

معنی: کج، فاسد، نا درست، گمراه کننده، شیطانی، بدشگون، نامیمون، بدخواه، بدیمن، منحوس
معانی دیگر: بدجنس، شرور، نابکار، شیطان صفت، اهریمنی، بدسگال، مصیبت بار، فجیع، جانگداز، ناگوار، شرارت آمیز، (در اصل) چپ، به سوی چپ، در چپ، (نشان های اشرافی) در سمت چپ سپر (در برابر: dexter)، نحس، ناخجسته، خبیث، خطا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: threatening or foreshadowing evil, injury, or danger; menacing; ominous.
مترادف: baleful, forbidding, foreboding, malignant, minatory, ominous, threatening
مشابه: alarming, dangerous, dire, direful, grim, ill, malefic, menacing, portentous

- a sinister comment
[ترجمه گوگل] یک نظر شوم
[ترجمه ترگمان] پاسخ بدی به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: showing evil intentions.
مترادف: evil, ill, malefic, malign, malignant, wicked
مشابه: baleful, base, foul, harmful, heinous, malevolent, nefarious, pernicious, vicious, vile

- a sinister plot
[ترجمه علی فتح اللهی] دسیسه شیطانی
|
[ترجمه گوگل] یک توطئه شوم
[ترجمه ترگمان] یک نقشه شوم،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of or on the left side. (Cf. dexter.)
مترادف: sinistral
متضاد: dexter
مشابه: larboard, left-hand, port

جمله های نمونه

1. a sinister fate
سرنوشت جانگداز

2. a sinister plot
یک توطئه ی اهریمنی

3. The sinister plot to cheat the widow was uncovered by the police.
[ترجمه گوگل]نقشه شوم فریب زن بیوه توسط پلیس فاش شد
[ترجمه ترگمان]نقشه شیطانی برای گول زدن آن بیوه توسط پلیس برملا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When the bank guard spied the sinister-looking customer, he drew his gun.
[ترجمه گوگل]وقتی نگهبان بانک از مشتری شوم جاسوسی کرد، اسلحه اش را کشید
[ترجمه ترگمان]وقتی که گارد ساحلی دید که مشتری شیطانی به نظر می رسد، تفنگش را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was frightened by the sinister shadow at the bottom of the stairs.
[ترجمه گوگل]از سایه شوم ته پله ها ترسیدم
[ترجمه ترگمان]از سایه شیطانی پایین پله ها وحشت زده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was something sinister about Mr Scott's death.
[ترجمه ..] درباره مرگ آقای اسکات چیز شومی وجود داشت
|
[ترجمه گوگل]چیزی شوم در مورد مرگ آقای اسکات وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در مورد مرگ آقای اسکات چیز شومی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ruined house had a sinister appearance.
[ترجمه گوگل]خانه ویران ظاهری شوم داشت
[ترجمه ترگمان]خانه ویران ظاهر زشتی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I thought her speech had slightly sinister undertones.
[ترجمه گوگل]من فکر می‌کردم که صحبت‌های او ته‌و‌هوای ناپسندی داشت
[ترجمه ترگمان]فکر کردم که صدای او آهسته و آهسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The more sinister explanation is that he is about to make mischief in the Middle East again.
[ترجمه گوگل]توضیح شوم تر این است که او در شرف ایجاد شرارت دوباره در خاورمیانه است
[ترجمه ترگمان]توضیح بد تری این است که او می خواهد دوباره در خاور میانه شرارت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was something cold and sinister about him.
[ترجمه Conor] چیز های سرد و شیطانی درباره ی او وجود داشت.
|
[ترجمه گوگل]چیزی سرد و شوم در او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]چیزی سرد و شیطانی در او وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In your remarks you alluded to a certain sinister design.
[ترجمه گوگل]در اظهارات خود به یک طرح شوم خاص اشاره کردید
[ترجمه ترگمان]به نظر شما، شما به یک طرح شیطانی اشاره کردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sinister atmosphere of the place left an indelible imprint on my memory.
[ترجمه گوگل]فضای شوم آن مکان اثری ماندگار در خاطرم گذاشت
[ترجمه ترگمان]محیط مشئوم مکان یک اثر ماندگار روی حافظه من باقی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We see in his novels his sinister, almost apocalyptic, vision of the future.
[ترجمه گوگل]ما در رمان هایش دید شوم و تقریبا آخرالزمانی او را از آینده می بینیم
[ترجمه ترگمان]ما در رمان های او، his و تقریبا apocalyptic می بینیم و تصویر آینده را می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dave sensed that something more sinister lay beneath the woman's cheerful exterior.
[ترجمه گوگل]دیو احساس کرد که چیزی شوم تری زیر نمای بیرونی شاد زن نهفته است
[ترجمه ترگمان]دیو احساس کرد که در زیر ظاهر نشاط زن چیز دیگری نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He looked at me in a sinister way.
[ترجمه گوگل]به طرز شیطانی به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با حالتی شیطانی به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was a handsome man in a sinister sort of way.
[ترجمه خَیِّر] او یک مرد خوش تیپ شیطانی ( بدجنس ) است
|
[ترجمه گوگل]او مردی خوش تیپ بود و به طرز بدی
[ترجمه ترگمان]او مرد خوش قیافه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She had a sinister foreboding that the plane would crash.
[ترجمه گوگل]او پیش بینی شومی داشت که هواپیما سقوط خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی می کرد که هواپیما سقوط می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There is something sinister at the back of that series of crimes.
[ترجمه گوگل]در پشت آن سری جنایات چیزی شوم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پشت این سری جنایات، یه چیز شیطانی وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. There is a sinister side to these events.
[ترجمه گوگل]این اتفاقات جنبه شومی دارد
[ترجمه ترگمان]این گونه حوادث جنبه شیطانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کج (صفت)
devious, crank, lopsided, indirect, wry, crooked, cater-cornered, sinister, snafu, recurvate, left-hand, sideling

فاسد (صفت)
perverse, bad, vile, evil, naught, reprobate, addle, decayed, rotten, corrupt, vicious, immoral, wicked, villainous, peccant, dissolute, rancid, gamy, sinister, depraved, rakish, putrid, jadish, virtueless

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

گمراه کننده (صفت)
sinuous, delusive, deceptive, illusory, seductive, sinister, illusive, delusory, screwy

شیطانی (صفت)
sinister, demoniac, demoniacal, satanic, diabolical, fiendish, diabolic

بدشگون (صفت)
ominous, sinister, unlucky, sinistral, ill-boding, portentous

نامیمون (صفت)
unfavorable, ominous, inauspicious, sinister, unblessed, unfavourable

بدخواه (صفت)
sinister, malignant, malevolent

بدیمن (صفت)
ominous, sinister, unlucky, sinistral, portentous

منحوس (صفت)
sinister

انگلیسی به انگلیسی

• evil, malicious; threatening, ominous, portending evil; left, on the left side
something that is sinister seems evil or harmful.

پیشنهاد کاربران

گمراه کننده، بدخواه، کج، نادرست، خطا، فاسد، بدیمن، بدشگون، نامیمون، شیطانی
شیطانی، شوم
شوم، پلید
sinister ( adj ) ( sɪnəstər ) =seeming evil or dangerous; making you think sth bad will happen, e. g. There was something cold and sinister about him.
sinister
شوم ( به انگلیسی: Sinister ) شوم ( شیطانی ) نام فیلم ترسناکی است که در سال ۲۰۱۲ ساخته شده و به کارگردانی اسکات دریکسون و نوشته اریکسون و سی. رابرت کارگیل است.
شوم
adjective
[more sinister; most sinister] :
having an evil appearance : looking likely to cause something bad, harmful, or dangerous to happen
◀️There was something sinister about him.
◀️He looked sinister.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️sinister black clouds
Example :
Six years after the events in Raccoon City, Leon Kennedy, now a federal agent, is sent to a rural part of Spain to rescue the U. S. President's kidnapped daughter, Ashley Graham from a sinister cult

در چشم پزشکی بمعنای چشم چپ میباشد
oculus sinister
OS
بودار
مشکوک
ترسناک و مخوف
شوم - بد جنس - شرور
شیطانی، منحوس
شوم، پلید، شرور، پست، متقلب، وحشتناک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس