lineage

/ˈlɪniədʒ//ˈlɪnɪɪdʒ/

معنی: اجداد، دودمان، اعقاب، اصل و نسب، سطربندی، سطر شماری
معانی دیگر: تبار، خاندان، نسب، (جمع) اعقاب، زادش، رجوع شود به: linage

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: descent from or the descendants of a common or particular ancestor or ancestry.
مترادف: ancestry, bloodline, descent, extraction, parentage
مشابه: background, birth, blood, derivation, family, genealogy, heredity, heritage, line, origin, pedigree, stock, strain, succession

- He was able to trace his lineage back to his great great grandfather.
[ترجمه گوگل] او توانست نسب خود را به پدربزرگ بزرگش ردیابی کند
[ترجمه ترگمان] او توانست اصل و نسب او را به پدر بزرگ پدربزرگش پس بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the sources from which something, such as a philosophy or style, is derived; derivation.
مترادف: derivation, fountainhead, origin, pedigree, provenance, source
مشابه: ancestry, background, foundation, inception, tradition
اسم ( noun )
• : تعریف: variant of linage.

جمله های نمونه

1. a man of unknown lineage
مردی که اصل و تبارش نامعلوم است

2. she is of royal lineage
او از نسل پادشاهان است.

3. She's very proud of her ancient royal lineage.
[ترجمه گوگل]او به تبار سلطنتی باستانی خود بسیار افتخار می کند
[ترجمه ترگمان]اون خیلی بهش افتخار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They can trace their lineage directly back to the 18th century.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند اصل و نسب خود را مستقیماً به قرن 18 ردیابی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند اصل و نسب خود را مستقیما تا قرن ۱۸ دنبال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She has never traced back her lineage, but believes her grandparents were from Aberdeenshire.
[ترجمه گوگل]او هرگز نسب خود را ردیابی نکرده است، اما معتقد است پدربزرگ و مادربزرگش اهل آبردین شایر بودند
[ترجمه ترگمان]او هرگز اصل و نسب او را دنبال نکرده است، اما فکر می کند پدربزرگ و مادربزرگش از Aberdeenshire آمده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Coming at the end of that big brass lineage, H-is as surprising as a rabbit pulled out of a hat.
[ترجمه گوگل]با رسیدن به پایان آن دودمان بزرگ برنجی، H-به اندازه خرگوشی که از کلاه بیرون کشیده شده است شگفت انگیز است
[ترجمه ترگمان]به انتهای آن دودمان برنجی بزرگ، H - به اندازه یک خرگوش که از یک کلاه بیرون کشیده می شود، شگفت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two cell lineage markers have been applied recently to the pre-implantation mouse embryo.
[ترجمه گوگل]دو نشانگر دودمان سلولی اخیراً روی جنین موش قبل از لانه گزینی اعمال شده است
[ترجمه ترگمان]دو شاخص lineage سلولی اخیرا به جنین قبل از کاشت موش اعمال شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Despite his lineage and academic qualifications, Denholm was modest and retiring to a fault.
[ترجمه گوگل]دنهولم علیرغم نسب و مدارک آکادمیک خود متواضع بود و در حال بازنشستگی بود
[ترجمه ترگمان]علی رغم اصل و نسب و نسب تحصیلی خود، Denholm فروتن بود و در برابر خطا بازنشسته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A woman is born into one lineage but is transferred to her husband's lineage as soon as she is married.
[ترجمه گوگل]زن در یک نسب متولد می شود اما به محض ازدواج به دودمان شوهر منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]یک زن در یک دودمان به دنیا آمده است اما به محض ازدواج به دودمان شوهرش منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jean de la Moussaye can trace his lineage back to Louis XIV.
[ترجمه گوگل]ژان دو لا موسای می تواند نسب خود را به لویی چهاردهم ردیابی کند
[ترجمه ترگمان]ژان لا Moussaye می تواند دودمان خود را به لویی چهاردهم برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sanctity of traditional ownership and lineage are hoisted like clannish flags.
[ترجمه گوگل]قداست مالکیت سنتی و نسب مانند پرچم های طایفه ای برافراشته می شود
[ترجمه ترگمان]تقدس مالکیت سنتی و دودمان مانند clannish پرچم برافراشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The key was lineage; members of the Anglo-Saxon ascendancy stuck together.
[ترجمه گوگل]کلید اصل و نسب بود اعضای برتری آنگلوساکسون به هم چسبیده بودند
[ترجمه ترگمان]کلید اصل و نسب بود؛ اعضای تسلط Anglo - به هم چسبیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And how far back can the Neanderthal lineage be traced?
[ترجمه گوگل]و دودمان نئاندرتال ها تا کجا قابل ردیابی است؟
[ترجمه ترگمان]و چقدر میتونه راه رو پیدا کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is no lineage of sailors in my ancestry.
[ترجمه گوگل]در اصل و نسب من تبار ملوانی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]اصل و نسب من از ملوان ها در میان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اجداد (اسم)
ancestors, grandfathers, predecessors, forebears, progenitors, lineage, phylum, forbears

دودمان (اسم)
antecedent, stem, lineage, ancestry, pedigree, dynasty, progeny, genealogy, phylum, stemma, stirps

اعقاب (اسم)
breed, lineage, posterity

اصل و نسب (اسم)
lineage, extraction

سطربندی (اسم)
lineage, linage

سطر شماری (اسم)
lineage, linage

تخصصی

[زمین شناسی] سطربندی،اطلاعاتی در مورد منبع داده ها،منشاءدقت و مقیاس آن ها.

انگلیسی به انگلیسی

• direct descent from an ancestor; ancestry, family, genealogy
someone's lineage is the series of families from which they are directly descended; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تبار. دودمان. خاندان ۲. {کتاب و غیره} شماره سطرها. تعداد سطور
مثال:
O sister of Aaron[‘s lineage]!
ای خواهر ِ خاندان هارون
دودمان، اصل ونسب، اجداد، اعقاب، نیاکان . پیشینیان . نسب، روانشناسی: تبار، سویه، سطر بندی
نیایی ، نیاکانی ، تیره ای
ancestry, blood, descent, extraction, origin, pedigree, family, clan, folk, house, kin, kindred, race, stock, tribe
دودمان، اصل ونسب، اجداد، اعقاب، نسب، روانشناسی: تبار، سویه، سطر بندی
ancestry, blood, descent, extraction, origin, pedigree, family, clan, folk, house, kin, kindred, race, stock, tribe
سطربندی، سطر شماری، سویه، دودمان، اصل ونسب، اجداد، اعقاب، نسب، تبار
در لری با اضافه کردن �ی� به لون، صفت لونی هم به کار میرود. به کسی که صفت خوب یا بدی از اجداد خود به ارث برده گویند.
در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�لونlon� به معنی خاندان، تبار، نسب ونیاکان است. این واژه وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�لینیجlineage و الاینمنتalignment به معنی دودمان، اجداد،
...
[مشاهده متن کامل]
تبار، وحدت، اتحاد، یکپارپارچگی، همکاری وتعاون. . . � در زبان انگلیسی به کار میرود. این واژه در لری به صورت ترکیب لون و لکوت هم به کارمیرودویک معنی دارند وجالب اینجاست که خود واژه لکوت هم آریایی است و وارد زبان انگلیسی شده که سر جای خود توضیح خواهم داد. وممکن مشتقات دیگری در زبان انگلیسی داشته باشد که در حال بررسی هستیم. . .

خوی، مزاج، نسبت، خویشاوندی، دم، نسب، نژاد، تبار، اصل، ریشه، دودمان، تبار، خون
سلسله خاندان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : line
✅️ اسم ( noun ) : line / lineage / linearity
✅️ صفت ( adjective ) : linear / lineal / lined
✅️ قید ( adverb ) : linearly / lineally
the members of a person's family who are directly related to that person and who lived a long time before him or her
دودمان، اصل و نسب،
Sadr retains a devoted following of millions among the country's majority Shiite population, and claims direct lineage to Prophet Mohammed
...
[مشاهده متن کامل]

She's very proud of her ancient royal lineage

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/lineage?q=lineage
واژه های آقای محمد از سایت فرهنگستان علوم است. میتوانید در آدرس زیر این واژه ها را جستجو کنید:
https://wiki. apll. ir/word/index. php/صفحهٔ_اصلی
سلام ببخشید این اقای محمد، از چه منبعی لغات رو ترجمه میکنند؟ ممنون میشم بگن
lineage ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: دودمان
تعریف: 1. گروهی از افراد با تباری یک سویه، خواه مادرسویی و خواه پدرسویی 2. گروهی از افراد با تباری از نیایی مشترک
رگ وریشه، اصل ونسب
تبار، خاندان، سلسله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس