squawk

/ˈskwɒk//skwɔːk/

معنی: فریاد، جیغ، قدقد کردن، غرولند کردن، جیغ ناگهانی زدن، صدای اردک دراوردن، اعتراض کردن
معانی دیگر: (مانند طوطی یا مرغ ترسیده) صدای ((غر)) کردن، قات قات کردن، جیغ کشیدن، قدقدقدا کردن، (با صدای بلند یا حرارت زیاد) اعتراض کردن، شکایت کردن، چخیدن، غر، بق بق، اعترا­ کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: squawks, squawking, squawked
(1) تعریف: to give a harsh scream or squall.

(2) تعریف: (informal) to complain or protest loudly.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter with a harsh scream or squall.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a harsh scream or squall.

(2) تعریف: (informal) a loud complaint or protest.
مشابه: growl

جمله های نمونه

1. the squawk of a parrot
غرغر طوطی

2. the squawk of car horns
صدای بق بق بوق ماشین ها

3. The hen gave a squawk when it saw the cat.
[ترجمه قانعی] آن مرغ به محض دیدن گربه جیغ بلندی سرداد
|
[ترجمه گوگل]مرغ با دیدن گربه جیغی کشید
[ترجمه ترگمان]وقتی گربه را دید، مرغ جیغ کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bird gave a startled squawk.
[ترجمه قانعی] آن پرنده نوای از روی وحشت سرداد.
|
[ترجمه گوگل]پرنده با تعجب صدای جیغی کشید
[ترجمه ترگمان]پرنده جیغ کوتاهی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It made a noise, just a squawk, coming open; he closed it silently behind him.
[ترجمه گوگل]سر و صدا کرد، فقط صدای جیغی که باز شد بی صدا پشت سرش بست
[ترجمه ترگمان]صدا بلند شد، فقط صدای جیغ بلند شد و در را بی صدا پشت سرش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He gave a strangulated squawk.
[ترجمه گوگل]او یک جیغ خفه کرد
[ترجمه ترگمان]او جیغ کوتاهی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The parakeet began to squawk when I walked in.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد شدم طوطی شروع به جیغ زدن کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد اتاق شدم، طوطی شروع به جیغ زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The hen squawk when It'saw the cat.
[ترجمه قانعی] آن مرغ وقتی متوجه گربه شد به شدت شروع به قدقد کرد.
|
[ترجمه گوگل]مرغ وقتی گربه را دید جیغ کشید
[ترجمه ترگمان]وقتی گربه را دید قد بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They all seemed to 5 squawk at me.
[ترجمه قانعی] به نظر م صدای جیغ و داد ۵ موجود به گوشم رسید.
|
[ترجمه گوگل]همه آنها به نظر می رسید که 5 به من squaw
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که همه آن ها به من قد قد می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hen gave a squawk when It'saw the cat.
[ترجمه قانعی] اون مرغ وقتی متوجه گربه شد ، به شدت شروع به قدقد کرد.
|
[ترجمه گوگل]مرغ وقتی گربه را دید جیغ زد
[ترجمه ترگمان]وقتی گربه را دید، مرغ جیغ کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. IN what may come to be the definitive line about our current economic crisis, Warren Buffett said on the CNBC program "Squawk Box" this month that the United States economy has "fallen off a cliff. "
[ترجمه گوگل]وارن بافت در برنامه CNBC "Squawk Box" در آنچه که ممکن است خط قطعی بحران اقتصادی فعلی ما باشد، گفت که اقتصاد ایالات متحده "از یک صخره سقوط کرده است "
[ترجمه ترگمان]\"وارن بافت\" در برنامه \"Squawk Box\" در برنامه \"Squawk Box\" در این ماه گفت که اقتصاد ایالات متحده از یک صخره سقوط کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She gave a loud squawk when the water was poured on her.
[ترجمه گوگل]وقتی آب روی او ریخته شد، جیغ بلندی کشید
[ترجمه ترگمان]وقتی آب روی او می ریخت جیغ بلندی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A raspy voice came over the squawk box announcing the arrival of what we had been waiting for.
[ترجمه گوگل]صدای خش خش از جعبه جیغ آمد و خبر از رسیدن چیزی که ما منتظرش بودیم می داد
[ترجمه ترگمان]صدای خر خری به گوش رسید که به محض ورود آنچه منتظرش بودیم رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She awoke to the squawk of chickens.
[ترجمه قانعی] اون دختره با سر و صدای ناهنجار جوجه ها از خواب ناز پرید.
|
[ترجمه گوگل]با صدای جیغ مرغ ها از خواب بیدار شد
[ترجمه ترگمان]او به ناله جوجه ها از خواب پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At once we hear the drums and the squawk of trumpets.
[ترجمه گوگل]یک دفعه صدای طبل و صدای شیپورها را می شنویم
[ترجمه ترگمان]به محض شنیدن صدای طبل ها و صدای trumpets
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریاد (اسم)
call, clamor, cry, shout, noise, squawk, hue, outcry, bawl, scream, exclamation, squall, squeal, shriek, whoop, vociferance, hollo, vociferation

جیغ (اسم)
fret, catcall, shout, squawk, scream, squeal, shriek, screech, vociferation, skirl

قدقد کردن (فعل)
squawk, cluck

غرولند کردن (فعل)
murmur, squawk, mutter, complain, snarl

جیغ ناگهانی زدن (فعل)
squawk

صدای اردک دراوردن (فعل)
squawk

اعتراض کردن (فعل)
object, protest, animadvert, squawk, fuss, except, obtest, fulminate, impugn

انگلیسی به انگلیسی

• loud harsh cry
utter a loud harsh cry, screech
when a bird squawks, it makes a loud sharp noise. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...the sad squawks of the peacocks.

پیشنهاد کاربران

مخابره کردن، مخابره داخلی، ارتباط داخلی، جیغ ناگهانی زدن، اعتراض کردن، غرولند کردن، صدای اردک دراوردن، قدقدکردن، جیغ، فریاد، علوم نظامی: در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
غر زدن
اعتراض کردن
شکایت کردن
غارغار ( کردن ) ، جیغ ( کشیدن )
جیغ - فریاد - صدای جیغ یا صدای بلند پرنده

بپرس