crack

/ˈkræk//kræk/

معنی: تق تق، رخنه، شکاف، کاف، ترق و تروق، انشقاق، ترک، ترکیدن، ترکانیدن، را بصدا دراوردن، شکاف برداشتن، تق کردن، تق تق کردن
معانی دیگر: ترک خوردن، ترک برداشتن، ترک دار کردن یا شدن، ترک انداختن، کفیدن، درز، زاو، سجاف، (صدای شکستن شیشه و ترکه و غیره) ترق، ترق کردن، صدای ترکیدن ایجاد کردن، صدای ترک خوردن یا شکستن ایجاد کردن، (در مورد صدا مثلا هنگام بلوغ یا سرماخوردگی) خشن وشکسته شدن یا کردن، دورگه شدن، کلفت شدن، دوبلو شدن، (عامیانه) در هم شکسته شدن (روحیه و غیره)، در هم شکستن، در هم کوبیدن، (با ضربه ی ناگهان و تند) زدن، (ناگهان) کوفتن، (رمز و غیره را) شکستن، گشودن، (عامیانه - به زور یا با کوشش) گشودن، باز کردن، (عامیانه) باز کردن و مصرف کردن (یا خوردن)، گشودن و خواندن، هنگام، آن، لحظه، (امریکا - خودمانی) کوشیدن، آزمودن، عالی، ماهر، زبردست، کارکشته، درزدار کردن، (در و پنجره) کمی باز کردن، شکستگی صدا، گرفتگی صدا، دوبلو شدن صدا، دورگه شدگی، (در مورد نفت و غیره) کراکینگ کردن، ملکول شکنی کردن (رجوع شود به: cracking)، (عامیانه) خود را قبولاندن، (بازرنگی یا کوشش) داخل شدن، (خودمانی) لطیفه، شوخی (زبانی)، جوک، لطیفه گفتن، جوک گفتن، (قدیمی - خودمانی) دزد خانه ها، سرقت از منازل، (خودمانی) هروئین خالص (به صورت کلوخه های ریز برای دود کردن)، ضربت، ترق تروق، شلاق را بصدا دراوردن، تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
دارالترجمه ر.س.م.ی کاج

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cracks, cracking, cracked
(1) تعریف: to break apart with a snapping sound.
مترادف: snap
مشابه: break, burst, flaw, fracture, pop, smash

(2) تعریف: to break or snap but not into separate fragments.
مترادف: fracture
مشابه: craze, flaw, furrow, gap, seam, split

(3) تعریف: to make a sharp sound.
مترادف: bang, clap, snap
مشابه: clack, crash, slam

- The rifle cracked.
[ترجمه گوگل] تفنگ ترک خورد
[ترجمه ترگمان] تفنگ به صدا درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to collapse or lose control under pressure.
مترادف: break down, collapse, go to pieces
مشابه: break, flaw, succumb

- She cracked during his illness.
[ترجمه گوگل] او در طول بیماری او ترک خورد
[ترجمه ترگمان] در حین بیماری اون شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: crack down on, crack up
(1) تعریف: to break (something) but not into separate fragments; cause to snap.
مترادف: crackle
مشابه: chink, fracture, snap

(2) تعریف: to cause to make a sudden sharp noise.
مترادف: snap
مشابه: clack, clap, slam

(3) تعریف: to cause damage to; make ineffective.
مترادف: break
مشابه: disrupt, fracture, interrupt, rend, rupture, tear

- The phone call cracked his concentration.
[ترجمه گوگل] تماس تلفنی تمرکز او را شکست
[ترجمه ترگمان] زنگ تلفن، تمرکزش را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to figure out; find a solution to.
مترادف: solve
مشابه: decipher, decode

- They cracked the secret code.
[ترجمه گوگل] آنها رمز مخفی را شکستند
[ترجمه ترگمان] رمز و رمز رو نقض کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: (informal) to break into (a safe or the like).
مشابه: break in
اسم ( noun )
(1) تعریف: a sharp sound.
مترادف: crackle, snap
مشابه: clack, clap, crash, pop, report, slam

(2) تعریف: a partial separation in something.
مترادف: breach, break, cleft, fissure, fracture, gap
مشابه: flaw, rent, rift, rupture, split

- a crack in the foundation
[ترجمه گوگل] یک ترک در فونداسیون
[ترجمه ترگمان] شکافی در بنیان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a narrow opening.
مترادف: chink, crevice, slit
مشابه: aperture, cleft, fissure, gap, groove, slot, split

- a crack in the curtains
[ترجمه گوگل] یک ترک در پرده ها
[ترجمه ترگمان] پرده ای در پشت پرده ها پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) a chance; attempt.
مترادف: go
مشابه: chance, try, whirl

- He would like to take a crack at sailing.
[ترجمه Edy] او میخواهد قایقرانی را امتحان کند
|
[ترجمه گوگل] او دوست دارد در قایقرانی شکافی داشته باشد
[ترجمه ترگمان] دوست دارد قایقرانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: (informal) a sharp remark.
مترادف: dig, gibe
مشابه: quip, retort

- She made an unfriendly crack about his wife.
[ترجمه گوگل] او در مورد همسرش سخنی غیر دوستانه ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] زن با لحنی غیر دوستانه در مورد همسرش حرف زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: (slang) a highly addictive form of purified cocaine that is smoked in a pipe.
مشابه: cocaine

جمله های نمونه

1. crack a smile
(امریکا - خودمانی) لبخند زورکی زدن

2. crack down
(تنبیه یا سرکوبی را) شدیدتر کردن،(بیشتر) سختگیری کردن،(سخت تر) گوشمالی دادن

3. crack down (on)
سختگیری بیشتری کردن،(بیشتر) تحت فشار گذاشتن

4. crack up
1- خرد و خمیر شدن (مثل هواپیمایی که سقوط کرده)،از هم پاشیدن 2- (جسما یا از نظر روانی) بیمار شدن،درهم شکسته شدن 3-زدن زیر خنده یا گریه

5. crack wise
(قدیمی - خودمانی) لطیفه گویی و شوخی پرانی کردن

6. the crack of a whip
صدای برخورد تازیانه

7. to crack a book
کتابی را باز کردن و خواندن

8. to crack a bottle
بطری را باز کردن (و نوشیدن)

9. to crack a safe
گاوصندوق را (شکستن و) باز کردن

10. to crack one's knuckles
بند انگشتان خود را شکستن (به صدا درآوردن)

11. to crack under a strain
بیماری عصبی (یا حساسیت عصبی) پیدا کردن

12. a hairline crack of the bone
ترک موی مانند (بسیار باریک) استخوان

13. at the crack of dawn
درست هنگام سحر

14. freeze can crack the pipes
یخ زدگی می تواند لوله ها را بترکاند.

15. a fair crack of the whip
سهم منصفانه دادن

16. he is a crack shot
او تیراندازی ماهر است.

17. to say (or crack or make) jokes
جوک گفتن،لطیفه گفتن

18. finally, hitler dispatched his crack troops
بالاخره هیتلر سربازان زبده ی خود را گسیل داشت.

19. i heard a loud crack
ترق بلندی (صدای بلندی) شنیدم.

20. be quiet or else i'll crack you on the head!
ساکت باش والا می کوبم تو سرت !

21. the branch broke with a crack
شاخه (ی درخت) ترقی شکست.

22. to wad putty into a crack
زاموسقه (زاماسکه) در درزی چپاندن

23. hard (or tough) nut to crack
(شخص یا چیز) سخت،دشوار،آنچه که فهم یا پرداختن به آن مشکل است

24. for a while, he took a crack at writing poetry
چند صباحی شعرنویسی را امتحان کرد.

25. this (world) is a house which will surely crack
این سرایی است که البته خلل خواهد یافت.

26. he said that the troops would begin to march at the crack of dawn
او گفت که هنگام برآمدن خورشید لشگریان راه پیمایی را آغاز خواهند کرد.

27. if you force the screw into the hole, the wood will crack
اگر پیچ را به زور داخل سوراخ کنی چوب ترک خواهد خورد.

28. Any crack in a car windscreen always seems to be right in the driver's line of vision.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هر گونه ترک در شیشه جلو اتومبیل همیشه درست در خط دید راننده باشد
[ترجمه ترگمان]هر شکاف در ماشین شیشه ماشین همیشه درست در خط دید راننده قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The code was difficult to crack.
[ترجمه گوگل]شکستن کد مشکل بود
[ترجمه ترگمان]شکستن کدها مشکل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. With that crack in it, the vase is worth practically nothing.
[ترجمه گوگل]با این شکاف، گلدان عملاً هیچ ارزشی ندارد
[ترجمه ترگمان]با آن شکاف در آن، گلدان به هیچ وجه ارزش هیچ چیز را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تق تق (اسم)
crack, brattle, rattle, clack

رخنه (اسم)
crack, breach, gap, hole, split, flaw, chink

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

کاف (اسم)
crack

ترق و تروق (اسم)
crack

انشقاق (اسم)
crack, fission

ترک (اسم)
abandonment, dereliction, quit, crack, stop, turk, fracture, renunciation, craze, refuse, chap, proscription, split, cleft, desuetude, interstice, pillion

ترکیدن (فعل)
crack, rupture, burst, blow, explode, pop off, pop, rive, blow out, dehisce, reave

ترکانیدن (فعل)
crack, detonate

را بصدا دراوردن (فعل)
crack

شکاف برداشتن (فعل)
crack

تق کردن (فعل)
crack

تق تق کردن (فعل)
crack, rattle

تخصصی

[عمران و معماری] ترک - شکاف - ترک برداشتن - ترکیدگی - شکستگی
[کامپیوتر] نقض ؛ تجاوز
[مهندسی گاز] ترک، شکاف، شکستن، ترکیدن اشکافبرداشتن
[نساجی] شکستن - ترک برداشتن
[ریاضیات] ترکیدگی، شکاف، ترک، نقص، پارگی
[] شکاف سنگ - شکاف
[پلیمر] ترک

به انگلیسی

• fracture, split; loud sharp noise; blow; witty remark; form of cocaine
split, fracture; make a loud sharp noise; whip; open a little
excellent, first-rate
if something cracks or if you crack it, it becomes slightly damaged, with lines appearing on its surface.
if someone cracks, they come close to having a nervous breakdown or they become mentally ill because of stress; an informal use.
if you crack a problem or a code, you solve it, especially after a lot of thought.
if you crack a joke, you tell it.
a crack is a very narrow gap between two things.
a crack is also a line appearing on the surface of something when it is slightly damaged or partly broken.
a crack is also a sharp sound like the sound of something suddenly breaking.
a crack is also a slightly rude or cruel joke.
a crack soldier or sportsman is highly trained and very skilful.
crack is a form of the drug cocaine which has been purified and made into crystals.
see also cracked.
if you do something at the crack of dawn, you do it very early in the morning.
if you have a crack at something, you make an attempt to do it; an informal expression.
if people in authority crack down on someone or something, they enforce the rules or laws against it.
if someone cracks up, they are under such a lot of emotional strain that they become mentally ill; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

مواد مخدر
ترک کوچک
اصلا مطالعه نکردن ( کتاب )
کراک، مخدر کراک
شکاف
Crack Spread
شکاف قیمتی نفت خام با فرآورده های حاصله
( عامیانه ) فرصت حمله یا فرصت رقابت
there is a crack in this cup
یک ترک روی این فنجان است
تضعیف کردن
متلک انداختن
شکستگی کوچک
A very thin mark opening caused by breaking but not into separate parts
صدای شلیک
پر طمطراق ( با کنایه )
رمزگشایی ( در مورد DNA )
دست انداز
Fall into the cracks: دست انداز افتادن
( حل کردن یک مشکل یا پیدا کردن پاسخ یک معما ) این واژه با این معنی میتواند مترادف کلمه های solve و puzzle out نیز باشد.
مطالعه نکردن کتاب تقریبا و اگر با ازمون همراه باشه یعنی بدون مطالعه ی کتاب خود را به قبولی رساندن
توانایی پیدا کردن حل مشکل بدون زمینه ی علمی یا هر نوع زمینه ی دیگری
جواب دادن ( به امتحان )

حل کردن ( سوالات امتحان )
سلام، به معنی ترک و خود فعل ترک برداشتن ( خوردن ) . مثال:

My bone is cracked in a car accident=استخوان من در یک تصادف رانندگی ترک خورده است

Look at the window its cracking=پنجرهه رو نگاه کن داره ترک میخوره ( بر میداره )

یه چیز دیگه هم بگم که، به ماده مخدر کراک هم میگن crack cocaine ( کراک کوکائین ) ، البته به تنهایی هم میتونه معنی ماده مخدر کراک رو داشته باشه اما معمولا به همراه واژه cocaine استفاده میشه. مثال:

Do you smoke crack ( cocaine ) l=کراک میکشی؟

موفق باشید!: )
کراک هم نکشید!😄
به دو معنی هست :
A thin line on
There is a crack in this cup*
A sudden loud noise
A crack of thunder*

شکستگی کوچیک
شنیدنی هست اگه بدونید که واژه کرک انگلیسی ک به ماناک شکاف و سوراخ هست در زبان و گویش بلوچی ک خود شاخه ای از پهلوی زمان ساسانیان هست نیز به همین ماناک سوراخ و شکاف بکار برده میشود. . . دوستان زبان پارسی و انگلیسی از یک ریشه هستند
سرکوب کردن
وادادن، کم آوردن

رمزگشایی کردن. سر درآوردن. کشف کردن
Crack sb up . یعنی به خنده انداختن، خنداندن

He always cracks me up
او همیشه من را میخنداند
1مجاب و قانع کردن دیگران و جلب تایید با درخشش و پشتکار، تحت تاثیر قرار دادن 2 شکستن قفل یا پیدا کردن راه حل
اصطلاح are you on crack یعنی زده به سرت!!
( مسئله یا غیره ) حل کردن
وقتی به مقدار خیلی کمی لای در را باز بزنیم اصطلاحا کر در یا همان به اندازه شکاف را باز بزاریم میگیم
we would keep the door open a crack
شکستن
مثلا
He Cracks An Egg Into The Pan
حل کردن
ماهر ، زبده ، کارکشته

مثال :
have brave young men lead crack troops on strikes and run away after skirmishing , then observe the enemy's behavior
سرکوب شدن، خدشه دار شدن، ترک خوردن
شترق ( صدای شلاق )
crack ( علوم و فنّاوری غذا - قهوه پژوهی )
واژه مصوب: ترق
تعریف: نمودی صوتی براثر ترکیدن قهوه درطی فرایند برشته کاری که نشانة مرحله ای از این فرایند است
Crack به معنی این شکستی های ریز و کوچیک و تق تق کردن جایی مثلِ انگشتای دست رو خستگیش رو میگیری یا مصلا موقع قولنج گرفتن کمرت صدا میده استخوناش به اون من Crack
اینقدر سختش نکنید
اگر اسم باشه، بیشتر به معنی شکاف یا ترک هست
به معنی چین و چروک صورت هم هست
میتونه به معنی اعتراف کردن، وا دادن، مقر اومدن هم باشه
he's more likely to crack
به احتمال زیاد اعتراف میکنه
To become mentally and physically weak
Stress and overwork are causing teachers to crack
بهم ریختن ( از نظر روحی و جسمی ) ، داغون شدن
یه جا دیدم نوشته بود
What'd you give him?
زیرش
Afghan crack lol?
ظاهرا منظورش همون کراک افغانستان هست.
[ verb ]
۱ - شکسته شدن بدون جدا شدن اجزاء
۲ - شکسته شدن همراه با جدا شدن اجزاء
۳ - ضربه زدن
۴ - صدا دادن، صداز چیزی را در آوردن، به صدا در آوردن
۵ - از کار افتادن یا نا توان شدن یا مستهلک شدن به خاطر فشار زیاد و . . .
۶ - پیدا کردن راه حل، مشکل یا معما، رمز گشایی هم میشه
۷ - گرفتن صدا
۸ - پیدا کردن راه حل برای مقابله با دشمن یا مجرمان
۹ - باز کردن در بطری [ informal ]
۱۰ - جک گفتن
معنی باز کردن هم میده :
Crack the bottle
Crack the safe
Crack the code ( رمزگشایی کردن )
I didnot crack a book
من خوب نخواندم
لطیفه گفتن، جوک گفتن

?Do you usually make your friends laugh
I believe I do, and well, everyone of us loves to make each other laugh. We love to ⭐crack jokes⭐ most especially when we feel like we’ve started to become serious. I reckon, we don’t treat life very seriously and I think that makes our bond stronger as we share the same perspective on life

کوشیدن، آزمودن، ( عامیانه ) خود را قبولاندن

What free - time activities would you like to try in the future?
I would love to ⭐have a crack at⭐ extreme sports in the future, maybe ski - diving. It looks like a blast and I think I will get a real kick out of free falling from enormous heights
جای شکاف، ترک، شیار، چین. مثلا شما خدای نکرده بدنتون با جراحی شافته بشه، بعدها جای و علامت اون شکاف روی پوست یا داخل باقی بمونه هرپزشکی دوباره باز کنه از اون کراک میفه قبلا جراحی شده، به اون میگن کراک
اینجاترجمه خیلی سختی از کتاب ایزایا برلین در کتاب معروفش روباه وخارپشت ، که کراک تولستوی رو توصیف میکنه:
تولستوی روباهی که به خارپشتها سخت اعتقاد داشت و می خواست خود را در یکی از آنها با جراحی پیوند زند. از این رو تَرَکی[از آن جراحی] درون او است که همه می دانند.
Tolstoy terribly believed in hedgehogs & wished to vivisect himself into one. Hence the crack inside him which everyone knows.
شکستن
معنی قولنج شکستن هم میده

". My back is stiff"
"?Do you want me to crack it"
مشاهده پیشنهاد های امروز

معنی یا پیشنهاد شما