unreal

/ənˈriːl//ʌnˈrɪəl/

معنی: خیالی، واهی، وهمی، تصوری، غیر واقعی
معانی دیگر: تخیلی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unreality (n.)
(1) تعریف: not real; lacking actuality or substance; illusory.
متضاد: real
مشابه: airy, deceptive, imaginary, phantom, visionary

(2) تعریف: fanciful, fantastic, or weird.
مشابه: fantastic, imaginary, mythical

جمله های نمونه

1. It was unreal. Like some crazy childhood nightmare.
[ترجمه گوگل]غیر واقعی بود مثل یک کابوس دیوانه وار کودکی
[ترجمه ترگمان]غیر واقعی بود مثل یه کابوس دوران کودکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He seemed somehow unreal, a creature from another world.
[ترجمه گوگل]او به نوعی غیر واقعی به نظر می رسید، موجودی از دنیای دیگری
[ترجمه ترگمان]او به نحوی غیر واقعی به نظر می رسید، موجودی از دنیای دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It seemed unreal to be sitting and talking to someone so famous.
[ترجمه گوگل]به نظر غیرواقعی می رسید که بنشینم و با یک فرد معروف صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]به نظر غیر واقعی می امد که نشسته بودم و با کسی این قدر مشهور صحبت می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The whole bizarre evening had an unreal quality to it.
[ترجمه گوگل]کل غروب عجیب و غریب کیفیتی غیر واقعی داشت
[ترجمه ترگمان]تمام آن شب عجیب و غریب یک کیفیت غیر واقعی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Almost all fictional detectives are unreal.
[ترجمه گوگل]تقریباً همه کارآگاهان تخیلی غیر واقعی هستند
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه کاراگاهان تخیلی غیر واقعی هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many people go into marriage with unreal expectations.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد با توقعات غیر واقعی وارد ازدواج می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم با انتظارات غیر واقعی به ازدواج می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The violence in those films was too unreal, it was make-believe.
[ترجمه گوگل]خشونت در آن فیلم ها بیش از حد غیر واقعی بود، این یک باور ساختگی بود
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، خشونت در این فیلم ها بسیار غیرواقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The party began to take on an unreal, almost nightmarish quality.
[ترجمه گوگل]مهمانی شروع به یک کیفیت غیر واقعی و تقریبا کابوس‌وار کرد
[ترجمه ترگمان]مهمانی شروع به گرفتن یک کیفیت غیر واقعی و تقریبا کابوس شده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She felt curiously unreal, as if she were in the midst of a dream.
[ترجمه گوگل]او احساس کنجکاوی غیر واقعی می کرد، انگار در میان رویا است
[ترجمه ترگمان]به طرزی عجیب غیرواقعی به نظر می رسید، انگار که در میان یک رویا فرورفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many people have unreal expectations of what marriage will be like.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم انتظارات غیر واقعی از ازدواج دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم انتظارات غیر واقعی از این که ازدواج چه شکلی خواهد داشت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our trip to Disneyland was unreal.
[ترجمه گوگل]سفر ما به دیزنی لند غیر واقعی بود
[ترجمه ترگمان]سفرمون به دیزنی لند غیر واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He gave you £5000? Man, that's unreal!
[ترجمه گوگل]او به شما 5000 پوند داد؟ مرد، این غیر واقعی است!
[ترجمه ترگمان]او ۵۰۰۰ پوند به شما داد؟ غیر واقعی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The whole evening seemed strangely unreal.
[ترجمه گوگل]کل غروب به طرز عجیبی غیر واقعی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]تمام آن شب به طرز عجیبی غیرواقعی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He lives in an unreal world imagined by himself.
[ترجمه گوگل]او در دنیایی غیر واقعی زندگی می کند که خودش تصور می کند
[ترجمه ترگمان]او در یک دنیای غیر واقعی زندگی می کند که خودش تصور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیالی (صفت)
valetudinarian, air-built, imaginary, fanciful, fictitious, fancied, fantastic, unrealistic, chimerical, unreal, dreamy, visionary, thoughtful, pensive, hypochondriac, spleeny, insubstantial, contemplative, meditative, romantic, cloud-built, fantastical, spectral, ideational

واهی (صفت)
airy, unrealistic, chimerical, delusive, unreal, unsubstantial, romantic, suppositious, vagarious

وهمی (صفت)
imaginary, unrealistic, unreal, bizarre, gothic, illusory, uncanny, illusive, ideational, vagarious

تصوری (صفت)
imaginary, unrealistic, unreal, romantic, imaginable, imaginal, conceptual, shandy, suppositious, shandygaff

غیر واقعی (صفت)
unrealistic, unreal, insubstantial, illusory, illusive, untrue

انگلیسی به انگلیسی

• three-dimensional internet computer game
not real; not actual; artificial; imaginary; (slang) great; incredibly wonderful
if something is unreal, it is so strange that you find it difficult to believe that it is really happening or that it really happened.

پیشنهاد کاربران

imaginary, dreamlike, fabulous, fanciful, illusory, make - believe, visionary
- insubstantial, immaterial, intangible, nebulous. fake, artificial, false, insincere, mock, pretended, sham
غیر واقعی، خیالی، تصوری، واهی، وهمی، مصنوعی. غیراصل
پشم ریزون؛
( اصطلاح )
باورنکردنی.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unreality
✅️ صفت ( adjective ) : unreal / unrealistic / unrealized
✅️ قید ( adverb ) : unrealistically
فیک یا مصنوعی
می تونه معنی غیر قابل باور داشته باشه

بپرس