پیشنهادهای دکتر رسولی (١,٦٦٣)
بخشی از بافت داخلی آلت تناسلی مردانه که حالت اسفنجی دارد و باعث نعوظ میگردد
برش، تخلیه، حذف، برداشت
شل شدن، شل کردن، کند و آهسته کردن، نحیف کردن، آبدیده کردن، کم شدن یا کم کردن ، باز کردن پیچ
I have pins and needles in my legs اصطلاحا یعنی: پاهام گزگز میکنه یا پاهام خواب رفته
Toothache دندان درد Backache کمردرد Headacheسردرد Stomachacheدل درد، شکم درد، معده درد Earache گوش درد Sore eyes چشم درد Sore throatگلو درد Sore legs ...
I ache for you دلم برات پر میکشه، خیلی دلم برات تنگ شده😍
I have not seen you in ages خیلی وقته که ندیدمت
When two sundays meet اصطلاحا یعنی: وقت گل نی، به همین خیال باش
Willy Nilly اصطلاحا یعنی: بخوای نخوای/بخواهی نخواهی. . .
As you wish هر طور مایلی، هر طور دوست داری
I smell a rat here اصطلاحا یعنی: من حس میکنم در اینجا یک جاسوس ( خبرچین ) هست/وجود دارد
When the dust settled اصطلاحا یعنی: وقتی آبها از آسیاب افتاد
کارآیی، بازده، ضریب انتفاع، درجه تاثیر، اثر بخشی، کارایی وسیله یا نفر شایستگی، قابلیت، کارامدی، کفایت، عرضه، میزان لیاقت، تولید، کارایی، فعالیت مفید، ...
قابل ملاحظه، چشمگیر، پر معنی، مهم، قابل توجه، حاکی از، عمده، معنی دار، اصلی، با اهمیت، قابل تامل
مطبوعات عامی و عادی
ترکیبات، تمهیدات، تدارکات
نقاط پایانی، نقاط انتهایی، نکات پایانی، امتیازات نهایی، مراحل پایانی، نمرات پایانی ، اهداف پایانی، مقاصد نهایی، جهات پایانی، اصول نهایی، جهات پایانی، ...
از طریق راست روده، از طریق انتهای روده بزرگ، مقعدی ، مثلا : transrectal sonography سونوگرافی مقعدی
موجودی، مخزن، فهرست نمایش های اماده برای نمایش دادن، مجموعه، خزانه، مجموعه، دامنه حیطه، ناحیه، سلسله، ردیف، وسعت، رشته کوه، فاصله، حد فاصل، برد سلاح، ...
خوی، مزاج، نسبت، خویشاوندی، دم، نسب، نژاد، تبار، اصل، ریشه، دودمان، تبار، خون
چندتوان، پرتوان، همه توان، چند قابلیتی، بانفوذ، موثر، دارای توانایی های متعدد
غیر منتخب، انتخاب نشده
عقیمی، بی حاصلی، بی باری، نازایی، خشکی،
بهره وری، بازدهی، فرآورش، حاصلخیزی، سودمندی، بارآوری، نیروی تولید، پرکاری، فرآورندگی، قابلیت تولید
مانیفست، اظهارنامه بارنامه، فهرست بارها، لیست وسایل، قطعنامه، صورت بار، بازنمود کردن، بارز، آشکار ساختن، معلوم کردن، فاش کردن، اشاره، خبر، اعلامیه، ب ...
پزشکی: نیم شفاف یا مات شدن یا به اصطلاح شیشه ای شدن بافت، هیالینیزاسیون
اختلال، مشکل، مسئله، مانع، گرفتگی، انسداد، سد، سبد رخت چرک، سبد وسایل کمپینگ
مسن، پیر، سالخورده، سالمند، فرتوت
زیر نرم، زیر نرمال، کم نرمال، پایین نرمال، کمتر از حد طبیعی و کمتر از نرمال
بخش سالمندی، بخش سالمندان
Reconvalescent patients بیماران درحال نقاهت
روند، تکرار، نواخت، ریتمیک
انسداد روده، یبوست شدید، یبوست زیاد، سفتی و سختی مزاج
داروهای روانگردان
آمیزش، جفت گیری، جماع، مقاربت جنسی، کویشن
انقباض، سفتی ویا سیخ شدن آلت تناسلی
بادکردگی، ورم، آماس، انقباض، سفتی، شقی، راست شدگی، تورم
نفوذ، خروج، دفع، حرکت، رانش، سوق، پیشرانه، فشار بسوی جلو، پاشش ( پاشیدن )
دوره سالخوردگی، کهولت سن، پیری، پیر شدن، سالمندی، دوام
مخزن ژن، بانک ژن، تنوع ژن، خزانه ژن، انبارژن، ژن گاه
در پزشکی: ضد اندیکاسیون، نداشتن اندیکاسیون برای انجام اعمال جراحی
چند بیماری ، چند مرض
شیمیایی حساس در پزشکی
دگرسو، طرف مقابل، جهت مقابل، کنترالترال
محافظ، مواظب، نگهدارنده، کم، ناچیز، صرفه جو، مضایقه کننده، ممسک، پس انداز کن .
نگهدارنده عصب، محافظ عصب
شکمی، داخلی، درونی، اندرونی، احشایی، صمیمی، محرم، خودمانی، حسی، ذاتی، فطری، شهودی
ریشه کنی، ساییدگی، ( طب ) قطع عضوی از بدن، فرساب، روانشناسی: عضوبرداری، تخلیه، کندن
مراقبت، نظارت، تجسس، رصد، پایش، دیدبانی، مراقبت، کاوش، پاییدن، مبصری، جستجو و بررسی کردن
بین عمل جراحی