irreversible

/ˌɪrɪˈvɜːrsəbl̩//ˌɪrɪˈvɜːsəbl̩/

معنی: تغییر ناپذیر، بر نگشتنی، دگرگون نشدنی، بر نگرداندنی، لغو نشدنی
معانی دیگر: باطل نکردنی (یا نشدنی)، برگشت ناپذیر، غیرقابل تغییر، غیر قابل پژوهش خواهی، پشت و رو نکردنی (یا نشدنی)، دو رو نکردنی، وارون نکردنی یا نشدنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: irreversibly (adv.), irreversibility (n.)
• : تعریف: impossible to reverse, turn back, or alter.
متضاد: reversible

- irreversible damage
[ترجمه گوگل] آسیب غیر قابل برگشت
[ترجمه ترگمان] آسیب برگشت ناپذیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. irreversible engine
موتوری که دنده ی عقب ندارد

2. this court's verdict is irreversible
حکم این دادگاه قابل پژوهش خواهی نیست.

3. Technology has had an irreversible impact on society.
[ترجمه گوگل]تکنولوژی تاثیرات جبران ناپذیری بر جامعه داشته است
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی تاثیری جبران ناپذیر بر جامعه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fossil fuels have caused irreversible damage to the environment.
[ترجمه گوگل]سوخت های فسیلی آسیب های جبران ناپذیری به محیط زیست وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]سوخت های فسیلی باعث خسارت جبران ناپذیر به محیط زیست شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A careless word, can cause an irreversible results.
[ترجمه گوگل]یک کلمه بی دقت، می تواند نتایج غیر قابل برگشتی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]یک واژه بی دقتی می تواند منجر به نتایج برگشت ناپذیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She could suffer irreversible brain damage if she is not treated within seven days.
[ترجمه گوگل]اگر در عرض هفت روز تحت درمان قرار نگیرد، ممکن است آسیب مغزی جبران ناپذیری را متحمل شود
[ترجمه ترگمان]اگر ظرف هفت روز تحت درمان قرار نگیرد، او می تواند آسیب جبران ناپذیر مغزی را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He suffered irreversible brain damage in the crash.
[ترجمه گوگل]او در این تصادف دچار آسیب مغزی غیرقابل برگشتی شد
[ترجمه ترگمان] اون آسیب مغزی نخاعی رو توی تصادف متحمل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Miller is in an irreversible coma.
[ترجمه گوگل]میلر در یک کمای غیرقابل برگشت است
[ترجمه ترگمان] میلر \"توی کماست\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The gift is an irreversible transfer from ourselves to the second selves.
[ترجمه گوگل]هدیه یک انتقال برگشت ناپذیر از خودمان به خود دوم است
[ترجمه ترگمان]این هدیه یک انتقال برگشت ناپذیر از خود به شخص دوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As a consequence some have suffered irreversible damage to their health.
[ترجمه گوگل]در نتیجه برخی آسیب های جبران ناپذیری به سلامتی خود وارد کرده اند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه برخی از آن ها خسارت جبران ناپذیر به سلامتی خود را متحمل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Among the drugs that may cause irreversible injury to the vestibular hair cells are streptomycin, neomycin, and gentamicin.
[ترجمه گوگل]استرپتومایسین، نئومایسین و جنتامایسین از جمله داروهایی که ممکن است باعث آسیب غیرقابل برگشت به سلول های مویی دهلیزی شوند می باشند
[ترجمه ترگمان]در بین داروهایی که ممکن است منجر به آسیب برگشت ناپذیر در سلول های مویی دهلیزی شوند، streptomycin، neomycin و gentamicin هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No irreversible ECG changes were seen, although pressure symptoms occurred in 4%.
[ترجمه گوگل]هیچ تغییر برگشت ناپذیر ECG مشاهده نشد، اگرچه علائم فشار در 4٪ رخ داد
[ترجمه ترگمان]هیچ تغییر ECG برگشت ناپذیر دیده نشد، گرچه علائم فشار در ۴ % رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Embourgeoisement was irreversible; and the new bourgeois Britain could be governed successfully only through a bourgeois state.
[ترجمه گوگل]بورژوازی برگشت ناپذیر بود و بریتانیای جدید بورژوایی تنها از طریق یک دولت بورژوازی می توانست با موفقیت اداره شود
[ترجمه ترگمان]Embourgeoisement برگشت ناپذیر بود؛ و حکومت جدید بورژوا فقط از طریق یک دولت بورژوایی اداره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Prolonged fixation often lead to irreversible damage as muscles atrophied.
[ترجمه گوگل]تثبیت طولانی مدت اغلب منجر به آسیب غیر قابل برگشت به دلیل آتروفی شدن عضلات می شود
[ترجمه ترگمان]تثبیت طولانی مدت اغلب منجر به آسیب برگشت ناپذیر به عنوان ماهیچه ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تغییر ناپذیر (صفت)
changeless, immutable, invariable, unalterable, irreversible, inalterable, inelastic

برنگشتنی (صفت)
irreversible, irreclaimable, irremeable, irretrievable

دگرگون نشدنی (صفت)
irreversible

بر نگرداندنی (صفت)
irreversible

لغو نشدنی (صفت)
irreversible

تخصصی

[شیمی] برگشت ناپذیر
[عمران و معماری] برگشت ناپذیر - غیر قابل برگشت - واگشت ناپذیر - غیر قابل بازگشت
[برق و الکترونیک] غیر قابل برگشت
[حقوق] قطعی، غیر قابل برگشت، اصلاح ناپذیر، جبران ناپذیر
[نساجی] غیر برگشت پذیر
[پلیمر] بازگشت ناپذیر

انگلیسی به انگلیسی

• impossible to reverse, unalterable, unchangeable, final
if a change is irreversible, the thing affected cannot be changed back to its original state.

پیشنهاد کاربران

برگشت ناپذیر
واگشت ناپذیر، تغییر ناپذیر، دگرگون نشدنی، بر نگشتنی، بر نگرداندنی، لغو نشدنی، علوم مهندسی: یکطرفه، معماری: برگشت ناپذیر، شیمی: برگشت ناپذیر، روانشناسی: بازگشت ناپذیر
۱. غیر قابل تغییر. غیر قابل برگشت. عوض نشدنی ۲. جبران ناپذیر. غیر قابل جبران
مثال:
However, after a hundred days, it has become evident to everyone how unrealistic the objectives of the Zionists were, driven by emotions following the irreversible defeat on October 7.
...
[مشاهده متن کامل]

به هر حال، بعد از صد روز، بر همگان آشکار شده چقدر اهداف صهیونیست ها غیرواقعی بوده است، {اهدافی} نشات گرفته از احساساتی که به دنبال شکست جبران ناپذیر ۷ اکتبر بود.

فیلمی از گاسپار نوئه با بازی وینست کنسل و مونیکا بلوچی
برگشت‏ ناپذیر، غیرقابل بازگشت، جبران ناپذیر، غیر قابل جبران
غیر قابل جبران
irreversible ( فیزیک )
واژه مصوب: برگشت‏ناپذیر
تعریف: ویژگی فرایندهایی که نمی‏توان آنها را با تغییر بسیار کوچک شرایط خارجی وارونه کرد
not able to be undone or altered
permanent
lasting
enduring
abiding
unalterable
unchangeable
غیر قابل جبران - دائمی - عوض نشدنی
نابود کننده
از بین برنده
مهلک

...
[مشاهده متن کامل]

I got four hours to process that stuff, otherwise the epidemic will be irreversible
. . . وگرنه این بیماری ( به زودی ) نابودمان میکنه. ( همه مون را میکُشه )
Star Trek TOS

برگشت ناپذیر
محتوم
عبدی
جبران ناپذیر
غیرقابل بازگشت
اجتناب ناپذیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس