پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٩٦٩)
درد و مرض
آدم باید اهل چی باشه؟ اهل صله رحم.
مَراکِش یا مَغرِب کشوریست که پایتخت آن رَباط ( انگلیسی: Rabat ) است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد: مرا بِکِش تا به سمت غرب و مغرب ...
مَراکِش یا مَغرِب کشوریست که پایتخت آن رَباط ( انگلیسی: Rabat ) است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد: مرا بِکِش تا به سمت غرب و مغرب ...
مَراکِش یا مَغرِب کشوریست که پایتخت آن رَباط ( انگلیسی: Rabat ) است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد: مرا بِکِش تا به سمت غرب و مغرب ...
اَمّان ( به عربی: عَمّان ) پایتخت و پر جمعیت ترین شهر کشور اُردُن است. عُمان نام کشوریست که پایتخت و بزرگ ترین شهر آن مَسْقَط است. برای یادسپاری آس ...
اَمّان ( به عربی: عَمّان ) پایتخت و پر جمعیت ترین شهر کشور اُردُن است. عُمان نام کشوریست که پایتخت و بزرگ ترین شهر آن مَسْقَط است. برای یادسپاری آس ...
اَمّان ( به عربی: عَمّان ) پایتخت و پر جمعیت ترین شهر کشور اُردُن است. عُمان نام کشوریست که پایتخت و بزرگ ترین شهر آن مَسْقَط است. برای یادسپاری آس ...
رجوع شود به ویلتا.
ابریشم تاب داده، حُسنی که خدا داده. کنایه از اینکه هر کسی را خدواند به شکلی خاص آفریده است و زشتی و زیبایی، خدادادی است و دست انسان نیست. وقتی از خ ...
ابریشم تاب داده، حُسنی که خدا داده. کنایه از اینکه هر کسی را خدواند به شکلی خاص آفریده است و زشتی و زیبایی، خدادادی است و دست انسان نیست. وقتی از خ ...
بچه سال
. . . وَمَا کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِی تَبَابٍ . . . ﻭ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﻱ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺟﺰ ﺑﻪ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ ﻭ ﺯﻳﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺍﻧﺠﺎﻣﺪ. ( آیه ی ٣٧ سوره مبارکه غافر ) ﺗﺒﺎﺏ ﺍﺳﺘﻤﺮﺍﺭ ﺩ ...
وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ ( فرازی از زیارت عاشورا ) و خدا لعنت کند آنان را که امکان و توان جنگ با شما ...
وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ ( فرازی از زیارت عاشورا ) و خدا لعنت کند آنان را که امکان و توان جنگ با شما ...
وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ ( فرازی از زیارت عاشورا ) و خدا لعنت کند آنان را که امکان و توان جنگ با شما ...
وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ ( فرازی از زیارت عاشورا ) و خدا لعنت کند آنان را که امکان و توان جنگ با شما ...
وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ ( فرازی از زیارت عاشورا ) و خدا لعنت کند آنان را که امکان و توان جنگ با شما ...
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ ﭘﺲ ﻧﻬﻨﮓ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻠﻌﻴﺪ! ﻳﻮﻧﺲ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻓﺮﺍﺭﺵ، ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﺑﻮﺩ. ( ١٤٢، صافات ) کلمه "فَالْتَقَمَهُ" از ریشه "ل ق م" اس ...
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ ﭘﺲ ﻧﻬﻨﮓ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻠﻌﻴﺪ! ﻳﻮﻧﺲ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻓﺮﺍﺭﺵ، ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﺑﻮﺩ. ( ١٤٢، صافات ) کلمه "فَالْتَقَمَهُ" از ریشه "ل ق م" اس ...
در زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام عبارت "یا صریع الدمعه الساکبه " وارد شده، و در زیارت روز عرفه امام حسین علیه السلام عبارت "یا صریع العبره الساکبه " ...
در زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام عبارت "یا صریع الدمعه الساکبه " وارد شده، و در زیارت روز عرفه امام حسین علیه السلام عبارت "یا صریع العبره الساکبه " ...
روشی برای ریلکسیشن: کشیدن دست ها به بالا و کشیدگی بدن یک روش ساده و موثر برای ایجاد آرامش و ریلکسیشن است، به این کار در شهرستان بهاباد کموکش/kamukash ...
کشیدن دست ها به بالا و کشیدگی بدن یک روش ساده و موثر برای ایجاد آرامش و ریلکسیشن است، به این کار در شهرستان بهاباد کموکش/kamukash/ می گویند. این حرک ...
معمولا، برای آیات قرآن از صفت شریفه و برای سوره های قرآن از صفت مبارکه استفاده می شود. مثال، آیه شریفه ۲۵۶ سوره مبارکه بقره
معمولا، برای آیات قرآن از صفت شریفه و برای سوره های قرآن از صفت مبارکه استفاده می شود. مثال، آیه شریفه ۲۵۶ سوره مبارکه بقره
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا کَانُوا خَاطِئِینَ ( آیه ی� ٨ ، القصص ) ...
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا کَانُوا خَاطِئِینَ ( آیه ی� ٨ ، القصص ) ...
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا کَانُوا خَاطِئِینَ ( آیه ی� ٨ ، القصص ) ...
در شهرستان بهاباد به جای ضرب المثل �خر را که به عروسی می برند برای خوشی نیست، برای آبکشی است� یا �خر را که ببرند عروسی، نه برای خوشی ست، برای آب و هی ...
خر بزرگ: فحشی است که به یک آدم بی فکر در بین چند نفر که یا از لحاظ جثه و سن بزرگتر از بقیه است و یا مسبب اصلی مشکل است گفته می شود. مثلاً، با اشاره ...
در شهرستان بهاباد به جای ضرب المثل خر را که به عروسی می برند برای خوشی نیست، برای آبکشی است یا خر را که ببرند عروسی، نه برای خوشی ست، برای آب و هیزم ...
"بونژور" ( bonjour ) در زبان فرانسه به معنای "سلام"، "صبح بخیر" یا "روز بخیر" است. از آن به عنوان یک تبریک روزانه در طول روز استفاده می شود.
شوگرمامی از دو کلمه انگلیسی شوگر ( sugar ) و مامی ( mummy ) تشکیل شده است که به ترتیب به معنای “شکر” و “مادر” می باشند. پس مفهوم و معنی کلمه ی شوگر ...
شوگرمامی از دو کلمه انگلیسی شوگر ( sugar ) و مامی ( mummy ) تشکیل شده است که به ترتیب به معنای “شکر” و “مادر” می باشند. پس مفهوم و معنی کلمه ی شوگر ...
خیلی ها اعتقاد بر این دارند که خرگوش ها شوم هستند . آیا این قضیه واقیعت دارد؟ می گویند در دوران قدیم به خصوص در فصل زمستان وقتی خرگوشی را در مزرعه ها ...
حریره شیره بادام در شهرستان بهاباد به حریره ای گفته می شود که به جای استفاده مستقیم از پودر بادام، ابتدا پودر بادام را داخل کیسه پارچه ای کوچک می ریز ...
حریره شیره بادام در شهرستان بهاباد به حریره ای گفته می شود که به جای استفاده مستقیم از پودر بادام، ابتدا پودر بادام را داخل کیسه پارچه ای کوچک می ریز ...
وَ قِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ ( از آیه ی7 سوره مبارکه غافر ) و آنان را از عذاب دوزخ مصون و محفوظ فرما. قِهِمْ: به دورشان دار. محفوظ و مصونشان فرما. ...
غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ ( غافر، ٣ ) ( آن خــــدائی که ) آ ...
بگیر. بدار. در گویش شهرستان بهاباد یکی از کاربردهای کلمه بدار در تعارف کردن هنگام پذیرایی است. دخترم، ظرف میوه را بدار ( دخترم، میوه بگیر ) تعارف ...
تراکتور ( تِ تُ ) [ فرانسوی ] ( اِ. ) نوعی ماشین جهت کارهای کشاورزی . در بعضی از گویشها از جمله شهرستان بهاباد به تِراکتور/teraaktor/، تَرَکتور/tara ...
تراکتور ( تِ تُ ) [ فرانسوی ] ( اِ. ) نوعی ماشین جهت کارهای کشاورزی . در بعضی از گویشها از جمله شهرستان بهاباد به تِراکتور/teraaktor/، تَرَکتور/tara ...
زیر مجموعه کلمه تعارف در فرهنگ دهخدا: تعارف آمد و نیامد دارد ؛ اگر گمان کرده بودیدکه او احسان شما را نمی پذیرد بر خلاف پذیرفت. ( امثال و حکم دهخدا ) ...
زیر مجموعه کلمه تعارف در فرهنگ دهخدا: تعارف آمد و نیامد دارد ؛ اگر گمان کرده بودیدکه او احسان شما را نمی پذیرد بر خلاف پذیرفت. ( امثال و حکم دهخدا ) ...
بدار. بگیر. در گویش شهرستان بهاباد یکی از کاربردهای کلمه بدار در تعارف کردن هنگام پذیرایی است. دخترم، ظرف میوه را بدار ( دخترم، میوه بگیر ) تعارف ...
جَفَنگ/jafang/حرف های الکی، بیخود، لَغو، قِینوس/gheynus/ و هور و ماهور/huromaahur/ حرف های هور و ماهور. این قدر قینوس نگو.
هور و ماهور/huromaahur/ حرف های هور و ماهور، حرف های الکی، بیخود، لَغو، قِینوس/gheynus/ و جَفَنگ. این قدر قینوس نگو.
هور و ماهور/huromaahur/ حرف های هور و ماهور، حرف های الکی، بیخود، لَغو، قِینوس/gheynus/ و جَفَنگ. این قدر قینوس نگو.
قِینوس/gheynus/ حرف های الکی، بیخود، لغو، هور و ماهور و جَفَنگ. این قدر قینوس نگو
اردنگ اردکی برای اردن مرغکی
"ها" از ادات تنبیه عربی در "نَعَمْ ها هُوَ" فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْکَ تَحْتَ الْکِسآءِ فَاَقْبَلَ عَلِیٌّ نَحْوَ الْکِسآءِ ( حدیث شریف ...
"ها" از ادات تنبیه عربی در "نَعَمْ ها هُوَ" فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْکَ تَحْتَ الْکِسآءِ فَاَقْبَلَ عَلِیٌّ نَحْوَ الْکِسآءِ ( حدیث شریف ...
"ها" از ادات تنبیه عربی در "نَعَمْ ها هُوَ" فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْکَ تَحْتَ الْکِسآءِ فَاَقْبَلَ عَلِیٌّ نَحْوَ الْکِسآءِ ( حدیث شریف ...
"ها" از ادات تنبیه عربی. فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْکَ تَحْتَ الْکِسآءِ فَاَقْبَلَ عَلِیٌّ نَحْوَ الْکِسآءِ ( حدیث شریف کساء ) گفتم: آری ...
تفاوت السُّوأَىٰ با السَّیِّئَه ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ ( ...
السُّوأَىٰ ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ ( سوره یونس: ۱۰ ) . س ...
السُّوأَىٰ ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ ( سوره یونس: ۱۰ ) . س ...
مستنصر فاطمی با مستنصر بالله، سی و ششمین خلیفه عباسی فرق می کند مستنصر عباسی در سال 623 هـ. ق بر تخت خلافت عباسی تکیه زد. او توانست در 17 سال حکومت ...
لاَ تَخْفَی عَلَیْهِ الطَّلاَئِعُ ( الطلایع ) طلیعه ها بر او پوشیده نمی ماند، /دعای عرفه / چرا طلیعه ها بر او پوشیده نمی ماند مگر در طلیعه ها چه چی ...
لاَ تَخْفَی عَلَیْهِ الطَّلاَئِعُ ( الطلایع ) طلیعه ها بر او پوشیده نمی ماند، /دعای عرفه / چرا طلیعه ها بر او پوشیده نمی ماند مگر در طلیعه ها چه چی ...
مَعر. تَرکِه. در گویش شهرستان بهاباد به شاخه های تر، دراز و نازک درختانی چون انار� می گویند. برای کشتن مار های باریک که در بهاباد به آن ها شَم مار م ...
مَعر. تَرکِه. در گویش شهرستان بهاباد به شاخه های تر، دراز و نازک درختانی چون انار� می گویند. برای کشتن مار های باریک که در بهاباد به آن ها شَم مار م ...
سید دو گیسو/سِیِّدِ دُگی سو/seyyededogisu/در گویش شهرستان بهاباد به سیدی گفته می شود که علاوه بر سید بودن پدرش، مادرش هم سید است.
قِشر: گروه. قشر های مختلف مردم:گروه های مختلف مردم.
مستنصر فاطمی با مستنصر بالله، سی و ششمین خلیفه عباسی فرق می کند مستنصر عباسی در سال 623 هـ. ق بر تخت خلافت عباسی تکیه زد. او توانست در 17 سال حکومت ...
پس ترقیدن/pastaraghghidan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای واترقیدن. [ ت َ رَق ْقی دَ ] . پسرفت ( متضاد پیشرفت ) وتنزل است. گاهی در جامعه چیزهایی می ...
پس ترقیدن/pastaraghghidan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای واترقیدن. [ ت َ رَق ْقی دَ ] . پسرفت ( متضاد پیشرفت ) وتنزل است. گاهی در جامعه چیزهایی می ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد: فرض کنید در قدیم رخت های ناشور ، کثیف و نشسته را با گازانبر می گرفتند و در جوی آب فرو می کردند سپس آن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد: فرض کنید در قدیم رخت های ناشور ، کثیف و نشسته را با گازانبر می گرفتند و در جوی آب فرو می کردند سپس آن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد: فرض کنید در قدیم رخت های ناشور ، کثیف و نشسته را با گازانبر می گرفتند و در جوی آب فرو می کردند سپس آن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد: فرض کنید در قدیم رخت های ناشور ، کثیف و نشسته را با گازانبر می گرفتند و در جوی آب فرو می کردند سپس آن ...
مشتری. [ م ُ ت َ ] برجیس، بزرگترین سیاره منظومه شمسی که با چشم غیر مسلح بعد از سیاره زهره درخشان تر است، ستاره ای که سعد اکبر است و در نجوم قدیم جزء ...
مشتری. [ م ُ ت َ ] برجیس، بزرگترین سیاره منظومه شمسی که با چشم غیر مسلح بعد از سیاره زهره درخشان تر است، ستاره ای که سعد اکبر است و در نجوم قدیم جزء ...
زحل ( زُ حَ ) کیوان ، . سیاره ای از منظومه شمسی ، دارای حلقه ای نورانی و زیبا. ستاره ای که نحس اکبر است و در نجوم قدیم جزء ستارگان نَحس به شمار می آم ...
زحل ( زُ حَ ) کیوان ، . سیاره ای از منظومه شمسی ، دارای حلقه ای نورانی و زیبا. ستاره ای که نحس اکبر است و در نجوم قدیم جزء ستارگان نَحس به شمار می آم ...
مغفر ( مِ فَ ) [ ع . ] ( اِ. ) خود، کلاه خود. کلاه آهنی که اسم آلت و بر وزن مِفعَل ْ از غفر که به معنی پوشیدن و پنهان کردن است. ( در ضمن، اسم آلت ...
آیا معاویه با علی علیه السلام دشمنی نکرد؟ جنگ صفین بین چه کسانی صورت گرفت، نه اینکه علی علیه السلام توسط مردم خلیفه انتخاب شد چرا معاویه بر علی خروج ...
اوایل قرن هفتم، حمله مغول به امپراتوری خوارزمشاهیان با پیروزی قاطع مغول ها وسقوط سلسله ی خوارزمشاهیان منتهی شد. این حمله، آغاز تهاجم مغول به ایران بو ...
اوایل قرن هفتم، حمله مغول به امپراتوری خوارزمشاهیان با پیروزی قاطع مغول ها وسقوط سلسله ی خوارزمشاهیان منتهی شد. این حمله، آغاز تهاجم مغول به ایران بو ...
اوایل قرن هفتم، حمله مغول به امپراتوری خوارزمشاهیان با پیروزی قاطع مغول ها وسقوط سلسله ی خوارزمشاهیان منتهی شد. این حمله، آغاز تهاجم مغول به ایران بو ...
اوایل قرن هفتم، حمله مغول به امپراتوری خوارزمشاهیان با پیروزی قاطع مغول ها وسقوط سلسله ی خوارزمشاهیان منتهی شد. این حمله، آغاز تهاجم مغول به ایران بو ...
اوایل قرن هفتم، حمله مغول به امپراتوری خوارزمشاهیان با پیروزی قاطع مغول ها وسقوط سلسله ی خوارزمشاهیان منتهی شد. این حمله، آغاز تهاجم مغول به ایران بو ...
اشکانیان، سلسله ای از پادشاهان ایران که از نژاد اشک میباشند و پس از سرداران اسکندر مقدونیائی تا زمان پادشاهی ساسانیان مدت چهارصد و شصت و یک سال در ای ...
اشکانیان، سلسله ای از پادشاهان ایران که از نژاد اشک میباشند و پس از سرداران اسکندر مقدونیائی تا زمان پادشاهی ساسانیان مدت چهارصد و شصت و یک سال در ای ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان: پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت ...
سنجد دونه دونه، انار هش هش ، توت مشت مشت. در شهرستان بهاباد درباره خوردن سنجد، انار و توت سفید چنین گفته شده: سِنجِد دونِه دونِه، اَنار هُش هُش ، ت ...
سنجد دونه دونه، انار هش هش ، توت مشت مشت. در شهرستان بهاباد درباره خوردن سنجد، انار و توت سفید چنین گفته شده: سِنجِد دونِه دونِه، اَنار هُش هُش ، ت ...
سنجد دونه دونه، انار هش هش ، توت مشت مشت. درشهرستان بهاباد درباره خوردن سنجد، انار و توت سفید چنین گفته شده: سِنجِد دونِه دونِه، اَنار هُش هُش ، تو ...
سنجد دونه دونه، انار هش هش ، توت مشت مشت. در شهرستان بهاباد درباره خوردن سنجد، انار و توت سفید چنین گفته شده: سِنجِد دونِه دونِه، اَنار هُش هُش ، ت ...
سنجد دونه دونه، انار هش هش ، توت مشت مشت. درشهرستان بهاباد درباره خوردن سنجد، انار و توت سفید چنین گفته شده: سِنجِد دونِه دونِه، اَنار هُش هُش ، تو ...
تمرین تبریک برای یک تمبر تبریک
در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی /pas pasaki/ به معنای� عقب� و قهقرا ، پسکی�/pasaki / گفته می شود. در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی رفتن/p ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی /pas pasaki/ به معنای� عقب� و قهقرا ، پسکی�/pasaki / گفته می شود. در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی رفتن/p ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی /pas pasaki/ به معنای� عقب� و قهقرا ، پسکی�/pasaki / گفته می شود. در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی رفتن/p ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی /pas pasaki/ به معنای� عقب� و قهقرا ، پسکی�/pasaki / گفته می شود. در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی رفتن/p ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی /pas pasaki/ به معنای� عقب� و قهقرا ، پسکی�/pasaki / گفته می شود. در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی رفتن/p ...
پس ترقیدن/pastaraghghidan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای واترقیدن. [ ت َ رَق ْقی دَ ] . پسرفت ( متضاد پیشرفت ) وتنزل است. گاهی در جامعه چیزهایی می ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی /pas pasaki/ به معنای� عقب� و قهقرا ، پسکی�/pasaki / گفته می شود. در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی رفتن/p ...
پس ترقیدن/pastaraghghidan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای واترقیدن. [ ت َ رَق ْقی دَ ] . پسرفت ( متضاد پیشرفت ) وتنزل است. گاهی در جامعه چیزهایی می ...
پس ترقیدن/pastaraghghidan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای واترقیدن. [ ت َ رَق ْقی دَ ] . پسرفت ( متضاد پیشرفت ) وتنزل است. گاهی در جامعه چیزهایی می ...
در گویش شهرستان بهاباد به کربلایی رضا، کبلرضا/kablarazaa/ یا کبرضا/kabrazaa/ گفته می شد. بطور مثال، مرحوم علیِ کبلرضا، فردی بودند که اسمشان علی بود و ...
در گویش شهرستان بهاباد به کربلایی رضا، کبلرضا/kablarazaa/ یا کبرضا/kabrazaa/ گفته می شد. بطور مثال، مرحوم علیِ کبلرضا، فردی بودند که اسمشان علی بود و ...
روخونه/rukhuneh/ رودخانه ( گویش شهرستان بهاباد ) در ضمن، در این شهرستان رودبند به معنای سیل بند بکار برده می شود. چون رود دایمی در شهرستان وجود ندا ...
در گویش شهرستان بهاباد، رودبند به معنای سیل بند بکار برده می شود. چون رود دایمی در شهرستان وجود ندارد، وقتی سیل می آید رودخانه ها ( روخونه: تلفظ محلی ...
در گویش شهرستان بهاباد، رودبند به معنای سیل بند بکار برده می شود. چون رود دایمی در شهرستان وجود ندارد، وقتی سیل می آید رودخانه ها ( روخونه: تلفظ محلی ...
ناشور/naashur/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای ناشسته، ناشوی و کثیف است. چرا ظرف ها ناشوره؟ ( شسته نشده )
ناشور/naashur/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای ناشسته، ناشوی و کثیف است. چرا ظرف ها ناشوره؟ ( شسته نشده )
ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ ( سوره یونس: ۱۰ ) . السُّوأَىٰ ک ...
رجوع شود به اساءوا. ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ ( سوره یونس ...
عذاب قوم های نوح، عاد و ثمود: ﻗﻮم ﻧﻮﺡ ( ﻃﻮﻓﺎﻥ ) ﻭ ﻗﻮم ﻋﺎﺩ ( ﺑﺎﺩ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻣﺴﻤﻮم ) ﻭ ﻗﻮم ﺛﻤﻮﺩ ( ﺻﺎﻋﻘﻪ ) برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی ...
عذاب قوم های نوح، عاد و ثمود: ﻗﻮم ﻧﻮﺡ ( ﻃﻮﻓﺎﻥ ) ﻭ ﻗﻮم ﻋﺎﺩ ( ﺑﺎﺩ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻣﺴﻤﻮم ) ﻭ ﻗﻮم ﺛﻤﻮﺩ ( ﺻﺎﻋﻘﻪ ) برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی ...
عذاب قوم های نوح، عاد و ثمود: ﻗﻮم ﻧﻮﺡ ( ﻃﻮﻓﺎﻥ ) ﻭ ﻗﻮم ﻋﺎﺩ ( ﺑﺎﺩ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻣﺴﻤﻮم ) ﻭ ﻗﻮم ﺛﻤﻮﺩ ( ﺻﺎﻋﻘﻪ ) برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و از داستان ها کمک گرفت. شروع بازی با کلمات:اَیکَه:اَی کَه: اِی که. آن کس که، آن کس که چی؟ آن کس که ...
روز مولوی چه روزی است؟ روز تولد مولوی مولانا در چه تاریخی متولد شد؟ داده ای تاریخی که انطباقش با تقویمِ شمسی به ما می گوید این شاعر - عارف پارسی گوی ...
چرا اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی نام گرفته است: طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، روز اول اردیبهشت یادروز سعدی می باشد. کوروش کمالی سروستانی، مد ...
چرا ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ نام گرفته است: کوروش کمالی سروستانی، پژوهشگر، زبان شناس و نویسنده که روز بزرگداشت حافظ را به ثبت رسانده در خصوص چگونگی ...
در گویش شهرستان بهاباد از این ترکیب عطفی استفاده می شود. حرکات و سکنات. [ ح َ رَ ت ُ س َ ک َ ] یعنی رفتار و کردار.
در گویش شهرستان بهاباد، چپ اندر چار/chapandarchaar/ یعنی کج ومعوج. قیافه چپ اندر چار، چه حرف های چپ اندر چاری نوشته، چه خط چپ اندر چاری. چپ اندر قی ...
در گویش شهرستان بهاباد، چپ اندر چار/chapandarchaar/ یعنی کج ومعوج. قیافه چپ اندر چار، چه حرف های چپ اندر چاری نوشته، چه خط چپ اندر چاری.
خدا به سر شاهده. خدا بالای سر شاهد است. در گویش شهرستان بهاباد خدا سر شاهده/khodaa sar shaahede / گفته می شود و نوعی قسم محسوب می شود. مثلا خدا سر ...
در گویش شهرستان بهاباد، به جای خدا به سر شاهده، خدا سر شاهده/khodaa sar shaahede / گفته می شود و نوعی قسم محسوب می شود. مثلا خدا سر شاهده رفتم ولی بس ...
کَلافِ سَر دَر گُم
اِشلونَک: یعنی حالت چطوره؟
آنکه نوعی صابون محسوب می شود اِشنان یا اشنون است گیاهی که در قدیم با آن رخت و یا دست می شستند و کار صابون را داشته است. رجوع شود به اشنان.
اِشنان. در گویش شهرستان بهاباداِشنان، اِشنوم تلفظ می شود گیاهی که در قدیم با آن رخت و یا دست می شستند و کار صابون را داشته است.
اِشنان. در گویش شهرستان بهاباد اِشنوم تلفظ می شود گیاهی که در قدیم با آن رخت و یا دست می شستند و کار صابون را داشته است.
نام بلاگ:اصطلاحات عربی در اربعین ( عبارات مهم در پیاده روی اربعین )
سَرپایی. در گویش شهرستان بهاباد سَرپایی به معنای دمپایی است.
سَرپایی. در گویش شهرستان بهاباد به معنای دمپایی است.
گُمْب : ( gomb ) در گویش شهرستان بهاباد و گناباد به معنی صدای زمین افتادن چیزی ، صدای پا هنگام راه رفتن. مثال یک چیزی گُمبی از اون بالا افتاد پایین. ...
گُمْب : ( gomb ) در گویش شهرستان بهاباد و گناباد به معنی صدای زمین افتادن چیزی ، صدای پا هنگام راه رفتن. مثال یک چیزی گُمبی از اون بالا افتاد پایین. ...
یک کَلِّه:در گویش شهرستان بهاباد به معنای بی وقفه، پشت سر هم، یکسر و یکسره است. یک کله کار کردن یا یک کله درس خوندن.
در گویش شهرستان بهاباد آدم بی کله کسی است که دارای جسارت است ولی بدون عقل و منطق. جرائت بر کاری می ورزد که مردم عموماً از آن صرف نظر می کنند. بی پروا.
در گویش شهرستان بهاباد، کَلِّه شدن به معنای خیت شدن، کنفت شدن و ضایع شدن است. مثال: از اینجا نرو کله میشی ورمیگردی ( از این مسیر مرو که خیت می شوی و ...
در گویش شهرستان بهاباد، کَلِّه شدن به معنای خیت شدن، کنفت شدن و ضایع شدن است. مثال: از اینجا نرو کله میشی ورمیگردی ( از این مسیر مرو که خیت می شوی و ...
گویش شهرستان بهاباد، کَلِّه شدن به معنای خیت شدن، کنفت شدن و ضایع شدن است. مثال: از اینجا نرو کله میشی ورمیگردی ( از این مسیر مرو که خیت می شوی و نم ...
گرومب/goromb/ ( اِصوت ) یا گُمب/gomb/ ( اِصوت ) در گویش شهرستان بهاباد صدای افتادن یا خوردن چیزی نسبتاً سنگین و معمولا توپر است. یه صدای گرمبی اومد ...
گرومب/goromb/ ( اِصوت ) یا گُمب/gomb/ ( اِصوت ) در گویش شهرستان بهاباد صدای افتادن یا خوردن چیزی نسبتاً سنگین و معمولا توپر است. یه صدای گرمبی اومد ...
گرومب/goromb/ ( اِصوت ) یا گُمب/gomb/ ( اِصوت ) در گویش شهرستان بهاباد صدای افتادن یا خوردن چیزی نسبتاً سنگین و معمولا توپر است. یه صدای گرمبی اومد ...
در گویش شهرستان بهاباد شَرَقَّس/sharaghghas/گویند.
همه چیز این دنیا قابل توجه است و نباید از آن سرسری گذشت. قیاس گل شبدر و لاله قرمز بسیار نکته سنجانه است. گل شبدر همه جا فراوان و در دسترس است اما گ ...
سوغاتی: تعارفی، هدیه سفر. سوغاتی مادریه چادر نماز بود. مادر از مشهد یه چادر نماز تعارفی آوردند.
تعارفی:سوغاتی، هدیه سفر. مادر از مشهد یه چادر نماز تعارفی آوردند.
در گویش شهرستان بهاباد به جای تعارف خشک از تعارف خشک و خالی استفاده می شود و تعارف خشک و خالی یعنی تعارف الکی، تعارفی که عموماً فرد از گرفتن و قبول آ ...
پُرتاق/portaagh/[گویش شهرستان بهاباد]قلاب. پُرتاق گرفتن[گویش شهرستان بهاباد]قلاب گرفتن. دو کف دست را بهم متصل کردن به طوری که دیگری بتواند پا بر رو ...
[گویش شهرستان بهاباد]قلاب گرفتن. دو کف دست را بهم متصل کردن به طوری که دیگری بتواند پا بر روی آن گذارد و از دیوار بالا رود.
در شهرستان بهاباد، حدود دهه شصت به لامپ های رشته ای کوچک که با باتری کار می کرد کروپو /korupu/ می گفتند گویا اسم تجاری آن لامپ ها کُروپ بوده است. اسم ...
در شهرستان بهاباد، حدود دهه شصت به لامپ های رشته ای کوچک که با باتری کار می کرد کروپو /korupu/ می گفتند گویا اسم تجاری آن لامپ ها کُروپ بوده است. اسم ...
وَ بِفِنَائِکَ أَحُطُّ رَحْلِی ( از دعای ابو حمزه ثمالی ) حط رحل کنایه از امید بستن برای رفع حوائج است. یعنی به امید رفع حوائجم به درگاه تو آمده ام. ...
وَ بِفِنَائِکَ أَحُطُّ رَحْلِی ( از دعای ابو حمزه ثمالی ) حط رحل کنایه از امید بستن برای رفع حوائج است. یعنی به امید رفع حوائجم به درگاه تو آمده ام. ...
وَ ارْحَمْنِی صَرِیعاً عَلَی الْفِرَاشِ تُقَلِّبُنِی أَیْدِی أَحِبَّتِی ( از دعای ابو حمزه ثمالی ) و به من در حال افتادن در بستر مرگ که دستهای دوستا ...
وَ ارْحَمْنِی صَرِیعاً عَلَی الْفِرَاشِ تُقَلِّبُنِی أَیْدِی أَحِبَّتِی ( از دعای ابو حمزه ثمالی ) و به من در حال افتادن در بستر مرگ که دستهای دوست ...
اَبَی اللّهُ اَنْ یُجْرِىَ الاَْشْیاءَ اِلاّ بِالاَسْبَابِ خداوند ابا دارد از اینکه اشیا از غیر طریق سببهاى خود تحقق پیدا کند. خودپرستی است که اسباب ...
ﺑﺎﻝ. ﻛﺎﺭ ﻭ بار. ﺣﺎﻟﺎﺕ ﻭ ﺷﺌﻮﻥ . ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ. ﻭَﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍْ ﻭَﻋَﻤِﻠُﻮﺍْ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤَﺎﺕِ ﻭَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍْ ﺑِﻤَﺎ ﻧُﺰِّﻝَ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﺤَﻖُّ ...
حرام: محترم. اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ ( از دعاهای ماه رمضان ) خدایا زیارت خانه محترمت را روزیم کن.
فَصِرْتُ أَدْعُوکَ آمِناً وَأَسْأَلُکَ مُسْتَأْنِساً لاَ خَائِفاً وَلاَ وَجِلاً مُدِلاًّ عَلَیْکَ فِیمَا قَصَدْتُ فِیهِ إِلَیْکَ پس بر آن شدم که با ...
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِی فِی الْخَلْقِ أَمْرُهُ وَ حَمْدُهُ، الظَّاهِرِ بِالْکَرَمِ مَجْدُهُ ( فرازی از دعای افتتاح ) سپاس خدای را که فرمان و سپ ...
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِی فِی الْخَلْقِ أَمْرُهُ وَ حَمْدُهُ، الظَّاهِرِ بِالْکَرَمِ مَجْدُهُ ( فرازی از دعای افتتاح ) سپاس خدای را که فرمان و سپ ...
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِی فِی الْخَلْقِ أَمْرُهُ وَ حَمْدُهُ، الظَّاهِرِ بِالْکَرَمِ مَجْدُهُ ( فرازی از دعای افتتاح ) سپاس خدای را که فرمان و سپ ...
کَبِّرْهُ. او را بزرگ شمار. کَبِّرْهُ تَکْبِیراً. او را بزرگ شمار بسیار بزرگ. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَهً وَ لاَ وَلَداً وَ ...
کَبِّرْهُ تَکْبِیراً. او را بزرگ شمار بسیار بزرگ. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَهً وَ لاَ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی ...
اَللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَبِحَمْدِکَ ( فرازی از دعای افتتاح ) ثنا به معنای مدح است بر هر زیبایی و کمال ثنا شوند، و اختصاص به نعمت ندا ...
اَللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَبِحَمْدِکَ ( فرازی از دعای افتتاح ) ثنا به معنای مدح است بر هر زیبایی و کمال ثنا شوند، و اختصاص به نعمت ندا ...
راس و ریس. راست و ریس. در اصل، راست و ریست. در تداول عامه، راست و ریست کردن یعنی رفع موانع و معایب کردن یا هموار کردن .
ﻋﻴﺮ: کاروانیان و قافله. ﻋﻴﺮ، ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻭﺍﻧﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻮﺍﺩ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﺣﻤﻞ ﻭﻧﻘﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ( از تفسیر قرائتی ) برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی ک ...
وَ تَتَودَّدُ اِلَیًَ فَلا اَقْبَلُ مِنْکَ ( از دعای افتتاح ) تو اظهار مودّت می کنی؛ ولی من قبول نمی کنم. وَ تَتَحَبَّبُ إلَیَّ فَأَتَبَغَّضُ إلَی ...
در حدیث قدسی وارد شده است: لَو عَلِمَ المُدْبِرُونَ عَنّی کَیْفَ اِشْتیاقی بِهِمْ لَماتُوا شَوْقاً؛ اگر بندگان گنهکار من بدانند که چقدر مشتاق توبه و ...
گندمی که از کاه و کلش جدا شده و در گونی ریخته شده است قبل از آسیاب کردن در روش سنتی باید سنگ و کلوخ های کوچک جمع شودو با الک کردن گندم تخم علف های هر ...
تفاوت شکر و حمد: شکر عبارت است از قدردانی و بزرگ داشتن نعمتی که به شخص داده شده است، چه نعمت ظاهری باشد و چه معنوی، و در برابر آن کفران است که به فار ...
تفاوت شکر و حمد: شکر عبارت است از قدردانی و بزرگ داشتن نعمتی که به شخص داده شده است، چه نعمت ظاهری باشد و چه معنوی، و در برابر آن کفران است که به فار ...
پیغمبر ( صلی الله علیه وآله ) فرمود: وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَیُبَاهِی مَلَائِکَتَهُ بِالْعَبْدِ یَقْضِی صَلَ ...
إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْقِلَّهِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ ( فرازی از مناجات شعبانیه ) خدایا، ب ...
اَللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِی هَذَا اَلْوَقْتِ مِمَّنْ سَأَلَکَ فَأَعْطَیْتَهُ وَشَکَرَکَ فَزِدْتَهُ وَ تَابَ إلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ وَ تَنَصَّلَ إلَیْکَ ...
معنی کاخ صدام در دهه شصت اون موقع ها، دهه شصت، از طرف، می پرسیدند کجا داری میری و اون می خواست بره دستشویی ، به جای دستشویی می گفت: کاخ صدام یا دارم ...
معنی کاخ صدام در دهه شصت اون موقع ها، دهه شصت، از طرف، می پرسیدند کجا داری میری و اون می خواست بره دستشویی ، به جای دستشویی می گفت: کاخ صدام یا دارم ...
اسم آلت یا اسم ابزار بر وزن مِفْعَل، مِفْعَلَة و مِفْعَال است. فَتَحَ ← مِفْتَح مِفْتَحَة مِفْتَاح ( کلید ) برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات ب ...
مُدبَخ در گویش شهرستان بهاباد همان مُطبَخ یزدی و مَطبَخ واقعی عربی است که به جای فتحه روی حرف میم ضمه دارد و نیز حرف طا به حرف دال مبدل گشته است. - آ ...
مُدبَخ در گویش شهرستان بهاباد همان مُطبَخ یزدی و مَطبَخ واقعی عربی است که به جای فتحه روی حرف میم ضمه دارد و نیز حرف طا به حرف دال مبدل گشته است. - آ ...
اسم تفضیل بر وزن اکبر و کبری یا اَفعَلُ و فُعلی است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد:فضیلت در اکبر و کبری و اصغر و صغری است.
شیرفهم شدن: [ اصطلاح در تداول عامه ]کاملا متوجه شدن ، کاملا فهمیدن.
به روستای خَویدَک یزد/khavidak/، خِتک هم می گویند.
به روستای خَویدَک یزد/khavidak/، خِتک هم می گویند.
مترصد
اون موقع ها، دهه شصت، از طرف، می پرسیدند کجا داری میری و اون می خواست بره دستشویی یا توالت ، به جای مثلاً دستشویی می گفت: کاخ صدام یا دارم میرم کاخ ص ...
اون موقع ها، دهه شصت، از طرف، می پرسیدند کجا داری میری و اون می خواست بره دستشویی، به جای دستشویی می گفت: کاخ صدام یا دارم میرم کاخ صدام یا خودش می خ ...
متر100
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِیبَهُ بِکَ ( بِکُمْ ) عَلَیْنَا وَ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ الإِْسْلا ...
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِیبَهُ بِکَ ( بِکُمْ ) عَلَیْنَا وَ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ الإِْسْلا ...
مسلمان در عالم زیاد است اما مسلمانی که اهل باشد متأسفانه بسیار کم است، در زمان امام حسین ( ع ) نیز مسلمان زیاد بود حتی لشکریان عمر سعد هم به ظاهر مسل ...
تنهای مظلوم
تنهای مظلوم
تالا: تا حالا. از صبح تالا دارم درس میخونم. من تالا نشده لب به دود بزنم.
وَخ . وَخت. وقت. در بعضی از گویش ها مانند گویش شهرستان بهاباد به جای وقت از کلمات وَخ یا وَخت استفاده می شود. وَخت کردی بیا پیش ما. وخ کردی کتاب ه ...
در گویش شهرستان بهاباد از مصدر مرکب "سَر دچار شدن"sar dochaar shodan" در کنار 'دچار شدن' به معنای گرفتار و مبتلا شدن استفاده می شود. نمیدونم اسراییل ...
در گویش شهرستان بهاباد از مصدر مرکب "سَر دچار شدن"sar dochaar shodan" در کنار 'دچار شدن' به معنای گرفتار و مبتلا شدن استفاده می شود. نمیدونم اسراییل ...
در گویش شهرستان بهاباد از مصدر مرکب "سَر دچار شدن"sar dochaar shodan" در کنار 'دچار شدن' به معنای گرفتار و مبتلا شدن استفاده می شود. نمیدونم اسراییل ...
از کوه های ایران تنها کوه دماوند است که از 5000 متر یا 5 کیلومتر بیشتر است بقیه کوه های ایران زیر 5 کیلومتر هستند. قله اورست حدود 3000 متر یا سه کیلو ...
از کوه های ایران تنها کوه دماوند است که از 5000 متر یا 5 کیلومتر بیشتر است بقیه کوه های ایران زیر 5 کیلومتر هستند. قله اورست حدود 3000 متر یا سه کیلو ...
از کوه های ایران تنها کوه دماوند است که از 5000 متر یا 5 کیلومتر بیشتر است بقیه کوه های ایران زیر 5 کیلومتر هستند. قله اورست حدود 3000 متر یا سه کیلو ...
از کوه های ایران تنها کوه دماوند است که از 5000 متر یا 5 کیلومتر بیشتر است بقیه کوه های ایران زیر 5 کیلومتر هستند. قله اورست حدود 3000 متر یا سه کیلو ...
از کوه های ایران تنها کوه دماوند است که از 5000 متر یا 5 کیلومتر بیشتر است بقیه کوه های ایران زیر 5 کیلومتر هستند. قله اورست حدود 3000 متر یا سه کیلو ...
از کوه های ایران تنها کوه دماوند است که از 5000 متر یا 5 کیلومتر بیشتر است بقیه کوه های ایران زیر 5 کیلومتر هستند. قله اورست حدود 3000 متر یا سه کیلو ...
از کوه های ایران تنها کوه دماوند است که از 5000 متر یا 5 کیلومتر بیشتر است بقیه کوه های ایران زیر 5 کیلومتر هستند. قله اورست حدود 3000 متر یا سه کیلو ...
در گویش شهرستان بهاباد، عقرب را عغرب هم گویند. ( بر همان وزن عقرب )
در گویش شهرستان بهاباد، عقرب را عغرب هم گویند. ( بر همان وزن عقرب )
شناخت: اِشْناخت ( eshnaakht ) لغتنامه دهخدا: اشناختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) شناختن. شعر از مولانا: ساکنش کرد و بسی بنواختش دیده اش بگشاد و داد اشناختش ...
شناختن: اشناختن ( eshnaakhtan ) لغتنامه دهخدا: اشناختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) شناختن. شعر از مولانا: ساکنش کرد و بسی بنواختش دیده اش بگشاد و داد اشناخت ...
در گویش شهرستان بهاباد هنوز از کلمه ی اِشْناخت ( eshnaakht ) به جای شناخت استفاده می شود. چِطو ( chetow ) ( چطور ) اِشناختُش! ( چطور فلانی را شناخت ...
در گویش شهرستان بهاباد هنوز از کلمه ی اِشناخت به جای شناخت استفاده می شود. چِطو ( چطور ) اِشناختُش! ( چطور فلانی را شناخت که مثلاً پسر کیه یا کجا قب ...
ﻭَﻗَﺎﻟَﺖِ ﺍﻣْﺮَﺃَﺕُ ﻓِﺮْﻋَﻮْﻥَ ﻗُﺮَّﺕُ ﻋَﻴْﻦٍ ﻟِّﻲ ﻭَﻟَﻚَ ﻟَﺎﺗَﻘْﺘُﻠُﻮﻩُ ﻋَﺴَﻲﺃَﻥ ﻳَﻨﻔَﻌَﻨَﺂ ﺃَﻭْ ﻧَﺘَّﺨِﺬَﻩُ ﻭَﻟَﺪﺍً ﻭَﻫُﻢْ ﻟَﺎﻳَﺸْﻌُﺮُﻭﻥَ ( آیه ی ٩ ...
التقاطی
التقاطی
قاطی پاتی
مثال: خدایی، آدم حیرون میمونه که جماعتی میگن باید با آمریکا مذاکره کرد ، آخه واقعا نمی دونن که دشمن قابل اعتماد نیست.
مثال: خدایی، آدم حیرون میمونه که جماعتی میگن باید با آمریکا مذاکره کرد ، آخه واقعا نمی دونن که دشمن قابل اعتماد نیست.
مثال: خدایی، آدم حیرون میمونه که جماعتی میگن باید با آمریکا مذاکره کرد ، آخه واقعا نمی دونن که دشمن قابل اعتماد نیست.
گاهی هم فرد از ترس خشکش می زنه
خیال به معنای فکر و اندیشه هم است. حالا خیالت راحت شد
خیال به معنای فکر و اندیشه هم است. حالا، خیالت راحت شد.
سینی کنگره دار
سینی فراشی
یکی از معانی پریدن جهیدن است، کودکی ده ساله بودم شاد و خرم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم ازلب جوی
( لاتجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا قد یعلم الله الذین یتسللون منکم لواذا فلیحذر الذین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه اویصیبهم عذاب الیم ) ...
هیئ یعنی مهیا کن. این کلمه، هم خانواده کلمه ی مهیا ( مُ هَ یّ ) است مهیا اسم مفعول است و به معنای آماده و آماده شده است. إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِل ...
هیئ هم خانواده کلمه ی مهیا ( مُ هَ یّ ) است مهیا اسم مفعول است و به معنای آماده و آماده شده است.
مینسک/Minsk/ پایتخت بلاروس است. استفاده از کلمات مشابه و بازی با کلمات می تواند در یادسپاری آسانتر کمک کند: کلمه مشابه ( منیسک یا مینیسک، یک قطعه غض ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. ابوعلی سینا پزشکی بود که برای اینکه سر سرنگ های خود را ضدعفونی کند روی چراغ علاالدین ن ...
نام دیگر، بلاروس، روسیه سفید است که فعلآ با روسیه خیلی رفیق است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد، مثلاً بلاروس یعنی روسِ بلا ، یعنی ر ...
نام دیگر، بلاروس، روسیه سفید است که فعلآ با روسیه خیلی رفیق است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد، مثلاً بلاروس یعنی روسِ بلا ، یعنی ر ...
پایتخت اوکراین کیف/kiyef/ است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد مثلاً جنگ اوکراین بخاطر کیف انگلیسی ( نام سریالی ) است.
پایتخت اوکراین کیف/kiyef/ است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد مثلاً جنگ اوکراین بخاطر کیف انگلیسی ( نام سریالی ) است.
در شهرستان بهابادضرب المثلی داریم که می گوید: راحتی اونور جفاست، یعنی آسایش، آن طرف سختی است. جَفا یعنی سختی. سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْ ...
در شهرستان بهابادضرب المثلی داریم که می گوید: راحتی اونور جفاست، یعنی آسایش، آن طرف سختی است. جَفا یعنی سختی. سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْ ...
در شهرستان بهابادضرب المثلی داریم که می گوید: راحتی اونور جفاست، یعنی آسایش، آن طرف سختی است. جَفا یعنی سختی. سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْ ...
بیستون و طاق بستان: الف. بیستون. کوه بیستون در شمال شرق شهر کرمانشاه و در فاصله ۳۰ کیلومتری آن و در شهرستان هرسین واقع شده است. مجموعه بیستون: ۲۸ مو ...
بیستون و طاق بستان: الف. بیستون. کوه بیستون در شمال شرق شهر کرمانشاه و در فاصله ۳۰ کیلومتری آن و در شهرستان هرسین واقع شده است. مجموعه بیستون: ۲۸ مو ...
بیستون و طاق بستان: الف. بیستون. کوه بیستون در شمال شرق شهر کرمانشاه و در فاصله ۳۰ کیلومتری آن و در شهرستان هرسین واقع شده است. مجموعه بیستون: ۲۸ مو ...
از علامت اختصاری لغتنامه ها ( مص م. ) است: مص، مخفف مصدر. م بعد از مص، مخفف متعدّی. ( مصدر، متعدّی است ) و همچنین: از علامت اختصاری لغتنامه ها ( مص ...
از علامت اختصاری لغتنامه ها ( مص ل . ) است: مص، مخفف مصدر. ل بعد از مص، مخفف لازم. ( مصدر، لازم است ) و همچنین: از علامت اختصاری لغتنامه ها ( مص م. ...
یابس از ریشه کلمه یبس ( به ضم یا فتح حرف اول ) به معنای خشک است. وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ. ( از آیه ٥٩ سوره مبارکه الأ ...
یابس از ریشه کلمه یبس ( به ضم یا فتح حرف اول ) به معنای خشک است. وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ. ( از آیه ٥٩ سوره مبارکه الأ ...
یابس از ریشه کلمه یبس ( به ضم یا فتح حرف اول ) به معنای خشک است. وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ. ( از آیه ٥٩ سوره مبارکه الأ ...
یابس از ریشه کلمه یبس ( به ضم یا فتح حرف اول ) به معنای خشک است. وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ. ( از آیه ٥٩ سوره مبارکه الأ ...
یابس از ریشه کلمه یبس ( به ضم یا فتح حرف اول ) به معنای خشک است. وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ. ( از آیه ٥٩ سوره مبارکه الأ ...
یابس از ریشه کلمه یبس ( به ضم یا فتح حرف اول ) به معنای خشک است. وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ. ( از آیه ٥٩ سوره مبارکه الأ ...
یابس از ریشه کلمه یبس ( به ضم یا فتح حرف اول ) به معنای خشک است. وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ. ( از آیه ٥٩ سوره مبارکه الأ ...
یابس از ریشه کلمه یبس ( به ضم یا فتح حرف اول ) به معنای خشک است. وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ. ( از آیه ٥٩ سوره مبارکه الأ ...
برای رفع و دفع اشتباه: شبدیز. [ ش َ ] مرکب از شب و دیز، دیز هم مبدل دیس است به معنی مانند. پس شبدیز یعنی شب مانند، مانند شب ( در سیاهی ) ، سیاه. ||� ...
برای رفع و دفع اشتباه: شبدیز. [ ش َ ] مرکب از شب و دیز، دیز هم مبدل دیس است به معنی مانند. پس شبدیز یعنی شب مانند، مانند شب ( در سیاهی ) ، سیاه. ||� ...
برای رفع و دفع اشتباه: شبدیز. [ ش َ ] مرکب از شب و دیز، دیز هم مبدل دیس است به معنی مانند. پس شبدیز یعنی شب مانند، مانند شب ( در سیاهی ) ، سیاه. ||� ...
برای رفع و دفع اشتباه: شبدیز. [ ش َ ] مرکب از شب و دیز، دیز هم مبدل دیس است به معنی مانند. پس شبدیز یعنی شب مانند، مانند شب ( در سیاهی ) ، سیاه. ||� ...
برای رفع و دفع اشتباه: شبدیز. [ ش َ ] مرکب از شب و دیز، دیز هم مبدل دیس است به معنی مانند. پس شبدیز یعنی شب مانند، مانند شب ( در سیاهی ) ، سیاه. ||� ...
درد ( dord ) : آنچه که از مایعاتی چون سرکه، آبغوره، آبلیمو در ظرف ته نشین می شود که آن را در شهرستان بهاباد لُرتی ( lorti ) می نامند.
درد ( dord ) : آنچه که از مایعاتی چون سرکه، آبغوره، آبلیمو در ظرف ته نشین می شود که آن را در شهرستان بهاباد لُرتی ( lorti ) می نامند.
همه چیز درباره اجزای تشبیه: مشبه ( مُ شَ بَّ هْ ) [ ع . ] ( اِسم مفعول ) ، تشبیه شده . چون آب روان می گذرد عمر و تو غافل ای وای در این قافله گر فا ...
همه چیز درباره اجزای تشبیه: مشبه ( مُ شَ بَّ هْ ) [ ع . ] ( اِسم مفعول ) ، تشبیه شده . چون آب روان می گذرد عمر و تو غافل ای وای در این قافله گر فا ...
مشبه ( مُ شَ بَّ هْ ) [ ع . ] ( اِسم مفعول ) ، تشبیه شده . چون آب روان می گذرد عمر و تو غافل ای وای در این قافله گر فاصله بودی سوال، کدام تشبیه شد ...
مشبه ( مُ شَ بَّ هْ ) [ ع . ] ( اِسم مفعول ) ، تشبیه شده . چون آب روان می گذرد عمر و تو غافل ای وای در این قافله گر فاصله بودی سوال، کدام تشبیه شد ...
مشبه ( مُ شَ بَّ هْ ) [ ع . ] ( اِسم مفعول ) ، تشبیه شده . چون آب روان می گذرد عمر و تو غافل ای وای در این قافله گر فاصله بودی سوال، کدام تشبیه شد ...
مشبه ( مُ شَ بَّ هْ ) [ ع . ] ( اِسم مفعول ) ، تشبیه شده . چون آب روان می گذرد عمر و تو غافل ای وای در این قافله گر فاصله بودی سوال، کدام تشبیه شد ...
به نظر من، موقوف المعانی یعنی این بیت، نباید موقوف به بیت یا ردیف و قافیه باشد بلکه باید خوانده شود تا معانی آن کامل شود و آنجا وقف صورت گیرد به این ...
هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ. ﺇِﻧَّ ...
چلنزو/chelanzu/در گویش شهرستان بهاباد به تیکه های کوچک دنبه که در روغن سرخ شده چلنزو می گویند.
وجه تسمیه پل خواجو وجه تسمیه های مختلفی برای پل خواجو در نظر گرفته شده. این پل با عنوان بابا رکن الدین، گبرها، حسن آباد، شیراز و پل شاهی نیز در گذشته ...
همیشه حق با مشتری است، عبارت معروفی است که هر کسب وکاری سعی می کند از آن استفاده کند. منظور از حق همیشه با مشتری است، این نیست که هرچه مشتری درخواست ...
جهندم/jahandam/:عامیانه ی جهنم.
جهندم/jahandam/:عامیانه ی جهنم.
گل گشاد/galegoshaad/فراخ و گشاد. مثل:لباس گل گشاد.
گل گشاد/galegoshaad/فراخ و گشاد. مثل:لباس گل گشاد.
جهندم/jahandam/:عامیانه ی جهنم.
گل گشاد/galegoshaad/فراخ و گشاد. مثل:لباس گل گشاد.
حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پوشید چیزی را با چیزی : قوله تعالی : حففناهما بنخل ( از آیه ۳۲ سوره مبارکه کهف ) ؛ درختان خرما گرداگرد آن درآوردیم. || احاطه ...
ترجمه دیگری از دعای ندبه به همراه شرح آن در لینک زیر:
ترجمه دیگری از دعای ندبه به همراه شرح آن در لینک زیر:
مرفق. [ م ِ ف َ/ م َ ف ِ / م َ ف َ ] ( ع مصدر ) نرمی نمودن با کسی. رفق. مرفق. [ م ِ ف َ / م َ ف ِ ] ( ع اِ ) آرنج. مرفق. [ م ِ ف َ ] ( ع اِ ) متکا. ...
مرفق. [ م ِ ف َ/ م َ ف ِ / م َ ف َ ] ( ع مصدر ) نرمی نمودن با کسی. رفق. مرفق. [ م ِ ف َ / م َ ف ِ ] ( ع اِ ) آرنج. مرفق. [ م ِ ف َ ] ( ع اِ ) متکا. ...
مرفق. [ م ِ ف َ/ م َ ف ِ / م َ ف َ ] ( ع مصدر ) نرمی نمودن با کسی. رفق. مرفق. [ م ِ ف َ / م َ ف ِ ] ( ع اِ ) آرنج. مرفق. [ م ِ ف َ ] ( ع اِ ) متکا. ...
مرفق. [ م ِ ف َ/ م َ ف ِ / م َ ف َ ] ( ع مصدر ) نرمی نمودن با کسی. رفق. مرفق. [ م ِ ف َ / م َ ف ِ ] ( ع اِ ) آرنج. مرفق. [ م ِ ف َ ] ( ع اِ ) متکا. ...
حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پوشید چیزی را با چیزی : قوله تعالی : حففناهما بنخل ( از آیه ۳۲ سوره مبارکه کهف ) ؛ درختان خرما گرداگرد آن درآوردیم. || احاطه ...
حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پوشید چیزی را با چیزی : قوله تعالی : حففناهما بنخل ( از آیه ۳۲ سوره مبارکه کهف ) ؛ درختان خرما گرداگرد آن درآوردیم. || احاطه ...
حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پوشید چیزی را با چیزی : قوله تعالی : حففناهما بنخل ( از آیه ۳۲ سوره مبارکه کهف ) ؛ درختان خرما گرداگرد آن درآوردیم. || احاطه ...
حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پوشید چیزی را با چیزی : قوله تعالی : حففناهما بنخل ( از آیه ۳۲ سوره مبارکه کهف ) ؛ درختان خرما گرداگرد آن درآوردیم. || احاطه ...
در نهج البلاغه خطبه 174 از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل میکند: حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالْمَکارِهِ وَ حُفَّتِ النّارُ بِالشَّهَواتِ. بهشت با ...
حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پوشید چیزی را با چیزی : قوله تعالی : حففناهما بنخل ( از آیه ۳۲ سوره مبارکه کهف ) ؛ درختان خرما گرداگرد آن درآوردیم. || احاطه ...
حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پوشید چیزی را با چیزی : قوله تعالی : حففناهما بنخل ( از آیه ۳۲ سوره مبارکه کهف ) ؛ درختان خرما گرداگرد آن درآوردیم. || احاطه ...
حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پوشید چیزی را با چیزی : قوله تعالی : حففناهما بنخل ( از آیه ۳۲ سوره مبارکه کهف ) ؛ درختان خرما گرداگرد آن درآوردیم. || احاطه ...
حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پوشید چیزی را با چیزی : قوله تعالی : حففناهما بنخل ( از آیه ۳۲ سوره مبارکه کهف ) ؛ درختان خرما گرداگرد آن درآوردیم. || احاطه ...
فرهنگ دهخدا: حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پاک و ساده کردن سر و روی را از موی. کندن موی از روی زن. حف و حفاف ؛ موی برکندن. بند انداختن. حفاف. [ ح ِ ] ( ع ...
حامص . از علامت اختصاری لغت نامه ها، مخفف و رمز برای حاصل مصدر است. مثلا، هستی. [ هَ ] ( حامص ، اِ ) وجود. اما ( حامص، اِ ) یعنی چه؟ حامص یعنی کلمه ح ...
حامص . از علامت اختصاری لغت نامه ها، مخفف و رمز برای حاصل مصدر است. مثلا، هستی. [ هَ ] ( حامص ، اِ ) وجود. اما ( حامص، اِ ) یعنی چه؟ حامص یعنی کلمه ح ...
مص . [ م َ ] از علامت اختصاری لغت نامه ها، مخفف و رمز برای کلمه مصدر است. مثلا، رفق. [ رِ ] ( ع مص ) نرمی نمودن با کسی. اما ( ع مص ) یعنی چه؟ حرف عین ...
مص . [ م َ ] از علامت اختصاری لغت نامه ها، مخفف و رمز برای کلمه مصدر است. مثلا، رفق. [ رِ ] ( ع مص ) نرمی نمودن با کسی. اما ( ع مص ) یعنی چه؟ حرف عین ...
مَبال از ریشهٔ بَول، که عربی و اسم مکان است، آمده و به معنی محل ادرار است و واژه ی عامیانه مَبال، مَوال است. جالب است قدیم، کلماتی گفته می شد که کم ...
مَبال از ریشهٔ بَول، که عربی و اسم مکان است، آمده و به معنی محل ادرار است و واژه ی عامیانه مَبال، مَوال است. جالب است قدیم، کلماتی گفته می شد که کم ...
مَبال از ریشهٔ بَول، که عربی و اسم مکان است، آمده و به معنی محل ادرار است و واژه ی عامیانه مَبال، مَوال است. جالب است قدیم، کلماتی گفته می شد که کم ...
تب یونجه:حساسیت، آلرژی.
تب یونجه:حساسیت، آلرژی.
تب یونجه:حساسیت، آلرژی.
بحرین دختر شاه پریون: هویدا، نخست وزیر محمد رضا شاه درباره جدا شدن بحرین از ایران گفت: "به هیچ کس مربوط نیست. بحرین، دختر خودمان بود، به هر کس می خوا ...
بحرین دختر شاه پریون: هویدا، نخست وزیر محمد رضا شاه درباره جدا شدن بحرین از ایران گفت: "به هیچ کس مربوط نیست. بحرین، دختر خودمان بود، به هر کس می خوا ...
بحرین دختر شاه پریون: هویدا، نخست وزیر محمد رضا شاه درباره جدا شدن بحرین از ایران گفت: "به هیچ کس مربوط نیست. بحرین، دختر خودمان بود، به هر کس می خوا ...
وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً أَسْرَجَتْ وَ ألْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِکَ ( فرازی از زیارت عاشورا ) و لعنت کند امّتی را که مرکبها را زین کردند و ...
وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً أَسْرَجَتْ وَ ألْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِکَ ( فرازی از زیارت عاشورا ) و لعنت کند امّتی را که مرکبها را زین کردند و ...
وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً أَسْرَجَتْ وَ ألْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِکَ ( فرازی از زیارت عاشورا ) و لعنت کند امّتی را که مرکبها را زین کردند و ...
بحرین دختر شاه پریون: هویدا، نخست وزیر محمد رضا شاه درباره جدا شدن بحرین از ایران گفت: "به هیچ کس مربوط نیست. بحرین، دختر خودمان بود، به هر کس می خوا ...
بیماری نسیان
دعای زیر از دعاهای معروف برای بچه دار شدن است که می توانید آن را با باور و ایمان کامل به خداوند بخوانید: رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ ا ...
حشو در خطاهای زبانی؛ آنچه که. . . به گفته سمیعی گیلانی، یکی از رایج ترین خطاهای زبانی، آوردن که پس از کلمه آنچه است. این امر در متون معتبر فارسی دید ...
حشو در خطاهای زبانی؛ آنچه که. . . به گفته سمیعی گیلانی، یکی از رایج ترین خطاهای زبانی، آوردن که پس از کلمه آنچه است. این امر در متون معتبر فارسی دید ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: شاید داوینچی از دیوانگی برگرفته شده است، داوینچی دیوانه بود چون، کلا شام نمی خورد و دل ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: شاید داوینچی از دیوانگی برگرفته شده است، داوینچی دیوانه بود چون، کلا شام نمی خورد و دل ...
حضرت آیت الله خامنه ای: کشتار مردم بی دفاع در لبنان بار دیگر خوی درندگی سگ هار صهیونیست را برای همه آشکار کرد. برای یادسپاری آسانتر می توان از کلمات ...
برای یادسپاری آسانتر می توان از کلمات مشابه استفاده کرد و یا با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. ودکا ( vodka ) در ولگا ( Volga ) ودکا از مشروبات الکل ...
بوشهری ها به سرخ کردن غذا ، قرمز کردن می گویند.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: فاشیست از کلمه ی فاش به معنای آشکار درست شده است، برج کج پیزا، در ایتالیاست، پیتزا احت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: فاشیست از کلمه ی فاش به معنای آشکار درست شده است، برج کج پیزا، در ایتالیاست، پیتزا احت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: فاشیست از کلمه ی فاش به معنای آشکار درست شده است، برج کج پیزا، در ایتالیاست، پیتزا احت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: فاشیست از کلمه ی فاش به معنای آشکار درست شده است، برج کج پیزا، در ایتالیاست، پیتزا احت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: فاشیست از کلمه ی فاش به معنای آشکار درست شده است، برج کج پیزا، در ایتالیاست، پیتزا احت ...
بوشهری ها به سرخ کردن غذا ، قرمز کردن می گویند.
برای یادسپاری آسانتر می توان از کلمات مشابه استفاده کرد و یا با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. ودکا ( vodka ) در ولگا ( Volga ) ودکا از مشروبات الکل ...
برای یادسپاری آسانتر می توان از کلمات مشابه استفاده کرد و یا با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. ودکا ( vodka ) در ولگا ( Volga ) ودکا از مشروبات الکل ...
برای یادسپاری آسانتر می توان از کلمات مشابه استفاده کرد و یا با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. ودکا ( vodka ) در ولگا ( Volga ) ودکا از مشروبات الکل ...
مفید فایده ( مفید یعنی فایده دار، سودمند. به جای مفیده فایده باید گفت دارای فایده، فایده دهنده، با فایده یا مفید )
بطور کلی، هر وقت در جملات خود، که را حذف کردید و جمله معنای خود را از دست نداد و همچنان خوانا بود، بدانید که اضافه است و بهتر است اصلاً آن را ننویسید ...
برای یادسپاری آسانتر می توان از کلمات مشابه استفاده کرد و یا با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: صهیونیست ها سگ های ولگردی بودند که توسط انگلیس و آمریکا ...
برای یادسپاری آسانتر می توان از کلمات مشابه استفاده کرد و یا با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: صهیونیست ها سگ های ولگردی بودند که توسط انگلیس و آمریکا ...
برای یادسپاری آسانتر می توان از کلمات مشابه استفاده کرد و یا با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: صهیونیست ها سگ های ولگردی بودند که توسط انگلیس و آمریکا ...
در گویش شهرستان بهاباد به محلی در خلاف یا خارج راه اصلی، البته نسبت به موقعیت فرد، چَپِ راه/chaperah/ گفته می شود. مثلاً کاشان، برای کسی که از یزد ب ...
در گویش شهرستان بهاباد به سبز، سُوز/sowz/ می گویند. فلانی چشم سوزه یعنی چشمش سبز است.
ﮔﺎﻫﻲ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮم ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﺑﺮ ﺑﻌﻀﻲ ﺯﻧﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ژﻭﻟﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻧﻬﻴﺐ ﻣﻲ ﺯﺩ ﻭ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎﻟﻲ ﺍﺭﺍﻙ ﺷﻌﺜﺎء ﻣﺮﻫﺎء ﺳﻠﺘﺎء ﭼﺮﺍ ( ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ) ﻣﻮﻳﻲ ژﻭﻟﻴﺪﻩ ﻭ ...
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻮﺳﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎم ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﻲ ﭼﻮﻥ ﺩﺍﻭﻭﺩ، ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ، ﻳﻮﺷﻊ، ﺯﻛﺮﻳّﺎ ﻭ ﻳﺤﻴﻲ - ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎم ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻴﺴﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎم ﺭﺍ ﺑ ...
ﻭَﻟَﻘَﺪْ ﺁﺗَﻴْﻨَﺎ ﻣُﻮﺳَﻲ ﺍﻟْﻜِﺘَﺎﺏَ ﻭَﻗَﻔَّﻴْﻨَﺎ ﻣِﻦ ﺑَﻌْﺪِﻩِ ﺑِﺎﻟﺮُّﺳُﻞِ ﻭَ ﺁﺗَﻴْﻨَﺎ ﻋِﻴﺴَﻲ ﺍﺑْﻦَ ﻣَﺮْﻳَﻢَ ﺍﻟْﺒَﻴِّﻨَﺎﺕِ ﻭَﺃَﻳَّﺪْﻧَﺎﻩُ ﺑِﺮُﻭﺡِ ﺍﻟْﻘ ...
همچنان که کلمه ی ( همت ) که ( ه ) ان به ( هزار ) و ( م ) به ( میلیارد ) و ( ت ) ان به ( تومان ) اشاره و معنی ( هزار میلیارد تومان ) می دهد می توان بر ...
یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ ( از خطبه 27 نهج البلاغه امیر المومنین علی علیه السلام ) اى مرد نمایان نامرد ( اى مرد نمایان که در حقیقت مرد ...
رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﺭﻓﻴﻊ ( ...
رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﺭﻓﻴﻊ ( ...
سید مقاومت درود خدا بر روان سید حسن نصرالله، که توسط رژیم کودک کش اسرائیل با حمایت دولت مستکبر آمریکا در مهرماه 1403 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
سردار دلها: شهید قاسم سلیمانی. ( از القاب قاسم سلیمانی ( ره ) فرمانده سپاه قدس که توسط رژیم ستمکار آمریکا به درجه رفیع شهادت نائل گردید. ) سردار م ...
مُصِرَّه: مونث مُصِرّ، اصرار کننده، پافشاری کننده. وَ الأُْمَّهُ مُصِرَّهٌ عَلَی مَقْتِهِ مُجْتَمِعَهٌ عَلَی قَطِیعَهِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِه ...
مُصِرَّه: مونث مُصِرّ، اصرار کننده، پافشاری کننده. وَ الأُْمَّهُ مُصِرَّهٌ عَلَی مَقْتِهِ مُجْتَمِعَهٌ عَلَی قَطِیعَهِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِه ...
main مِین یعنی اصلی. 2main ) domain یا دو مِین بر وزن خمین ) یعنی دامنه, که در فارسی به دامین معروف شده است. واژه دامنه در زبان فارسی از کلمه انگلی ...
تملی: حرف ت این نماد بیانگر کلمه تسهیلات و ملی هم اشاره به بانک ملی می کند که برای اوراق تسهیلات بانک ملی این نماد در نظر گرفته شده است. تسه: مخفف ک ...
تسه مخفف کلمه ی تسهیلات است که به عنوان نماد اوراق تسهیلات خرید مسکن بانک مسکن در نظر گرفته شده است. نماد تسه، به عنوان یکی از انواع اوراق بهادار، فر ...
خشو/khashu/در گویش شهرستان بهاباد به معنای زیبا و جذاب است. خشو از کلمه ی خش یزدی به معنای خوش و خوب است. مثال: نگاه کن، ببین، چقدر خشو شده.
چشم نَقّارِه/chashm naqqaare/ در بعضی از لهجه ها مترادف چشم دریده است.
چشم نَقّارِه/chashm naqqaare/ در بعضی از لهجه ها مترادف چشم دریده است.
غَافِرِ الذَّنبِ یعنی آمرزنده گناه. غَافِرِ الذَّنوبِ یعنی آمرزنده گناهان. ذنوب جمع کلمه ذنب است.
غَافِرِ الذَّنبِ یعنی آمرزنده گناه. غَافِرِ الذَّنوبِ یعنی آمرزنده گناهان. ذنوب جمع کلمه ذنب است.
زندان قیامت با اعمال شاقه
زندان قیامت با اعمال شاقه
عمل قرمز و متورم شدن اندک پوست که� با سوزش کم ( با لمس یا بدون لمس ) همراه است وَرزُلیدَن /varzolidan/ گویند و عموما، ورزلیدن بعلت اصطکاک بوجود می آی ...
عمل قرمز و متورم شدن اندک پوست که� با سوزش کم ( با لمس یا بدون لمس ) همراه است وَرزُلیدَن /varzolidan/ گویند و عموما، ورزلیدن بعلت اصطکاک بوجود می آی ...
عامیانه جوی به معنای رود کوچک یا مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند، می شود جوب/jub/ ( لهجه تهرانی ) ، جو/ju/ ( در گویش شهرستان به ...
عامیانه جوی به معنای رود کوچک یا مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند، می شود جوب/jub/ ( لهجه تهرانی ) ، جو/ju/ ( در گویش شهرستان به ...
عامیانه جوی به معنای رود کوچک یا مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند، می شود جوب/jub/ ( لهجه تهرانی ) ، جو/ju/ ( در گویش شهرستان به ...
دمع یعنی اشک. دموع یعنی اشک ها جمع دمع. دم یعنی خون. برای یادسپاری آسانتر می توان از زیارات و دعاها استفاده کرد. لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ ا ...
دمع یعنی اشک. دموع یعنی اشک ها جمع دمع. دم یعنی خون. برای یادسپاری آسانتر می توان از زیارات و دعاها استفاده کرد. لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ ا ...
دمع یعنی اشک. دموع یعنی اشک ها جمع دمع. دم یعنی خون. برای یادسپاری آسانتر می توان از زیارات و دعاها استفاده کرد. لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ ا ...
حمپاد مخفف عبارت "حمایت از پایان نامه های دانشجویی" است طرحی در صندوق بازنشستگی کشوریست که وام طرح حمپاد در این زمینه پرداخت می شود. وام حمپاد، توسط ...
ﻳَﺂ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍْ ﻟِﻢَ ﺗَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﻣَﺎ ﻟَﺎ ﺗَﻔْﻌَﻠُﻮﻥَ ( آیه دوم سوره مبارکه صف ) ﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻳﺪ! ﭼﺮﺍ ﭼﻴﺰﻱ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﻋﻤﻞ ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای"حال نداشتن" بیشتر از "حالی نداشتن" استفاده می شود. فلانی چطور بودند؟ پاسخ:حالی نداشتند ( مریض بودند )
در گویش شهرستان بهاباد به جای"حال نداشتن" بیشتر از "حالی نداشتن" استفاده می شود. فلانی چطور بودند؟ پاسخ:حالی نداشتند ( مریض بودند )
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...
معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...
معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...
معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...
معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...
خلوتگاه:جای خلوت، خلوت جای. بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست. حافظ
صبا: نسیمی که رابطِ عاشق ومعشوق است. از جانب منزلگاهِ معشوق می وزد وعطروبوی اورامی پراکند وبه عاشقان می رساند.
سر در نیاوردن یعنی نفهمیدن. درک نکردن : از این مطلب سر درنیاورد. من که سر در نیاورم به دو کون گردنم زیرِ بارِ منتِ اوست ( حافظ ) گرچه راز آفرینش بر ...
کیخسرو پسر سیاوش برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. سیاوش فرض کنید از سیاه و وش ( به معنای مانند ) درست شده است پس سیاوش ...
کیخسرو پسر سیاوش برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. سیاوش فرض کنید از سیاه و وش ( به معنای مانند ) درست شده است پس سیاوش ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و الکی. سوال از علی :علیحده درست است یا علی حده و به چه معناست؟ پاسخ علی: ع ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و الکی. سوال از علی :علیحده درست است یا علی حده و به چه معناست؟ پاسخ علی: ع ...
دل سنگین و دل سبک دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کا ...
دل سنگین و دل سبک دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کا ...
دل سنگین دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کارهایش نوع ...
از اتباع آن: حرف و گف گف و غصه در ضمن: اَتباع/atbA/: در اصل به معنی پیروان، جمع تبعه به معنی شهروند. اِتباع/etbA/ یا اِتّباع/ettebA/: به معنی پیروی ...
اَتباع/atbA/: در اصل به معنی پیروان، جمع تبعه به معنی شهروند. اِتباع/etbA/ یا اِتّباع/ettebA/: به معنی پیروی یا تقلید. اِتباع/etbA/: نمونه ای از فر ...
در گویش شهرستان بهاباد به برگه ی زردآلو و . . . ترشو /toroshu/می گویند. وجه تسمیه آن شاید بخاطر ترش بودن آن است البته بعضی از ترشوها مزه ملس دارند که ...
در گویش شهرستان بهاباد به برگه ی زردآلو و . . . ترشو /toroshu/می گویند. وجه تسمیه آن شاید بخاطر ترش بودن آن است البته بعضی از ترشوها مزه ملس دارند که ...
در گویش شهرستان بهاباد به برگه ی زردآلو و . . . ترشو /toroshu/می گویند. وجه تسمیه آن شاید بخاطر ترش بودن آن است البته بعضی از ترشوها مزه ملس دارند که ...
در گویش یزدی به "دوباره" دوره می گویند.
*"فلوس ماکو" : اصطلاح عرب ها به معنای پول نیست ! علی اصغر مروارید، از نزدیکان خمینی می گوید که عمام در ۱۵ سالی که نجف بود، فقط یک کلمه عربی را خوب ی ...
بُدو/bodo/ با شتاب برو، برو با حالت دویدن ( به انگلیسی: Run ) گویش تهرانی. در بعضی لهجه ها بُدو، بِدو/bedo/ تلفظ می شود. بُدو بُدو یا بِدو بِدو: با ...
بُدو/bodo/ با شتاب برو، برو با حالت دویدن ( به انگلیسی: Run ) گویش تهرانی. در بعضی لهجه ها بُدو، بِدو/bedo/ تلفظ می شود. بُدو بُدو یا بِدو بِدو: با ...
بُدو/bodo/ با شتاب برو، برو با حالت دویدن ( به انگلیسی: Run ) گویش تهرانی. در بعضی لهجه ها بُدو، بِدو/bedo/ تلفظ می شود. در ضمن: بُرو/boro/حرکت کن. ...
بُرو/boro/حرکت کن. ( به انگلیسی: Go ) گویش تهرانی و رسمی. در بعضی لهجه ها بُرو، بِرو/bero/ تلفظ می شود. بُرو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پ ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و مسخره. کارتر گفت باید منشور کوروش با یک هواپیمای چارتر راهی ایران شود و ا ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و مسخره. کارتر گفت باید منشور کوروش با یک هواپیمای چارتر راهی ایران شود و ا ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. هرچند مسخره و بیخود. official آفِ شِل یا آفِ شُ یا خفه شو یا آف ( خاموش ) شو. ایرانی ...
admit در واژه نامه های انگلیسی به فارسی، معمولاً معادل پذیرفتن فرض می شود و با این معاد ل سازی، ممکن است ما آن را شبیه accept در نظر بگیریم. این در ح ...
admit در واژه نامه های انگلیسی به فارسی، معمولاً معادل پذیرفتن فرض می شود و با این معاد ل سازی، ممکن است ما آن را شبیه accept در نظر بگیریم. این در ح ...
( های تِک ) high technology: hi tech: تکنولوژی بالا به عبارتی: تکنولوژی پیشرفته:advanced technology تکنولوژی جدید:modern technology در ضمن: تکنیک ...
( های تِک ) high technology: hi tech: تکنولوژی بالا به عبارتی: تکنولوژی پیشرفته:advanced technology تکنولوژی جدید:modern technology در ضمن: تکنیک ...
خدا زنده هم وکیل و وصی نمی خواهد. بعضی ها می گویند نه بابا، خدا می گذرد، نه، اینجوری هم نیست گاهی، خدا هم نمی گذارد. در قرآن آمده است که خدا می گوید ...
توضیحی درباره ی شعری که در فرهنگ دهخدا آمده است: خون، شهیدان را ز آب اَولیٰ تَرَست این خطا، از صد صَواب اَولیٰ ترست شعر در باب عتاب کردن حق تعالی موس ...
الکلام یجرالکلام . [ اَ ک َ م ُ ی َ ج ُرْ رُل ْ ک َ ]از جملات متداول است یعنی سخن سخن را میکشاند .
الکلام یجرالکلام . [ اَ ک َ م ُ ی َ ج ُرْ رُل ْ ک َ ]
الکلام یجرالکلام . [ اَ ک َ م ُ ی َ ج ُرْ رُل ْ ک َ ]از جملات متداول است یعنی سخن سخن را میکشاند .
در گویش شهرستان بهاباد، به بلندی و جای مرتفع بُرز گویند ( borz ) و به متضاد آن جَرّ ( jar ) به معنی پستی و جای پایین گویند. این زمین، جَرّ و بُرز زیا ...
در گویش شهرستان بهاباد، به بلندی و جای مرتفع بُرز گویند ( borz ) و به متضاد آن جَرّ ( jar ) به معنی پستی و جای پایین گویند. این زمین، جَرّ و بُرز زیا ...
در گویش شهرستان بهاباد، به بلندی و جای مرتفع بُرز گویند ( borz ) و به متضاد آن جَرّ ( jar ) به معنی پستی و جای پایین گویند.
صفت وارث ( میراث بَر ) ، اسم فاعل از ریشه ورث است. در ضمن، ارث: حروف اصلی این واژه ، ( ( و ر ث ) ) است. ارث و تراث، مصدر ثلاثی مجرّد هستند.
میراث، بر وزن مفعال، در اصل، مِوراث بود؛ چون حرف عله واو ماقبلش مکسور بود قلب به یاء شده است.
ارث: حروف اصلی این واژه ، ( ( و ر ث ) ) است. ارث و تراث، مصدر ثلاثی مجرّد هستند. صفت وارث ( میراث بَر ) ، اسم فاعل از ریشه ورث است.
وزیر ( کلمه وزیر بر وزن فعیل ، از وزر - به کسره واو ، و سکون زاء - به معنای حمل سنگینی است ، و اگر وزیر را وزیر گفتند ، بدین جهت بوده که حامل ثقل و س ...
عاروسو. در گویش بهاباد به معنای عرسوک است.
عاروسو. در گویش بهاباد به معنای عرسوک است.
هم خانواده های مشیت: شاء، یشأ، یشاء. ان شاء الله: اگر خدا بخواهد. مشیت: خواست.
هم خانواده های مشیت: شاء، یشأ، یشاء. ان شاء الله: اگر خدا بخواهد. مشیت: خواست.
در زیر عنوان فرهنگ فارسی فوق، شعری از حافظ آمده است که غلط املایی دارد درست آن این است: مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که نیست معصیت و زهد بی مشیت ...
سه سنگ قیمتیِ سرخ رنگ علیِ مذاب ( عین عقیق، لام لعل و یای یاقوت ) ۱. عقیق مذاب ۲. لعل مذاب ۳. یاقوت مذاب ۱. از فرهنگ دهخدا: عقیق مذاب. [ ع َ ق ِ ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. نار یا انار وقتی کف کند چه اتفاقی برایش می افتد؟ پاسخ انار می ترکند قاش می خورد. دقت ...
دقت شود کفیدن با کپیدن فرق دارد. کفیدن. [ ک َ دَ ] ( مص ) ترکیدن و شکافتن و از هم باز شدن : چون بر کف او ترنج دیدند از عشق چو نار می کفیدند. نظامی ب ...
دقت شود کفیدن با کپیدن فرق دارد. کفیدن. [ ک َ دَ ] ( مص ) ترکیدن و شکافتن و از هم باز شدن : چون بر کف او ترنج دیدند از عشق چو نار می کفیدند. نظامی ب ...
اسم ها از نظر ساختمان به انواعی تقسیم می شود. اسم های ساده و مرکب دوتا از انواع اسم هستند. در دستور زبان فارسی اسم هایی را که تنها از یک کلمه ساخته ش ...
اسم ها از نظر ساختمان به انواعی تقسیم می شود. اسم های ساده و مرکب دوتا از انواع اسم هستند. در دستور زبان فارسی اسم هایی را که تنها از یک کلمه ساخته ش ...
دقت کنید دلو را با دلق اشتباه نگیرید برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: در بیابان برهوتی گام بر می داشتم تشنه و گشنه، از د ...
دقت کنید دلو را با دلق اشتباه نگیرید برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: در بیابان برهوتی گام بر می داشتم تشنه و گشنه، از د ...
از فرهنگ دهخدا: لعل آبدار. [ ل َ ل ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لعل که حاجب ماوراء نیست. حاجب ماوراء. [ ج ِ ب ِ وَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه ...
فرض کنید زحل در اصل زُگَل و زُگَل هم جمع زگیل بوده است حالا تصور کنید این حلقه نور دور زحل هم در اصل زگیل های زحل است و خورشید همیشه میگه چرا وان نمی ...
مثل مه جبین. مه جبین. [ م َه ْ ج َ ] ( ص مرکب ) آنکه پیشانی وی مانند ماه تابان باشد.
لوس: بی مزه، خنک، ، بچه ننه، نُنُر. در ضمن لوث. ( لَ ) [ ع . ] ( اِسم مصدر . ) آلودگی ، پلیدی .
( مُ لَ وَّ ) [ ع . ] ( اِسم مفعول . ) آلوده شده . ( مُ لَ وِّ ) [ ع . ] ( اِسم فاعل . ) آلوده کننده . لوث. ( لَ ) [ ع . ] ( اِسم مصدر . ) آلودگی ...
شک گرایی چیست و مقصود از شک در این مکتب چیست؟ گاه مقصود از شک، حالتی درونی است که شخص دربارۀ واقعیتی دارد، و بر اساس آن، برای صدق یا کذب قضیۀ حاکی از ...
عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِی اَلثَّغْرِ - اَلَّذِی یَلِی إِبْلِیسَ وَ عَفَارِیتَهُ� سوال، یَلِی چه نوع کلمه ای است، ریشه ی آن چیست؟و معنای آ ...
دَلِیل: راهنما. از زیارت امام رضا علیه السلام: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَبْدِکَ الْقَائِمِ فِی خَلْقِکَ خدایا درود فرست بر ...
دَلِیل: راهنما. از زیارت امام رضا علیه السلام: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَبْدِکَ الْقَائِمِ فِی خَلْقِکَ خدایا درود فرست بر ...
دَلِیلَیْن:دو راهنما. از زیارت جامعه کبیره: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ سِبْطَیْ نَبِیِّکَ وَسَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ ...
فرهنگ دهخدا زیر عنوان واژه یاقوت: - یاقوت مذاب ؛کنایه از شراب لعلی . شعرا آن را مشبه به شراب قرار دهند : دولت میر قوی باد و تن میر قوی بر کف میر می ...
فرهنگ دهخدا زیر عنوان واژه یاقوت: - یاقوت قدح ؛ کنایه از شراب سرخ یا شرابی که در قدح یاقوت ریخته باشند و از این جهت سرخ بنماید : یاد باد آنکه چو یاق ...
فرهنگ دهخدا زیر عنوان واژه یاقوت: - یاقوت سربسته ؛ کنایه از دهن معشوق. - || کنایه از لبهای خاموش .
فرهنگ دهخدا زیر عنوان واژه یاقوت: - یاقوت روان ؛ کنایه از اشک خونین . - || کنایه از شراب لعلی : بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی و یا چون بر ...
فرهنگ دهخدا زیر عنوان واژه خام: یاقوت خام ؛ یاقوتی که هنوز دست صنعتگر به آن نرسیده. یاقوت ناتراشیده. پخ ناخورده. یاقوت خالص و دست ناخورده : باده گلرن ...
فرهنگ دهخدا یاقوت حمرا ؛ یاقوت احمر. یاقوت سرخ. - || مجازاً اشک خونین : سم آن خر به اشک چشم و چهره بگیرم درزر و یاقوت حمرا. خاقانی. - || مجازاً ...
گلبرگ های گل گلبرگ های گل مانند صفحات دفتر هستند که در بعضی از گل ها مشاهده می شود که مانند صفحات دفتر روی هم جمع شده است.
گناه یعنی تهدید. انسان زرنگ تهدید را به فرصت تبدیل می کند. با خودداری از گناه، رشد و ثواب را می توان کسب کرد.
عُجب یعنی خوبی های خود را بزرگ و بدی های خود را کوچک دیدن.
تراث:ارث و میراث. وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا ( سوره مبارکه فجر آیه١٩ ) ﻭ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﺭﺍ ( ﺑﻪ ﺣﻖ ﻭ ﻧﺎﺣﻖ ) ﻳﻜﺠﺎ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﻳﺪ. ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎ: ﺍَﻛﻠﺎً ﻟ ...
تراث:ارث و میراث. وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا ( سوره مبارکه فجر آیه١٩ ) ﻭ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﺭﺍ ( ﺑﻪ ﺣﻖ ﻭ ﻧﺎﺣﻖ ) ﻳﻜﺠﺎ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﻳﺪ. ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎ: ﺍَﻛﻠﺎً ﻟ ...
تفحص. [ ت َ ف َح ْ ح ُ ] ( ع مص ) به معنای وارسی و جستجو کردن است نه، تفرس. [ ت َ ف َرْ رُ ] که به معنای به فراست دریافتن است.
صُفْوَة [صفو] من کلِّ شیءِ: بهترین و، خالص ترین از هر چیزى.
طعنه زنندگان
از این عبارت می توان دو معنا برداشت کرد: ۱. گوینده این عبارت اعلام می کند من فقط با همین بدن به میدان نیامده ام و فقط جان ناقابل فعلی خود و اموال خود ...
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه . . . فَادْخُلی فی عِبادی ( ۱ ) یعنی: اى جان آرام گرفته و اطمینان یافته!. . . . پس در میان بندگانم درآى. ...
یُوحِی: فعل مضارع معلوم یُوحَی:فعل مضارع مجهول ( به ساخت فعل مجهول در عربی مراجعه شود )
ارسال سوال به اپلیکیشن پاسخگو: شخصی می گفت در این سخن امام حسین علیه السلام ( هل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی ) ، ( مِن ) به معنای ( از ) نیست بلکه ( مَن ) و ...
عمرو بن قیس، به همراه پسرعموی خود در منزل بنی مقاتل به محضر امام حسین علیه السلام وارد شد. � امام حسین علیه السلام می پرسند که آیا برای یاری من آمده ...
عمرو بن قیس، به همراه پسرعموی خود در منزل بنی مقاتل به محضر امام حسین علیه السلام وارد شد. � امام حسین علیه السلام می پرسند که آیا برای یاری من آمده ...
طرح سوال از اپلیکیشن پاسخگو:در اینترنت متن زیر را دیدم نظر شما چیست؟ تعجب من از این است که زمانی که خود حضرت فریاد و طلب یاری برای دفاع از زن ها و بچ ...
فعل نفی:فعل منفی. فعل نفی:فعلی است که انجام ندادن یا نشدن کاری را نشان می دهد. مثلاً در فارسی میگوییم: نرفت –نرفتم - نمیروم - ننوشیدی
ساخت فعل نهی ونفی ساخت فعل نهی: فعل نهی فعلی است که انجام ندادن کاری را فرمان میدهد ( درست برعکس فعل امر است که بر انجام دادن یک کار فرمان میدهد. ) م ...
ساخت فعل نهی ونفی ساخت فعل نهی: فعل نهی فعلی است که انجام ندادن کاری را فرمان میدهد ( درست برعکس فعل امر است که بر انجام دادن یک کار فرمان میدهد. ) م ...
ساخت فعل نهی ونفی ساخت فعل نهی: فعل نهی فعلی است که انجام ندادن کاری را فرمان میدهد ( درست برعکس فعل امر است که بر انجام دادن یک کار فرمان میدهد. ) م ...
تَلَق تَلَق. از اصوات. تَلَق تُلوق:صدای حرکت واگن های قطار روی ریل راه آهن. شاید این روزها کمتر کسی پیدا شود که تا به حال از قطار، استفاده نکرده با ...
تَلَق تَلَق. از اصوات. تَلَق تُلوق:صدای حرکت واگن های قطار روی ریل راه آهن. شاید این روزها کمتر کسی پیدا شود که تا به حال از قطار، استفاده نکرده ب ...
تَلَق تُلوق:صدای حرکت واگن های قطار روی ریل راه آهن. شاید این روزها کمتر کسی پیدا شود که تا به حال از قطار، استفاده نکرده باشد و یا حداقل صدای تلق ت ...
تَلَق تُلوق:صدای حرکت واگن های قطار روی ریل راه آهن. شاید این روزها کمتر کسی پیدا شود که تا به حال از قطار، استفاده نکرده باشد و یا حداقل صدای تلق ت ...
طَلق:در اصل، جسم معدنی سفید، شفاف و قابل ورقه شدن. مانند طَلق نسوز چراغ نفتی علالدین که دارای مقاومت بالایی 1500 درجه سلسیوس ، انعطاف پذیری، سطح صاف ...
طَلق:در اصل، جسم معدنی سفید، شفاف و قابل ورقه شدن. مانند طَلق نسوز چراغ نفتی علالدین که دارای مقاومت بالایی 1500 درجه سلسیوس ، انعطاف پذیری، سطح صاف ...
متضاد تنی. حضرت یوسف قصد داشت که برادر تنی اش را به طوری که دیگر برادران ناتنی وی آگاه نشوند نزد خود نگه دارد.
ناوشکن. [ ش ِ ک َ ] ( اِ مرکب ) کشتی که از ناو بسیار کوچک تر و از ناو تندروتر و چابک تراست که با داشتن اژدرافکن ها می تواند شکننده ناو باشد. ( ناوشکن ...
بهر روی. [ ب ِ هََ ] ( ق مرکب ) بهر صورت. بهر حال : ز فرمان شه ننگ و بیغاره نیست بهر روی کِه ْ را ز مِه ْ چاره نیست. اسدی. ( از فرهنگ دهخدا )
شِیب = پیری شَباب = جوانی
شِیب = پیری شَباب = جوانی
نابردهِ رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد ( سعدی ) سعی، نابرده در این راه به جایی نرسی مزد اگر می طلبی طاعتِ استاد بِبَر ( حافظ ) ...
سبک مغز: تعبیر جالب مقام معظم رهبری ایران درباره ترامپ. بی هوش و حواس: تعبیر رهبر معظم انقلاب درباره بایدن.
سبک مغز: تعبیر جالب مقام معظم رهبری ایران درباره ترامپ. بی هوش و حواس: تعبیر رهبر معظم انقلاب درباره بایدن.
از القاب قاسم سلیمانی ( ره ) فرمانده سپاه قدس که توسط رژیم ستمکار آمریکا به درجه رفیع شهادت نائل گردید. در ضمن سردار ملی. [ س َ رِ م ِل ْ لی ] ( اِخ ...
سردار دلها: شهید قاسم سلیمانی. ( از القاب قاسم سلیمانی ( ره ) فرمانده سپاه قدس که توسط رژیم ستمکار آمریکا به درجه رفیع شهادت نائل گردید. ) سردار م ...
سردار ملی:ستارخان. سردار دلها: شهید قاسم سلیمانی. ( از القاب قاسم سلیمانی ( ره ) فرمانده سپاه قدس که توسط رژیم ستمکار آمریکا به درجه رفیع شهادت نا ...
سردار ملی:ستارخان. سردار دلها: شهید قاسم سلیمانی. ( از القاب قاسم سلیمانی ( ره ) فرمانده سپاه قدس که توسط رژیم ستمکار آمریکا به درجه رفیع شهادت نا ...
سردار ملی:ستارخان. سردار دلها: شهید قاسم سلیمانی. ( از القاب قاسم سلیمانی ( ره ) فرمانده سپاه قدس که توسط رژیم ستمکار آمریکا به درجه رفیع شهادت نا ...
سردار ملی:ستارخان. سردار دلها: شهید قاسم سلیمانی. ( از القاب قاسم سلیمانی ( ره ) فرمانده سپاه قدس که توسط رژیم ستمکار آمریکا به درجه رفیع شهادت نا ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد، روابط پدید آورد و داستان ساخت. معنای اِذ و اِذا: بیایید با شنیدن یا دیدن اِذ، بر روی ذال تمرکز کنیم ...
سیار اسم است مثل سیار پیش بهار از خبرنگاران صدا و سیما.
آیا لم و لما، سر فعل ماضی هم می آید؟ ( برگرفته از قسمت بپرس، آبادیس ) ببینید لَم و لَما با فعل مضارع مجزوم شده میان؛ مثلا یه مثال ساده: لم یذهبْ / ل ...
آیا لم و لما، سر فعل ماضی هم می آید؟ ( برگرفته از قسمت بپرس، آبادیس ) ببینید لَم و لَما با فعل مضارع مجزوم شده میان؛ مثلا یه مثال ساده: لم یذهبْ / ل ...
آیا لم و لما، سر فعل ماضی هم می آید؟ ( برگرفته از قسمت بپرس، آبادیس ) ببینید لَم و لَما با فعل مضارع مجزوم شده میان؛ مثلا یه مثال ساده: لم یذهبْ / ل ...
در تفسیر نور استاد قرائتی یکی از مواردی که ﻋﺠﻠﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ را ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻥ بیان می کند. سوال، ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻥ، ﻋﺠﻠﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ یعنی چه؟ ...
در تفسیر نور استاد قرائتی یکی از مواردی که ﻋﺠﻠﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ را ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻥ بیان می کند. سوال، ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻥ، ﻋﺠﻠﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ یعنی چه؟ ...
در تفسیر نور استاد قرائتی یکی از مواردی که ﻋﺠﻠﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ را ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻥ بیان می کند. سوال، ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻥ، ﻋﺠﻠﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ یعنی چه ...
در تفسیر نور استاد قرائتی یکی از مواردی که ﻋﺠﻠﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ را ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻥ بیان می کند. سوال، ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻥ، ﻋﺠﻠﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ یعنی چه؟ ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد، روابط پدید آورد و داستان ساخت. بیایید با شنیدن یا دیدن اِذ، بر روی ذال تمرکز کنیم صدای ذال در فارسی ...
جَرَی: جاری شد. اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا جَرَی بِهِ قَضَائُکَ فِی أَوْلِیَائِکَ الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ ( فراز ...
زیارت به معنای ملاقات رفتن و دیدار کردن است. زیارت های گوناگونی در کتب ادعیه بیان شده تا از رهگذر این زیارت، امکان عشق و ارتباط گیری هر چه بیشتر با ا ...
کلمات هم خانواده ، درایه ( دانستن ) ، ادراک ( مثل:وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ، تو چه می دانی شب قدر چیست؟ ) معنی مَا تَدْرِی: نمی داند ( ...
برای رفع اشتباه: ﺷَﺮَﻉ ﺍﺯ ﺷﺮﻳﻌﺔ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺭﺍﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻲ ﺭﺳﺎﻧﺪ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﺮﻳﻌﻪ ﻱ ﻋﻠﻘﻤﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺭﻭﺩ ﻓﺮﺍﺕ. ﺍﺯ ﺁﻧﺠ ...
ﺷَﺮَﻉ ﺍﺯ ﺷﺮﻳﻌﺔ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺭﺍﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻲ ﺭﺳﺎﻧﺪ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﺮﻳﻌﻪ ﻱ ﻋﻠﻘﻤﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺭﻭﺩ ﻓﺮﺍﺕ. ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺍﺣﻜﺎم ﺩﻳﻦ، ﺭ ...
وقتی چکی صادر می کنیم در وجه شخص معین تنظیم می شود یعنی اسم شخص معینی را در متن چک ذکر می کنیم یعنی می بایست این شخص به بانک مراجعه و وجه چک را وصول ...
در گویش بهابادی، نزامی یا نظامی به معنای زیر شلواری و پیجامه به کار می رود.
بلگراد پایتخت صربستان است. می دانیم که: بل. [ ب ِ ] ( فعل امر ) کلمه امر، مخفف بهل ، یعنی بگذار. گراد دادن: خط دادن، سمت و سو دادن، طول و عرض جغراف ...
بلگراد پایتخت صربستان است. می دانیم که: بل. [ ب ِ ] ( فعل امر ) کلمه امر، مخفف بهل ، یعنی بگذار. گراد دادن: خط دادن، سمت و سو دادن، طول و عرض جغراف ...
پایتخت مقدونیه شمالی اسکوپیه است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. کلمه ی مقدونیه انسان را یاد چه چیزی می اندازد؟ پاسخ ...
پایتخت مقدونیه شمالی اسکوپیه است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. کلمه ی مقدونیه انسان را یاد چه چیزی می اندازد؟ پاسخ ...
پایتخت مقدونیه شمالی اسکوپیه است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. کلمه ی مقدونیه انسان را یاد چه چیزی می اندازد؟ پاسخ ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. فرض کنید پِریشْتینا از پرشیا و تیبا یا از پرشن و تینا بوجود آمده است حالا ربط آن با کش ...
پایتخت رومانی بخارست است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. کتاب های رمان و داستانی ارزش چندانی ندارند حکم بخار آب دارن ...
پایتخت رومانی بخارست است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. کتاب های رمان و داستانی ارزش چندانی ندارند حکم بخار آب دارن ...
دو کشور شبیه هم داریم که هر دو در ابتدای اسمشان اِسلُ یا اِسلو ( Slo ) دارند: اسلوونی ( اِسلو وِنی ) و اسلواکی ( اِسلو واکی ) برای یادسپاری آسانتر م ...
دو کشور شبیه هم داریم که هر دو در ابتدای اسمشان اِسلُ یا اِسلو ( Slo ) دارند: اسلوونی ( اِسلو وِنی ) و اسلواکی ( اِسلو واکی ) برای یادسپاری آسانتر م ...
دو کشور شبیه هم داریم که هر دو در ابتدای اسمشان اِسلُ یا اِسلو ( Slo ) دارند: اسلوونی ( اِسلو وِنی ) و اسلواکی ( اِسلو واکی ) برای یادسپاری آسانتر م ...
دو کشور شبیه هم داریم که هر دو در ابتدای اسمشان اِسلُ یا اِسلو ( Slo ) دارند: اسلوونی ( اِسلو وِنی ) و اسلواکی ( اِسلو واکی ) برای یادسپاری آسانتر م ...
زاگرب پایتخت کرواسی است. واژهٔ کِراوات از واژهٔ کورووات به معنای اهل کرواسی برگرفته شده است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستا ...
زاگرب پایتخت کرواسی است. واژهٔ کِراوات از واژهٔ کورووات به معنای اهل کرواسی برگرفته شده است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستا ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. فرض کنید پِریشْتینا از پرشیا و تیبا یا از پرشن و تینا بوجود آمده است حالا ربط آن با کش ...
یکی پرسید فراموش می کنم شهر مراغه مال کدام آذربایجان است؟ گفتم اولا که برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. دوما، می دانیم ...
یکی گفت شهر میانه را نمی دانم مال کدام آذربایجان است؟گفتم میانه، میان دو استان آذربایجان غربی و اردبیل است یعنی می شود مال آذربایجان شرقی
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان هم ساخت. سه انفجار مهم سال ( ۶۰ ) : الف - انفجار بمب در مسجد ( ۶ ) ب - انفجار بمب در دفتر ح ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان هم ساخت. سه انفجار مهم سال ( ۶۰ ) : الف - انفجار بمب در مسجد ( ۶ ) ب - انفجار بمب در دفتر ح ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان هم ساخت. سه انفجار مهم سال ( ۶۰ ) : الف - انفجار بمب در مسجد ( ۶ ) ب - انفجار بمب در دفتر ح ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان هم ساخت. سه انفجار مهم سال ( ۶۰ ) : الف - انفجار بمب در مسجد ( ۶ ) ب - انفجار بمب در دفتر ح ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان هم ساخت. سه انفجار مهم سال ( ۶۰ ) : الف - انفجار بمب در مسجد ( ۶ ) ب - انفجار بمب در دفتر ح ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان هم ساخت. سه انفجار مهم سال ( ۶۰ ) : الف - انفجار بمب در مسجد ( ۶ ) ب - انفجار بمب در دفتر ح ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان هم ساخت. سه انفجار مهم سال ( ۶۰ ) : الف - انفجار بمب در مسجد ( ۶ ) ب - انفجار بمب در دفتر ح ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. آیا دکان، اسکانس و نوت است؟ ها ( بله ) ، نوت ( است ) پس فرض کنید حانوت ابتدا به صورت ...
بیِه/biye/بیا ( در گویش شهرستان بهاباد ) بیِه بریم در ( بیرون ) ، بَرِکِه ( /bareke/ برای این که ) تو ( ی ) خونه، خسته شدیم.
بیِه/biye/بیا ( در گویش شهرستان بهاباد ) بیِه بریم در ( بیرون ) ، بَرِکِه ( /bareke/ برای این که ) تو ( ی ) خونه، خسته شدیم.
همه چیز درباره ی آخه، آخ، آخ جون، آخی، آخیش و. . . ( آخه ) ۱ - به معنای آخر، آخر اینکه، چون. مثال: بیا بریم بازی، آخه من حوصله ام سر رفته. ۲ - کل ...
همه چیز درباره ی آخه، آخ، آخ جون، آخی، آخیش و. . . ( آخه ) ۱ - به معنای آخر، آخر اینکه، چون. مثال: بیا بریم بازی، آخه من حوصله ام سر رفته. ۲ - کل ...
همه چیز درباره ی آخه، آخ، آخ جون، آخی، آخیش و. . . ( آخه ) ۱ - به معنای آخر، آخر اینکه، چون. مثال: بیا بریم بازی، آخه من حوصله ام سر رفته. ۲ - کل ...
همه چیز درباره ی آخه، آخ، آخ جون، آخی، آخیش و. . . ( آخه ) ۱ - به معنای آخر، آخر اینکه، چون. مثال: بیا بریم بازی، آخه من حوصله ام سر رفته. ۲ - کل ...
همه چیز درباره ی آخه، آخ، آخ جون، آخی، آخیش و. . . ( آخه ) ۱ - به معنای آخر، آخر اینکه، چون. مثال: بیا بریم بازی، آخه من حوصله ام سر رفته. ۲ - کل ...
( آخه ) ۱ - به معنای آخر، آخر اینکه، چون. مثال: بیا بریم بازی، آخه من حوصله ام سر رفته. ۲ - کلمه آخه و نیز آخ جون که به هنگام دست یافتن بر فراغت و ...
حکومت اقلیت کم و ثروتمند بر سایر مردم مانند حکومتی که برآمده از نظر یهودیان آمریکا است که تمام سیاست های آمریکا مبتنی به نظر این اقلیت ثروتمند یهود ا ...
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ . . . ( از آیه ٢٥٥ سوره بقره یا آیت الکرسی ) ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭻ ﻣﻌﺒﻮ ...
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ . . . ( از آیه ٢٥٥ سوره بقره یا آیت الکرسی ) ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭻ ﻣﻌﺒﻮ ...
فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ ( از زیارت اربعین ) ( پس ( امام حسین علیه السلام ) در دعوت مردم برای کسی جای عذری باقی نگذاشت و حق نص ...
وَ أَنْ . . . . تَمْنَحَنِی السَّلاَمَهَ فِی دِینِی وَنَفْسِی ( از دعای روز شنبه ) که در دین و جانم به من سلامت ببخشی. وَ إِنْ کُنْتُ مِنَ الأَْشْ ...
وَ أَنْ . . . . تَمْنَحَنِی السَّلاَمَهَ فِی دِینِی وَنَفْسِی ( از دعای روز شنبه ) که در دین و جانم به من سلامت ببخشی. وَ إِنْ کُنْتُ مِنَ الأَْشْ ...
برای پرهیز از اشتباه: وَ أَنْ . . . . تَمْنَحَنِی السَّلاَمَهَ فِی دِینِی وَنَفْسِی ( از دعای روز شنبه ) که در دین و جانم به من سلامت ببخشی. وَ إِن ...
وَ أَنْ . . . . تَمْنَحَنِی السَّلاَمَهَ فِی دِینِی وَنَفْسِی ( از دعای روز شنبه ) که در دین و جانم به من سلامت ببخشی. وَ إِنْ کُنْتُ مِنَ الأَْشْق ...
جمشید : نام پادشاه افسانه ای، درادبیات مابیشتر منظور حضرت سلیمان است. نگین : انگشتر "خاتم جمشید" منظور "انگشترسلیمان" است که اسم اعظم برآن حَک شده بو ...
اگر از کسی سوال کنند در زمان های قدیم، بهترین جام یا همان پیاله، مال چه کسی بوده است؟به احتمال زیاد می گوید مال پادشاه، پس جام جم یعنی جام پادشاه. حا ...
بزرگترین سیاره، سیاره ایست که نور بیشتری از خورشید می گیرد یا به عبارتی مشتری خاص نور خورشید است. نتیجه: بزرگترین سیاره منظومه شمسی، مشتری است. با ب ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: آیا واقعه زدن رگ امیر کبیر که در باغ فین کاشان اتفاق افتاد در روزنامه وقایع اتفاقیه خود ...
ثَمَنِ شَمَن جهنمه یعنی بها و قیمت کاهن یا بت پرست جهنم است. یا ثَمَنِ شَمَن چمنه یعنی بها و قیمت کاهن یا بت پرست یک دسته چمن است که به بز می دهند. ...
گله ( گُ ل لِ ه ) در گویش بعضی از شهرستان ها چون بهاباد به معنای گلوله است. از شخصی پرسیدند وقتی برای میت مومن می گویند خدا حُلِّه ای از حُلِّه های ...
حِلِّه، حُلِّه و حَلِّه یعنی چه؟ علامه حلی ( حِلِّی ) مال کدام یک از کلمات بالاست؟ حِلِّه ( علامه حلی مال شهر حِلِّه عراق بودند ) در بعضی از روضه خو ...
هاله ابهام: سردرگم بودن در چیزی
به سر صبر: از روی صبر. در شهرستان بهاباد به جای استفاده از عبارت به سر صبر از عبارت به دل صبر استفاده می شود.
به سر صبر: از روی صبر. در شهرستان بهاباد به جای استفاده از عبارت به سر صبر از عبارت به دل صبر استفاده می شود.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. سومالی و مالی دو کشور در آفریقا است سومالی در شرق آفریقا و مالی در سمت غرب آفریقا است. ...
عکس سوسری
عکس خروسو
حجم، حجم اضافی.
صافی: آبکش، گنبد آهنین. بعد از عملیات وعده صادق سپاه علیه اسرائیل کودک کش برای آبکش یا صافی، کلمه ی مترادفی خلق شد به نام گنبد آهنین. برای نمونه: در ...
آبکش:گنبد آهنین، صافی. بعد از عملیات وعده صادق سپاه علیه اسرائیل کودک کش برای آبکش یا صافی، کلمه ی مترادفی خلق شد به نام گنبد آهنین. برای نمونه: در ...
گنبد آهنین:آبکش، صافی. بعد از عملیات وعده صادق سپاه علیه اسرائیل کودک کش برای آبکش یا صافی، کلمه ی مترادفی خلق شد به نام گنبد آهنین. برای نمونه: در ...
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی ۲۰ اسفندماه سال ۱۳۳۵ در روستای قنات ملک از توابع کرمان چشم به جهان گشود. وی پس از اخذ دیپلم به شغل بنایی مشغول شد و بعدها ...
همردیف رستم دستان، رستم فرخزاد، آریو برزن، آرش کمان گیر و . . . . . . . قهرمان و ستاره ایران و جهان حاج قاسم سلیمانی عزیز.
اَبَر قُدقُد: ابر قدرت.
اَبَر قُدقُد.
از شیراز سر راس ( سر راست ) برو سیراف. بایدم ( باید هم ) از بایدن ( جو بایدن ) بدت بیاد. غرب، یک بام و دو هوا، ایران، یک تیر و دو نشان.
در شهرستان بهاباد برای توصیف وضعیت بسیار آسیب پذیر و شکننده داشتن شئ یا وسیله ای از ترکیب ( به تُفی بنده ) استفاده می شود. به این معنا که به جای استف ...
در شهرستان بهاباد برای توصیف وضعیت بسیار آسیب پذیر و شکننده داشتن شئ یا وسیله ای از ترکیب ( به تُفی بنده ) استفاده می شود. به این معنا که به جای استف ...
در شهرستان بهاباد برای توصیف وضعیت بسیار آسیب پذیر و شکننده داشتن شئ یا وسیله ای از ترکیب ( به تُفی بنده ) استفاده می شود. به این معنا که به جای استف ...
برای یادسپاری آسانتر تلفظ کلمات می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. خَریدَن سوزن برای خَلیدَن.
پس پس رفتن : [عامیانه، اصطلاح] رو به عقب گام برداشتن.
پس پس رفتن : [عامیانه، اصطلاح] رو به عقب گام برداشتن.
پس پس رفتن : [عامیانه، اصطلاح] رو به عقب گام برداشتن.
در گویش شهرستان بهاباد، پَسّا دیدن و پَسّا گرفتن به معنای تدارک دیدن است. مثال: _چه بیِد ( biyed ) ( بیایید ) ، چه نَیِد ( nayed ) ( نیایید ) ما پَسّ ...
در گویش شهرستان بهاباد، پَسّا دیدن و پَسّا گرفتن به معنای تدارک دیدن است. مثال: _چه بیِد ( biyed ) ( بیایید ) ، چه نَیِد ( nayed ) ( نیایید ) ما پَسّ ...
پسا پیشوندی است که در ابتدای بعضی کلمات می آید و معنی ( پس از ) می دهد زیرا پسا، از ( پس ) و حرف ا ( مخفف از ) ساخته شده است مانند پسا کرونا که به مع ...
برای تأنی. [ ت َ ءَن ْ نی ] به معنای درنگ کردن، درنگ، آهسته کاری ( مقابل شتابزدگی ) ویا حلم نوشته اند که این مأخوذ از اناء است که بکسر اول باشد.
گویش تهرانی آن، راس راسی.
ریاح جمع ریح و به معنای بادهاست در قرآن مجید هر جا کلمه ریح آمده معنایی همراه با قهر و عذاب دارد مانند بریح صر صر، اما هر جا کلمه ریاح آمده قرین لطف ...
ریاح جمع ریح و به معنای بادهاست در قرآن مجید هر جا کلمه ریح آمده معنایی همراه با قهر و عذاب دارد مانند بریح صر صر، اما هر جا کلمه ریاح آمده قرین لطف ...
اَللَّهُمَّ أَظْهِرْ کَلِمَتَهُ وَ أَعْلِ دَعْوَتَهُ وَ انْصُرْهُ عَلَی عَدُوِّهِ وَ عَدُوِّکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ ( فرازی از زیارت آل یاسین ) خ ...
معما: معمولاً از افراد از زیر چه چیزی شانه خالی می کنند؟ از زیرک ا ر
دسته بندی اسم در عربی می تواند متفاوت و مختلف باشد. یکی از انواع این دسته بندی ها جامد یا مشتق بودن اسم ها در این زبان است. بر همین اساس، اسم جامد به ...
دسته بندی اسم در عربی می تواند متفاوت و مختلف باشد. یکی از انواع این دسته بندی ها جامد یا مشتق بودن اسم ها در این زبان است. بر همین اساس، اسم جامد به ...
إبراهیم وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْ ...
کلمات مصرخ، مستصرخ، صَرخ و صریخ هم خانواده هستند. � وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلاَ صَرِیخَ لَهُمْ وَلاَ هُمْ یُنقَذُونَ ( ۴۳ سوره یس ) و اگر بخو ...
کلمات مصرخ، مستصرخ، صَرخ و صریخ هم خانواده هستند. � وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلاَ صَرِیخَ لَهُمْ وَلاَ هُمْ یُنقَذُونَ ( ۴۳ سوره یس ) و اگر بخو ...
کلمات مصرخ، مستصرخ، صَرخ و صریخ هم خانواده هستند. � وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلاَ صَرِیخَ لَهُمْ وَلاَ هُمْ یُنقَذُونَ ( ۴۳ سوره یس ) و اگر بخو ...
معلم ریاضی به اصفهانی میگه، اقلیدس مال کجاست، پاسخ میده خب معلومه مال اقلید اس.
معلم ریاضی به اصفهانی میگه، اقلیدس مال کجاست، پاسخ میده خب معلومه مال اقلید اس.
سغد بر وزن جغد و شهری در تاجیکستان است. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. این شهر آنقدر زیباست که به بهشت جهان معروف ا ...
واژهای " حاکم و قاضی " در بسیاری از موارد مترداف هستند و در معنایی مشابه یکدیگر استعمال می شوند. ولی با توجه به معنی لغوی، می توان تفاوت آشکاری بین ...
أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ أَنْ یَنْقَضِیَ عَنِّی شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیْلَتِی هَذِهِ وَ لَکَ قِبَلِی ذَنْبٌ أَو ...
در دانشنامه اسلامی از صفحه بالا آمده است که طبرسی فرموده: صفح و عفو و تجاوز از ذیب به یک معنی اند. که به نظر می رسد کلمه ی ذیب اشتباه چاپی است و در ...
در دانشنامه اسلامی از صفحه بالا آمده است که طبرسی فرموده: صفح و عفو و تجاوز از ذیب به یک معنی اند. که به نظر می رسد کلمه ی ذیب اشتباه چاپی است و در ...
در دانشنامه اسلامی از صفحه بالا آمده است که طبرسی فرموده: صفح و عفو و تجاوز از ذیب به یک معنی اند. که به نظر می رسد کلمه ی ذیب اشتباه چاپی است و در ...
أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ أَنْ یَنْقَضِیَ عَنِّی شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیْلَتِی هَذِهِ وَ لَکَ قِبَلِی ذَنْبٌ أَو ...
فرض کنید زحل در اصل زُگَل و زُگَل هم جمع زگیل بوده است حالا تصور کنید این حلقه نور دور زحل هم در اصل زگیل های زحل است و خورشید همیشه میگه چرا وان نمی ...
بزرگترین سیاره، سیاره ایست که نور بیشتری از خورشید می گیرد یا به عبارتی مشتری نور خورشید است. نتیجه: بزرگترین سیاره منظومه شمسی، مشتری است. با بستن ...
بزرگترین سیاره، سیاره ایست که نور بیشتری از خورشید می گیرد یا به عبارتی مشتری نور خورشید است. نتیجه: بزرگترین سیاره منظومه شمسی، مشتری است. با بستن ...
در یزد و بعضی از شهرستانهای آن به تودری/tudari/ یا توذری/tuzari/ که معرب تودری است تُدرو /todru/می گویند.
در یزد و بعضی از شهرستانهای آن به تودری/tudari/ یا توذری/tuzari/ که معرب تودری است تُدرو /todru/می گویند.
در یزد و بعضی از شهرستانهای آن به تودری یا قدومه، تُدرو/todru/می گویند.
معنی ضرب المثل - > هم فاله هم تماشا کاری که از دو جنبه فایده و بهره داشته باشد. دهخدا در زیر عنوان فال: هم فال و هم تماشا ؛ در تداول امروز بمعنی به ...
معنی ضرب المثل - > هم فاله هم تماشا کاری که از دو جنبه فایده و بهره داشته باشد. دهخدا در زیر عنوان فال: هم فال و هم تماشا ؛ در تداول امروز بمعنی به ...
دهخدا در زیر عنوان فال: هم فال و هم تماشا ؛ در تداول امروز بمعنی به یک تیر دو نشان زدن است. به یک کرشمه دوکار. معین در زیر عنوان فال: هم فال ُ هم تم ...
خواه: چه. خواه خوشت بیاید خواه بدت، من میروم: چه خوشت بیاید چه بدت، من میروم. ( چه مورد پسندت واقع شود چه نشود، من میروم )
چه بخه، چه نخه/che bekhe, che nakhe/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای چه بخواهی، چه نخواهی.
خوشت/khoshat/خوش ترا. خواه خوشت بیاید خواه بدت، من میروم. ( چه مورد پسندت واقع شود یا نشود من میروم )
آقای علی باقری عزیز لطفاً اصلاح کنید ( فاش نیز از این نوع استعمار است. ) که گویا باید این گونه باشد: ( فاش نیز از این نوع استعمال است. )
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِی فِی الْخَلْقِ أَمْرُهُ وَ حَمْدُهُ الظَّاهِرِ بِالْکَرَمِ مَجْدُهُ ( از دعای افتتاح ) سپاس خدای را که فرمان و سپاسش در ...
یا وارث ( از دعای جوشن کبیر ) یا خالق کل شی و وارثه ( از دعای جوشن کبیر ) یک سوال؛خدا وارث است یعنی چه؟� پاسخ: وارث بودن خداوند به این معنی است که ...
برای درک چشم شهلایی که دارای صفت کشیدگی و سیاهیست با عذرخواهی هر چه تمام تر به دیدن چشم شهلایی خر دعوت میکنم لطفاً به عکس زیر توجه کنید. چش خر خیلی ...
برای درک چشم شهلایی که دارای صفت کشیدگی و سیاهیست با عذرخواهی هر چه تمام تر شما را به دیدن چشم شهلایی خر دعوت میکنم لطفاً به عکس زیر توجه کنید. در ض ...
در زیارت شهدای کربلا در شب های قدر داریم: فَجَزَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الإِْسْلاَمِ وَ أَهْلِهِ أَفْضَلَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِینَ خدا از سوی اسلام و اهلش، ...
در زیارت شهدای کربلا در شب های قدر داریم: فَجَزَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الإِْسْلاَمِ وَ أَهْلِهِ أَفْضَلَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِینَ خدا از سوی اسلام و اهلش، ...
در زیارت شهدای کربلا در شب های قدر داریم: فَجَزَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الإِْسْلاَمِ وَ أَهْلِهِ أَفْضَلَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِینَ خدا از سوی اسلام و اهلش، ...
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
هَارِبٌ مِنْکَ إلَیْکَ ( فرازی از دعای ابو حمزه ثمالی ) گریزان از تو به سوی توام. یعنی خدایا از قهر و غضب تو به سوی رحمت و آمرزش تو فرار می کنیم ...
خائف:ترسان. أَدْعُوکَ یَا رَبِّ رَاهِباً رَاغِباً رَاجِیاًخَائِفاً ( فرازی از دعای ابو حمزه ثمالی ) تو را می خوانم ای پروردگارم در حال هراس واشتیاق ...
راجی: امیدوار. أَدْعُوکَ یَا رَبِّ رَاهِباً رَاغِباً رَاجِیاًخَائِفاً ( فرازی از دعای ابو حمزه ثمالی ) تو را می خوانم ای پروردگارم در حال هراس واشتی ...
راغب: مشتاق. أَدْعُوکَ یَا رَبِّ رَاهِباً رَاغِباً رَاجِیاًخَائِفاً ( فرازی از دعای ابو حمزه ثمالی ) تو را می خوانم ای پروردگارم در حال هراس واشتیاق ...
راهب:هراسان. أَدْعُوکَ یَا رَبِّ رَاهِباً رَاغِباً رَاجِیاًخَائِفاً ( فرازی از دعای ابو حمزه ثمالی ) تو را می خوانم ای پروردگارم در حال هراس واشتیاق ...
در قسمت بالا در ذیل لغتنامه دهخدا آمده است: سیصدونه سال آن اصحاف کهف پیشتان یک روز بی اندوه و لهف. که در مصرع اول اصحاف کهف آمده که اشتباه است و بای ...
فعل لفیف: به فعلی گویند که دو حرف اصلی آن از حروف عله باشد . برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. فعل لفیف فرض کنید در اصل ...
تَحقیق مالِلهِند، نام کامل این اثر ، فی تحقیق ما للهند من مقوله / مقبوله فی العقل او مرذوله، در واقع بیت شعری عربی است. معنای تحت الفظی تَحقیق مالِ ...
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لا یُهْتَکُ حِجابُهُ وَلا یُغْلَقُ بابُهُ وَ لا یُرَدُّ سائِلُهُ وَ لا یُخَیَّبُ امِلُهُ ؛ ( فرازی از دعای افتتاح ) ستایش م ...
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لا یُهْتَکُ حِجابُهُ وَلا یُغْلَقُ بابُهُ وَ لا یُرَدُّ سائِلُهُ وَ لا یُخَیَّبُ امِلُهُ ؛ ( فرازی از دعای افتتاح ) ستایش م ...
یک دست صدا ندارد : دست تنها، صدا ندارد.
طوسی. از مردم طوس: فردوسی طوسی ( شاعر ) ، اسدی طوسی ( شاعر ) ، خواجه نظام الملک طوسی ( سیاستمدار ) طوسی ممکن است اسمی برای دو فرد معروف ذیل در حوزه ...
طوسی. از مردم طوس: فردوسی طوسی ( شاعر ) ، اسدی طوسی ( شاعر ) ، خواجه نظام الملک طوسی ( سیاستمدار ) طوسی ممکن است اسمی برای دو فرد معروف ذیل در حوزه ...
طوسی. از مردم طوس: فردوسی طوسی ( شاعر ) ، اسدی طوسی ( شاعر ) ، خواجه نظام الملک طوسی ( سیاستمدار ) طوسی ممکن است اسمی برای دو فرد معروف ذیل در حوزه ...
طوسی. از مردم طوس: فردوسی طوسی ( شاعر ) ، اسدی طوسی ( شاعر ) ، خواجه نظام الملک طوسی ( سیاستمدار ) طوسی ممکن است اسمی برای دو فرد معروف ذیل در حوزه ...
طوسی. از مردم طوس: فردوسی طوسی ( شاعر ) ، اسدی طوسی ( شاعر ) ، خواجه نظام الملک طوسی ( سیاستمدار ) طوسی ممکن است اسمی برای دو فرد معروف ذیل در حوزه ...
طوسی. از مردم طوس: فردوسی طوسی ( شاعر ) ، اسدی طوسی ( شاعر ) ، خواجه نظام الملک طوسی ( سیاستمدار ) طوسی ممکن است اسمی برای دو فرد معروف ذیل در حوزه ...
طوسی. از مردم طوس: فردوسی طوسی ( شاعر ) ، اسدی طوسی ( شاعر ) ، خواجه نظام الملک طوسی ( سیاستمدار ) طوسی ممکن است اسمی برای دو فرد معروف ذیل در حوزه ...
در جهان فلسفه سه نفر دارای اهمیت بسیارند که از آنان بعنوان معلم اول؛ معلم ثانی و معلم ثالث یاد میکنند و آن سه به ترتیب کسی نیستند جز: ارسطو، فارابی و ...
در جهان فلسفه سه نفر دارای اهمیت بسیارند که از آنان بعنوان معلم اول؛ معلم ثانی و معلم ثالث یاد میکنند و آن سه به ترتیب کسی نیستند جز: ارسطو، فارابی و ...
در جهان فلسفه سه نفر دارای اهمیت بسیارند که از آنان بعنوان معلم اول؛ معلم ثانی و معلم ثالث یاد میکنند و آن سه به ترتیب کسی نیستند جز: ارسطو، فارابی و ...
بیرونی، هم دورهٔ بوعلی سینا بود و با هم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند. هر دو کتابی به نام قانون دارند قانون ( خالی و بدون دنباله ) در زمینه پزشکی از ...
بیرونی، هم دورهٔ بوعلی سینا بود و با هم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند. هر دو کتابی به نام قانون دارند قانون ( خالی و بدون دنباله ) در زمینه پزشکی از ...
بیرونی، هم دورهٔ بوعلی سینا بود و با هم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند. هر دو کتابی به نام قانون دارند قانون ( خالی و بدون دنباله ) در زمینه پزشکی از ...
کم احتمالا به کمیت و کیف به کیفیت اشاره دارد پس کم و کیف می شود کمیت و کیفیت. چند احتمالا به تعداد و چون به چگونگی اشاره دارد پس چند و چون هم می شود ...
کم احتمالا به کمیت و کیف به کیفیت اشاره دارد پس کم و کیف می شود کمیت و کیفیت. چند احتمالا به تعداد و چون به چگونگی اشاره دارد پس چند و چون هم می شود ...
قدم گاهی به معنای اندازه پا از سر انگشت یک پا تا پاشنه همان پا گفته می شود گاهی هم قدم به فاصله میان دوپا هنگام راه رفتن یک فرد متوسط گفته می شود ( گ ...
قدم گاهی به معنای اندازه پا از سر انگشت یک پا تا پاشنه همان پا گفته می شود گاهی هم قدم به فاصله میان دوپا هنگام راه رفتن یک فرد متوسط گفته می شود ( گ ...
مَنْ تَقَرَّبَ اِلَیَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَیْهِ ذِراعاً1 هر کس یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع ( = دو وجب ) به او نزدیک می شوم. این لطف مضاعفى ...
مَنْ تَقَرَّبَ اِلَیَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَیْهِ ذِراعاً1 هر کس یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع ( = دو وجب ) به او نزدیک می شوم. این لطف مضاعفى ...
مَنْ تَقَرَّبَ اِلَیَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَیْهِ ذِراعاً1 هر کس یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع ( = دو وجب ) به او نزدیک می شوم. این لطف مضاعفى ...
مَنْ تَقَرَّبَ اِلَیَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَیْهِ ذِراعاً1 هر کس یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع ( = دو وجب ) به او نزدیک می شوم. این لطف مضاعف ...
در بازار پارچه هر یارد را به اندازه ٩٠ سانتیمتر در نظر می گیرند. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت فرض کنید یارد مخفف یار ...
ﺍَﺷِﺮ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﻴﻔﺘﻪ ﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ. ( از تفسیر استاد قرائتی ) ﺃَءُﻟْﻘِﻲَ ﺍﻟﺬِّﻛْﺮُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻣِﻦ ﺑَﻴْﻨِﻨَﺎ ﺑَﻞْ ﻫُﻮَ ﻛَﺬَّﺍﺏٌ ﺃَﺷِﺮٌ ( آیه ...
خَفِیَ : صیغه مفرد مذکر غایب فعل ماضی
وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوت ...
از کتابهای سید بن طاووس، این شخصیت برجسته می توان کتب زیر را برشمرد: - - مصباح الزائر ( مِصْباحُ الزّائر، که به معنای چراغ زائر کتابیست که به زبان ع ...
از کتابهای سید بن طاووس، این شخصیت برجسته می توان کتب زیر را برشمرد: - - مصباح الزائر ( مِصْباحُ الزّائر، که به معنای چراغ زائر کتابیست که به زبان ع ...
از کتابهای سید بن طاووس، این شخصیت برجسته می توان کتب زیر را برشمرد: - - مصباح الزائر ( مِصْباحُ الزّائر، که به معنای چراغ زائر کتابیست که به زبان ع ...
از کتابهای سید بن طاووس، این شخصیت برجسته می توان کتب زیر را برشمرد: - - مصباح الزائر ( مِصْباحُ الزّائر، که به معنای چراغ زائر کتابیست که به زبان ع ...
از کتابهای سید بن طاووس، این شخصیت برجسته می توان کتب زیر را برشمرد: - - مصباح الزائر ( مِصْباحُ الزّائر، که به معنای چراغ زائر کتابیست که به زبان ع ...
چِرم cherm در گویش شهرستان بهاباد به معنای حالتی گفته می شود که نه تر است و نه خشک مثل خرمای پیارُم ( Piarom or Pyarom ) که آب خیلی کمی دارد. گویند خ ...
از شجرنامه رستم: پدر رستم، زال ( دستان ) است. جد اول ( پدر بزرگ ) او سام است. جد دوم رستم نریمان است. جد چهارم وی گرشاسپ است در اجداد بالاتر رستم افر ...
از شجرنامه رستم: پدر رستم، زال ( دستان ) است. جد اول ( پدر بزرگ ) او سام است. جد دوم رستم نریمان است. جد چهارم وی گرشاسپ است در اجداد بالاتر رستم افر ...
از شجرنامه رستم: پدر رستم، زال ( دستان ) است. جد اول ( پدر بزرگ ) او سام است. جد دوم رستم نریمان است. جد چهارم وی گرشاسپ است در اجداد بالاتر رستم افر ...
از شجرنامه رستم: پدر رستم، زال ( دستان ) است. جد اول ( پدر بزرگ ) او سام است. جد دوم رستم نریمان است. جد چهارم وی گرشاسپ است در اجداد بالاتر رستم افر ...
از شجرنامه رستم: پدر رستم، زال ( دستان ) است. جد اول ( پدر بزرگ ) او سام است. جد دوم رستم نریمان است. جد چهارم وی گرشاسپ است در اجداد بالاتر رستم افر ...
از شجرنامه رستم: پدر رستم، زال ( دستان ) است. جد اول ( پدر بزرگ ) او سام است. جد دوم رستم نریمان است. جد چهارم وی گرشاسپ است در اجداد بالاتر رستم افر ...
به جای، بی پیر مرو به زندگانی هرچند سکندر زمانی گفته شد: بی پیر مرو به زندگانی که پیرت در میاد.
از سایت دانش چی: اصطلاح پیرم درآمد کنایه از چیست؟ ۱ - معمولا این اصطلاح را در جایی به کار می برند که افراد کار بسیار سخت و طاقت فرسایی انجام داده با ...
از کتاب های امالی: امالی شیخ مفید امالی سید مرتضی امالی شیخ صدوق
از جمله ( قید مرکب : مثلاً، برای نمونه.
تلفظ امروزی کلمه ی نهفته، nahofte است همچنان که در شعر زیر بر وزن ( نگفته ) آمده است: تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ( سعدی )
ریشه مرتکز: رکز. کلمات مرتبط:مرکز، تمرکز.
سر. [ س ُرر ] شاد کردن کسی را. مقابل اِحزان. ﺳُﺮﺭ ﺟﻤﻊ ﺳَﺮﻳﺮ ﺑﻪ ﺗﺨﺘﻲ ﻛﻪ ﺳﺮﻭﺭﺁﻭﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. پس ﺳُﺮﺭ ﻭ ﺳﺮﻭﺭ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺭﻳﺸﻪ هستند. اما صرف فعل این ک ...
سر. [ س ُرر ] شاد کردن کسی را. مقابل اِحزان. ﺳُﺮﺭ ﺟﻤﻊ ﺳَﺮﻳﺮ ﺑﻪ ﺗﺨﺘﻲ ﻛﻪ ﺳﺮﻭﺭﺁﻭﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. پس ﺳُﺮﺭ ﻭ ﺳﺮﻭﺭ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺭﻳﺸﻪ هستند. اما صرف فعل این ک ...
برای یادسپاری آسانتر تلفظ می توان با کلمات بازی کرد و احیانا داستان ساخت. نستدن بر وزن نسترن است. آیا نستدن نسترن از دست محبوب کار درستی است؟؟؟ ( ک ...
اوساخ:چرک ها فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَلِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَهِ عَنْکَ ( فرازی از مناجات شعبانیه ) پس تو را شکر ...
یادسپاری آسانتر در امر ساخت مجهول در عربی: ابتدا قاعده کلی بیان می شود و سپس برای یادسپاری آسانتر به طرح سوالاتی پرداخته می شود و در ادامه به پاسخ و ...
یادسپاری آسانتر در امر ساخت مجهول در عربی: ابتدا قاعده کلی بیان می شود و سپس برای یادسپاری آسانتر به طرح سوالاتی پرداخته می شود و در ادامه به پاسخ و ...
یادسپاری آسانتر در امر ساخت مجهول در عربی: ابتدا قاعده کلی بیان می شود و سپس برای یادسپاری آسانتر به طرح سوالاتی پرداخته می شود و در ادامه به پاسخ و ...
همه چیز درباره ی مُشک، مِشک، مِسک، سُعد، عَنبر: مُشک یا مِشک یا مِسک کدام تلفظ صحیح است؟ دهخدا می نویسد اهل فارس به کسر میم مِشک و اهل ماوراءالنهر بض ...
همه چیز درباره ی مُشک، مِشک، مِسک، سُعد، عَنبر: مُشک یا مِشک یا مِسک کدام تلفظ صحیح است؟ دهخدا می نویسد اهل فارس به کسر میم مِشک و اهل ماوراءالنهر بض ...
همه چیز درباره ی مُشک، مِشک، مِسک، سُعد، عَنبر: مُشک یا مِشک یا مِسک کدام تلفظ صحیح است؟ دهخدا می نویسد اهل فارس به کسر میم مِشک و اهل ماوراءالنهر بض ...
همه چیز درباره ی مُشک، مِشک، مِسک، سُعد، عَنبر: مُشک یا مِشک یا مِسک کدام تلفظ صحیح است؟ دهخدا می نویسد اهل فارس به کسر میم مِشک و اهل ماوراءالنهر بض ...
همه چیز درباره ی مُشک، مِشک، مِسک، سُعد، عَنبر: مُشک یا مِشک یا مِسک کدام تلفظ صحیح است؟ دهخدا می نویسد اهل فارس به کسر میم مِشک و اهل ماوراءالنهر بض ...
همه چیز درباره ی مُشک، مِشک، مِسک، سُعد، عَنبر: مُشک یا مِشک یا مِسک کدام تلفظ صحیح است؟ دهخدا می نویسد اهل فارس به کسر میم مِشک و اهل ماوراءالنهر بض ...
داحضه مونث داحض: باطل برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. در این جا این عبارت می تواند مفید باشد: داعش حضیض، داحض است ( اگر ...
داحض: باطل برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. در این جا این عبارت می تواند مفید باشد: داعش حضیض، داحض است ( اگر دقت شود دو ...
افتری اِماله افترا. اِماله به معنای میل دادن است و اصطلاحی در صرف عربی و تجوید که فتحه به کسره و الف به یاء، برای آسانی تلفظ کلمات میل داده می شود. ...
مِری اِماله مِراء. اِماله به معنای میل دادن است و اصطلاحی در صرف عربی و تجوید که فتحه به کسره و الف به یاء، برای آسانی تلفظ کلمات میل داده می شود. ...
مِری اِماله مِراء. اِماله به معنای میل دادن است و اصطلاحی در صرف عربی و تجوید که فتحه به کسره و الف به یاء، برای آسانی تلفظ کلمات میل داده می شود. ...
مُمال: اِماله کرده شده، اماله به معنای میل دادن است و اصطلاحی در صرف عربی و تجوید که فتحه به کسره و الف به یاء، برای آسانی تلفظ کلمات میل داده می شود ...
ﺍﺳْﺘُﺠِﻴﺐَ: پذیرفته شد. ﻭَﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻳُﺤَﺂﺟُّﻮﻥَ ﻓِﻲ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻣِﻦ ﺑَﻌْﺪِ ﻣَﺎ ﺍﺳْﺘُﺠِﻴﺐَ ﻟَﻪُ ﺣُﺠَّﺘُﻬُﻢْ ﺩَﺍﺣِﻀَﺔٌ ﻋِﻨﺪَ ﺭَﺑِّﻬِﻢْ ﻭَﻋَﻠَﻴْﻬِﻢْ ﻏَﻀَﺐ ...
به نظر می رسد که امروزه، کلمه ی خرامان و کلمه ی همخانواده آن، خرام، بصورت خَرامان و خَرام تلفظ می شود. برای یادسپاری آسانتر تلفظ کلمه می توان از باز ...
خَرام برای یادسپاری آسانتر تلفظ کلمه می توان از بازی با کلمات و ساخت داستان بهره برد برای مثال در این جا، خرا ( خرها ، الاغ ها ) را دیدم که خرام خرا ...
انگلیس خبیث، روباه پیر. رهبر معظم انقلاب: از انگلیس خیلی خاطره بد داریم و به انگلیس می گوییم انگلیس خبیث؛ انگلیس خبیث که واقعاً خبث او واضح است. رو ...
ملازم/molAzem/ دمخور، همدم. ( ملازم و ملاصق بر وزن یکدیگر هم هستند )
ملاصق. [ م ُ ص ِ ] یار و همدم.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
سه شخصیت برجسته ی ایرانی: الف ) آریوبرزن آریو: آریایی برزن: کوچه، کوی، محله، ناحیه آریوبرزن: یکی ازسرداران هخامنشی در دوران پادشاهی داریوش سوم بود که ...
سه شخصیت برجسته ی ایرانی: الف ) آریوبرزن آریو: آریایی برزن: کوچه، کوی، محله، ناحیه آریوبرزن: یکی ازسرداران هخامنشی در دوران پادشاهی داریوش سوم بود که ...
سه شخصیت برجسته ی ایرانی: الف ) آریوبرزن آریو: آریایی برزن: کوچه، کوی، محله، ناحیه آریوبرزن: یکی ازسرداران هخامنشی در دوران پادشاهی داریوش سوم بود که ...
شعاع زمین 6371 کیلومتر تعداد آیات قرآن کریم 6236 برای یادسپاری آسانتر: هر دو شش هزار است، سه رقم دیگرش در مورد آیات قرآن اعداد زوج است اما سه رقم ...
شعاع زمین 6371 کیلومتر تعداد آیات قرآن کریم 6236 برای یادسپاری آسانتر: هر دو شش هزار است، سه رقم دیگرش در مورد آیات قرآن اعداد زوج است اما سه رقم ...
شعاع زمین 6371 کیلومتر تعداد آیات قرآن کریم 6236 برای یادسپاری آسانتر: هر دو شش هزار است، سه رقم دیگرش در مورد آیات قرآن اعداد زوج است اما سه رقم ...
إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ ( فرازی از مناجات شعبانیه ) خدایا کارم را چنان که سزاوار آنی بر عهده گیر. تَوَلَّ: فعل امر، برعهد ...
صرف فعل ماضی: ( هُوَ ) تَوَلَّی ( tawallaa ) ، ( هُمَا ) تَوَلَّیَا، ( هُمْ ) تَوَلَّوْا، ( هِیَ ) تَوَلَّتْ، ( هُمَا ) تَوَلَّتَا، ( هُنَّ ) تَوَلّ ...
صرف فعل ماضی: ( هُوَ ) تَوَلَّی ( tawallaa ) ، ( هُمَا ) تَوَلَّیَا، ( هُمْ ) تَوَلَّوْا، ( هِیَ ) تَوَلَّتْ، ( هُمَا ) تَوَلَّتَا، ( هُنَّ ) تَوَلّ ...
صرف فعل ماضی: ( هُوَ ) تَوَلَّی ( tawallaa ) ، ( هُمَا ) تَوَلَّیَا، ( هُمْ ) تَوَلَّوْا، ( هِیَ ) تَوَلَّتْ، ( هُمَا ) تَوَلَّتَا، ( هُنَّ ) تَوَلّ ...
دو کشور شبیه هم: _تاهیتی ( تائیتی ) پلینزی فرانسه، نام مجمع الجزایری در اقیانوس آرام است که حدودا از 300 سال قبل تا اکنون تحت سلطه فرانسه است. به لط ...
دو کشور شبیه هم: _تاهیتی ( تائیتی ) پلینزی فرانسه، نام مجمع الجزایری در اقیانوس آرام است که حدودا از 300 سال قبل تا اکنون تحت سلطه فرانسه است. به لط ...
دو کشور شبیه هم: _تاهیتی ( تائیتی ) پلینزی فرانسه، نام مجمع الجزایری در اقیانوس آرام است که حدودا از 300 سال قبل تا اکنون تحت سلطه فرانسه است. به لط ...
دو کشور شبیه هم: _تاهیتی ( تائیتی ) پلینزی فرانسه، نام مجمع الجزایری در اقیانوس آرام است که حدودا از 300 سال قبل تا اکنون تحت سلطه فرانسه است. به لط ...
دو کشور شبیه هم: _تاهیتی ( تائیتی ) پلینزی فرانسه، نام مجمع الجزایری در اقیانوس آرام است که حدودا از 300 سال قبل تا اکنون تحت سلطه فرانسه است. به لط ...
برای یادسپاری اسانتر صاحب تفسیر کشاف: زمخشر یکی از روستاهای خوارزم است، برای یادسپاری اسان تر اگر به انتهای کلمه ی خوارزم نگاه کنیم می بینیم که حرف ا ...
تفسیر مَجمعُ البَیان تفسیر مَجمعُ البَیان تألیف شیخ طبرسی، از تفسیرهای معتبر شیعه به زبان عربی و قرن ششم هجری قمری است و بسیار متأثر از تبیان شیخ طوس ...
تفسیر مَجمعُ البَیان تفسیر مَجمعُ البَیان تألیف شیخ طبرسی، از تفسیرهای معتبر شیعه به زبان عربی و قرن ششم هجری قمری است و بسیار متأثر از تبیان شیخ طوس ...
تفسیر جامع البیان تفسیر جامع البیان فی تفسیر القرآن که به تفسیر طبرى معروف می باشد به زبان عربی و قرن سوم هجری قمری است. طبری ابتدا، کتاب تاریخ طبری ...
از مجمع البیان طبرسی:به باور برخی واژه هفت و هفتاد در فرهنگ عرب براى مبالغه است، و از این باب است که به شیر درنده، �سبع� می گویند، چرا که به باور آنا ...
فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ ( از مناجات شعبانیه ) پس همانا که من، ( از دیگران ) به سوی تو گریختم. آیت الله محمدی گیلانی در شرح مناجات شعبانیه می فرمای ...
جانمی جان ( janami jan ) : یحتمل یعنی جان من هستی، جان. جان من هستی، ای جان. جان من هستی، ای جان من. واژه ای برای ابراز خشنودی و شادی. جانمی ( janam ...
جانمی جان ( janami jan ) : یحتمل یعنی جان من هستی، جان. جان من هستی، ای جان. جان من هستی، ای جان من. واژه ای برای ابراز خشنودی و شادی. جانمی ( janam ...
سگیونیسم
جروندن/jorundan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای تکان دادن است. چقدر، میجری/mijjori/؟ یعنی چقدر تکان می خوری؟ در این گویش، بجرون/bejjorun/ به معنای ...
جروندن/jorundan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای تکان دادن است. چقدر، میجری/mijjori/؟ یعنی چقدر تکان می خوری؟ در این گویش، بجرون/bejjorun/ به معنای ...
جروندن/jorundan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای تکان دادن است. چقدر، میجری/mijjori/؟ یعنی چقدر تکان می خوری؟ در این گویش، بجرون/bejjorun/ به معنای ...
در گویش شهرستان بهاباد به نخود ( nokhod ) ، نخود ( nakhod ) می گویند.
در گویش یزدی، به گنجشک، چغور/choghur/ و به گنجشک کوچک، چغورک/choghurok/ گفته می شود. در ضمن در گویش شهرستان بهاباد و بعضی از شهرستان های کرمان به گن ...
در گویش یزدی، به گنجشک، چغور/choghur/ و به گنجشک کوچک، چغورک/choghurok/ گفته می شود. در ضمن در گویش شهرستان بهاباد و بعضی از شهرستان های کرمان به گن ...
در گویش شهرستان بهاباد و بعضی از شهرستان های کرمان به گنجشک، چُغوت/choghut/ می گویند و به گنجشک کوچک یا همان چغوت کوچک و یا جوجه چغوت در بهاباد، چُغو ...
در گویش شهرستان بهاباد و بعضی از شهرستان های کرمان به گنجشک، چُغوت/choghut/ می گویند و به گنجشک کوچک یا همان چغوت کوچک و یا جوجه چغوت در بهاباد، چُغو ...
زردپی آشیل. زَرْدپِیِ آشیْل ( Achilles tendon ) زردپی پشت قوزک پا. ماهیچه های پشت ساق پا را به استخوان پاشنۀ پا وصل می کند. آشیل یکی از بزرگ ترین زر ...
جالب است که در قرآن هم یَوْمَئِذٍ ( میم فتحه دارد ) داریم هم یَوْمِئِذٍ ( میم کسره دارد ) ، کلمه یَوْمَئِذٍ ( میم فتحه دارد ) بیش از شصت بار در قرآن ...
قرائت دیگر از ضرب المثل: کلوخ انداز را پاداش سنگ است.
قرائتی دیگر از این ضرب المثل: جواب سنگ، کلوخه
دار:ﺩﺍﺭﺍﻟﻬﺠﺮﻩ ( ﻣﺪﻳﻨﻪ ) ﻭَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺗَﺒَﻮَّءُﻭ ﺍﻟﺪَّﺍﺭَ ﻭَﺍﻟْﺈِﻳﻤَﺎﻥَ ﻣِﻦ ﻗَﺒْﻠِﻬِﻢْ ﻳُﺤِﺒُّﻮﻥَ ﻣَﻦْ ﻫَﺎﺟَﺮَ ﺇِﻟَﻴْﻬِﻢْ ﻭَ ﻟَﺎ ﻳَﺠِﺪُﻭﻥَ ﻓِﻲ ﺻُﺪُﻭﺭ ...
ID مخفف Identification به معنی "شناسایی ، تعیین هویت ، تطبیق و تمیز" می باشد. آی دی در شبکه های اجتماعی نقش زیادی دارد چرا که بسیاری از افراد از روی ...
نفیر: نفرات. نَفِیر اسم جمع، و به معنای گروهی از مردان است، بعضی گفته اند: جمع نَفْر. ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم ...
نفیر: نفرات. نَفِیر اسم جمع، و به معنای گروهی از مردان است، بعضی گفته اند: جمع نَفْر. ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم ...
( اَ ) [ ع . ] بدان، بدانید.
در گویش شهرستان بهاباد به فتیر، پَتیل می گویند.
در گویش شهرستان بهاباد به فتیر، پَتیل می گویند.
در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...
در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...
در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...
زِبرِج:زینت. زِبْرِجِهَا: زینت آن. بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِج ...
زِبرِج:زینت. زِبْرِجِهَا: زینت آن. بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِج ...
نرگس شهلا ( Trumpet Daffodils ) مشخصات: شیپور گل بلندتر از گلبرگ های آن. گل نرگس شهلا بسیار زیبا و متداول است.
متضاد بود:نابود
نابود مقابل بود است.
در ادبیات فارسی بلبل مظهر عشق است و مولانا در مصرع ؛ گویاترم ز بلبل ، در واقع خواسته خود را عاشق تر از بلبل معرفی کند و این عبارت کنایه از سرشار بودن ...
قلم فور ( ghalamfor ) میخک. میخک صدور. بازی با کلمات برای یادسپاری آسانتر: خوردن میخک میخ بدن را سفت می کند و طرف را میخکوب می کند. ( مفید برای مرد ...
میخک. قلم فور. بازی با کلمات برای یادسپاری آسانتر: خوردن میخک میخ بدن را سفت می کند و طرف را میخکوب می کند. ( مفید برای مردان ) قلم فور، قلمی که م ...
رودبار. ( اِخ ) نام مکانی است. از: �رود � �بار� ( پسوند مکان ) . ناحیه رود. مثل زنگبار.
مِل یا همان صابون خیاطی وسیله ای گچی یا روغنی در شکل های مختلف مانند مداد، خودکار، ماژیک و صابون معمولی بوده که کاربرد آن علامت گذاری الگو روی پارچه ...
مِل یا همان صابون خیاطی وسیله ای گچی یا روغنی در شکل های مختلف مانند مداد، خودکار، ماژیک و صابون معمولی بوده که کاربرد آن علامت گذاری الگو روی پارچه ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. چیز نجس را در منبجس [ مُم ْ ب َ ج ِ ] می توان پاک کرد. منبجس: آب جاری وروان. جمع آن م ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. چیز نجس را در منبجس [ مُم ْ ب َ ج ِ ] می توان پاک کرد. منبجس: آب جاری وروان. جمع آن م ...
دریای سوف. دریای قُلزُم.
دریای سوف. دریای قُلزُم
دریای قُلزُم
�حوریث� همان کوه �حوریب� است که در تورات ذکر شده و در واقع همان کوه طور است، ولی این که کدام یک صحیح است، برای ما روشن نیست. در این گونه موارد تصحیف ...
در گویش کرمان به پستانک، گولو/gulu/ می گویند. پستانک، پستونک یا گول زن/gulzan/آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. در گویش ش ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
اَلُوْ گرفتن /alow/در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر آتش گرفتن و شعله ور شدن در مورد گرم و داغ شدن هم در مورد بدن و دهان بکار می رود. مثال:�الو گرفتم ...
اَلُوْ گرفتن /alow/در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر آتش گرفتن و شعله ور شدن در مورد گرم و داغ شدن هم در مورد بدن و دهان بکار می رود. مثال:�الو گرفتم ...
ویلی/veyli/در گویش شهرستان بهاباد به معنای رها، ول، ولو، ولنگار، لاابالی و بی بندوبار است.
ویلی/veyli/در گویش شهرستان بهاباد به معنای رها، ول، ولو، ولنگار، لاابالی و بی بندوبار.
اطلاعاتی درباره کلمه هاشم: هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته ...
هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ. ﺇِﻧَّ ...
هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ. ﺇِﻧَّ ...
هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ. ﺇِﻧَّ ...
در پشت دیوارهای بلند کاخ یکی از پادشاهان تنوری بود که در آن نان می پختند در یک شب سرد زمستانی مرد فقیری از آنجا رد میشد ودر ان آخر شب راه به جایی ندا ...
شنیده ایم که محمود غزنوی یک شب شراب خوردو شبش جمله در سمور گذشت گدای گوشه نشینی لب تنور خزید لب تنور به آن بینوای عور گذشت علی الصباح بزد نعره ای ...
در گذشته برای تقسیم بندی آب قنات ها از روشی استفاده می شده است که در تمام ایران و برای تمامی قنات ها متداول بوده است که شرح آن بدین صورت است : ظرفی ب ...
در گذشته برای تقسیم بندی آب قنات ها از روشی استفاده می شده است که در تمام ایران و برای تمامی قنات ها متداول بوده است که شرح آن بدین صورت است : ظرفی ب ...
در گذشته برای تقسیم بندی آب قنات ها از روشی استفاده می شده است که در تمام ایران و برای تمامی قنات ها متداول بوده است که شرح آن بدین صورت است : ظرفی ب ...
فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...
فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...
فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...
فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...
جانباز، جانسپار، پیشمرگ، ازخودگذشته، کسی که جان را فدای دیگری کند، آن که در راه کسی جانبازی و فداکاری کند.
گاهی به فرش انداز یا خروجی، تقا گفته می شود.
مَبَرّات. ج ِ �مبرة�. از [برّ] مَبَرَة: عطا و نیکی، آنچه که نیکی بدست آورد.
- مَبَرَة/ الجمع مَبَارّ و مَبَرّات [برّ]: عطا و نیک، آنچه که نیکی بدست آورد.
سیاست های پولی و مالی را می خواهم به زبان بسیار بسیار ساده توضیح دهیم. سیاست های پولی سیاست هایی است که روی پول اثر می گذارد و چون پول و اسکناس نهای ...
سیاست های پولی و مالی را می خواهم به زبان بسیار بسیار ساده توضیح دهیم. سیاست های پولی سیاست هایی است که روی پول اثر می گذارد و چون پول و اسکناس نهای ...
سیاست های پولی و مالی را می خواهم به زبان بسیار بسیار ساده توضیح دهیم. سیاست های پولی سیاست هایی است که روی پول اثر می گذارد و چون پول و اسکناس نهای ...
احتمالا ادهی و دواهی و دهی هم خانواده هستند.
احتمالا ادهی و دواهی و دهی هم خانواده هستند.
احتمالا ادهی و دواهی و دهی هم خانواده هستند.
برحذر باش: دور باش، بپرهیزید. توپاک آمدی برحذر باش و پاک که ننگست ناپاک رفتن بخاک. سعدی ( بوستان ) .
کتاب مجمع التواریخ نوشته حافظِ اَبرو . کتاب جامع التواریخ نوشته رشیدالدین فضل الله همدانی شاهرخ فرزند تیمور به حافظ ابرو سفارش کرد تا ادامه جامع ال ...
کتاب مجمع التواریخ نوشته حافظِ اَبرو . کتاب جامع التواریخ نوشته رشیدالدین فضل الله همدانی شاهرخ فرزند تیمور به حافظ ابرو سفارش کرد تا ادامه جامع ال ...
کتاب مجمع التواریخ نوشته حافظِ اَبرو . کتاب جامع التواریخ نوشته رشیدالدین فضل الله همدانی شاهرخ فرزند تیمور به حافظ ابرو سفارش کرد تا ادامه جامع ال ...
کتاب جامع التواریخ نوشته رشیدالدین فضل الله همدانی. کتاب مجمع التواریخ نوشته حافظِ اَبرو . شاهرخ فرزند تیمور به حافظ ابرو سفارش کرد تا ادامه جامع ا ...
کتاب مجمع التواریخ نوشته حافظِ اَبرو . کتاب جامع التواریخ نوشته رشیدالدین فضل الله همدانی شاهرخ فرزند تیمور به حافظ ابرو سفارش کرد تا ادامه جامع ال ...
کتاب مجمع التواریخ نوشته حافظِ اَبرو . کتاب جامع التواریخ نوشته رشیدالدین فضل الله همدانی شاهرخ فرزند تیمور به حافظ ابرو سفارش کرد تا ادامه جامع ال ...
دُسُر به معنای میخ ها، جمع دِسار به معنای میخ آهنین. وَحَمَلْنَاهُ عَلَی ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ. ( ١٣، قمر ) ﻭ او ( ﻧﻮﺡ ) ﺭﺍ ﺑﺮ ( ﻛﺸﺘﻲ ﺍﻱ ﻛﻪ ) ﺩﺍ ...
دِسار به معنای میخ آهنین است که جمع آن می شود دُسُر به معنای میخ ها. وَحَمَلْنَاهُ عَلَی ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ. ( ١٣، قمر ) ﻭ او ( ﻧﻮﺡ ) ﺭﺍ ﺑﺮ ( ...
منهمر از خانواده ی انهمار. سبب انهمار الدموع عند تقطیع البصل:دلیل سرازیر شدن اشک هنگام بریدن پیاز
سبب انهمار الدموع عند تقطیع البصل:دلیل سرازیر شدن اشک هنگام بریدن پیاز
هرگاه فاءالفعل "د ، ذ، ز" باشد در باب افتعال "ت" به "دال" بدل می شود. زجر اِزدَجَر یَزدَجِرُ اِزدِجار مُزْدَجَر: مصدر میمی. نکته: مصدر میمی مصدری ا ...
Mrs: ( میسیز ) خانم سوال: کی یک آقا تبدیل به یک خانم میشه؟ پاسخ: وقتی که یک s بگذاریم جلوی آقا Mr: ( مِستِر ) اقا
زمان فرار شاه از ایران ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷، درست چهار روز مانده به ماه پیروزی انقلاب اسلامی ایران یعنی بهمن و درست ۲۶ روز پس از ۲۶ دی، انقلاب به ثمر رسید ...
repurchase=re purchase دوباره خرید
انتفاضه فلسطین یا انقلاب سنگ، شکلی از اشکال اعتراض مردم فلسطین علیه اوضاع نابسامان مردم فلسطین، افزایش بیکاری، تبعیض نژادی و سرکوب مردم فلسطین به دست ...
انقلاب سنگ، شکلی از اشکال اعتراض مردم فلسطین علیه اوضاع نابسامان مردم فلسطین در اردوگاه ها، افزایش بیکاری، تبعیض نژادی و سرکوب مردم فلسطین به دست دول ...
برای آسان سازی فرایند یادگیری حروف شمسی و قمری می توان چنین آغاز کرد که سرنخ حروف شمسی و قمری در دو کلمه ی شمس و قمر است پس آن را چند بار باید تکرار ...
برای آسان سازی فرایند یادگیری حروف شمسی و قمری می توان چنین آغاز کرد که سرنخ حروف شمسی و قمری در دو کلمه ی شمس و قمر است پس آن را چند بار باید تکرار ...
قَاصِرَاتُ ﭐلطَّرْف : کوتاه کننده های نگاه توضیح : طَرْف به معنای نگاه است و طَرْفةالعین یعنی نگاه چشم و قاصرات طَرْف یعنی کوتاه کننده های نگاه. تو ...
گفت اگر صاحب فرزندی شوم اگر پسر بود اسمش را میذارم حماس و اگر دختر بود اسمش را میذارم حماسه چراکه حماس حماسه آفرید. ( اشاره به حمله ۱۵مهرماه ۱۴۰۲ فلس ...
گفت اگر صاحب فرزندی شوم اگر پسر بود اسمش را میذارم حماس و اگر دختر بود اسمش را میذارم حماسه چراکه حماس حماسه آفرید.
دو آلت موسیقی که در بدن انسان وجود دارد: تار و شیپور
دو آلت موسیقی که در بدن هم وجود دارد: شیپور تار
شیپور اُستاش توسط فردی به نام اُستاش کشف شد. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: استاش حتماً همان استاد بوده که کم کم تبدی ...
شیپور اُستاش توسط فردی به نام اُستاش کشف شد. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: استاش حتماً همان استاد بوده که کم کم تبدی ...
چُفت شدن:بسته شدن ( در گویش شهرستان بهاباد ) مثل چفت شدن لوله که مثلاً آب نمی تواند از آن عبور کند. در شهرستان بهاباد به جای گفتن کیپ شدن گوش از چُف ...
در شهرستان بهاباد به جای گفتن کیپ شدن گوش از چُفت شدن گوش گفته می شود.
در شهرستان بهاباد به جای گفتن کیپ شدن گوش از چُفت شدن گوش گفته می شود.
گویا معنای تحت لفظی "ابن ابی الحدید" می شود: پسر پدر آهن.
گویا معنای تحت لفظی "ابن ابی الحدید" می شود: پسر پدر آهن.
گویا معنای تحت لفظی "ابن ابی الحدید" می شود: پسر پدر آهن.
گویا معنای تحت لفظی "ابن ابی الحدید" می شود: پسر پدر آهن.
پدر غزالی از راه پشم رشتن زندگی شان را تامین می کرد و رشته هایش را در بازار می فروخت و به همین دلیل به غزالی معروف شد.
هم خانواده مشمئز ( بیزار، متنفر ) است.
سینِ ( cin� ) [فرانسوی] استفاده شده در کلمات "سینما به فرانسوی: cin�ma" و "سینِه موبیل به فرانسوی: Cin�mobile" که معنی اصطلاحی آن، فیلم می شود. در ضم ...
سینِ ( cin� ) [فرانسوی] استفاده شده در کلمات "سینما به فرانسوی: cin�ma" و "سینِه موبیل به فرانسوی: Cin�mobile" که معنی اصطلاحی آن، فیلم می شود. در ضم ...
سینِ ( cin� ) [فرانسوی] استفاده شده در کلمات "سینما به فرانسوی: cin�ma" و "سینِه موبیل به فرانسوی: Cin�mobile" که معنی اصطلاحی آن، فیلم می شود. در ضم ...
سینِ ( cin� ) [فرانسوی] استفاده شده در کلمات "سینما به فرانسوی: cin�ma" و "سینِه موبیل به فرانسوی: Cin�mobile" که معنی اصطلاحی آن، فیلم می شود. در ضم ...
سینِ ( cin� ) [فرانسوی] استفاده شده در کلمات "سینما به فرانسوی: cin�ma" و "سینِه موبیل به فرانسوی: Cin�mobile" که معنی اصطلاحی آن، فیلم می شود. در ضم ...
Mrs: ( میسیز ) خانم سوال: کی یک آقا تبدیل به یک خانم میشه؟ پاسخ: وقتی که یک s بگذاریم جلوی آقا Mr: ( مِستِر ) اقا
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. فرض کنید خبرها در اخبار بیست و سی در برگه های آچار نوشته می شود. خب، بیایید از بیست و ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. فرض کنید خبرها در اخبار بیست و سی در برگه های آچار نوشته می شود. خب، بیایید از بیست و ...
صواب با ثواب تفاوت دارد. صواب: درست. ثواب: پاداش.
pop corn: پاپ کرن، ذرت بوداده. pop up : پاپ آپ اما پاپ آپ چیست؟ در بعضی سایت ها از لحظه ای که وارد سایت می شوید تا وقتی کارتان تمام می شود و نیت می ...
pop corn: پاپ کرن، ذرت بوداده. pop up : پاپ آپ اما پاپ آپ چیست؟ در بعضی سایت ها از لحظه ای که وارد سایت می شوید تا وقتی کارتان تمام می شود و نیت می ...
pop up : پاپ آپ، pop corn: پاپ کرن، ذرت بوداده. در بعضی سایت ها از لحظه ای که وارد سایت می شوید تا وقتی کارتان تمام می شود و نیت می کنید که سایت را ...
Mr/مِستِر/ به معنای آقا Master/مَستِر/ به معنی استاد برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت در این مورد می توان گفت دانشجویی در ...
Mr/مِستِر/ به معنای آقا Master/مَستِر/ به معنی استاد برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت در این مورد می توان گفت دانشجویی در ...
Mr/مِستِر/ به معنای آقا Master/مَستِر/ به معنی استاد برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت در این مورد می توان گفت دانشجویی در ...
pop up : پاپ آپ، pop corn: پاپ کرن، ذرت بوداده. در بعضی سایت ها از لحظه ای که وارد سایت می شوید تا وقتی کارتان تمام می شود و نیت می کنید که سایت را ...
مرحله یک سی ودوم، یک شانزدهم، یک هشتم و یک چهارم، نیمه نهایی، نهایی ( فینال ) واژه های شنیده شده در مسابقات است که می خواهم به شکل ساده برای شما بیان ...
مرحله یک سی ودوم، یک شانزدهم، یک هشتم و یک چهارم، نیمه نهایی، نهایی ( فینال ) واژه های شنیده شده در مسابقات است که می خواهم به شکل ساده برای شما بیان ...
مرحله یک سی ودوم، یک شانزدهم، یک هشتم و یک چهارم، نیمه نهایی، نهایی ( فینال ) واژه های شنیده شده در مسابقات است که می خواهم به شکل ساده برای شما بیان ...
تَرَ: فعل مضارع مجزوم و علامة جزمه حذف حرف العلة و بقیت الفتحة دلیل علیها و الفاعل ضمیر مستتر فیه وجوبا تقدیره أنت. ( از پایگاه جامع قرآنی نور ) تَر ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. فَرخاک یعنی فِر خاکی ( خاکی از موی فر هم در آن نیست یعنی کاملآ مو لخت و صاف است ) فر ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. فَرخال یعنی فِر خالی ( از موی فر خالی است یعنی کاملآ مو لخت و صاف است ) فرخال را فرخا ...
احتمالا هم خانواده ی خیشوم[ خِ] ( ع اِ ) به معنای بینی است.
بِستان یا بِسِتان ( فعل امر ) یعنی ستان و بگیر. ( برهان ) . امر به ستاندن. مَسِتان ( فعل نهی ) یعنی نَسِتان. مگیر. نگیر.
در گویش شهرستان بهاباد به پشت خوابیدن: تخت پشت خوابیدن
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. می خای رانندگی کنی اما خوابت میادکافیه کافی بخوری.
اِستُک: دست دوم
مره [ م َرْ رَ یا رِ ] باره، بار بالمرة [ بِل مَ رْ رَ یا رِ ] کاملا. یکبارگی
عریکه ( عَ کَ یا کِ ) به معنای خلق و خوی. اریکه ( اَ کَ یا کِ ) به معنای تخت، تخت آراسته، تخت فرمانروایی.
عریکه ( عَ کَ یا کِ ) به معنای خلق و خوی. اریکه ( اَ کَ یا کِ ) به معنای تخت، تخت آراسته، تخت فرمانروایی.
مزجات بر وزن بزجات یعنی اندک. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. فرض کنید مزجات، بزجات بوده است که متاع بُزجات ( بزها ) ...
اَوِّبی: صیغه مفرد مونث امر مخاطب است یعنی برگردان .
به به: ای جان ( جانم تازه شد ) .
ای جان: به به، جانم تازه شد.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. مقله بر وزن مبله، گویا ابن مقله روی مبله می نشست و خطاطی می کرد و از بس این مبله راحت ...
هم خانواده ی لَیِّن به معنی نرم. قول ٌ لَیِّن : گفتاری نرم. لینه، درخت خرما است به قولی آن از لین است و به جهت نرمی میوهاش آن را لینه گفته اند. ...
می سالخورده و پیر دهقان: معرفت در نگاه حافظ تشبیه به می میشود و قرآن چون ظرف معارف حق است به جام می تعبیر می شود. � جامِ میناییِ مِی سَدِّ رَهِ تنگ ...
می سالخورده و پیر دهقان: معرفت در نگاه حافظ تشبیه به می میشود و قرآن چون ظرف معارف حق است به جام می تعبیر می شود. � جامِ میناییِ مِی سَدِّ رَهِ تنگ ...
معرفت در نگاه حافظ تشبیه به می میشود و قرآن چون ظرف معارف حق است به جام می تعبیر می شود. جامِ میناییِ مِی سَدِّ رَهِ تنگ دلیست مَنِه از دست که سیلِ ...
در گویش شهرستان بهاباد به آن موویز هم می گویند.
لعبت بازی. [ ل ُ ب َ ] ( حامص مرکب ) عمل لعبت باز. خیمه شب بازی. عروسک بازی. بازیگری : چو در بازی شدند آن لعبتان باز زمانه کرد لعبت بازی آغاز. ( نظام ...
سرمست یعنی از خودش بی خود شده باشد از یک عالم خودیت و خودخواهی و خود پسندی بیرون آمده باشد.
کَش یعنی کَشنده و از آنجا که زیبا، آدم را به سمت خودش می کشد یکی از معانی کش، زیباست، آن که فراوان جاذبه دارد، دلربا، خوش. دلم مهربان گشت بر مهربانی ...
کمانداران: ابروکمانان زیبارویی ووسوسه کننده
کمانداران: ابروکمانان زیبارویی ووسوسه کننده
استاد شهریار غزلی نغز بر وزن و قافیه یکی از غزل های حافظ سروده است که بیت اول آن این است: زلف آن است که بی شانه دل از جا ببرد نه که از , ماشطه هم زحم ...
استاد شهریار غزلی نغز بر وزن و قافیه یکی از غزل های حافظ سروده است که بیت اول آن این است: زلف آن است که بی شانه دل از جا ببرد نه که از , ماشطه هم زحم ...
غده ی سرطانی
شعر امریکا ، امریکا ننگ به نیرنگ تو ، که همزمان با تسخیر لانه جاسوسی اجرا شد بسیار معروف شد که هر ساله با مناسبت های حماسی از صدا و سیمای کشورمان پخش ...
اِمریکا یا آمریکا یا ایالات متحده در بین مردم ایران به عنوان شیطان بزرگ شناخته می شود .
اِمریکا یا آمریکا یا ایالات متحده در بین مردم ایران به عنوان شیطان بزرگ شناخته می شود .
اِمریکا یا آمریکا یا ایالات متحده در بین مردم ایران به عنوان شیطان بزرگ شناخته می شود .
نازشستت ایران قوی.
درست آن خزعبلات است . خزعبلات ( خَ یا خُ زَ عْ بَ ) [ ع . ] ( اِ. ) سخن بیهوده و مضحک .
در باور جمعی مردم ایران گل بنفشه به سبب رنگ تیره و پیچ و تاب و بوی خوش، نمادی است از زلف زیبا. برای مو و زلف سیاه اگر بخواهیم نمادی از گل در نظر بگی ...
رخساره به دلیل برافروختگی ( سرخی ) به گل تشبیه شده است.
چهره ی سفید و لطیف و همینطور بوی خوش چراکه سمن نام گلی است سپید و خوشبوی. سمن مانند یاس مخفف یاسمن است سمن خود به معنی گل سفید و حتّی به معنی عمومی ...
مویی که چین وشکن داشته باشد را جعد و موی فروافتاده که چین وشکن نداشته باشد را فَرخال یا لَخت گویند.
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. طُرِه هم وزن کُرِه است کره اسب عجب طره خوشگلی دارد 🏇 طره یعنی موی ریخته شده بر پیشا ...
کلمه ای که به معنای کیسه ای که مسافران و شکارچیان لوازم کار و توشه خود را در آن گذارند و یا کیسه ای که دارای بند است و در آن کاه و جو ریزند و بگردن چ ...
عشق ناتمام: عشقی که تمامی ندارد. عشق ما گرچه تمامی ندارد وبسیارقابل توجّه نیزهست، لیکن معشوق ازاین عشق ما هرچقدرهم خالص وتمام ناشدنی باشدبی نیازاست. ...
ﻭَﻓِﻲ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻗِﻄَﻊٌ ﻣُّﺘَﺠَﺎﻭِﺭَﺍﺕٌ ﻭَﺟَﻨَّﺎﺕٌ ﻣِّﻦْ ﺃَﻋْﻨَﺎﺏٍ ﻭَ ﺯَﺭْﻉٌ ﻭَ ﻧَﺨِﻴﻞٌ ﺻِﻨْﻮَﺍﻥٌ ﻭَﻏَﻴْﺮُ ﺻِﻨْﻮَﺍﻥٍ ﻳُﺴْﻘَﻲ ﺑِﻤَﺂءٍ ﻭَﺍﺣِﺪٍ ﻭَ ﻧُﻔَﻀِ ...
گرم. آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک. نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک. تنت به سوز و گداز تو گرم راز و نیاز.
سرگرم. آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک. نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک. تنت به سوز و گداز تو گرم راز و نیاز.
قناة [عربی] نیزه. چوب دستی. قنات، کانال یا مجرای اب. ( chanal= ) کانال یا شبکه ( تلویزیونی ) غَیِّرِ القَنَاةَ: کانال را عوض کن. قناه العالم: شبکه ...
از سردار دلها شهید قاسم سلیمانی: ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم، بپرس! ما حوادث سختی را پشت سر گذاشتیم.
از سردار دلها شهید قاسم سلیمانی: ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم، بپرس! ما حوادث سختی را پشت سر گذاشتیم.
گَعدِه: [ اصطلاح آخوندی]به شب نشینی یا گپ زدن های طلبگی گفته می شود. دورهمی.
به مراتب: از لحاظ مرتبت و رتبه، از لحاظ جایگاه و مقام، از لحاظ درجه بندی ( که در همه ی این ها کلمه ی "خیلی" مستتر است ) معمولاً پس از "به مراتب" عبا ...
به مراتب: از لحاظ مرتبت و رتبه، از لحاظ جایگاه و مقام، از لحاظ درجه بندی ( که در همه ی این ها کلمه ی "خیلی" مستتر است ) معمولاً پس از "به مراتب" عبا ...
در گویش شهرستان بهاباد به آدم خل و چل، بُل گفته می شود. بل. [ ب ُ ] ( ص ) مؤلف فرهنگ جهانگیری گوید: احمق و نادان ، که آن را به تازی ابله گویند، و ش ...
در گویش شهرستان بهاباد به خمیازه کشیدن، اواک کشیدن/ avaak kashidan/ گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به خمیازه و دهن دره اواک /avaak/ گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به خمیازه و دهان دره اواک /avaak/ گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به خمیازه، اواک /avaak/ گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به خمیازه، اواک /avaak/ گفته می شود.
برای یادسپاری اسان تر صاحب تفسیرِ اثنی عشری که مربوط به اقای حسینی شاه عبدالعظیمی است شاید تصور و در نظر گرفتن عبارت زیر موثر باشد: ان شا الله در اَث ...
[ویکی الکتاب] معنی لِسَانٌ: زبان - گویش معنی صِدْقٍ: راستی - درستی - نیکی ( در عبارت "لِسَانَ صِدْقٍ " یعنی زبانی که جز به راستی سخن نمی گوید "لِسان ...
کلیا/Keliya/ در گویش شهرستان بهاباد کلیا نماد شوری است بطور مثال این غذا مثل کلیاست یعنی خیلی شور است.
شولولو لولو ( shululu lulu ) : نوعی کِل کشیدن و هلهله در عروسی و عقد.
دروغگو، زود مچش باز می شود. ضرب المثل
در گویش شهرستان بهاباد به خرخاکی، اتوبوسو /otobusu/ می گویند.
در گویش شهرستان بهاباد به خرخاکی، اتوبوسو /otobusu/ می گویند.
به گفته ی سیدمصطفی محمدزاده از کاربران آبادیس: بالشت مار یا بالش مار ، نوعی سوسک یا حشره بزرگ و سیاه رنگ یا مایل به قهوه ای می باشد که در خاک وجاهای ...
بالشت مار. بالش مار نوعی سوسک است که دارای پوستی سخت وخشن میباشد، وبیشتر درمکانهای تاریک ونمناک زندگی می کند. بالش مار عموما از جانوران ریز وبقایای ...
بالشت مار. بالش مار نوعی سوسک است که دارای پوستی سخت وخشن میباشد، وبیشتر درمکانهای تاریک ونمناک زندگی می کند. بالش مار عموما از جانوران ریز وبقایای ...
در گویش شهرستان بهاباد به جیرجیرک، زُنجِرِه می گویند. حشره ای که شب ها از خود صدا ایجاد می کند.
بعد از بروزرسانی ضرب المثل:فضول و بردن جهنم گفت ضرب گازش کم است.
پاسخ چیستان "آن کدام کشور است که اگر حروف آن را جابه جا کنیم. . . . " که سوال آن در آبادیس، قسمت "چیستان" مطرح شد:کوبا.
آن کدام کشور است که اگر حروف آن را جابه جا کنیم پایتخت کشور دیگری می شود؟ جواب: در آبادیس، قسمت " پاسخ چیستان"
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان: پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان: پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان: پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان: پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان: پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان: پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان: پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان: پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. فرض و تصور که ساوجبلاغ ، سار و کلاغ بوده است جالب است که هشت گردو هم به این دو پرنده ب ...
اِسفَرایِن: یکی از شهرهای استان خراسان شمالی. برای رفع اشتباه و خطا: رایِن: یکی از شهرهای استان کرمان.
رایِن: یکی از شهرهای استان کرمان. برای رفع اشتباه و خطا: اِسفَرایِن: یکی از شهرهای استان خراسان شمالی.
اَهَر: یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی. برای رفع اشتباه و خطا: اَبهَر: یکی از شهرهای استان زنجان.
اَبهَر: یکی از شهرهای استان زنجان. برای رفع اشتباه و خطا: اَهَر: یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی.
هشترود: یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی. برای رفع اشتباه و خطا: هشتگرد: شهری در استان البرز، مرکز شهرستان ساوجبلاغ. برای یادسپاری آسانتر می توان ...
هشتگرد: شهری در استان البرز، مرکز شهرستان ساوجبلاغ برای رفع اشتباه و خطا: هشترود: یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی. برای یادسپاری آسانتر می توان ب ...
عَجَب شیر: یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی است. برای رفع اشتباه و خطا: بهمن شیر: نام یکی از شاخه های رود کارون در استان خوزستان است.
بهمن شیر: نام یکی از شاخه های رود کارون در استان خوزستان است. برای رفع اشتباه و خطا: عَجَب شیر: یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی است.
ابوالحسن بهمنیار: بهمنیار بن مرزبان ، فیلسوف مشائی قرن پنجم و شاگرد مشهور ابن سینا و اهل آذربایجان. احمد بهمنیار: ادیب و استاد دانشکده ی ادبیات و عل ...
ابوالحسن بهمنیار: بهمنیار بن مرزبان ، فیلسوف مشائی قرن پنجم و شاگرد مشهور ابن سینا و اهل آذربایجان. احمد بهمنیار: ادیب و استاد دانشکده ی ادبیات و عل ...
از ترجمه های دعای عرفه امام حسین علیه السلام می توان به موارد زیر اشاره کرد: ترجمه ی حضرت آیت الله مکارم شیرازی ترجمه ی استاد انصاریان ترجمه ی استاد ...
از ترجمه های دعای عرفه امام حسین علیه السلام می توان به موارد زیر اشاره کرد: ترجمه ی حضرت آیت الله مکارم شیرازی ترجمه ی استاد انصاریان ترجمه ی استاد ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. بهمن:پسر اسفندیار. کمک کننده به یادسپاری آسانتر: بهمن در اصل باید پدر اسفند باشد چون ...
در گویش شهرستان بهاباد به زردآلوی درشت و بسیار شیرین و آبدار و هسته شیرین قیصی /gheysi/ گفته می شود.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. کاستاریکا یعنی کاسه ای که توش ریکاست. کشور پاناما که به آن چسبیده است پایش را با ریکا ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. گواتمالا ها می گویند اسم گواتمالا یعنی گاو تو بالاست بالای سر گواتمالا مکزیک و بعد آمر ...
هندوراس ربطی به هِند ندارد چون هِندوراس نیست بلکه هُندوراس است.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. پای آمریکای مرکزی توسط کشور پاناما ( پاناما، پا دارد ) روی سر آمریکای جنوبی است و آن ر ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. کاراکاس پایتخت ونزوئلا است کارهای کدام کشور آمریکایی درست است و با ایران بیشترین دوستی ...
نِحِک که بیشتر با فعل زدن همراه می آید در گویش شهرستان بهاباد به انتهای گریه که قطع می شود اما بعد از لحظه ای دوباره با کمی کشیدن بدن خود که همراه با ...
عمل قرمز و متورم شدن اندک پوست که� با سوزش کم ( با لمس یا بدون لمس ) همراه است وَرزُلیدَن /varzolidan/ گویند و عموما، ورزلیدن بعلت اصطکاک بوجود می آی ...
بنلاد بر وزن بنیاد و به معنای بنیاد.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. بیله سوار مال کجاست؟ بیله سوار، بیل دارد استانی هم که بیل دارد کجاست؟اردبیل.
عُذر و مَنظور، به عذرخواهی کردن همراه با بیان علت قصور و کوتاهی گفته می شود و معمولا با فعل "کردن" بکار می رود. ( عُذر و مَنظور کردن ) بطور مثال: کلی ...
عُذر و مَنظور کردن به عذرخواهی کردن همراه با بیان علت قصور و کوتاهی گفته می شود. بطور مثال: کلید را آوردن و عذر و منظور کردن ( کلید باغ را گرفته بودن ...
ابوریحان بیرونی ( تولدخوارزم ، وفات غزنین ) ریاضی دان، منجّم، مردم شناس و هندپژوه بزرگ. در خانواده ای ایرانی و شیعه در بیرون شهر خوارزم به دنیا آمد ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. غزنین مال کدوم کشور است؟ کشوری که غین حرف اول آن را دارد یعنی افغانستان.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. پیشاور مال پاکستان است یا هند؟ کدام کشور نسبت به ایران پیش است ؟خب معلومه پاکستان است.
انگلیس خبیث، روباه پیر. رهبر معظم انقلاب: از انگلیس خیلی خاطره بد داریم و به انگلیس می گوییم انگلیس خبیث؛ انگلیس خبیث که واقعاً خبث او واضح است. رو ...
انگلیس خبیث، روباه پیر. رهبر معظم انقلاب: از انگلیس خیلی خاطره بد داریم و به انگلیس می گوییم انگلیس خبیث؛ انگلیس خبیث که واقعاً خبث او واضح است. رو ...
رهبر معظم انقلاب: از انگلیس خیلی خاطره بد داریم و به انگلیس می گوییم انگلیس خبیث؛ انگلیس خبیث که واقعاً خبث او واضح است. در ضمن، روباه پیر اصطلاحی ا ...
زه کردن کمان یعنی زه کشیدن یا به عبارتی آماده کردن کمان.
زه کردن کمان یعنی زه کشیدن یا به عبارتی آماده کردن کمان.
زه کردن کمان یعنی زه کشیدن یا به عبارتی آماده کردن کمان.
زه کردن کمان یا زه کشیدن یعنی آماده کردن کمان.
[شب جم . ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی شبه جمله است مانند: زه ( زِ ) ( شب جم . ) از ادات تحسین به معنی خوشا، آفرین .
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. برای یادسپاری آسانتر تلفظ اوژن یا شیر اوژن می توان به معنای آن نگریست که اوژن یعنی افک ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. برای یادسپاری آسانتر تلفظ شیر اوژن می توان به معنای آن نگریست که شیر اوژن یعنی شیر افک ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. برای یادسپاری آسانتر تلفظ شیر اوژن می توان به معنای آن نگریست که شیر اوژن یعنی شیر افک ...
تفاوت دو کلمه ی حج با حجه: حج به معنای قصد است، و در اصطلاح منابع دینی قصد زیارت خانه خدا مراد است. حجه به معنای دلیل و برهان است، و در اصطلاح دینی ...
کمند انداختن علاوه بردام افکندن و گرفتن انسان و یا حیوان فراری و گریزپای را به پرتاب کردن کمند بر فراز دیوار یا کنگره قلعه و قصری به قصد بالا رفتن صو ...
کمند افکن. [ ک َ م َ اَ ] ( نف مرکب ) کمندانداز. آنکه کمند را برای اسیرکردن دشمن یا صید حیوان به سوی او بیندازد. کمندافکن کمند انداختن علاوه بردام اف ...
گُردان: کلمه ی آشنایی که یک واحد نظامی محسوب می شود و معمولاَ ۳ تا ۵ گروهان با هم یک گردان و ۳ تا ۵ گردان با هم یک هنگ می سازند و عنوان نظامی برای فر ...
گُردان: کلمه ی آشنایی که یک واحد نظامی محسوب می شود و معمولاَ ۳ تا ۵ گروهان با هم یک گردان و ۳ تا ۵ گردان با هم یک هنگ می سازند و عنوان نظامی برای فر ...
گُردان: کلمه ی آشنایی که یک واحد نظامی محسوب می شود و معمولاَ ۳ تا ۵ گروهان با هم یک گردان و ۳ تا ۵ گردان با هم یک هنگ می سازند و عنوان نظامی برای فر ...
از پهلوانان ایرانی شاهنامه. برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. در اینجا برای یادسپاری آسانتر تلفظ این اسم می توان فرض کر ...
شعائر اللّه محلهای معلوم و نشانداری است که خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معین برای عبادت مشعر آن عبادت است. بنابراین صفا و مروه دو محل و د ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. قدیم اگر کسی چامه خوبی می گفت جامه می گرفت مثل دعبل خزاعی شاعر اهل بیت که از دست امام ...
پیژامه/پیجامه: زیر شلواری، شلوار راحتی ای است که جزو تنپوش خواب بوده و ترجیحاً هنگام خواب و گاهی به عنوان لباس زیر پوشیده می شود. اصل اینها پا جامه ی ...
عامیانه آن، میرید. یه جایی می رید برسونمتون.
عامیانه می روید.
از تفسیر استاد قرائتی: "ﻳﻬﻴﺞ"ﺍﺯ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺣﺮﻛﺖ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺟﻮﺵ ﻭ ﺧﺮﻭﺵ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻛﺸﺖ ﻭ ﻧﺒﺎﺕ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺁﻏﺎﺯ ﺧﺸﻚ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ. ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. نبادا پی نبید روی : مبادا دنبال شراب بروی، هرگز دنبال زهرماری نرو. در ضمن نَبادا به ...
دل اندروا. [ دِ اَ دَ ] ( ص مرکب ) دل اندروای. در گویش شهرستان بهاباد واژه دل اندروا به معنای دلواپس و نگران است.
واژه دل اندروا به معنای دلواپس و نگران در گویش شهرستان بهاباد استفاده می شود.
"مِنْسَأَتَهُ" از مادّه "نسأ" ( بر وزن نسخ ) و "نسیء" ( بر وزن نصیب ) به معناى تأخیر است و از آنجا که به وسیله عصا اشیایی را به عقب می رانند و دور می ...
جفان، جمع جفنه است و به معنای ظرف های غذاخوری بزرگ است که برای یادسپاری آسانتر آن می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت مثلاً چقدر جفاست ( سخت است ...
انقلاب و خرمشهر و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان سال بعد یع ...
انقلاب و خرمشهر و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان سال بعد یع ...
انقلاب و خرمشهر و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان سال بعد یع ...
انقلاب و عملیات بیت المقدس و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان ...
انقلاب و عملیات بیت المقدس و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان ...
انقلاب و فتح الفتوح و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان سال بع ...
انقلاب و شهرستان دشت آزادگان و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آب ...
انقلاب و سوسنگرد و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان سال بعد ی ...
انقلاب و شهرستان آزادگان و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان س ...
انقلاب و خوزستان و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان سال بعد ی ...
انقلاب و شروع جنگ و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان سال بعد ...
انقلاب و انقلاب دوم و وقایع مهم پس از آن. برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبا ...
انقلاب و وقایع مهم پس از آن. برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان سال بعد یعن ...
انقلاب و طریق القدس و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان سال بع ...
انقلاب و طریق القدس و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان سال بع ...
انقلاب و بستان و وقایع مهم . برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. انقلابِ اول در ۲۲ بهمن ۵۷ صورت گرفت ۱۳ آبان سال بعد یعن ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. طاق بستان تقریبا طاقچه ای است که شاه در آن می نشسته است و حتماً در شهری قرار دارد که ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما در راستای آسان سازی در باب چشم: اگر نتوان آنچه که در صُلب کسی است دید اما می توان ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما در راستای آسان سازی در باب چشم: اگر نتوان آنچه که در صُلب کسی است دید اما می توان ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما در راستای آسان سازی در باب چشم: اگر نتوان آنچه که در صُلب کسی است دید اما می توان ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما در راستای آسان سازی در باب چشم: اگر نتوان آنچه که در صُلب کسی است دید اما می توان ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما در راستای آسان سازی در باب چشم: اگر نتوان آنچه که در صُلب کسی است دید اما می توان ...
دواعی جمع داعیة است و داعیة مونث داعی است. اما در باب داعی: داعی، اسم فاعل از "دعا، یدعو" یعنی دعا کننده یا دعوت کننده، دعوت کننده می تواند درونی با ...
داعیة: مونث داعی. اما درباره داعی: داعی، اسم فاعل از "دعا، یدعو" یعنی دعا کننده یا دعوت کننده، دعوت کننده می تواند درونی باشد، حالت و کشش درونی که ا ...
داعی، اسم فاعل از "دعا، یدعو" یعنی دعا کننده یا دعوت کننده، دعوت کننده می تواند درونی باشد، حالت و کشش درونی که انسان را بر انجام دادن عملی بر می ان ...
أَنَا یَا رَبِّ الَّذِی لَمْ أَسْتَحْیِکَ فِی الْخَلاَءِ وَ لَمْ أُرَاقِبْکَ فِی الْمَلإَِ أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِی الْعُظْمَی ( فرازی از دعای ابوحم ...
برای یادسپاری اسان تر می توان با کلمات بازی کرد. تراک، ماشین بزرگ معدنی، که شن جابه جا می کرد دستکاری شده یعنی خراب شده پس دستراکشن یعنی خرابی.
در انسان ها یاختهٔ رشدکننده از لحظهٔ لِقاح تا پایان هفتهٔ هشتم، رویان نام دارد و پس از آن جنین نامیده می شود که در آن، اندام های حرکتی و شکل خارجی سر ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد مثلاً در این جا می توان گفت، قدیم، مردم از مواشی برای جابه جایی استفاده می کردند اما امروزه از مواشین ...
وازرة:مونث وازِر. وازِر: اسم فاعل از ریشه ی کلمه "وزر".
وازِر : اسم فاعل از ریشه ی کلمه "وزر".
( اِمف. ) از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی اسم مفعول است. در ضمن نشانه ی اختصاری ( اِفا. ) مخفف کلمه ی اسم فاعل است.
( اِفا. ) از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی اسم فاعل است. در ضمن نشانه ی اختصاری ( اِمف. ) مخفف کلمه ی اسم مفعول است.
بسیاری از مفسران و قرآن پژوهان عقیده دارند که انزال به معنای نزول دفعی قرآن است و تنزیل به معنای نزول تدریجی آن بنابراین دو گونه نزول برای قرآن قائل ...
بسیاری از مفسران و قرآن پژوهان عقیده دارند که انزال به معنای نزول دفعی قرآن است و تنزیل به معنای نزول تدریجی آن بنابراین دو گونه نزول برای قرآن قائل ...
بسیاری از مفسران و قرآن پژوهان عقیده دارند که انزال به معنای نزول دفعی قرآن است و تنزیل به معنای نزول تدریجی آن بنابراین دو گونه نزول برای قرآن قائل ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. مَعْز بر وزن مَغْز یعنی بز 🐐 خریدار گوشت خطاب به قصاب:ظن من این است که این، گوشت ضأ ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. مَعْز بر وزن مَغْز یعنی بز 🐐 خریدار گوشت خطاب به قصاب:ظن من این است که این، گوشت ضأ ...
خواستگاری کردن و گاهی نامزد کردن دختر و پسر در گویش شهرستان بهاباد را طَلَبون کردن می گویند. فلان دختر را برای فلانی طلبون کردند. یا فلان دختر و پس ...
خواستگاری کردن و گاهی نامزد کردن دختر و پسر در گویش شهرستان بهاباد را طَلَبون کردن می گویند. فلان دختر را برای فلانی طلبون کردند. یا فلان دختر و پس ...
اِ خاک ( صوت ) در گویش شهرستان بهاباد به معنای "اِی خاک بر سر" و معادل "اِی وای" و "اِ وا" می باشد. البته گاهی هم از کلمه ی ایش ( ish ) در این شهرستا ...
اِی بابا ( صوت ) :اِی وای. مردانه ی اِ وا. در ضمن ، اِی وای ( صوت ) در اصل "اِی وای بر من" که برای اظهار تعجب، درد، حیرت و افسوس، بیم و ترس و تقاضای ...
ایش ( ish ) ( صوت ) در گویش شهرستان بهاباد از ایش فقط برای تعجب استفاده می شود. در ضمن معادل "اِی وای" و "اِ وا"در گویش شهرستان بهاباد "اِ خاک' به م ...
اِی وای ( صوت ) در اصل "اِی وای بر من" که برای اظهار تعجب، درد، حیرت و افسوس، بیم و ترس و تقاضای کمک بکار می رود. دریغا. حسرتا. اِی بابا. اِ، وا ( "ا ...
بندر مختص دریا ندارد. محلی است در ساحل دریا یا رودخانه که محل توقف و بارگیری و باراندازی وسایل نقلیه دریایی است. مانند بندر ایالت می سی سی پی آمریک ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد. برای یادسپاری آسان تر تلفظ بنارس فرض کنید این کلمه از حرف ب و نارس ساخته شده است. حرف ب حتما فتحه د ...
خواستگاری کردن و گاهی نامزد کردن دختر و پسر در گویش شهرستان بهاباد را طَلَبون کردن می گویند. فلان دختر و پسر عروسی کردند؟ نه، نامزد کردن، طلبون کردن.
خواستگاری کردن و گاهی نامزد کردن دختر و پسر در گویش شهرستان بهاباد را طَلَبون کردن می گویند. فلان دختر و پسر عروسی کردند؟ نه، نامزد کردن، طلبون کردن.
ماشالا به ماسال که دومین شهرستان مرتفع استان گیلان پس از شهر رودبار است. این قدر مرتفع که در اکثر روزهای سال در میان ابرها قرار دارد، به همین دلیل به ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. بیابید از اصطبل به مصطبه برسیم و آن را معنی کنیم با شنیدن مَصطَبِه یاد اصطبل کنید یک ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. با شنیدن مَصطَبِه یاد اصطبل افتادم یک اصطبل تصور کنید در یک طرف آن، دکانی بر در میخان ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. پروپاگاند یا پروپاگاندا یا پروپاگاندی ( کلمه ی ساختگی ) یعنی تبلیغات سیاسی. برای اثر ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. پروپاگاند یا پروپاگاندا یا پروپاگاندی ( کلمه ی ساختگی ) یعنی تبلیغات سیاسی. برای اثر ...
یادسپاری آسان تر شاعر شعر زیر که خاقانی است: هان! ای دل ِ عبرت بین! از دیده عبر کن! هان! ایوان ِ مدائن را آیینهٔ عبرت دان!. ( از خاقانی ) شاعر این ش ...
یادسپاری آسان تر شاعر شعر زیر که خاقانی است: هان! ای دل ِ عبرت بین! از دیده عبر کن! هان! ایوان ِ مدائن را آیینهٔ عبرت دان!. ( از خاقانی ) شاعر این ش ...
یادسپاری آسان تر شاعر شعر زیر که خاقانی است: هان! ای دل ِ عبرت بین! از دیده عبر کن! هان! ایوان ِ مدائن را آیینهٔ عبرت دان!. ( از خاقانی ) شاعر این ش ...
یادسپاری آسان تر شاعر شعر زیر که خاقانی است: هان! ای دل ِ عبرت بین! از دیده عبر کن! هان! ایوان ِ مدائن را آیینهٔ عبرت دان!. ( از خاقانی ) شاعر این ش ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد. فغفور بر وزن مغفور ولی قطعا فلامغفور. کسی که خود را پسر خدا می داند اگرچه پادشاه چین باشد قطعا مغف ...
فور یا پور به معنی پسر. فغفور. [ ف َ ] ( اِ مرکب ) فغ به معنی خدای یا بت و پور یا فور به معنی پسر. لقب پادشاهان چین و کلمه پارسی است.
خوبش:خوشش. همچنان گِبتی[کَبتی] که دارد انگبین چون بماند داستان من بر این: گبت[کبت] ناگه[نادان] بوی نیلوفر بیافت خوبش[ خوشش] آمد سوی نیلوفر شتافت وز ...
کَبت:گِبت، زنبور عسل. همچنان گِبتی[کَبتی] که دارد انگبین چون بماند داستان من بر این: گبت[کبت] ناگه[نادان] بوی نیلوفر بیافت خوبش[ خوشش] آمد سوی نیلوف ...
کَِبت خانه: لانه زنبور. کبوتر خانه:لانه کبوتر.
گِبت:کَبت، زنبور عسل. همچنان گِبتی[کَبتی] که دارد انگبین چون بماند داستان من بر این: گبت[کبت] ناگه[نادان] بوی نیلوفر بیافت خوبش[ خوشش] آمد سوی نیلوف ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد. منج بر وزن کنج، در کنج سقف یا دیوارها زنبورها خانه می سازند البته میم اول منج هم یادآور مگس است که ا ...
متفقین جنگ جهانی اول و دوم برای یادسپاری اسانتر بیاییم طرحی نو دراندازیم مثلا: متفقین کشورهایی هستند که در توافق نامه سازمان ملل حقی به نام وتو برای ...
برای یادسپاری اسانتر بیاییم طرحی نو دراندازیم مثلا: متفقین کشورهایی هستند که در توافق نامه سازمان ملل حقی به نام وتو برای خود قائل شدند می دانیم که ک ...
گر در یمنی چو با منی پیش منی گر پیش منی چو بی منی در یمنی من با تو چنانم ای نگار یمنی خود در غلطم که من توام یا تو منی "ابوسعید ابوالخیر"
در گویش شهرستان بهاباد به تخم مرغ آب پز، تخم مرغ جوشوندِه می گویند.
مرزنگو[ م ُ زَ ]: در گویش شهرستان بهاباد به مَرزَنگوش یا مَرزَنجوش، مُرزَنگو می گویند. در این شهرستان اغلب تخم مرغ جوشانده یا آب پز را همراه با� نمک ...
مرزنگو[ م ُ زَ ]: در گویش شهرستان بهاباد به مَرزَنگوش یا مَرزَنجوش، مُرزَنگو می گویند. در این شهرستان اغلب تخم مرغ جوشانده یا آب پز را همراه با� نمک ...
در گویش شهرستان بهاباد به خاله زنک ( ~. زَ نَ ) خاله زنو ( ~. زَ نو ) گفته می شود. اما معنای خاله زنک یا خاله زنو در گویش شهرستان بهاباد : به مرد یا ...
در گویش شهرستان بهاباد به خاله زنک ( ~. زَ نَ ) خاله زنو ( ~. زَ نو ) گفته می شود. اما معنای خاله زنک یا خاله زنو در گویش شهرستان بهاباد : به مرد یا ...
یکی از کاربران با نام های مختلف گفته است دین فلان است و بهمان، بطلمیوس هم، دانشمند یونانی بیش از دو هزار سال پیش، با مشاهدهٔ حرکت ظاهری ماه و خورشید، ...
سطوت بر وزن ثروت و چون ثروت است. متاسفانه ثروت حمله می کند و باعث گرانی ها شده است. متاسفانه ثروت بر علم و استعداد ها غلبه پیدا کرده است. متاسفانه ...
چته:چیه . چته، دوباره خونه را گذاشتی رو سرت یا چیه، دوباره خونه را گذاشتی رو سرت
یالا. [ یال ْ لا ] ( صوت ) در تداول عامه مخفف �یااﷲ� است و هنگام ورود به منزلی غیر از منزل خود با صدای نسبتاً بلند که اهالی منزل متوجه شوند که بیشتر ...
خلاصه یعنی : Nice to mit u خوشبختم . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . جواب Nice to mit u to منم خوشبختم
خلاصه یعنی خوشبختم. Nice to mit u خوشبختم . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . جواب Nice to mit u to منم خوشبختم
سَاقَ : اولین صیغه فعل ماضی، از ریشه ی ( سوق ) به معنای سوق داد، راند، کشاند. وَ قَدْ سَاقَنِی إلَیْکَ أَمَلِی ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) وآرز ...
از تفسیر استاد قرائتی: ﻳَﻮْمَ ﻳُﻜْﺸَﻒُ ﻋَﻦ ﺳَﺎﻕٍ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺷﻮﺩ. ﻳَﻮْمَ: ﺭﻭﺯیکه. ﻳُﻜْﺸَﻒُ: کشف می شود. ﻋَﻦ: از. ﺳَﺎﻕٍ: ساق پای. ...
"ﺗﺮﺍﻗﻲ"ﺟﻤﻊ "ﺗﺮﻗﻮﺓ" ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻭﺭ ﮔﻠﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ( از تفسیر قرائتی )
در توضیح مزلف: مزلف. ( مُ زَ لَّ ) [ عربی . ] ( اِمف . ) ( اسم ) ۱ - آنکه دارای زلف است . ۲ - معشوق زلف دار . ( کلمه مجعولی است که ازکلمه فارسی زلف س ...
مؤونه یا موونت یا موونه:سختی، رنج. روشن است که منظور از ذکر خدا لقلقه زبان نیست، تلفظ الفاظ به زبان بدون راه یافتن آنها در دل از هر منافق و کافرى هم ...
موونت یا موونه: سختی، رنج. روشن است که منظور از ذکر خدا لقلقه زبان نیست، تلفظ الفاظ به زبان بدون راه یافتن آنها در دل از هر منافق و کافرى هم برمی آی ...
موونت: موونه، سختی، رنج. روشن است که منظور از ذکر خدا لقلقه زبان نیست، تلفظ الفاظ به زبان بدون راه یافتن آنها در دل از هر منافق و کافرى هم برمی آید، ...
ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود. خیر:خوبی.
ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود. خیر:خوبی.
ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود.
ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود.
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَظْلُومُ الشَّهِیدُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی عِشْتَ سَعِیداً وَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً شَهِیداً ( از زیارت امام حسین ع ...
شیطونه میگه. شیطونه میگه بیم، شیطونه میگه برم، شیطونه میگه بپرم، شیطونه میگه بزنم، . . . . .
جمع ِ حِجة، حِجَج است به معنای حج ها - سالها ( چون هرسال شامل یک حج اکبر می گردد. ) ﻗَﺎﻝَ ﺇِﻧِّﻲ ﺃُﺭِﻳﺪُ ﺃَﻥْ ﺃُﻧﻜِﺤَﻚَ ﺇِﺣْﺪَﻱ ﺍﺑْﻨَﺘَﻲَّ ﻫَﺎﺗَﻴْﻦ ...
جمع ِ حِجة، حِجَج است به معنای حج ها - سالها ( چون هرسال شامل یک حج اکبر می گردد. ) ﻗَﺎﻝَ ﺇِﻧِّﻲ ﺃُﺭِﻳﺪُ ﺃَﻥْ ﺃُﻧﻜِﺤَﻚَ ﺇِﺣْﺪَﻱ ﺍﺑْﻨَﺘَﻲَّ ﻫَﺎﺗَﻴْﻦ ...
به فتح حاء و تشدید جیم در لغت قصد به سوی چیزی است. و در شریعت قصد به سوی بیت الحرام یعنی کعبه است به اعمال مخصوصة در وقت مخصوص. و در پاره ای از لغات ...
یکی از کاربران گفته است بر اساس بینش و باور فردی من حج فلان است و بهمان، بطلمیوس هم، دانشمند یونانی بیش از دو هزار سال پیش، با مشاهدهٔ حرکت ظاهری ماه ...
ناغافِل. ( در بعضی از شهرها هنوز از این لفظ استفاده می شود ) داشتم با تلفن حرف می زدم ناغافل قطع شد.
ناغافِل. ( در بعضی از شهرها هنوز از این لفظ استفاده می شود ) داشتم با تلفن حرف می زدم ناغافل قطع شد.
ناغافِل. ( در بعضی از شهرها هنوز از این لفظ استفاده می شود ) داشتم با تلفن حرف می زدم ناغافل قطع شد.
حضرت امیرالمومنین ( علیه السلام ) در شعرى که منسوب به اوست می گوید: اِلهی لَئن عَذَّبْتَنی اَلْفَ حِجَّة *** فَحَبْلُ رَجائی مِنْکَ لا یَتَقَطَّعُ م ...
شاید از این رو به نعمت ها، نیکویی ها، عطاها و بخششها ایادی گفته می شود که این ها حاصل دستان یک فرد است. اَنَا لا أَنْسی ایَادیَکَ عِنْدی وَ سِتْرَکَ ...
اَللّهُمَّ احْمِلْنا فی سُفُنِ نِجاتِکَ وَ مَتِّعْنا بِلَذیذِ مُناجاتِکَ وَ اَوْرِدْنا "حِیاضَ" حُبِّکَ . . . ( از مناجات خمسة عشره امام سجادعلیه الس ...
از پیشنهادات کاربران برای معنی "حیض" در همین نرم افزار آمده است: حیض ( خون قرمزی که از زنان در حالت سلامتی و عادی از آنان خارج می شود ) به معنای قاعد ...
از شرح دعای ابوحمزه ثمالی استاد مصباح یزدی: یا سَیِّدی بِلِسان قَدْ اَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ رَبِّ اُنَاجیکَ بِقَلْب قَدْ اَوْبَقَهُ جُرْمُهُ سرورم، تو ر ...
دعا در واقع، توجهی است از سوى انسان به خدا و تقویتی است براى رابطه بندگی. در این رابطه، یک طرف خداى متعال و طرف دیگر بنده گنهکار قرار دارد. در دعا هر ...
دعا در واقع، توجهی است از سوى انسان به خدا و تقویتی است براى رابطه بندگی. در این رابطه، یک طرف خداى متعال و طرف دیگر بنده گنهکار قرار دارد. در دعا هر ...
دعا در واقع، توجهی است از سوى انسان به خدا و تقویتی است براى رابطه بندگی. در این رابطه، یک طرف خداى متعال و طرف دیگر بنده گنهکار قرار دارد. در دعا هر ...
توکل. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] ( عربی، مصدر ) اعتماد کردن. || پناه و واگذاشتن به ( خدا ) اِلهی اِنْ کانَ قَلَّ زادُنا فِی الْمَسیرِ اِلَیْکَ فَلَقَدْ حَسُن ...
لیحقنوا از ریشه حَقن. حَقن دَم کسی ؛ رهانیدن او را از مرگ و کشتن. از کشتن خلاص دادن
اِرخاء: فروهشتن. فروگذاشتن. فروکردن. اِرخاء ستر ؛فروگذاشتن پرده یعنی افکندن پرده. افکندن پرده را اِرخاء سَتر گویند. غَرَّنِی سِتْرُکَ الْمُرْخَی ع ...
اِرخاء: فروهشتن. فروگذاشتن. فروکردن. اِرخاء ستر ؛فروگذاشتن پرده یعنی افکندن پرده. افکندن پرده را اِرخاء سَتر گویند. غَرَّنِی سِتْرُکَ الْمُرْخَی ع ...
افکندن پرده را اِرخاء سَتر گویند. غَرَّنِی سِتْرُکَ الْمُرْخَی عَلَیَّ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) پرده افتاده ات بر من مغرورم نمود،
حرکت ضمیر "ی" متکلم وحده هنگامی که به کلمه ای می چسبد ممکن است وضعیت خاص پیدا کند مثلاً در هنگامی که اسمی آخرش الف دارد. اسمی که آخرش الف دارد ضمیر ...
حرکت ضمیر "ی" متکلم وحده هنگامی که به کلمه ای می چسبد ممکن است وضعیت خاص پیدا کند مثلاً در هنگامی که اسمی آخرش الف دارد. اسمی که آخرش الف دارد ضمیر ...
مُقِیلَ الْعَثَرَات: از اسماء و صفات خداوند به معنای درگذرنده از لغزش ها. مقیل: اسم فاعل از ریشه قول و باب اقاله. افعل، یفعل، افعال/إِفَالَة أَقَا ...
وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِاَقَلْتَهُ وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍوَقَیْتَهُ ( فرازی از دعای کمیل ) و چه بسیار بلاهای سنگین و بزرگی که ازمن برگردان ...
مقیل: اسم فاعل از ریشه قول و باب اقاله. افعل، یفعل، افعال/إِفَالَة أَقَالَ ( در اصل، أَقوَلَ ) ، یُقِیلُ ( در اصل یُقوِلُ ) ، إِقَالَة نکته:باب إِفْ ...
لَعَلَّکَ:شاید تو. أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی یا شاید مرا روی گردان از خود مشاهده کردی، پس مرا مورد خشم قرار دادی، ...
أَرَأَیْتَنِی:مشاهده کردی مرا. أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی یا شاید مرا روی گردان از خود مشاهده کردی، پس مرا مورد خشم ...
أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی، یا شاید تو مشاهده کردی مرا، ( عبارت تکرار شده در فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی ) أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً ...
برای یادسپاری اسانتر علامت اختصاری نقره می توان از بازی های ذهنی بهره برد مثلا گفت ag یعنی آجی یا همان آبجی است و این حکایت از ان دارد که فردی برای ا ...
تنوین، نون ساکن زائدی است که در تلفّظ به آخر اسم اضافه می شود ولی در نگارش نوشته نمی شود، و نشانه آن تکرار شکل حرکت می باشد، ـًـٍـٌ. ( یکی نشانه حرکت ...
عصایَ : عصای من. قاعده عربی: اگر اسم مقصور به یاء متکلم اضافه شود اسکان آخر آن و فتح یاء واجب است: {قال هی عصایَ أتوکّأ علیها وأهشّ بها علی غنمی} ع ...
دُنْیَایَ : دنیای من. قاعده عربی: اگر اسم مقصور به یاء متکلم اضافه شود اسکان آخر آن و فتح یاء واجب است یا به عبارتی، حرکت ضمیر "ی" متکلم وحده هنگامی ...
۱. الف مقصوره و الف ممدوده در قرائت عربی: الف مقصوره یعنی الف کوتاهی که آن را گاهی روی "و" می گذارند مانند ( زَکوة - صَلوة - حَیوة - ) و گاهی روی "ی" ...
۱. الف مقصوره و الف ممدوده در قرائت عربی: الف مقصوره یعنی الف کوتاهی که آن را گاهی روی "و" می گذارند مانند ( زَکوة - صَلوة - حَیوة - ) و گاهی روی "ی" ...
۱. الف مقصوره و الف ممدوده در قرائت عربی: الف مقصوره یعنی الف کوتاهی که آن را گاهی روی "و" می گذارند مانند ( زَکوة - صَلوة - حَیوة - ) و گاهی روی "ی" ...
این ضرب المثل بهابادی جایی کاربرد دارد که تعداد بیشتر افراد باعث می شود که کار راحت تر و سریع تر انجام بگیرد.
مضاف و مضاف الیه در عربی: اگر بخواهیم اسمی را مشخص کنیم؛ و کمی اطلاعات بیش تر راجع به آن بدهیم و واضح تر سازیم از مضاف الیه استفاده می کنیم. در واقع ...
مضاف و مضاف الیه در عربی: اگر بخواهیم اسمی را مشخص کنیم؛ و کمی اطلاعات بیش تر راجع به آن بدهیم و واضح تر سازیم از مضاف الیه استفاده می کنیم. در واقع ...
باید دانست بها به معنای قیمت و ارزش، کلمه ی کاملآ فارسی است که عربی آن قیمت و ثمن می شود. اما بها ( ی ) عربی ( بهاء ) ، معانیِ متعدد دارد از جمله زی ...
بها به معنای قیمت و ارزش، کلمه ی کاملآ فارسی است که عربی آن قیمت و ثمن می شود. اما بها ( ی ) عربی ( بهاء ) ، معانیِ متعدد دارد از جمله زیبایی، خرمی، ...
ابهت هم خانواده ی کلمه ی بهاء است. باید دانست که بها به معنای قیمت و ارزش، کلمه ی کاملآ فارسی است که عربی آن قیمت و ثمن می شود. اما بها ( ی ) عربی ...
بها به معنای قیمت و ارزش، کلمه ی کاملآ فارسی است که عربی آن قیمت و ثمن می شود. اما بها ( ی ) عربی ( بهاء ) ، معانیِ متعدد دارد از جمله زیبایی، خرمی، ...
حُسْنُ الثَّوَاب:پاداش نیکو ( ی بهشت رضوان ) . یَا مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ، یَا مَنْ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ ( فرازی از دعای جوشن کبیر ) ...
ام الکتاب: اصل علوم و حقایق. یَا مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ، یَا مَنْ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ ( فرازی از دعای جوشن کبیر ) ای آن که پاداش نیک ...
حامد از اسامی خداوند است و به معنای ستایش کننده ( ذات خود ) . اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا أَحَدُ یَا وَاحِدُ یَا شَاهِدُ یَا مَاجِدُ ...
نَحَّی : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تفعیل ( فعَّلَ، یُفَعِّلُ، تفعیل ) از ریشه ی ( نحی ) به معنای برکنار کرد، معزول کرد، کنار گذاشت، اخراج کرد، ب ...
نَحَّی : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تفعیل ( فعَّلَ، یُفَعِّلُ، تفعیل ) از ریشه ی ( نحی ) به معنای برکنار کرد، معزول کرد، کنار گذاشت، اخراج کرد، ب ...
نَحَّی : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تفعیل ( فعَّلَ، یُفَعِّلُ، تفعیل ) از ریشه ی ( نحی ) به معنای برکنار کرد، معزول کرد، کنار گذاشت، اخراج کرد، ب ...
باید بدانیم دو کلمه ی سَریر و سریره ( سَریرَت ) هر دو عربی هستند ولی ارتباطی با هم ندارند و نمی توان گفت سریره مونث سریر است. تفاوت ها: - سریر به م ...
جک نون وقایه از یک معلم عربی می پرسند چهار تا نون نام ببر، میگه، نون سنگک، نون لواش، نون تافتون، چهارمی را نمی تونه بگه، کمی مِن مِن می کنه، می بینه ...
در قسمت دانشنامه اسلامی در فوق آمده است: معنی عَلَانِیَةً: آشکار ریشه کلمه: وعلن ( ۴ بار ) که باید گفت، ریشه ی این کلمه، علن است نه وعلن.
سریرت متضاد علانیه است و از سِر به معنای راز� و علانیه از علنی به معنای آشکار می آید. وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُون ...
باید بدانیم دو کلمه ی سَریر و سریره ( سَریرَت ) هر دو عربی هستند ولی ارتباطی با هم ندارند و نمی توان گفت سریره مونث سریر است. تفاوت ها: - سریر به م ...
باید بدانیم دو کلمه ی سَریر و سریره ( سَریرَت ) هر دو عربی هستند ولی ارتباطی با هم ندارند و نمی توان گفت سریره مونث سریر است. تفاوت ها: - سریر به م ...
تَعَبَّأْ : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تَفعُّل ( تَفعَّلَ، یتَفَعَّلُ، تَفعُّل ) از ریشه ی ( عبء ) تَعْبئَة : مشتق از فعل ( عَبَّأَ ) از ریشه ی ...
تَعَبَّأْ : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تَفعُّل ( تَفعَّلَ، یتَفَعَّلُ، تَفعُّل ) از ریشه ی ( عبء ) تَعْبئَة : مشتق از فعل ( عَبَّأَ ) از ریشه ی ...
تَعَبَّأْ : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تَفعُّل ( تَفعَّلَ، یتَفَعَّلُ، تَفعُّل ) از ریشه ی ( عبء ) تَعْبئَة : مشتق از فعل ( عَبَّأَ ) از ریشه ی ...
تَهَیَّأَ : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تَفعُّل ( تَفعَّلَ، یتَفَعَّلُ، تَفعُّل ) از ریشه ی ( هیء ) تَهْیِئَة : مشتق از فعل ( هَیَّأَ ) از ریشه ی ...
تَعَبَّأْ : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تَفعُّل ( تَفعَّلَ، یتَفَعَّلُ، تَفعُّل ) از ریشه ی ( عبء ) تَعْبئَة : مشتق از فعل ( عَبَّأَ ) از ریشه ی ...
تَهَیَّأَ : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تَفعُّل ( تَفعَّلَ، یتَفَعَّلُ، تَفعُّل ) از ریشه ی ( هیء ) تَهْیِئَة : مشتق از فعل ( هَیَّأَ ) از ریشه ی ...
تَهَیَّأَ : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تَفعُّل ( تَفعَّلَ، یتَفَعَّلُ، تَفعُّل ) از ریشه ی ( هیء ) تَهْیِئَة : مشتق از فعل ( هَیَّأَ ) از ریشه ی ...
تَهَیَّأَ : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تَفعُّل ( تَفعَّلَ، یتَفَعَّلُ، تَفعُّل ) از ریشه ی ( هیء ) تَهْیِئَة : مشتق از فعل ( هَیَّأَ ) از ریشه ی ...
در لغتنامه دهخدا از کلاس تهیه سخن به میان آمده است که همان کلاس پیش در زمان فعلی است، کلاس پیش دانشگاهی یا کلاس پیش دبستانی
رعیت از آن به مردم یک حکومت گفته می شود که حق والی را رعایت می کنند.
بَالَی: ( بَالَی، یُبالِی، مُبَالاةً ) توجه کرد، اهمیت داد، اعتنا کرد. لا یُبالِی: او اهمیتی نمی دهد. بالَی بِ: او فکر کرد به. بَالِی : کلمة أصلها ...
بَالَی: ( بَالَی، یُبالِی، مُبَالاةً ) توجه کرد، اهمیت داد، اعتنا کرد. لا یُبالِی: او اهمیتی نمی دهد. بالَی بِ: او فکر کرد به. بَالِی : کلمة أصلها ...
بَالَی: ( بَالَی، یُبالِی، مُبَالاةً ) توجه کرد، اهمیت داد، اعتنا کرد. لا یُبالِی: او اهمیتی نمی دهد. بالَی بِ: او فکر کرد به. بَالِی : کلمة أصلها ...
بَالَی: ( بَالَی، یُبالِی، مُبَالاةً ) توجه کرد، اهمیت داد، اعتنا کرد. لا یُبالِی: او اهمیتی نمی دهد. بالَی بِ: او فکر کرد به. بَالِی : کلمة أصلها ...
بَالَی: ( بَالَی، یُبالِی، مُبَالاةً ) توجه کرد، اهمیت داد، اعتنا کرد. لا یُبالِی: او اهمیتی نمی دهد. بالَی بِ: او فکر کرد به. بَالِی : کلمة أصلها ...
بَالَی: ( بَالَی، یُبالِی، مُبَالاةً ) توجه کرد، اهمیت داد، اعتنا کرد. لا یُبالِی: او اهمیتی نمی دهد. بالَی بِ: او فکر کرد به. بَالِی : کلمة أصلها ...
اِرعَوَى: ( فعل ) ، ارعوى، یرعوی ، ارعِواءً أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) من همانم که مهلتم دادی ول ...
اِرعَوَى: ( فعل ) ، ارعوى، یرعوی ، ارعِواءً أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) من همانم که مهلتم دادی ول ...
اِرعَوَى: ( فعل ) ، ارعوى، یرعوی ، ارعِواءً أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) من همانم که مهلتم دادی ول ...
اِرعَوَى: ( فعل ) ، ارعوى، یرعوی ، ارعِواءً أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) من همانم که مهلتم دادی ول ...
أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) من همانم که مهلتم دادی ولی مراقبت ( رعایت ) نکردم. منم که مهلتم دادی ...
جالب است که بدانیم عمیق ترین نقطه ی خلیج فارس در حد صد متر ( 93متر ) و عمیق ترین نقطه ی دریای خزر در حد هزار متر است. ( 980 متر ) برای درک بیشتر، اگر ...
جالب است که بدانیم عمیق ترین نقطه ی خلیج فارس در حد صد متر ( 93متر ) و عمیق ترین نقطه ی دریای خزر در حد هزار متر است. ( 980 متر ) برای درک بیشتر، اگر ...
وقتی گفته می شود جمع سالم باید بدانیم که اولا مربوط به اسم است نه فعل زیرا در رابطه با فعل از جمع غائب و مخاطب صحبت می شود که در آن جنس هم ذکر می گرد ...
وقتی گفته می شود جمع سالم باید بدانیم که اولا مربوط به اسم است نه فعل زیرا در رابطه با فعل از جمع غائب و مخاطب صحبت می شود که در آن جنس هم ذکر می گرد ...
مَوْلاَنَا فَقَدْ عَلِمْنَا مَا نَسْتَوْجِبُ بِأَعْمَالِنَا، وَلَکِنْ عِلْمُکَ فِینَا وَ عِلْمُنَا بِأَنَّکَ لاَ تَصْرِفُنَا عَنْکَ، حَثَّنَا عَلَی ا ...
فعل ماضی: جَادَ فعل مضارع: یَجُودُ فعل امر: جُدْ ( به معنای جود کن، ببخش، ) ریشه: جَوَدَ هم خانواده ی اَجوَد ( به معنای اکرم ) ، جَواد ( به معنای سخ ...
فعل ماضی: جَادَ فعل مضارع: یَجُودُ فعل امر: جُدْ ( به معنای جود کن، ببخش، ) ریشه: جَوَدَ هم خانواده ی اَجوَد ( به معنای اکرم ) ، جَواد ( به معنای سخ ...
اَیُّ زَمان اَطوَلُ مِن اَناتِکَ� ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) [پروردگارا]کدام زمان طولانی تر از مهلت دادن توست. خدای متعال در برخورد با گنه�کار ...
در قرآن و روایات ما بدی�ها را جهل نام داده� اند. وَ أیُّ جَهل یا رَبِّ لا یَسعهُ جُودَک ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) خدایا کدام جهلیست که جود تو ...
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ( آیه 8 سوره آل عمران ) پرو ...
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ( آیه 8 سوره آل عمران ) پرو ...
مَوَاهِب جمع ِمَوْهَبَه، و از ریشه ی وهب و به معنای بخشش ها و هم خانواده ی کلمات هب و وهاب. رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا و ...
مَوْهَبَة/ که جمع آن، مَوَاهِب و از ریشه ی وهب و به معنای عطا و بخشش، چیز بخشیده شده و هم خانواده ی کلمات هب و وهاب. رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا ...
مَوْهَبَة/ که جمع آن، مَوَاهِب و از ریشه ی وهب و به معنای عطا و بخشش، چیز بخشیده شده و هم خانواده ی کلمات هب و وهاب. رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا ...
برای یادسپاری آسان تر معنی کلمه ای می توان از بازی های ذهنی بهره برد بهتر است از کلمات آشنا و البته متناسب با واژه ی جدید هم استفاده کرد مثلاً برای ک ...
فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی که در ترجمه هایی أَخَفُّ الْمُطَّلِعِینَ، بی مقدارترین آگاهان معنا شده است که به نظر می رسد معنای کم آگاه ترین مناسب ت ...
فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی که در ترجمه هایی أَهْوَنُ النَّاظِرِینَ، سبک ترین بینندگان معنا شده است که به نظر می رسد معنای ضعیف ترین بینندگان مناس ...
فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی که به نظر می رسد با توجه به معانی، احکم الحاکمین معنای حکیم ترین حکیمان نیز می دهد که در ترجمه هایی حاکم ترین حاکمان م ...
اسم فاعل با توجه به نقشی که در جمله ایفا می کند حالت رفع یا نصب و یا جر خواهد گرفت فعل معتل ناقص هم این اعراب ها را با توجه به نقش می تواند داشته باش ...
ألیس اللّه بأحکم الحـکمین اسم تفضیل أحکم، ممکن است از حُکم به معناى قضاوت باشد; یعنی، أقضی و نیز می تواند از حکمة گرفته شده باشد; یعنی، حکیم تر. ( بر ...
جَلَّ ( فعل ماضی ثلاثی مجرد ) ، یَجِلُّ ( فعل مضارع ثلاثی مجرد ) . کلمات آشنا: جَلَّ الخالق ( بزرگ است آفریننده ) ، جَلَّ جلاله ( بزرگ است شکوه او ) ...
أَیْ - أَیْ حرف نداء است بمعناى ( یا ) مانند "ایْ زیدُ"، حرف تفسیر است مانند" رأیت غَضَنْفَرًا ایْ اسدًا" أَیّ - أَیّ از ادوات شرط است که دو فعل ...
یکی از معانی ذین، در لغتنامه دهخدا، ذان آمده است و یکی از معانی ذان در این لغتنامه اینگونه آمده است: ذان. ( ع اِ ) اسم اشاره قریب است. این دو مرد. و ...
تَکْرَهُ مضارع معلوم صیغه ی هفتم از فعل یَکْرَهُ ( انتَ تَکْرَهُ ) از ریشه ی کره، هم خانواده ی کراهت و اکراه حُجَّتِی یَا اَللَّهُ فِی جُرْأَتِی عَلَ ...
ثقه الاسلام: مورد وثوق و اطمینان اسلام، عنوانی احترام آمیز برای روحانیان مسلمان. ثقت=ثقه =اعتماد، اطمینان، امین و هم خانواده ی وثوق. ثقتی: ثقت ی=اع ...
ثقت=ثقه =اعتماد، اطمینان، امین و هم خانواده ی وثوق. ثقه الاسلام: مورد وثوق و اطمینان اسلام، عنوانی احترام آمیز برای روحانیان مسلمان. وَ جَعَلْتُ بِ ...
ثقتی: ثقت ی=اعتماد من. ثقت=ثقه =اعتماد، اطمینان، امین و هم خانواده ی وثوق. ثقه الاسلام: مورد وثوق و اطمینان اسلام، عنوانی احترام آمیز برای روحانیان ...
سکونی: سکون ی =آرامش من سکون هم خانواده ی سَکِینَة به معنای آرامش است. هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إ ...
سکون هم خانواده ی سَکِینَة به معنای آرامش است. هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِ ...
سکون هم خانواده ی سَکِینَة به معنای آرامش است هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ ...
بر: میوه هر دم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تر ی می رسد
ز شوق بزم تو در دیده و دلِ سلمان حرام، اشک صراحی و ناله ی عود است. ( سلمان ساوجی، تخلص سلمان ) از شوق بزم تو اشک صراحی و ناله ی عود در دیده و دل سلم ...
ز شوق بزم تو در دیده و دلِ سلمان حرام، اشک صراحی و ناله ی عود است. ( سلمان ساوجی، تخلص سلمان ) از شوق بزم تو اشک صراحی و ناله ی عود در دیده و دل سلم ...
راه دهید یار را آن مه ده چهار را کز رخ نوربخش او نور نثار می رسد ( مولانا ) سلام بر امام زمان عزیزمان.
ده چهار: چهار ده مه ده چهار:ماه شب چهارده ، قرص کامل ماه ، استعاره ای از به زیبایی ماه بودن
در این� بیت مولانا: باغ سلام می کند سرو قیام می کند سبزه پیاده می رود غنچه سوار می رسد گل سوار بر شاخه خواهد رسید یا گل سرخ به لحاظ اینکه نسبت به سای ...
در این� بیت مولانا: باغ سلام می کند سرو قیام می کند سبزه پیاده می رود غنچه سوار می رسد گل سوار بر شاخه خواهد رسید یا گل سرخ به لحاظ اینکه نسبت به سای ...
برای یادسپاری آسان تر می توان از شیوه های مختلفی استفاده کرد مثلاً می توان به بررسی هم خانواده کلمه پرداخت مثلاً در این جا ( ضَیْر ) با کلمه ی ( ضایر ...
برای یادسپاری اسانترِ تلفظ و معنی می توان راه بازی با کلماتِ هم وزن را در پیش گرفت مثلاً در مورد این کلمه می توان به خاطر سپرد که: زایر ( زائر ) نبای ...
برای یادسپاری اسانترِ تلفظ و معنی می توان راه بازی با کلماتِ هم وزن را در پیش گرفت مثلاً در مورد این کلمه می توان به خاطر سپرد که: زایر ( زائر ) نبای ...
برای یادسپاری آسان تر می توان از شیوه های مختلفی استفاده کرد مثلاً entry که به معنای ورود است از دو قسمت تشکیل شده است یکی:en و دیگری try En مخفف انگ ...
به دو طرف دعوا، خصم گفته می شود چراکه بین آن دو گروه خصومت بوجود آمده است.
معانی پیمودن: ( پِ دَ ) اندازه گرفتن، طی کردن راه. پیمودن در ( باد پیمودن ) به معنای اندازه گرفتن است و اندازه گرفتن باد کار عبث و بیهوده کردن است.
شاید که به آبی فلکت دست نگیرد گرتشنه لب ازچشمه ی حیوان به درآیی ( حافظ ) شاید:شایسته است به آبی : به مقدارآبی دست نگیرد: یاری نکند چشمه ی حیوان: چشم ...
نقطه بینش : مردمک چشم ، مرکز بینایی . مدار نقطه بینش ز خال توست مرا که قدر گوهر یک دانه جوهری داند مَدار : مسیر گوهر یکدانه: جواهر بی همتا. جوهری ...
هزار نکته ی باریک تر ز مو این جاست نه هر که سر بتراشد، قلندری داند تفاوت قلندر با درویش: "قلندر" به فرقه ای از درویشان گفته می شد که در درویشی افراط ...
هزار نکته ی باریک تر ز مو این جاست نه هر که سر بتراشد، قلندری داند تفاوت قلندر با درویش: "قلندر" به فرقه ای از درویشان گفته می شد که در درویشی افراط ...
برای یادسپاری آسان تر می توان از شیوه هایی چون برقراری ارتباط بین کلمه ی جدید با کلمه ی آشنای قبلی استفاده کرد و از بازی ذهنی بهره برد مثلاً می توان ...
سوره های طِوال و مئون و مثانی و مفصل: سوره های طُوَل ، عبارت اند از: بقره، آل عمران، نساء، . . . . این سوره ها را از آن جهت طُوَل گفته اند که طولانی ...
وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ ...
وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ ...
سوره های طِوال و مئون و مثانی و مفصل: سوره های طُوَل ، عبارت اند از: بقره، آل عمران، نساء، . . . . این سوره ها را از آن جهت طُوَل گفته اند که طولانی ...
سوره های طِوال و مئون و مثانی و مفصل: سوره های طُوَل ، عبارت اند از: بقره، آل عمران، نساء، . . . . این سوره ها را از آن جهت طُوَل گفته اند که طولانی ...
جیاد جمع جواد است. یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً وقتی اهل بیت ابا عبد الله در داخل خیمه بودند یک وقت صدای همهمه اسب ابا عبد ...
فظاعت:از حد درگذشتن در رسوایی و فضاحت.
آس دو سنگ گرد و پخ برهم نهاده که سنگ بالایی به قدرت دست آدمی یا ستور یا باد یا آب و بخار و برق گردد و غلات و جز آن را خرد یا آرد سازد. آنچه را به دست ...
بچه آسی شده اشتباه است ، بچه عاصی شده است. عاصی کلمه ی عربی است و به معنای سرکش، طاغی، عصیانگر، گردنکش، نافرمان، یاغی و بدرفتار است.
آس دو سنگ گرد و پخ برهم نهاده که سنگ بالایی به قدرت دست آدمی یا ستور یا باد یا آب و بخار و برق گردد و غلات و جز آن را خرد یا آرد سازد. آنچه را به دست ...
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد! دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری. پیش آر پیاله را، که شب می گذرد. گفت، ایام اربعین حسینی ب ...
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد! دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری. پیش آر پیاله را، که شب می گذرد. گفت، ایام اربعین حسینی ب ...
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد! دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری. پیش آر پیاله را، که شب می گذرد. گفت، ایام اربعین حسینی ب ...
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد! دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری. پیش آر پیاله را، که شب می گذرد. گفت، ایام اربعین حسینی ب ...
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد! دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری. پیش آر پیاله را، که شب می گذرد. گفت، ایام اربعین حسینی ب ...
هم خانواده ها: شَائِبَة [از ریشه ی شوب]: واحد ( الشَّوَائِب ) عیب، نقص، اشکال، ایراد، ناخالصی. شَوْب [از ریشه ی شوب]: ( مصدر ) ، آنچه که با چیز دیگر ...
هم خانواده ها: شَائِبَة [از ریشه ی شوب]: واحد ( الشَّوَائِب ) عیب، نقص، اشکال، ایراد، ناخالصی. شَوْب [از ریشه ی شوب]: ( مصدر ) ، آنچه که با چیز دیگر ...
هم خانواده ها: شَائِبَة [از ریشه ی شوب]: واحد ( الشَّوَائِب ) عیب، نقص، اشکال، ایراد، ناخالصی. شَوْب [از ریشه ی شوب]: ( مصدر ) ، آنچه که با چیز دیگر ...
اشتباه نکنیم با: مشوش ( مُ شَ وَّ ) [ ع . ] ( اِمف . ) آشفته ، پریشان. ذهن مشوش یعنی ذهن پریشان ، ذهن سرگردان.
یکی از معانی عفاء، خاک است. جمله معروف امام حسین ( ع ) است که به هنگام رسیدن بر سر پیکر مطهر حضرت علی اکبر ( ع ) بیان فرمود: علی الدنیا بعدک العفا؛ ...
شُربِ خَمر: نوشیدن و خوردن شراب. یا ایها الذین امنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون ) : ( ای کسانی ...
شُربِ خَمر: نوشیدن و خوردن شراب. یا ایها الذین امنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون ) : ( ای کسانی ...
ایا خَمر ( شراب ) از خُمره می اید؟ با توجه به این که سرکه و شراب در خمره به عمل می امده است.
ایا خَمر از خُمره می اید؟ با توجه به این که سرکه و شراب در خمره به عمل می امده است.
الفوا هم خانواده أَلْفَیْنَا است. وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَ ...
بَیْض: سفیدها - جمع أبیض و بیضاء ( بیضاء مؤنّث ابیض میباشد ) به سفیده ی تخم مرغ و خود تخم مرغ و سایر تخم پرندگان به جهت سفید بودنش بیضه گویند و جمع ...
بَیْض: سفیدها - جمع أبیض و بیضاء ( بیضاء مؤنّث ابیض میباشد ) به سفیده ی تخم مرغ و خود تخم مرغ و سایر تخم پرندگان به جهت سفید بودنش بیضه گویند و جمع ...
ذَا النُّونِ یا ذو النُّونِ، صاحب ماهی بزرگ ( منظور حضرت یونس علیه السلام. ) سوره ی الأنبیاء آیه ی ٨٧: وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ ...
ذَا النُّونِ یا ذو النُّونِ، صاحب ماهی بزرگ ( منظور حضرت یونس علیه السلام. ) سوره ی الأنبیاء آیه ی ٨٧: وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ ...
عراء هم خانواده عریان ( برهنه ) است و به معنای زمینِ عریان، زمینی که پوشش ندارد و فضای باز تلقی می شود یا زمینی که عریان و لخت است از گیاهان و گیاهی ...
عراء هم خانواده عریان ( برهنه ) است و به معنای زمینِ عریان، زمینی که پوشش ندارد و فضای باز تلقی می شود یا زمینی که عریان و لخت است از گیاهان و گیاهی ...
ریشه نام حَضرَموت از حضر ( حضور داشتن ) و موت ( مرگ ) است، یعنی جایی که مرگ در آن حضور دارد.
در فارسی به صحرای بسیار خشک و خالی اصطلاحاً بیابان برهوت می گویند.
تعری از ریشه ی ( عری ) و از خانواده عریان.
روی دنده چپ افتادن یعنی لج کردن، سر لج افتادن. مثال:خدا نکنه شما زن ها رو دنده چپ بیفتد.
روی دنده چپ افتادن یعنی لج کردن، سر لج افتادن. مثال:خدا نکنه شما زن ها رو دنده چپ بیفتد.
در گویش شهرستان بهاباد شَل شدن گاهی معنی خسته شدن می دهد. مثلا از بس کار کردم شل شدم.
وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ نَاوِلِی ( أَنْتِ ) ، امر مفرد مونث مخاطب از باب مفاعله از ریشه ی نول ( نَاو ...
وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ نَاوِلِی ( أَنْتِ ) ، امر مفرد مونث مخاطب از باب مفاعله از ریشه ی نول ( نَاو ...
وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ نَاوِلِی ( أَنْتِ ) ، امر مفرد مونث مخاطب از باب مفاعله از ریشه ی نول ( نَاو ...
وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ نَاوِلِی ( أَنْتِ ) ، امر مفرد مونث مخاطب از باب مفاعله از ریشه ی نول ( نَاو ...
وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ نَاوِلِی ( أَنْتِ ) ، امر مفرد مونث مخاطب از باب مفاعله از ریشه ی نول ( نَاو ...
legal برای یادسپاری آسان تر معنی کلمه می توان با کلمه بازی کرد مثلاً اگر کلمه ی انگلیسی بالا را مثل نوشته آن بخوانیم و بگوییم لِگال، لِگال یعنی، برای ...
( لاجیک ) logic برای یادسپاری آسان تر معنی کلمه می توان با کلمه بازی کرد مثلاً بیایید با شنیدن ( لاجیک ) یاد ( تاجیک ) کنیم اما برای رابطه سازی می ت ...
( لاجیک ) logic برای یادسپاری آسان تر معنی کلمه می توان با کلمه بازی کرد مثلاً بیایید با شنیدن ( لاجیک ) یاد ( تاجیک ) کنیم اما برای رابطه سازی می ت ...
هانوی ( Hanoi ) پایتخت ویتنام برای یادسپاری آسان تر معنی کلمه ای می توان از بازی های ذهنی بهره برد مثلاً آمریکا به ویتنام گفت: بگو ها ( ( بله ) ) تا ...
هانوی ( Hanoi ) برای یادسپاری آسان تر معنی کلمه ای می توان از بازی های ذهنی بهره برد مثلاً آمریکا به ویتنام گفت: بگو ها ( ( بله ) ) تا جنگ نشود اما ...
معنی أَقْبِلْ: پیش بیا، جلو بیا. معنی أَقْبَلَ: پیش آمد، جلو آمد. ریشه ی کلمات بالا:قبل. قَبل: پیش، جلو. برای یادسپاری بهتر، بیایید از کلمات و عب ...
معنی أَقْبِلْ: پیش بیا، جلو بیا. معنی أَقْبَلَ: پیش آمد، جلو آمد. ریشه ی کلمات بالا:قبل. قَبل: پیش، جلو. برای یادسپاری بهتر، بیایید از کلمات و عب ...
در فرهنگ لغت ها ( لغتنامه ها ) علامت اختصاری "مُق" از کلمه ی "مقابل" برای نشان دادن متضاد کلمه استفاده می شود. مقابل:ضد، مخالف [ سپید مقابل سیاه است ...
قندیلِ یخ ، قندیلی است که در هنگام ریزش آب و بر اثر یخ زدن تشکیل می شودو در گویش شهرستان بهاباد به آن، قَنتیله می گویند.
در گویش شهرستان بهاباد به قندیلِ یخ، قَنتیله می گویند. قندیل یخی است که در هنگام ریزش آب و بر اثر یخ زدن تشکیل می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به قندیلِ یخ، قَنتیله می گویند. قندیل یخی است که در هنگام ریزش آب و بر اثر یخ زدن تشکیل می شود.
مصداق اتم:شاهد تمامتر ، گواه کامل تر ، کامل ترین مثال. اتم:[ اَ ت َم م ] ( صفت تفضیلی بر وزن افعل ) به معنای تمامتر و مترادف اکمل به معنی کامل تر. ...
مصداق اتم:شاهد تمامتر ، گواه کامل تر ، کامل ترین مثال. اتم:[ اَ ت َم م ] ( صفت تفضیلی بر وزن افعل ) به معنای تمامتر و مترادف اکمل به معنی کامل تر. ...
مصداق اتم:شاهد تمامتر ، گواه کامل تر ، کامل ترین مثال. اتم:[ اَ ت َم م ] ( صفت تفضیلی بر وزن افعل ) به معنای تمامتر و مترادف اکمل به معنی کامل تر. ...
تکه تکه کردن.
جبر[ریاضی] این کلمه از کتاب حساب الجبر و المقابله اثر محمد بن موسی خوارزمی، ریاضیدانِ ایرانیِ قرن ۳ق، نشأت گرفته است. خوارزمی اصطلاح جبر را برای افزو ...
جبر[ریاضی] این کلمه از کتاب حساب الجبر و المقابله اثر محمد بن موسی خوارزمی، ریاضیدانِ ایرانیِ قرن ۳ق، نشأت گرفته است. خوارزمی اصطلاح جبر را برای افزو ...
مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران از نخستین روزهای پیروزی انقلاب، توسط رسانه های غربی مورد تهاجم نرم قرار گرفته اند به همین دلیل این کشورها به خصوص آمر ...
مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران از نخستین روزهای پیروزی انقلاب، توسط رسانه های غربی مورد تهاجم نرم قرار گرفته اند به همین دلیل این کشورها به خصوص آمر ...
مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران از نخستین روزهای پیروزی انقلاب، توسط رسانه های غربی مورد تهاجم نرم قرار گرفته اند به همین دلیل این کشورها به خصوص آمر ...
ثوابت، جمع ثابت است و بطور کلی به چیزهایی که ثابتند مثل کوه ها می توان گفت البته به ستاره هایی که پیشینیان آن ها را ثابت می پنداشتند ولی با چشم مسلح ...
برای یادسپاری آسان تر معنی کلمه ای می توان از بازی های ذهنی بهره برد مثلاً معلم به دانش آموزان می گوید در موبایل یک مماس بر دایره رسم کنید و سپس از آ ...
به کباب کچل یا کباب بی مو گویند.
فعل ناقص ( اصطلاح نحو عربی ) در زبان عرب ، افعالی است که همه صیغه های آن در زمانهای مختلف صرف نمی شود. فعل ناقص را ناقص از آن گویند که معنی آن بدون خ ...
فصل
برای یادسپاری آسان تر می توان از بازی های ذهنی کمک گرفت در مورد ذباب می توان چنین گفت که گاهی مگس با اذیت کردن روح، روان و جسم آدمی را ذوب می کند.
اِناث. جمع ِاُنْثی است ̍. ماده ها. مقابل ذکور. زنان. در فارسی غالباً اُناث تلفظ می شود. در آیات قرآن اُناث نداریم. أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ إِنا ...
زاجرات :باز دارندگان، منع کنندگان. برای یادسپاری آسان تر می توان از بازی ذهنی کمک گرفت مثلاً چه زمانی پدری فرزندش را زجر می دهد وقتی که او را مثلاً ...
Input یعنی ورودی مثلا ورودی اطلاعات به کامپیوتر. اما برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد. اگر : Input= in put In یعنی در . put یعنی گذاش ...
قُلقُل ( اسم صوت ) 1. صدای ریختن مایعات درون ظروف دهان تنگ که هوا مانع ورود سریع این مایعات می شود 2. صدای جوشیدن مایعات. ( به وجه اشتراک این دو توجه ...
[ گویش شهرستان بهاباد ] /hekkoo سکسکه. هکو در اصل هکه /hekke/ بوده است. هکو کردن یعنی سکسکه کردن. این کلمه هم معنی کلمه ی Hiccup انگلیسی است.
عایق یعنی آنچه که سرراه کسی یا چیزی واقع شود یا بطور خلاصه هم معنی کلمه ی مانع است. وقتی صحبت از عایق الکتریکی یا عایق حرارتی می شود به چیزهایی گفته ...
عوایق جمع کلمه ی پر استفاده و آشنای عایق است. عایق یعنی آنچه که سرراه کسی یا چیزی واقع شود یا بطور خلاصه هم معنی کلمه ی مانع است. وقتی صحبت از عایق ا ...
آب درِ خونه تلخه یا به عبارتی آیا آب درِ خانه تلخ است؟ آیا آب پشت در خانه که خیلی نزدیک به خانه است تلخ است که شما آب جای دورتری را برای خوردن و مصرف ...
دو به هم زن:کسی که رابطه ی بین دو نفر را با حرف یا حتی رفتار کدر یا تیره و تار می کند. برای مثالِ رفتار می تواند دو به هم زن با اشاره و یادآوری موضوع ...
هِرهِر خندیدن:پیوسته خندیدن، خنده ممتد. غَش غَش خندیدن:خندیدن به حد بیتابی، خنده از ته دل.
غَش غَش خندیدن:خندیدن به حد بیتابی، خنده از ته دل. هِرهِر خندیدن:پیوسته خندیدن، خنده ممتد.
گز/Gez/در گویش شهرستان بهاباد به معنای ادا/ada/ است و گز کسی را درآوردن /Gez kasi ra daravardan/ به معنای ادای کسی را درآوردن است که بیشتر بچه های بی ...
شپ شپ. [ شُ شُ ] ( اِ صوت ) در گویش شهرستان بهاباد شُپ شُپ اشک ریختن؛ ریختن اشک بسیار و با قطرات بزرگ.
أَجَلْ وَ لَوْ حَرَصْتُ أَنَا وَالْعَادُّونَ مِنْ أَنَامِکَ أَنْ نُحْصِیَ مَدَی إِنْعَامِکَ سَالِفِهِ وَ آنِفِهِ مَا حَصَرْنَاهُ عَدَداً وَ لاَ أَحْص ...
قَصَب و قَصّاب هم خانواده اند. قَصَب: نای قَصّاب: نای زن، آن کسی که چهارپایان ( گاو و گوسفند و. . . ) را ذبح می کند. قَصَبِی:نایم. وَ لَحْمِی وَ د ...
قَصَب و قَصّاب هم خانواده اند. قَصَب: نای قَصّاب: نای زن، آن کسی که چهارپایان ( گاو و گوسفند و. . . ) را ذبح می کند. وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ شَعْرِی ...
. . وَ مَنَابِتِ أَضْرَاسِی. . . ( از دعای عرفه امام حسین ( علیه السلام ) ) و محل روییدن دندانهایم. توضیحات: مَنابِت جمع مَنبِت است و مَنبِت، اسم م ...
. . وَ مَنَابِتِ أَضْرَاسِی. . . ( از دعای عرفه امام حسین ( علیه السلام ) ) و محل روییدن دندانهایم. توضیحات: مَنابِت جمع مَنبِت است و مَنبِت، اسم م ...
مَنبِت:اسم مکان بر وزن مَفعِل و مشتق از فعل نَبَتَ است و نَبت یعنی آن چه که روید، گیاه، نبات ( نبت و نبات مصدراند ) خلاصه، مَنبِت به معنای محل رویش ...
مَنبِت:اسم مکان بر وزن مَفعِل و مشتق از فعل نَبَتَ است و نَبت یعنی آن چه که روید، گیاه، نبات ( نبت و نبات مصدراند ) خلاصه، مَنبِت به معنای محل رویش ...
نَبت یعنی آن چه که روید، گیاه، نبات ( نبت و نبات هر دو مصدراند ) مَنبِت هم اسم مکان بر وزن مَفعِل و مشتق از فعل نَبَتَ است و به معنای محل رویش و روی ...
اَضراس جمع ِ ضِرْس و ضِرس یعنی دندان. به ضِرسِ قاطع:از روی یقین، با کمال اطمینان. این اصطلاح دوکلمه ای وقتی به کار می رود که بخواهند از چیزی، حرفی ...
به ضِرسِ قاطع:از روی یقین، با کمال اطمینان. ضِرس یعنی دندان و این اصطلاح دوکلمه ای وقتی به کار می رود که بخواهند از چیزی، حرفی یا کاری با قاطعیت دفا ...
به ضِرسِ قاطع:از روی یقین، با کمال اطمینان. ضِرس یعنی دندان و این اصطلاح دوکلمه ای وقتی به کار می رود که بخواهند از چیزی، حرفی یا کاری با قاطعیت دفا ...
به ضِرسِ قاطع:از روی یقین، با کمال اطمینان. ضِرس یعنی دندان و این اصطلاح دوکلمه ای وقتی به کار می رود که بخواهند از چیزی، حرفی یا کاری با قاطعیت دفا ...
اولات، مؤنث اُولُو است. هم اولو و هم اولات به معنی صاحبان است فقط یکی به مذکر و دیگری به مونث اشاره می کند. وقتی گفته می شود اولوالالباب یعنی صاحبان ...
اولات، مؤنث اُولُو است. هم اولو و هم اولات به معنی صاحبان است فقط یکی به مذکر و دیگری به مونث اشاره می کند. وقتی گفته می شود اولوالالباب یعنی صاحبان ...
اولات، مؤنث اُولُو است. هم اولو و هم اولات به معنی صاحبان است فقط یکی به مذکر و دیگری به مونث اشاره می کند. وقتی گفته می شود اولوالالباب یعنی صاحبان ...
نیم خط
Leave a Reply:پاسخ دهید. وقتی برای موضوعی کامنت می گذارند شما بخواهید در مورد کامنتی صحبت کنید یا به عبارتی پاسخ فردی را دهید.
این کلمه اگر همزه در آخر خود داشته باشد اسم اشاره محسوب می شود ( اولاء ) اما همه چیز درباره ی اسامی اشاره: اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق م ...
این کلمه اگر همزه در آخر خود داشته باشد اسم اشاره محسوب می شود ( هؤلاء ) اما همه چیز درباره ی اسامی اشاره: اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق ...
همه چیز درباره ی اسامی اشاره: اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای م ...
همه چیز درباره ی اسامی اشاره: اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای م ...
همه چیز درباره ی اسامی اشاره: اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای م ...
همه چیز درباره ی اسامی اشاره: اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای م ...
همه چیز درباره ی اسامی اشاره: اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای م ...
همه چیز درباره ی اسامی اشاره: اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای م ...
همه چیز درباره ی اسامی اشاره: اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای م ...
همه چیز درباره ی اسامی اشاره: اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای م ...
همه چیز درباره ی اسامی اشاره: اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای م ...
لَا یَرْقُبُون:مراقبت و رعایت نمی کنند. ( یَرْقبُون ) هم خانواده کلمات مراقبت، مراقب و رقیب است و ریشه ی این کلمات ( رقب ) است. این کلمات را نباید ...
لَا یَرْقُبُواْ:مراقبت و رعایت نمی کنند. ( یَرْقبُواْ ) هم خانواده کلمات مراقبت، مراقب و رقیب است و ریشه ی این کلمات ( رقب ) است. این کلمات را نبا ...
🖤کشتار جمعی و نسل کشی اسپایکر🖤 در این جنایت وحشتناک، ۱۹۰۷ نفر شیعه ( و تعدادی غیر مسلمان ) به طرز فجیعی توسط داعش کشته شدند. داعش به قدری دانشجوی ن ...
بازی با کلمات جهت یادسپاری اسانتر ( برای کلمه ی نفاد ) : فرض کنید ( نفاد ) مخفف ( نه فایده ) است حالا ارتباط این مفهوم جدید با معنی واقعی کلمه یعنی ( ...
فلانی چقدر ادا و اطوار داره! ادا: حرکت، رفتار، وضع، ژست، عشوه، ناز، حالت ساختگی. اطوار:جمع طور، ادا، ژست، قر، ناز، اشکال، ریخت، کردار، حرکت، حال، و ...
فلانی چقدر ادا و اطوار داره! ادا: حرکت، رفتار، وضع، ژست، عشوه، ناز، حالت ساختگی. اطوار:جمع طور، ادا، ژست، قر، ناز، اشکال، ریخت، کردار، حرکت، حال، و ...
فلانی چقدر ادا و اطوار داره! ادا: حرکت، رفتار، وضع، ژست، عشوه، ناز، حالت ساختگی. اطوار:جمع طور، ادا، ژست، قر، ناز، اشکال، ریخت، کردار، حرکت، حال، و ...
فلانی چقدر ادا و اطوار داره! ادا: حرکت، رفتار، وضع، ژست، عشوه، ناز، حالت ساختگی. اطوار:جمع طور، ادا، ژست، قر، ناز، اشکال، ریخت، کردار، حرکت، حال، و ...
فلانی چقدر ادا و اطوار داره! ادا: حرکت، رفتار، وضع، ژست، عشوه، ناز، حالت ساختگی. اطوار:جمع طور، ادا، ژست، قر، ناز، اشکال، ریخت، کردار، حرکت، حال، و ...
فلانی چقدر ادا و اطوار داره! ادا: حرکت، رفتار، وضع، ژست، عشوه، ناز، حالت ساختگی. اطوار:جمع طور، ادا، ژست، قر، ناز، اشکال، ریخت، کردار، حرکت، حال، و ...
فلانی چقدر ادا و اطوار داره! ادا: حرکت، رفتار، وضع، ژست، عشوه، ناز، حالت ساختگی. اطوار:جمع طور، ادا، ژست، قر، ناز، اشکال، ریخت، کردار، حرکت، حال، و ...
price: ( پرایس ) قیمت. action: ( اکشن ) رفتار. price action: ( پرایس اکشن ) رفتار قیمت
price: ( پرایس ) قیمت. action: ( اکشن ) رفتار. price action: ( پرایس اکشن ) رفتار قیمت
در نثر و نظم فارسی گاها کلمه ی مناص با کلمه ی خلاص همراه آمده است و مناص فرار است و خلاص رهایی، گاهی با مناص است که خلاص فراهم می شود به عبارتی خلاص ...
در نثر و نظم فارسی گاها کلمه ی مناص با کلمه ی خلاص همراه آمده است و مناص فرار است و خلاص رهایی، گاهی با مناص است که خلاص فراهم می شود به عبارتی خلاص ...
هم خانواده مشقت، شقه.
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد، به تخیل پرداخت و داستان ساخت بطور مثال برای ( هنا:اینجا ) و ( هُناکَ: آنجای متوسط ) و ( هُنالِکَ: آن ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد، به تخیل پرداخت و داستان ساخت بطور مثال برای ( هنا:اینجا ) و ( هُناکَ: آنجای متوسط ) و ( هُنالِکَ: آن ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد، به تخیل پرداخت و داستان ساخت بطور مثال برای ( هنا:اینجا ) و ( هُناکَ: آنجای متوسط ) و ( هُنالِکَ: آن ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد، به تخیل پرداخت و داستان ساخت بطور مثال برای ( هنا:اینجا ) و ( هُناکَ: آنجای متوسط ) و ( هُنالِکَ: آن ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد، به طور مثال: Coordinate:کُر دی نِیْت. ( کر به نیّت ) کر به نیّتِ هماهنگ کردن، تعدیل کردن انجام می گ ...
مَلِک الشّعرا: پادشاه شاعران. مَلِک:پادشاه. شعرا:شاعران.
پُ اِم :poem شعر پُ اِت : poet شاعر برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد ابتدا ببینیم این کلمه تداعی کننده چه چیزی است هرچه جالب تر ، موثر ...
پُ اِم :poem شعر پُ اِت : poet شاعر برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد ابتدا ببینیم این کلمه تداعی کننده چه چیزی است هرچه جالب تر ، موثر ...
bullish:گاو وار ، گاو مانند، صعودی. bearish:خرس وار ، خرس مانند، نزولی. بازی با کلمات جهت یادسپاری اسانتر: بول گاو هم ارزشمند است و باعث تشکیل کود ...
bullish:گاو وار ، گاو مانند، صعودی. bearish:خرس وار ، خرس مانند، نزولی. بازی با کلمات جهت یادسپاری اسانتر: بول گاو هم ارزشمند است و باعث تشکیل کود ...
در اقتصاد: مطلوبیت، فایده. در واحدهای صنعتی: تاسیسات پشتیبان که امکانات اولیه تولید رو مثل آب، برق، گاز، مخابرات، اینترنت، اکسیژن، بخارآب و . . . تا ...
واحد مطلوبیت در اقتصاد یوتیل نام دارد برای مثال، فرض کنید مطلوبیت یک فنجان چای برای فردی ۸۰ یوتیل و مطلوبیت یک لیوان آب ۴۰ یوتیل است.
بحران انرژی، آلودگی ها و آثار زیست محیطی ناشی از استفاده سوخت های فسیلی، باعث شده است تا بشر به استفاده از انرژی های تجدیدپذیر روی آورد. یکی از انواع ...
طبق ادبیات اقتصادی افزایش نرخ بهره، باعث کاهش رشد اقتصادی و در نتیجه کاهش تقاضای عوامل تولید مثل نفت می شود و بالعکس.
به سیب گلاب در گویش شهرستان بهاباد، سیب کُلُفت سُرخ گفته می شود. کُلُفت در گویش این شهرستان به معنای گونه و لپ است و سیب کلفت سرخ یعنی سیبی که گونه ...
آس دو سنگ گرد و پخ برهم نهاده که سنگ بالایی به قدرت دست آدمی یا ستور یا باد یا آب و بخار و برق گردد و غلات و جز آن را خرد یا آرد سازد. آنچه را به دست ...
به سیب گلاب در گویش شهرستان بهاباد، سیب کُلُفت سُرخ گفته می شود. کُلُفت در گویش این شهرستان به معنای گونه و لپ است و سیب کلفت سرخ یعنی سیبی که گونه ...
فرق سیب گلاب با سایر سیب ها: سیب یکی از میوه های محبوب است و معروف ترین آن ها سیب زرد و سیب سرخ ( این دومورد، معروف به سیب درختی اند ) سیب گلاب، سیب ...
یکی می گفت سس فرامنطقه ای.
میوه پخته
برای یادسپاری اسانتر، می توان از کلمات اشنای مرتبط بهره برد، با ان بازی کرد و به خیال پردازی پرداخت به طور مثال: برای republic ( رِپابلیک ) به معنای ...
برای یادسپاری اسانتر، می توان از کلمات اشنای مرتبط بهره برد، با ان بازی کرد و به خیال پردازی پرداخت به طور مثال: برای republic ( رِپابلیک ) به معنای ...
برای یادسپاری اسانتر، می توان از کلمات اشنای مرتبط بهره برد، با ان بازی کرد و به خیال پردازی پرداخت به طور مثال: برای revolution ( رِوُلوشِن ) به معن ...
صریح و آشکار.
آیسیس ( Isis ) یا داعش. داعش ( دولت اسلامی عراق و شام ) یا Ialamic State of Iraq and Syria ) ISIS )
در باب جمع سالم و مکسر: وقتی گفته می شود جمع سالم باید بدانیم که اولا مربوط به اسم است نه فعل زیرا در رابطه با فعل از جمع غائب و مخاطب صحبت می شود ک ...
وقتی گفته می شود جمع سالم باید بدانیم که اولا مربوط به اسم است نه فعل زیرا در رابطه با فعل از جمع غائب و مخاطب صحبت می شود که در آن جنس هم ذکر می گرد ...
ان : یکی از علامت های اصلی جمع در زبان فارسی است. مانند درخت که جمع آن می شود درختان یا درخت ها ان : یکی از علامت های مثنی یا دوتا در زبان عربی است. ...
آیا برای شما این سوال پیش نیامده است که چرا انتهای کلمه ی ( فاطمه ) در بعضی از متن ها و دعا ها با آنکه مجرور واقع شده است فتحه آمده است؟ به نمونه ی ...
آیا برای شما این سوال پیش نیامده است که چرا انتهای کلمه ی ( فاطمه ) در بعضی از متن ها و دعا ها با آنکه مجرور واقع شده است فتحه آمده است؟ به نمونه ی ...
دکترخانه
در گویش شهرستان بهاباد به چراغ توری/cheragh turi/چراغِ تور/cheraghe tur/گفته می شود.
دفن کردن یابه گور سپردن یکی از روش های نابود کردن است که تدریجا با تجزیه این عمل صورت می گیرد شاید عبارت گم و گور کردن به این مسئله اشاره دارد که یک ...
چه رابطه ای بین زردگوشی و نفاق وجود دارد؟ آیا این جمله که - با این اعمال در پیشگاه الهی، زردروی می شوی. ( زردروی شدندکنایه از شرمندگی و خجالت است. ) ...
کَندِل ( به انگلیسی candel ) به معنای شمع
در بعضی گویش ها واتوره به معنای دبه کردن، واتوله ( واطوله ) تلفظ می شود.
در بعضی گویش ها واتوره به معنای دبه کردن، واتولِه ( واطولِه ) تلفظ می شود.
مَخلَص سخن:خلاصه سخن، مَخلَص کلام، خلاصه کلام، ، بالاخره، خلاصه، سخن کوتاه، حرف و سخن آخر.
مَخلَص کلام:خلاصه کلام، مَخلَص سخن، خلاصه سخن، بالاخره، خلاصه، سخن کوتاه.
انواع دلار در ایران : 1. دلار آزاد یا دلار بازار آزاد با توجه به چند نرخی شدن ارز در ایران به قیمت دلاری که در بازار آزاد بصورت روزانه در بین دلالان ...
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی:ناتو چون اقیانوس آتلانتیک به معنای اقیانوس اطلس است پس می توان گفت ناتو یعنی سازمان پیمان کشورهای شمالی اقیانوس اطلس که ...
ناتو:ناکس، شرور، بدجنس و متقلب. ناتو:سازمان پیمان آتلانتیک شمالی. و چون اقیانوس آتلانتیک به معنای اقیانوس اطلس است پس می توان گفت ناتو یعنی سازمان پ ...
اقیانوس اطلس: اقیانوس اطلس یا اقیانوس آتلانتیک Atlantic Ocean، دومین اقیانوس بزرگ دنیا است که قاره های آفریقا و اروپا را از قاره آمریکا جدا می سازد.
اقیانوس اطلس Atlantic Ocean یا اقیانوس آتلانتیک، دومین اقیانوس بزرگ دنیا است که قاره های آفریقا و اروپا را از قاره آمریکا جدا می سازد.
Spread ( اِس پِرِد ) برای یادسپاری اسانتر، می توان از کلمات اشنای مرتبط بهره برد و با ان بازی کرد و به خیال پردازی پرداخت به طور مثال، شاید با شنیدن ...
پهن کردن: گستردن هر چیزی که سطح جایی را بپوشاند مانند انواع فرش مثل قالی، موکت، زیلو و پتو و نیز سفره، رختخواب، سجاده و کلا، هر گستردنی یا چیزی که می ...
پهن و فراخ مخالف تنگ و ترش. این صفت مرکب و متضاد ان علاوه بر لباس برای جا و مکان هم کاربرد دارد.
تنگ و ترش مخالف پهن و فراخ. این صفت مرکب و متضاد ان علاوه بر لباس برای جا و مکان هم کاربرد دارد.
برای یادسپاری اسانتر، می توان از کلمات اشنای مرتبط در زمینه ساختار کلمه و معانی بهره برد. Region ( ری جِن ) : منطقه. Regime ( رِژیم ) :رژیم. نکات: ...
تفاوت بهرحال با بنابراین؟ به نظر ، این دو کلمه را نمی توان به جای هم استفاده کرد و کاربرد صحیح هر کدام متفاوت است.
تفاوت بهرحال با بنابراین؟ به نظر ، این دو کلمه را نمی توان به جای هم استفاده کرد و کاربرد صحیح هر کدام متفاوت است.
تفاوت بهرحال با بنابراین؟ به نظر ، این دو کلمه را نمی توان به جای هم استفاده کرد و کاربرد صحیح هر کدام متفاوت است.
از واج تا واژه: برای یافتن معنی یک کلمه چون واج می توان با کلمات بازی کرد و از تخیل بهره برد مثلا می توان عبارت آشنایی پیدا کرد که در آن واج بکار رفت ...
از واج تا تکواژ: برای یافتن معنی یک کلمه چون واج می توان با کلمات بازی کرد و از تخیل بهره برد مثلا می توان عبارت آشنایی پیدا کرد که در آن واج بکار رف ...
رِق رِق کردن:سخن گفتن اعتراض آمیز. در گویش شهرستان بهاباد به جای غُرغُر کردن از کلمه ی مرکب رِق رِق کردن استفاده می شود. غُرغُر کردن و رِق رِق کردن ...
رِق رِق کردن:سخن گفتن اعتراض آمیز. در گویش شهرستان بهاباد به جای غُرغُر کردن از کلمه ی مرکب رِق رِق کردن استفاده می شود. غُرغُر کردن و رِق رِق کردن ...
غُرغُر کردن:رِق رِق کردن، سخن گفتن اعتراض آمیز. در گویش شهرستان بهاباد به جای غُرغُر کردن از کلمه ی مرکب رِق رِق کردن استفاده می شود. غُرغُر کردن و ...
کمک هاج و واج به یافتن معنی واج: برای یافتن معنی یک کلمه چون واج می توان با کلمات بازی کرد و از تخیل بهره برد مثلا می توان عبارت آشنایی پیدا کرد که د ...
کمک هاج و واج به یافتن معنی واج: برای یافتن معنی یک کلمه چون واج می توان با کلمات بازی کرد و از تخیل بهره برد مثلا می توان عبارت آشنایی پیدا کرد که د ...
واج یعنی چی؟ ( روشی برای یادسپاری آسان تر ) برای یافتن معنی یک کلمه چون واج می توان با کلمات بازی کرد و از تخیل بهره برد مثلا می توان عبارت آشنایی پ ...
فراهم کردن:دست و پا کردن
آدم دو، سه روز زنده است باید قدر این چند روزه را بداند.
الف، یا ساکن است و یا متحرک؛ ساکن را "لینه"، و متحرک را "همزه" می نامند.
دهان بستن در گویش شهرستان بهاباد به معنای روزه شدن است که بیشتر در جواب این سوال گفته می شود که آیا روزه هستید که فرد در صورت روزه بودن می گوید دهان ...
در گویش شهرستان بهاباد به چیز موذی و کوچک جوجیسکو/jojisku/ گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به ترخون ، تلخون/talkhun/یا تلخونی/talkhuni/گفته می شود.
نواسخ جمع ناسخ است و ناسخ به معنی نسخ کننده یا همان باطل کننده. نواسخ در اصطلاح ادبیات عرب به کلماتی گفته می شود که بر سر جمله ی اسمیّه ( مبتدا و خب ...
بُرَحاء تقریبا بر وزن صُلَحا ( صُلَحاء ) یا عُرَفا ( عرفاء ) است. برای یادسپاری اسانتر :بهترینِ صلحا و عرفا یعنی پیامبر صلی الله علیه واله در هنگام ...
لمحه بر وزن لحظه و به معنی لحظه. لمحات بر وزن لحظات و به معنی لحظات. فقط دقت کنیم که حرف ( ح ) در ( لحظه ) حرف دوم است و در ( لمحه ) حرف سوم است.
مُعرَب و مبنی در دستور زبان عربی در بحث نحو یا ترکیب، مُعرَب ( با سکون عین و بدون تشدید حرف ر ) به کلمه ای گفته می شود که که حرکت آخر آن کلمه به علت ...
نارِه کشی در گویش شهرستان بهاباد به معنای ناخن کشی و چنگ زدن است، عمل خراشیدن یا فروبردن پنج ناخن دست بر صورت یا پوست خود یا فرد دیگر که به علت رفع خ ...
نارِه کشی در گویش شهرستان بهاباد به معنای ناخن کشی و چنگ زدن است، عمل خراشیدن یا فروبردن پنج ناخن دست بر صورت یا پوست خود یا فرد دیگر که به علت رفع خ ...
نارِه کشی در گویش شهرستان بهاباد به معنای ناخن کشی و چنگ زدن است، عمل خراشیدن یا فروبردن پنج ناخن دست بر صورت یا پوست خود یا فرد دیگر که به علت رفع خ ...
نارِه کشی در گویش شهرستان بهاباد به معنای ناخن کشی و چنگ زدن است، عمل خراشیدن یا فروبردن پنج ناخن دست بر صورت یا پوست خود یا فرد دیگر که به علت رفع خ ...
اشتباه لُپّی: اشتباهی که مربوط به لُپ است و لپ آن قسمت از دهان است که چون پر از هوا شود برآمده شود که به ان کُپ نیز گفته می شود آن عضله ای که دو طرف ...
اشتباه لُپّی: اشتباهی که مربوط به لُپ است و لپ آن قسمت از دهان است که چون پر از هوا شود برآمده شود که به ان کُپ نیز گفته می شود آن عضله ای که دو طرف ...
اشتباه لُپّی: اشتباهی که مربوط به لُپ است و لپ آن قسمت از دهان است که چون پر از هوا شود برآمده شود که به ان کُپ نیز گفته می شود آن عضله ای که دو طرف ...
روز کوه رو در گویش شهرستان بهاباد به غروب، روز کوه رو گفته می شود که در اینجا روز مجاز از خورشید است و رو بن مضارع از رفتن است و چون خورشید در هنگام ...
غِرْبیب ( بر وزن کبریت ) از مادّه ی غَرْب به معنای سیاه پر رنگ است، و این که عرب به کلاغ غراب ( بر وزن تراب یا رباب ) می گوید، به همین دلیل است و غرا ...
قرابه بر وزن ارابه ( گاری ) نوعی ظرف شیشه ای که دارای شکمی بزرگ است برای یادسپاری اسانتر در نظر گرفتن این عبارت که بعضی ها می خواهند با فرستادن ارابه ...
برای یادسپاری اسانتر تلفظ شاید این عبارت موثر باشد:با صُراحی سُراییدن.
[رک. ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها و مقالات و مخفف عبارتِ [رجوع کنید به] است. در ضمن [نک. ]هم مخفف عبارتِ [نگاه کنید به] است.
[نک. ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها و مقالات و مخفف عبارتِ [نگاه کنید به] است. در ضمن [رک. ]هم مخفف عبارتِ [رجوع کنید به] است.
شِرَّة:نشاط. شِرَّةُ الشَّبَابِ: نشاط جوانی.
جور، به معنای میل و عدول است. و وجه اشتقاقِ جار به معنای همسایه، آن است که همسایه چون خانه اش در نزدیکی خانه ای قرار دارد که به سمت او میل نموده است ...
_جُرْتُ:[أَنَا]ستم کردم. واژه جار، از ریشه جور، به معنای میل و عدول است. و وجه اشتقاقِ جار به معنای همسایه، آن است که همسایه چون خانه اش در نزدیکی خ ...
کلمه ی ( نموده ) فارسی است وقتی به عربی وارد شده، شکل عربی به خود گرفته و تبدیل به نموذج شده است.
در فرهنگ لغت دهخدا در باب لغت جار آمده است همانگونه که در این صفحه این موضوع گفته شده است ( جار بتخفیف راء مهمله در لغت، همسایه را گویند ) که توضیح ا ...
در زبان اصلی عرب، نقطه وجود نداشته است چرا که نوع نگارش و رسم الخط ان زمان خط کوفی بوده و در این خط نقطه گذاری رسم نبوده است و ترکیب حروف نقطه دار ما ...
در گویش شهرستان بهاباد به کسی که زیاد در فکر خویش است و بیش از اندازه رعایت خود را می کند چنان که تافته ای جدابافته است که معمولا دوست ندارد خود را ب ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد: عاطفه قصد دارد سرسفره بشیند بابا به او می گوید جا نیست جاثیه بشین عاطفه می گوید چی!!! جای اسیه است ...
نور بیست و چهارمین سوره قران مجید است برای یاد سپاری اسان تر می توان چنین تصور کرد که در بیست و چهار ساعت شبانه روز نور وجود دارد هم نور ستارگان و هم ...
لَمْ نکُ: نبوده ونیستیم. حروف جازمه ( لَمْ و لمّا و لام امر و لا نهی ) وقتی بر سر فعل مضارع اجوفی که ضمیر بارز نداشته باشند ( للغائب یا صیغه اول/ لل ...
لَمْ نکُ: نبوده ونیستیم. حروف جازمه ( لَمْ و لمّا و لام امر و لا نهی ) وقتی بر سر فعل مضارع اجوفی که ضمیر بارز نداشته باشند ( للغائب یا صیغه اول/ لل ...
لَمْ یَکُ: نبود ونیست. حروف جازمه ( لَمْ و لمّا و لام امر و لا نهی ) وقتی بر سر فعل مضارع اجوفی که ضمیر بارز نداشته باشند ( للغائب یا صیغه اول/ للغا ...
لَمْ یَکُ: نبود ونیست. حروف جازمه ( لَمْ و لمّا و لام امر و لا نهی ) وقتی بر سر فعل مضارع اجوفی که ضمیر بارز نداشته باشند ( للغائب یا صیغه اول/ للغا ...
[ن تف. ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی نعت تفصیلی ( اسم تفصیل، صفت تفصیلی ) است. در ضمن نشانه ی اختصاری [ نف. ] به نعت فا ...
[ن تف. ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی نعت تفصیلی ( اسم تفصیل، صفت تفصیلی ) است. در ضمن نشانه ی اختصاری [ نف. ] به نعت فا ...
[ن مف. ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی نعت مفعولی ( اسم مفعول، صفت مفعولی ) است. در ضمن نشانه ی اختصاری [ نف. ] به نعت فا ...
[ن مف. ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی نعت مفعولی ( اسم مفعول، صفت مفعولی ) است. در ضمن نشانه ی اختصاری [ نف. ] به نعت فا ...
[ نف . ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی نعت فاعلی ( اسم فاعل، صفت فاعلی ) است. در ضمن نشانه ی اختصاری[ن مف. ] به نعت مفعول ...
[ نف . ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی نعت فاعلی ( اسم فاعل، صفت فاعلی ) است. در ضمن نشانه ی اختصاری[ن مف. ] به نعت مفعول ...
برای یادسپاری آسان تر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد مثال در این مورد پدر دانش آموز : آقای ...
برای یادسپاری آسان تر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد مثال در این مورد پدر دانش آموز : آقای ...
غل و غش ؛ در تداول فارسی زبانان غالباًبه فتح هردو غین استعمال شود به معنی کینه و دشمنی و حسد و عداوت و غرض و بددلی.
در گویش شهرستان بهاباد به چای پررنگ چای تیره می گویند و اگر چایی خیلی پررنگ و تیره باشد به ان چای قیل ( بر وزن فیل ) می گویند وبه چای کم رنگ /چای اُو ...
در گویش شهرستان بهاباد به چای پررنگ چای تیره می گویند و اگر چایی خیلی پررنگ و تیره باشد به ان چای قیل ( بر وزن فیل ) می گویند وبه چای کم رنگ /چای اُو ...
در گویش شهرستان بهاباد به چای کم رنگ /چای اُوْ زَردو/ گفته می شود یعنی چایی که اب ان زرد رنگ است و به چای پررنگ چای تیره می گویند و اگر چایی خیلی پرر ...
توضیح اولیه: اسم مکان - همان گونه که در زبان فارسی نیز داریم - بر مکان وقوع فعل دلالت دارد. اگر از فعل ثلاثی مجرد ساخته شود بر وزن ( مَفعَل - مفتوح ...
توضیح اولیه: اسم مکان - همان گونه که در زبان فارسی نیز داریم - بر مکان وقوع فعل دلالت دارد. اگر از فعل ثلاثی مجرد ساخته شود بر وزن ( مَفعَل - مفتوح ...
توضیح اولیه: اسم مکان - همان گونه که در زبان فارسی نیز داریم - بر مکان وقوع فعل دلالت دارد. اگر از فعل ثلاثی مجرد ساخته شود بر وزن ( مَفعَل - مفتوح ...
مطالب مرتبط با شعبانیه : اعیاد شعبانیه خطبه شعبانیه صلوات شعبانیه مناجات شعبانیه
مکث کنندگان، درنگ کنندگان.
مالِ دیو، کشوری که مالِ دیوِ عربستان است و از عربستان حرف شنوی دارد. عربستان نقض حقوق بشرِ مالدیو را ماله ( پایتخت مالدیو و ابزاری در بنایی ) کشی می ...
معرب. [م ُ ع َرْ رَ ]نوعی کلمه ای که در اصل غیر عربی بوده و عرب زبانان آن را به عربی آورده اند البته در آن تغییری ایجاد کرده تا با زبان عربی هماهنگ ش ...
[ معر. ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی /مُعَرَّب/ است. نکته : معرب. [م ُ ع َرْ رَ ]نوعی کلمه ای که در اصل غیر عربی بوده ...
کور و شرمنده :در گویش شهرستان بهاباد در مقابل لطفی که فردی به دیگری می کند بیان می شود و معنی ( سپاس گزاریم ) می دهد. مثال، در برابر خدمت فردی به او ...
بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر : ان شاء الله که جبهه مقاومت طومار تکفیری ها را تکویر کنند. ( تکویر و تکفیر ) تکویر:در هم پیچیدن. تکفیری: مسلما ...
إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ( آیه ی ١ سوره تکویر ) ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺩﺭﭘﻴﭽﻨﺪ. خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ ...
بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر : ان شاء الله که جبهه مقاومت طومار تکفیری ها را تکویر کنند. ( تکویر و تکفیر ) تکویر:در هم پیچیدن. تکفیری: مسلما ...
بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر : ان شاء الله که جبهه مقاومت طومار تکفیری ها را تکویر کنند. ( تکویر و تکفیر ) تکویر:در هم پیچیدن. تکفیری: مسلما ...
إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ( آیه ی ١ سوره تکویر ) ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺩﺭﭘﻴﭽﻨﺪ. خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ ...
إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ( آیه ی ١ سوره تکویر ) ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺩﺭﭘﻴﭽﻨﺪ. خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ ...
تکفیری یعنی مسلمانی که دیگر مسلمانان را متهم به ارتداد می کند. این اتهام تکفیر نامیده می شود. این واژه در ادبیات سیاسی روز در توصیف گروه هایی در حال ...
بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر: بهتر است بدانیدم، خول با تخویل هم خانواده است ( خَوًَلَ یُخَوًِلُ تَخویل ) بازی با تخویل : قربان، آنچه به ما ا ...
بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر: بهتر است بدانیدم، خول با تخویل هم خانواده است ( خَوًَلَ یُخَوًِلُ تَخویل ) بازی با تخویل : قربان، آنچه به ما ا ...
بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر: بهتر است بدانیدم، خول با تخویل هم خانواده است ( خَوًَلَ یُخَوًِلُ تَخویل ) بازی با تخویل : قربان، آنچه به ما ا ...
بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر: بهتر است بدانیدم، خول با تخویل هم خانواده است ( خَوًَلَ یُخَوًِلُ تَخویل ) بازی با تخویل : قربان، آنچه به ما ا ...
طبرسی گفته: تخویل به معنی اعطاء است و اصل آن تملیک عطّیه است چنان که تمویل به معنی تملیک مال است.
بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر تلفظ میلیون به انگلیسی: عده ای از مردم، میلیون را مِلیون تلفظ می کنند، اول تلفظ انگلیسی باشد ( مِل ) . اما فرق تل ...
از القاب سردار شهید قاسم سلیمانی
از القاب سردار قاسم سلیمانی ، فرمانده سپاه قدس که خود را سرباز صفر ولایت می نامید. در ضمن سرباز صفر به سربازی گفته می شود که دارای پایین ترین درجۀ ن ...
کسی که دارای پایین ترین درجۀ نظامی است، سرباز وظیفه، سرباز. در ضمن، فرمانده سپاه قدس، سردار قاسم سلیمانی، خود را سرباز صفر ولایت می نامید.
سرباز صفر، کسی که دارای پایین ترین درجۀ نظامی است. در ضمن، فرمانده سپاه قدس، سردار قاسم سلیمانی، خود را سرباز صفر ولایت می نامید.
سر اندر وا/Sar andar va/سردروا. در گویش شهرستان بهاباد به معنای: ۱. [مقابلِ سربسته] آنچه سرش باز باشد و باید بدلایلی مانند بهداشت یا نظم و انضباط ب ...
سردروا/Sar dar va در گویش شهرستان بهاباد به معنای: ۱. [مقابلِ سربسته] آنچه سرش باز باشد و باید بدلایلی مانند بهداشت یا نظم و انضباط باید بعد از استف ...
سردروا/Sar dar va در گویش شهرستان بهاباد به معنای: ۱. [مقابلِ سربسته] آنچه سرش باز باشد و باید بدلایلی مانند بهداشت یا نظم و انضباط باید بعد از استف ...
سردروا/Sar dar va در گویش شهرستان بهاباد به معنای: ۱. [مقابلِ سربسته] آنچه سرش باز باشد و باید بدلایلی مانند بهداشت یا نظم و انضباط باید بعد از استف ...
برای یادسپاری آسان تر ارتفاع435متری و سال بهره برداری ۱۳۸۷ آن می توان با کلمات و اعداد بازی کرد، داستان سازی کرد و به تخیل پرداخت بطور مثال حیف نون س ...
شاید از آن جهت به رخسار، روی و صورت، عارض ( اسم فاعل عرض ) گویند که عرض کننده ی فرد است همچنان که یکی از معانی عرض پیدا و آشکارا گردیدن است، عرض کنند ...
شاید از آن جهت به رخسار، روی و صورت، عارض ( اسم فاعل عرض ) گویند که عرض کننده ی فرد است ( چنان که یکی از معانی عرض پیدا و آشکارا گردیدن است ) از باب ...
زغن را نوعی زاغ می دانند که موش را می تواند شکار کند و به ان زاغ گوشت ربا یعنی رباینده گوشت هم می گویند. زغن در اصل نوعی باز شکاری است که از باز کوچک ...
زاغ کوچک، احتمالا بچه زاغ منظور است.
در استان کرمان به نوعی زاغ که درون بال هایش پرهای سفید رنگی وجود دارد و دمش درازتر وبسیار هم فضول و باهوش است کلاجَک گفته می شود. در ضمن، احتمالا کل ...
در استان کرمان به نوعی زاغ یا کلاغ زاغی که درون بال هایش پرهای سفید رنگی وجود دارد و دمش درازتر وبسیار هم فضول و باهوش است کلاجَک گفته می شود. در ضم ...
ریشه ی کلمات زاغ، زاغوا و ازاغ، زیغ است. زَیْغ به معنای انحراف از مستقیم است، زیغ را اگر بخواهیم در یک کلمه توصیف کنیم می شود انحراف یا میل. اما برا ...
ریشه ی کلمات زاغ، زاغوا و ازاغ، زیغ است. زَیْغ به معنای انحراف از مستقیم است، زیغ را اگر بخواهیم در یک کلمه توصیف کنیم می شود انحراف یا میل. اما برا ...
ریشه ی کلمات زاغ، زاغوا و ازاغ، زیغ است. زَیْغ به معنای انحراف از مستقیم است، زیغ را اگر بخواهیم در یک کلمه توصیف کنیم می شود انحراف یا میل. اما برا ...
ریشه ی کلمات زاغ، زاغوا و ازاغ، زیغ است. زَیْغ به معنای انحراف از مستقیم است، زیغ را اگر بخواهیم در یک کلمه توصیف کنیم می شود انحراف یا میل. اما برا ...
صف یکی از سوره های قرآن کریم است که در این کتاب مقدس بعد از آن سوره جمعه آمده است. برای یادسپاری آسان تر هم جواری و نزدیکی این دو سوره از لحاظ نظم ...
مِنخَر: هر یک از دو سوراخ بینی، مفرد مَناخِر.
نشانه ای که با ترکیب و به هم چسبیده شدن a و e بوجود امده است که البته حرف a آن در سمت چپ نوشته شده است ( که متاسفانه این دیکشنری این علامت که در خوان ...
( polis= شهر ) و ( police=پلیس ) فرق پولیس با پلیس در تفاوت s با c و نداشتن e در آخر کلمه ی شهر است. خب برای یادسپاری اسانتر بیایید با کلمات بازی کن ...
نشانه ای که با ترکیب و به هم چسبیده شدن a و e بوجود امده است که البته حرف a آن در سمت چپ نوشته شده است ( که متاسفانه این دیکشنری این علامت که در خوان ...
برای یادگیری صدای/ ʒ/ ابتدا بیایید صدای /dʒ/ را یاد بگیریم. خب، صدای /dʒ/ در زبان انگلیسی مشابه صدای حرف “جیم” در فارسی است. صدای /dʒ/ در زبان انگلیس ...
صدای /dʒ/ صدای /dʒ/ در زبان انگلیسی مشابه صدای حرف “جیم” در فارسی است. صدای /dʒ/ در زبان انگلیسی معمولا توسط حرف “J” ساخته می شود. مثال : jeep : /dʒ ...
Create Handouts / ایجاد جزوه ها با کمک این گزینه می توان مطالب پاورپوینت را به ورد تبدیل کرد.
ﺻَﻔْﺼَﻒ: ویژگی زمینی را بیان می کند که اولا هموار است ثانیا گیاه ندارد و صافی ﺯﻣﻴﻦ و بی علفی آن ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻱ است ﻛﻪ زمین صف اندر صف است یا ﻫﻤﻪ ﻱ ﻗﺴﻤﺖ ﻫ ...
ﺻَﻔْﺼَﻒ: ویژگی زمینی را بیان می کند که اولا هموار است ثانیا گیاه ندارد و صافی ﺯﻣﻴﻦ و بی علفی آن ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻱ است ﻛﻪ زمین صف اندر صف است یا ﻫﻤﻪ ﻱ ﻗﺴﻤﺖ ﻫ ...
قاع صفصف ؛ دشتِ صاف بدون علف، زمین هموار و بی گیاه. چون غلام بخانه رسید سرای خویش چون قاع صفصف خالی یافت. ( از ترجمه تاریخ یمینی ) . قاع: دشت، کویر ...
قاع: دشت، کویر. در ضمن، قاع صفصف ؛ دشتِ صاف بدون علف، زمین هموار و بی گیاه. چون غلام بخانه رسید سرای خویش چون قاع صفصف خالی یافت. ( از ترجمه تاریخ ...
مَطِیَّة شتریست که به پشتش سوار شوند چون مطی ( خوانده شود، مَطا ) به معنی پشت است.
تحریض=تحریص. تحریص از ماده حِرص و در اصل به معنی به حرص و آز انداختن است که معنی برانگیختن، تحریک کردن، ترغیب کردن و تشویق کردن را نیز می رساندو اگر ...
تحریص از ماده حِرص و در اصل به معنی به حرص و آز انداختن است که معنی برانگیختن، تحریک کردن، ترغیب کردن و تشویق کردن را نیز می رساندو اگر در این کلمه ر ...
تق و توق کردن/tagho tugh kardan /:سر و صدا به راه انداختن یا تق تق کردن بی جهت. درضمن: تَق تَق/tagh tagh/: ( اسم صوت و اصل کلمه دَق دَق ) صدایی بلند ...
تَق تَق/tagh tagh/: ( اسم صوت و اصل کلمه دَق دَق ) صدایی بلند و درشت که از برخورد دو چیز به هم ایجاد می شود و عامل آن چیزی غیر از انبساط و انقباض و ف ...
صُدغ بر وزن مرغ، به زلف که در محدوده ی گوش و شقیقه است البته معنی اصلی صدغ همان شقیقه یا بناگوش است که به موهای ریخته شده در این محل هم گفته می شود. ...
کار بلد/karbalad/
ضرب المثل بهابادی: چغوتو امسالی اومده یاد چغوتو پارسالی بده. در هنگام تعلیم و یاد دادن شخص تازه کار به شخص تجربه دار و کار بلد ( ماهر ) گفته می شود. ...
در گویش شهرستان بهاباد و بعضی از شهرستان های کرمان به گنجشک چُغوت/choghut/ و به چغوت کوچک و جوجه چغوت در بهاباد، چُغوتو/choghutu/گفته می شود. ضرب ال ...
در گویش شهرستان بهاباد و بعضی از شهرستان های کرمان به گنجشک چُغوت/choghut/ و به چغوت کوچک و جوجه چغوت در بهاباد، چُغوتو/choghutu/گفته می شود. ضرب ال ...
در گویش شهرستان بهاباد عبارت گوش حرف کردن معادل ترکیب حرف گوش کردن نیز استفاده می شود. حرف گوش کردن:پذیرفتن، قبول کردن
گوش حرف نکن. در گویش شهرستان بهاباد عبارت گوش حرف کردن معادل ترکیب حرف گوش کردن نیز استفاده می شود.
برای یادسپاری بهتر و اسان ترتلفظ و معنی می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد. کلمه جدید: ارهاق= ...
برای یادسپاری بهتر و اسان ترتلفظ و معنی می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد. کلمه جدید: ارهاق= ...
از صداهای دیگر گریه می توان به هق هق هم اشاره کرد.
کاش مسیحیان به جای ناقوس در فکر هم وزن خود یعنی ناقور بودند همان صور ( شیپور ) که در هنگامه قیامت در آن دمیده شود. فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ8فَذ ...
کاش مسیحیان به جای ناقوس در فکر ناقور بودند ان شیپوری که در هنگامه قیامت در آن دمیده شود. فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ8فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَ ...
مایل را با میل اشتباه نگیریم: Mile ( مایل ) : یک واحد اندازه گیری Mail ( مِیْل ) : پست خاطره: یکی گفت من انتهای ایمیلم mail. com است گاهی اخر کلمه ma ...
یکی گفت من انتهای ایمیلم mail. com است گاهی اخر کلمه mail یک حرف e اضافه می کنم و برایم دردسرساز شده است نه این که انتهای کلمه ی مایل ( mile ) هم حرف ...
در گویش شهرستان بهاباد بخش اول این کلمه ( ( جو ) ) بر وزن قو ( نوعی پرنده ) و بخش دوم ( ( آل ) ) تلفظ می شود/jooal/ جوال: به کیسه ی بزرگ تهیه شده از ...
برای یادسپاری اسان تر صاحب تفسیرِ اثنی عشری که مربوط به اقای حسینی شاه عبدالعظیمی است شاید تصور و در نظر گرفتن عبارت زیر موثر باشد: ان شا الله در اَث ...
برای یادسپاری اسان تر صاحب تفسیرِ اثنی عشری که مربوط به اقای حسینی شاه عبدالعظیمی است شاید تصور و در نظر گرفتن عبارت زیر موثر باشد: ان شا الله در اَث ...
برای یادسپاری اسان تر صاحب تفسیرِ اثنی عشری که مربوط به اقای حسینی شاه عبدالعظیمی است شاید تصور و در نظر گرفتن عبارت زیر موثر باشد: ان شا الله در اَث ...
برای یادسپاری اسان تر صاحب تفسیرِ اثنی عشری که مربوط به اقای حسینی شاه عبدالعظیمی است شاید تصور و در نظر گرفتن عبارت زیر موثر باشد: ان شا الله در اَث ...
سلماس سرماست عموما ناحیه غرب کشور سرد است و این شهر هم غرب است هم جزو آذربایجان غربی است.
احتمالا عمل بخش کردن در کلاس اول ابتدایی را به یاد می آورید نام دیگر بخش، هِجا و نام دیگر آن سیلاب ( silaab ) است برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلما ...
احتمالا عمل بخش کردن در کلاس اول ابتدایی را به یاد می آورید نام دیگر بخش، هِجا و نام دیگر آن سیلاب ( silaab ) است برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلما ...
احتمالا عمل بخش کردن در کلاس اول ابتدایی را به یاد می آورید نام دیگر بخش، هِجا و نام دیگر آن سیلاب ( silaab ) است برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلما ...
قرآن صامت: کتاب قرآن کریم. قرآن ناطق: پیامبر صلی الله علیه و آله وائمه اطهار.
قران صامت:کتاب قرآن کریم. قرآن ناطق: پیامبر صلی الله علیه و آله وائمه اطهار.
برای یادسپاری نحوه نوشتاری و معنی بیاییم با کلمه بازی کنیم بطور مثال: دانش پیش نیاز: عطاری= دوافروشی، دارو فروشی. تصور کنید بیطاری در اصل بی عطاری ب ...
شلم. [ ش َ ل َ] شلغم. شوروا. [ شورْ ] شوربا. شلم شوروا: شلغم شوربا یعنی شوربای شلغم ، البته خود شوربا یعنی آشی که از چاشنی ها فقط نمک دارد پس در مج ...
شلم. [ ش َ ل َ] شلغم. شوروا. [ شورْ ] شوربا. شلم شوروا: شلغم شوربا یعنی شوربای شلغم ، البته خود شوربا یعنی آشی که از چاشنی ها فقط نمک دارد پس در مج ...
اِبا ( عربی ) = خودداری، امتناع ( مانع شدن ) برای یادسپاری نحوه نوشتاری و معنی بیاییم با کلمه بازی کنیم بطور مثال: حرف اضافه ( با ) در کلمه ی ( ابا ...
[ په . ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی پهلوی است.
پَه پَه. در هنگام خوردن غذا به نوزاد گفته می شود، پَه پَه بخوره. || به به. ( در زبان اطفال ) ، نوشیدنی یا غذایی شیرین یا خوشمزه.
برای یادسپاری شاعرشعر ( مرنجان دلم را که این مرغ وحشی// ز بامی که برخاست مشکل نشیند ) بیاییم با شعربازی کنیم یا شوخی کنیم البته به شرط ظرفیت بطور مثا ...
برای یادسپاری شاعرشعر ( مرنجان دلم را که این مرغ وحشی// ز بامی که برخاست مشکل نشیند ) بیاییم با شعربازی کنیم یا شوخی کنیم البته به شرط ظرفیت بطور مثا ...
برای یادسپاری تلفظ و معنی این کلمه بیاییم با کلمه بازی کنیم بطور مثال مرنجان دلم را که این برنجان اعلاء ز طلافروشی که برخاست مشکل نشیند. اگر بخواه ...
اَیّارِه در گویش یزدی یعنی یاره، اَلنگو . یکی تاج پرگوهر شاهوار دو یاره یکی طوق گوهرنگار. ( فردوسی ) در شعر بالا از سه زیور نام برده شده است: تاج، ...
Iranian Agriculture News Agency ) IANA ) خبرگزاری کشاورزی ایران - ایانا ( iana. ir )
برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم: hero= he row او ردیف است. یعنی چه؟ یعنی قهرمان است. ( به همین سادگی به همین خوشمزگی )
( polis= شهر ) و ( police=پلیس ) فرق پولیس با پلیس در تفاوت s با c و نداشتن e در آخر کلمه ی شهر است. خب برای یادسپاری اسانتر بیایید با کلمات بازی کن ...
( polis= شهر ) و ( police=پلیس ) فرق پولیس با پلیس در تفاوت s با c و نداشتن e در آخر کلمه ی شهر است. خب برای یادسپاری اسانتر بیایید با کلمات بازی کن ...
ابتدا کلمات ( polis= شهر ) و ( police=پلیس ) توضیح داده می شود: فرق پولیس با پلیس در تفاوت s با c و نداشتن e در آخر کلمه ی شهر است. خب برای یادسپاری ...
برای یادسپاری اسانتر تلفظ درست ارگونومی می توانیم از داستان سازی بهره برد. شاید دانش اموزی ان را آرگونومی بخوانند یا اُرگونومی که هر دو تلفظ نادرست ا ...
برای یادسپاری اسانتر صاحب تفسیر کشاف: زمخشر یکی از روستاهای خوارزم است، برای یادسپاری اسان تر اگر به انتهای کلمه ی خوارزم نگاه کنیم می بینیم که حرف ا ...
زمخشر یکی از روستاهای خوارزم است، برای یادسپاری اسان تر اگر به انتهای کلمه ی خوارزم نگاه کنیم می بینیم که حرف اخر ان ( زم ) است که اول کلمه ی زمخشر ن ...
زمخشر یکی از روستاهای خوارزم است، برای یادسپاری اسان تر اگر به انتهای کلمه ی خوارزم نگاه کنیم می بینیم که حرف اخر ان ( زم ) است که اول کلمه ی زمخشر ن ...
زمخشر یکی از روستاهای خوارزم است، برای یادسپاری اسان تر اگر به انتهای کلمه ی خوارزم نگاه کنیم می بینیم که حرف اخر ان ( زم ) است که اول کلمه ی زمخشر ن ...
زمخشر یکی از روستاهای خوارزم است، برای یادسپاری اسان تر اگر به انتهای کلمه ی خوارزم نگاه کنیم می بینیم که حرف اخر ان ( زم ) است که اول کلمه ی زمخشر ن ...
اللَّهُمَّ أَنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ وَ الْبَلْوَى ( فرازی از دعای ندبه ) بار الها توئی برطرف کننده ی غم و اندوه دلها.
چگونه معنی save ( سیو ) و save as ( سیو از ) را به ذهن بسپاریم؟ با بازی با کلمات می توان به اسانی کلمات ناآشنا را به ذهن بسپاریم. مثلا در اینجا فرض ک ...
فَتا در پلیس فتا، مخفف فضای تولید و تبادل اطلاعات می باشد.
1. فَتا در پلیس فتا، مخفف فضای تولید و تبادل اطلاعات می باشد. 2. فت ها=fats=چاق ها.
حاج اقا ثقفی تهرانی پدر خانم حضرت امام خمینی رحمه الله علیه هستند که صاحب تفسیر روان جاوید در تفسیر قرآن مجید هستند این نام می تواند یادآور این موضوع ...
حاج اقا ثقفی تهرانی پدر خانم حضرت امام خمینی رحمه الله علیه هستند که صاحب تفسیر روان جاوید در تفسیر قرآن مجید هستند این نام می تواند یادآور این موضوع ...
حاج اقا ثقفی تهرانی پدر خانم حضرت امام خمینی رحمه الله علیه هستند که صاحب تفسیر روان جاوید در تفسیر قرآن مجید هستند این نام می تواند یادآور این موضوع ...
محمد جواد مغنیه، عالم لبنانی، صاحب تفسیر کاشف است و برای من کاشف به عمل امد که شهید عماد مغنیه از همین خاندان بزرگ است.
محمد جواد مغنیه، عالم لبنانی، صاحب تفسیر کاشف است و برای من کاشف به عمل امد که شهید عماد مغنیه از همین خاندان بزرگ است.
محمد جواد مغنیه، عالم لبنانی، صاحب تفسیر کاشف است و برای من کاشف به عمل امد که شهید عماد مغنیه از همین خاندان بزرگ است.
همت ( ه ) ان قطعا به ( هزار ) اشاره دارد اما ( م ) می تواند اشاره به ( میلیون ) یا ( میلیارد ) کند اما چون ( همت ) همتش بلند است باید به ( میلیارد ) ...
تابناک، یک وب گاه خبری اصولگرای منسوب به محسن رضایی می باشد تابناک برای من یادآور خدمات محسن رضایی در دوران دفاع مقدس است که چونان افتاب تابان می درخ ...
برای یادسپاری اسانتر بیاییم طرحی نو دراندازیم مثلا: متفقین کشورهایی هستند که در توافق نامه سازمان ملل حقی به نام وتو برای خود قائل شدند می دانیم که ک ...
برای یادسپاری اسانتر بیاییم طرحی نو دراندازیم مثلا: متفقین کشورهایی هستند که در توافق نامه سازمان ملل حقی به نام وتو برای خود قائل شدند می دانیم که ک ...
برای یادسپاری اسانتر بیاییم طرحی نو دراندازیم مثلا: متفقین کشورهایی هستند که در توافق نامه سازمان ملل حقی به نام وتو برای خود قائل شدند می دانیم که ک ...
کِولو /kowlu/ مرغها همه چیزخوارند به همین جهت دوست دارند خاک را به هم بزنند انها با کشاندن خاک ها به سمت خود و یا اطراف سعی می کنند دانه ها، حشرات و ...
جهان نیوز، یک وبگاه خبری اصولگرا وابسته به علیرضا زاکانی است که در دوران اول ریاست جمهوری اقای رئیسی به عنوان شهردار تهران انتخاب شد و مدیرمسئولی جها ...
deutsche welle ( به زبان آلمانی ) : German wave ( به انگلیسی ) عبارت دویچه وله به فارسی به معنی ( موج آلمان ) است که معنی ( صدای آلمان ) می دهد.
آژانس: تاکسی تلفنی. - آژانس اخبار : خبرگزاری. - آژانس معاملات : کارگزاری. ( - آژانس املاک: بنگاه املاک. - آژانس بیمه: نمایندگی بیمه. - آژان ...
ایمنا ( به انگلیسی: IMNA مخفف Iran's Metropolises News Agency ) یا خبرگزاری شهرو شهروندی ایران.
نخستین و بزرگترین خبرگزاری تخصصی قرآن کریم در جهان اسلام با عنوان خبرگزاری قرآنی ایران ( Iranian Quran News Agency ) که با عبارت اختصاری ( ( IQNA ) ...
ایرنا تداعی کننده کلمه ی ایران است در صورتیکه ( ای ) آن اشاره به ( ایسلامیک ) و اسلامی بودن و ( ر ) آن اشاره به ( ربپالیک ) و جمهوری بودن و ( ن ) آن ...
طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جاگیری بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است از جمله کاربرد یا جایگزینی با شیوه ی خلاقانه و البته همراه نمودن ان با چی ...
طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جاگیری بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است از جمله کاربرد یا جایگزینی با شیوه ی خلاقانه و البته همراه نمودن ان با چی ...
طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جاگیری بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است از جمله کاربرد یا جایگزینی با شیوه ی خلاقانه و البته همراه نمودن ان با چی ...
طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جاگیری بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است از جمله کاربرد یا جایگزینی با شیوه ی خلاقانه و البته همراه نمودن ان با چی ...
طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جاگیری بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است از جمله کاربرد یا جایگزینی با شیوه ی خلاقانه و البته همراه نمودن ان با چی ...
بیاییم با کلمات بازی کنیم و این کلمه را با دو کلمه مشابه یاد بگیریم: یهودیان کَنودند لَدودند عَنودند یا کُنودند لُدودند عُنودند. ( هم فتحه درست است ه ...
بیاییم با کلمات بازی کنیم و این کلمه را با دو کلمه مشابه یاد بگیریم: یهودیان کَنودند لَدودند عَنودند یا کُنودند لُدودند عُنودند. ( هم فتحه درست است ه ...
بیاییم با کلمات بازی کنیم و این کلمه را با دو کلمه مشابه یاد بگیریم: یهودیان کَنودند لَدودند عَنودند یا کُنودند لُدودند عُنودند. ( هم فتحه درست است ه ...
در قسمت ( ( فرهنگ فارسی ) ) از فرهنگ لغت های فوق نوشته ( ( ان الانسان الی ربه لکنود ) ) که درست ان ( ( إِن الإِنسان لِرَبِّه ِ لَکَنُود ) ) است. ( ای ...
نام دیگر بدل در دستور زبان فارسی عطف بیان است. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون داستان سازی و جمله سازی بهره برد بطور مثال : جنگ به نقطه ...
نام دیگر بدل در دستور زبان فارسی عطف بیان است. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون داستان سازی و جمله سازی بهره برد بطور مثال : جنگ به نقطه ...
( یادسپاری آسانتر کلمات Retire و Entire و Enter ) - ساده سازیRetire : تایر= tire - دوباره= re ارتباط سازی: دوباره تایر بازی ، دوباره بیکار شدن ، ای ...
( یادسپاری آسانتر کلمات Retire و Entire و Enter ) - ساده سازیRetire : تایر= tire - دوباره= re ارتباط سازی: دوباره تایر بازی ، دوباره بیکار شدن ، ای ...
( یادسپاری آسانتر کلمات Retire و Entire و Enter ) - ساده سازیRetire : تایر= tire - دوباره= re ارتباط سازی: دوباره تایر بازی ، دوباره بیکار شدن ، ای ...
اُغون بُغون. عموما نوزادان سه ماهه می توانند با حروف صداداری که بزرگسالان تولید می کنند خود را هماهنگ نمایند و سعی کنند لب و دهانشان را مثل انها باز ...
اُغون بُغون/غان و غون. عموما نوزادان سه ماهه می توانند با حروف صداداری که بزرگسالان تولید می کنند خود را هماهنگ نمایند و سعی کنند لب و دهانشان را مث ...
فک یا فلک؟ برای یاد سپاری اسان تر کلمه ی فُلک به معنای کشتی می توانید از تخیل و تصویر سازی ذهنی کمک بگیرید مثلا تصور کنید که یک فُک با ان حالت خزیدن ...
برای یاد سپاری اسان تر کلمه ی فُلک به معنای کشتی می توانید از تخیل و تصویر سازی ذهنی کمک بگیرید مثلا تصور کنید که یک فُک با ان حالت خزیدن خاصش در حال ...
یکی می گفت دو تا بچه دارم، سر سفره باید یکی را هُل بدهم و دیگری را باید زیر بگیرم. هُل بدهم تا غذا بخورد چون کم اشتهاست و طبیعتا لاغر و دیگری را زیر ...
عذاب استیصال چیست و چه تفاوتی با دیگرعذاب ها دارد؟ خداوند دو نوع مجازات دارد:1 - مجازاتهای تربیتی 2 - مجازاتهای پاک سازی واستیصال. هدف در مجازاتهای ...
Button و Bottom برای یادسپاری بهترمی توان از تکنیک هایی چون کشف کلمات اشنا درون کلمه و سپس ارتباط سازی با معنی استفاده نمود طبق گفته ی کارشناسان یا ...
انواع طلوع: 1 - طلوع صبح ( طلوع فجر ) :آغاز وقت نماز صبح 2 - طلوع آفتاب ( طلوع خورشید ) : پایان وقت نماز صبح
چگونه معنی save ( سیو ) و save as ( سیو از ) را به ذهن بسپاریم؟ با بازی با کلمات می توان به اسانی کلمات ناآشنا را به ذهن بسپاریم. مثلا در اینجا فرض ک ...
برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم مثلا برای یادگیری این واژه در نظرگرفتن عبارت زیر شاید موثر باشد: ای دیو خیو انداز خندق کیست او دانی؟ ...
خدیو بر وزن خطیب، امیر. بازی با کلمات برای یادسپاری بهتر :مرحومان فلسفی و کافی خدیوان خطیبان بودند.
حَوَتْ: به معنی فراگرفته، فعل مفرد مونث غائب و ریشه ی کلمه ( حوی ) است که یک فعل معتل از نوع ناقص وهم خانواده ی کلمات آشنای ( حاوی و محتوی ) است. وَ ...
برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم مثلا برای یادگیری این واژه در نظرگرفتن عبارت زیر شاید موثر باشد: در مراسم تاج گذاری پاندای کونگ فوکار، ...
برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم مثلا برای یادگیری این واژه در نظرگرفتن عبارت زیر شاید موثر باشد: ای گیو ایرانی، خیز و بر امریکای دیو خ ...
کرتو/kortu/ در گویش شهرستان بهاباد به هر یک از باغچه های کوچک منزل که از باغچه های دیگر جداست کرتو/kortu/ گفته می شود. در ضمن به جای لفظ کرت/kart/ ب ...
( اِمر. ) : از نشانه های اختصاری فرهنگ لغات به معنی اسم مرکب است. از این نشانه در فرهنگ لغت معین استفاده شده است در فرهنگ لغت دهخدا برای اسم مرکب از ...
برای پرهیز از اشتباه: اُمُ القُری: ( اُمُّ القُرا تلفظ می شود ) از نام های مکه است. وادی القری: ( وادیُ القُرا تلفظ می شود ) مکانی است در نزدیک مدین ...
برای پرهیز از اشتباه: وادی القری: ( وادیُ القُرا تلفظ می شود ) مکانی است در نزدیک مدینه نبی. اُمُ القُری: ( اُمُّ القُرا تلفظ می شود ) از نام های مک ...
آیا تا به حال به این موضوع که خرمای مضافتی از چه واژه ای سرچشمه می گیرد، فکر کرده اید؟ کلمه مضافت ریشه در کلمه ضیافت دارد و از آنجا که در ضیافت ها خص ...
آیا تا به حال به این موضوع که خرمای مضافتی از چه واژه ای سرچشمه می گیرد، فکر کرده اید؟ کلمه مضافت ریشه در کلمه ضیافت دارد و از آنجا که در ضیافت ها خص ...
URL /یو آر آل / به هر آدرس کامل اینترنتی گفته می شود ( به تمام اجزای آدرس که در نوار آدرس مرورگر مشاهده می شود )
کله کشو/Kalle kashu/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کله کشیدن یا همان سرک کشیدن است.
کله کشو/Kalle kashu/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کله کشیدن یا همان سرک کشیدن و نگاه دزدانه است کله کشو معادل کله کشوک/kalle kashook/ مازنی است.
در گویش شهرستان بهاباد به جای لفظ لنگه بیشتر از واژه ی لِنگ/leng/ استفاده می شود مانند لنگ جوراب به جای لنگه جوراب یا لنگ کفش به جای لنگه کفش.
گُرینِه/gorine/گویش شهرستان بهاباد/ - به کلاف نخ که به صورت کروی است گرینه نخ گفته می شود. - به عمل جمع کردن پارچه، لباس، چادر، روفرشی و کلا منسوج ...
هُتیلِه/hotile/ در گویش شهرستان بهاباد به جای هُل و هل دادن به معنی فشار و فشار دادن چیزی برای حرکت به جلو از کلمات هتیله و هتیله دادن استفاده می شو ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای هُل و هل دادن به معنی فشار و فشار دادن چیزی برای حرکت به جلو از کلمات هُتیلِه/hotile/ و هتیله دادن استفاده می شود.
گاهی اصطلاح خفه قون گرفتن به جای خفه خون گرفتن استفاده می شود که به معنای همان خفه شدن و لال شدن است در ضمن خفه قون در اصل خفقان بوده است.
گاهی از اصطلاح خفه قون گرفتن ( بر وزن خفه خون ) به معنای خفه شدن و لال شدن به کار می رود خفه قون در اصل خفقان بوده است.
در گویش شهرستان بهاباد به جای پا پیش خوردن به معنای سکندری از اصطلاح پا پیچ خوردن استفاده می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به جای پا پیش خوردن به معنای سکندری از اصطلاح پا پیچ خوردن استفاده می شود.
چَکیلِه/chakileh/ در گویش شهرستان بهاباد به برگشت اجسام گرد و کروی که در اثر برخورد به زمین یا هر سطح مسطحی حاصل می گردد چکیله گفته می شود این چکیله ...
برای یادسپاری بهترِ معنی یا تلفظ می توان از شیوه هایی چون بازی با کلمات هم اهنگ ، هم خانواده و غیره استفاده کرد مثلا: شرخر به بدهکار می گوید چِک یا چ ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون بازی با کلمات هم اهنگ ، هم خانواده و غیره استفاده کرد مثلا دولت ها خَراج را خرج می کنند و پزشک ها خُراج ...
هشتو/heshtow/ در گویش شهرستان بهاباد به جای هیچ طور از لفظ هشتو استفاده می شود.
نسل جدید تخته سیاه
ظاهراً این لفظ مثنی کلبه است که به یک شاخه از انبر ، کلبه می گفتند.
انبر ظریف، انبرک، انبر جراحی
بازی با کلمات برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد مثال همین کلمه ی جدید: He ...
بازی با کلمات برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد مثال همین کلمه ی جدید: hu ...
بازی با کلمات برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد مثال همین کلمه ی جدید: hu ...
عبارتی از دعای عرفه امام حسین علیه السلام: مَسارِبِ سِماخِ سَمْعی ( حفره هاى پرده شنوایی ام )
صماخ و سماخ هردو نوشتار وجود دارد و برای گوش است اما در فارسی نوشتار ان با صاد متداول است یادسپاری اسان تر با بازی ذهنی: چرا باید صماخ مربوط به گوش ر ...
سمو المعنی فی سمو الذات ( تعالی معنا در تعالی ذات ) کتابی است که توسط شیخ عبدالله علایلی با نگاهی نو و فارغ از وابستگی های شناسنامه ای به بررسی ریشه ...
علی: بر رؤوس: سرها أَشْهَاد : از ریشه ی [شهد] وجمع [شاهِد] است و به معنی ناظران، بینندگان، گواهان و آنانکه حاضر هستند و به چشم خود می بینند. ترجمه و ...
برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم مثلا برای یادگیری پایتخت هاوایی که هونولولو Honolulu است در نظرگرفتن عبارت زیر شاید موثر باشد: اگر هوا ...
برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم مثلا برای یادگیری پایتخت هاوایی که هونولولو Honolulu است در نظرگرفتن عبارت زیر شاید موثر باشد: اگر هوا ...
طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جا گرفتن بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است ازقبیل ساخت جمله، داستان سازی ، تصویر سازی و اضافه کردن هر چیز خنده دار ...
برگرفته از ویکی فقه: سیوطی بر اساس نقل روایات از سلف و با اسانید متصل، تفسیری به نام ترجمان القرآن نوشت؛ سپس به اختصار و نیز حذف اسانید آن پرداخت و ت ...
برگرفته از ویکی فقه: سیوطی بر اساس نقل روایات از سلف و با اسانید متصل، تفسیری به نام ترجمان القرآن نوشت؛ سپس به اختصار و نیز حذف اسانید آن پرداخت و ت ...
در باب تفسیر ماثور: بنابر نظر شیعیان، تَفسیرِ رِوایی، مَأثور یا نَقلی گونه ای از تفسیر قرآن، مبتنی بر روایات نقل شده از پیامبر اسلام ( ص ) و امامان ش ...
در گویش شهرستان بهاباد به تار عنکوبت پروز. [ پ َرْوَ ]گفته می شود.
پروز. [ پ َرْوَ ] در گویش شهرستان بهاباد به تار عنکوبت گفته می شود.
دقت شود تزکیه به معنای پاکیزه کردن با حرف ز است نه حرف ذ، برای یادسپاری اسانتر املا ببینیم که زکات با چه حرفی نوشته می شود با همان حرف تزکیه هم نوشته ...
کلمات مزکی، ازکی، تزکیه، زکیه و زکاة از یک خانواده اند و در مایه های پاک و پاکیزه معنی دارند اما کلمه ی مذکی ربطی به این خانواده ندارد و درضمن ازکی ب ...
تبوک اخرین غزوه پیامبر مکرم اسلام بود. برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم مثلا جنگ تموم ( تمام ) شد با تبوک یا بطور خلاصه وار: جنگ تموم ...
برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم مثلا اگر درب خیبر درسال هفتم کنده نمی شد سال بعد، مسلمانان نمی توانستند به شهر مکه وارد شوند ( هدف از ...
برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم مثلا بنی قریظه در اثر جنگ با مسلمانان قراضه شد یعنی شکسته، فرسوده و لَتُپار شد.
برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم وا بودن به معنی باز بودن است مثلا می گویند درب وا هست یعنی درب باز است خب ابادی یک محیط باز است یا به ...
با توجه به اینکه اسم کنونی دریاچه خوارزم، آرال است شاید اگر در زمان خوارزمشاهیان این اسم روی دریاچه بود به این سلسله آرالشاهیان می گفتند. 😃
بشقاب بزرگ، دیس ( dis )
جگرو/jegaru/:در گویش شهرستان بهاباد به خوراک جگر گفته می شود.
جگرو/jegaru/:در گویش شهرستان بهاباد به خوراک جگر گفته می شود.
برای یادسپاری اسانترِ تلفظ و معنی می توان راه بازی با کلماتِ هم وزن را در پیش گرفت بطور مثال:خدمت، خجلت ندارد.
پس از آنکه بازماندگان اهل بیت امام حسین علیه السلام را به مجلس یزید وارد کردند و سر حسین را در مقابل او نهادند، یزید با چوب خیزران به لب و دندان حسین ...
این کلمه عربی و هم خانواده کلمه ی حیله و به معنی حیله گر است. برای یادسپاری اسانترِ تلفظ و معنی می توان راه بازی با کلماتِ هم وزن را در پیش گرفت بطو ...
برای یادسپاری اسانتر با کلمات بازی کنیم مثلا صیرفی/seyrafi/ را سید رفیع بخوانیم که ایشان صراف بوده است ان هم صراف چاره گر.
برای اینکه دانش اموز بداند کَنکاش است نه کُنکاش و نیز معنی انرا راحتر در ذهن قرار دهد می توان بگوییم کنکاش از کَندن می اید کندن از اطلاعات ادم ها که ...
داستان سازی و باز ی با کلمات و استفاده از طنز ، شوخی و لودگی برای یادسپاری اسانتر: معلم: عربها اگر بخواهند اسم شاعره توانای ایرانی یعنی پروین اعتصامی ...
داستان سازی و باز ی با کلمات و استفاده از طنز ، شوخی و لودگی برای یادسپاری اسانتر: معلم: عربها اگر بخواهند اسم شاعره توانای ایرانی یعنی پروین اعتصامی ...
ثری/sara/:خاک. سرا/sara/یا سرای/sarai/:خانه. استفاده از تخیلات و بازی با کلمات برای یادسپاری اسانتر: فرض کنید، سه نقطه حرف ث، نشان ذرات خاک یا شن ...
ثری/sara/:خاک. سرا/sara/یا سرای/sarai/:خانه. استفاده از تخیلات و بازی با کلمات برای یادسپاری اسانتر: فرض کنید، سه نقطه حرف ث، نشان ذرات خاک یا شن ...
شماتت:سرزنش. مماشات:مدارا. دقت شود:ریشه ی کلمه ی شماتت ، شمت است اما ریشه ی کلمه ی مماشات، مشی است.
برای یادسپاری اسانتر: غربگراها:ما می خواهیم در مقابل غرب مماشات کنیم. انقلابیون:ما به شما می گوییم شات اپ یعنی خفه شوید. یا برای یادسپاری آسان تر م ...
خال المومنین[فضیلت سازی]:معاویه را از آن جهت خال المؤمنین می خوانند که برادرِ اُم حبیبه همسر رسول الله ( ص ) می باشد. بر این اساس، برادران همه ی همس ...
خال المومنین[فضیلت سازی]:معاویه را از آن جهت خال المؤمنین می خوانند که برادرِ اُم حبیبه همسر رسول الله ( ص ) می باشد. بر این اساس، برادران همه ی همس ...
ghazveh بروزن غزوه.
esfandegheh
سَدِه، صده دیگه ( 100 ) و منظور صد سال است ( یک قرن ) .
احتمالا لان و لانه از یک خانواده باشد. یکی از معانی لانه، سوراخ است و لان به معنی مغاک و گودال ، می توان یک لانه را مثل یک گودال کوچک در نظر گرفت ( ح ...
زورق:[zowraq /زُ رَق] قایق
از ابزار منبتکاری مَغار داریم یا مُغار؟ برای یادسپاری اسانتر: مُغار داریم چون مُنَبَّت کاری داریم نه مَنَبَّت کاری و نیز مُعَرَّ ق کاری داریم نه مَعَ ...
زورق/zowraq/ به معنی قایق است نه زروق.
در گذشته هنگام خواستن کاری از دیگری یا دیگران کلمه ی بی زحمت را به کار می بردند و معنی آن این بود که اگر برای شما زحمتی ندارد مثلا فلان کار را انجام ...
طبیعتا باید اول اسمِ گل، حرف سین باشد و ایام گل دهی ان ایام بهار باشد از آنجا که بلبلان در وقت بهار سرمست بهارند و عاشق گل باید دید که کدام گل بیشتر ...
دولو/dulu/[گویش شهرستان بهاباد] کیسه ی پارچه ای کوچک دارای بند نخی. توضیحات بیشتر : در گویش شهرستان بهاباد به به کیسه ی پارچه ای گرد و نسبتا بزرگ و ...
در گویش شهرستان بهاباد به به کیسه ی پارچه ای گرد و نسبتا بزرگ و معمولا قرمز رنگ که قسمت بالای آن توسط نخ قیطان بلندی بسته می شود کیسه ی چَنتِه گفته م ...
در گویش شهرستان بهاباد به به کیسه ی پارچه ای گرد و نسبتا بزرگ و معمولا قرمز رنگ که قسمت بالای آن توسط نخ قیطان بلندی بسته می شود کیسه ی چَنتِه گفته م ...
در گویش شهرستان بهاباد به به کیسه ی پارچه ای گرد و نسبتا بزرگ و معمولا قرمز رنگ که قسمت بالای آن توسط نخ قیطان بلندی بسته می شود کیسه ی چَنتِه گفته م ...
انسان بخصوص در فضای کنونی با این همه فضای مجازی نباید اخباری یا از اخباریان باشد بلکه باید اصولی باشد البته منظور بنده از اخبار ، صرف اخبار و خبر است ...
هُبَل نادرست است اما هُوَ الله درست است، هُوَ الحق و هُوَ الحی هم درست است چراکه به خدای یکتا اشاره دارد.
عیوق بر وزن ایوب. ستاره ایست که نماد دوری و درازی راه است. برای یادسپاری آسان تر تلفظ و معنا، فرض کنید شخصی به نام ایوب ستاره ای از آسمان برای خود ا ...
مسؤول لشکر، فرمانده لشکر.
سَرسَرَکی[گویش بهابادی]:سَرسَری، با سرعت و بی دقتی، از روی سرعت و عجله، سهل انگارانه، سطحی، باری بهر جهت، کاری که بی تٲمل و از روی سستی و سهل انگاری ...
نِه بِه دِلونِه[گویش بهابادی]: سرسری، با سرعت و بی دقتی، از روی سرعت و عجله، سهل انگارانه، سطحی ، باری بهر جهت، کاری که بی تٲمل و از روی سستی و سهل ا ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی سَرسَری، از کلمات [سَرسَرَکی] یا [نِه بِه دِلونِه] استفاده می شود از قدیم گفتند کار نه به دلونه بدرد دل می مونه. ...
گِلات کردن ( Glut cup ) زمانی اتفاق می افتد که یک بازیکن در بازی بتواند پنج گل به ثمر برساند. همچنین زمانی که یک تیم بتواند ۵ بار پیاپی قهرمان جامی ش ...
راه و بیراه
راه و چاه
مس روی = برنج مس قلع= بُرنز نحوه ی یادسپاری : در قدیم، برنج یا پلو را روی سینی مسی می ریختند و سر سفره می اوردند. لذا آلیاژ مس و روی، برنج می شود و ...
مس روی = برنج مس قلع= بُرنز نحوه ی یادسپاری : در قدیم، برنج یا پلو را روی سینی مسی می ریختند و سر سفره می اوردند. لذا آلیاژ مس و روی، برنج می شود و ...
به گزارش خبرگزاری تاس یک دستگاه ون در حوالی مرز های کشور متوقّف شد که حاوی هزاران گنجشک بود و راننده آن قصد داشت این گنجشک ها را به خارج از کشور منتق ...
درختی که امروزه به آن معروف است درختی است که در هر شرایطی حتی مناطق معتدله سرد نیز تکثیر و انتشار مییابد. شاید علت نامگذاری آن این است که مانند الاغ ...
پایین:منسوب به پا، طرف پا. مانند؛ سَرین:منسوب به سر، طرف سر. بالین:منسوب به بال، طرف بازو.
بالین:منسوب به بال، طرف بازو. مانند؛ سَرین:منسوب به سر، طرف سر. پایین:منسوب به پا، طرف پا.
سَرین:منسوب به سر، طرف سر. مانند؛ بالین:منسوب به بال، طرف بازو. پایین:منسوب به پا، طرف پا.
زریر بروزن سریر به معنای گیاهی است که مشخصه ی اصلی ان زرد بودن است گویا اگر چیزی را به زریر تشبیه می کنند قصد دارند که زردی ان را بیان کنند. برای یا ...
زریر بروزن سریر به معنای گیاهی است که مشخصه ی اصلی ان زرد بودن است گویا اگر چیزی را به زریر تشبیه می کنند قصد دارند که زردی ان را بیان کنند. برای یا ...
شنگرف بر وزن سرگرم به معنای جیوه سرخ. برای یادسپاری اسانتر می توان از ارتباط بین کلمه ی نااشنای جدید با کلمه ی متناسب و البته اشنای قدیم بهره برد و ...
اَکبیر[گویش کرمانی] نوعی توهین است.
ویرگول، کاما، درنگ نما. ویرگول ( virgule ) از زبان فرانسه و کاما ( comma ) از زبان انگلیسی وارد زبان فارسی شده است. در زبان انگلیسی دُم این علامت به ...
ویرگول ( virgule ) از زبان فرانسه و کاما ( comma ) از زبان انگلیسی وارد زبان فارسی شده است. در زبان انگلیسی دُم این علامت به سمت پایین است؛ اما در زب ...
ویرگول ( virgule ) از زبان فرانسه و کاما ( comma ) از زبان انگلیسی وارد زبان فارسی شده است. در زبان انگلیسی دُم این علامت به سمت پایین است؛ اما در زب ...
ویرگول. برای یادسپاری بهتر ویرگول و کامافرض کنید، ویر مخفف ویراستار باشد اما ویرگول چیست؟ ویرگول یک واو وارونه است که ویراستار ها با آن نویسندگان ر ...
در استعمالات عرب و حتی در قرآن مجید می بینیم که در برخی موارد از واژه "اِنّا" و در موارد دیگر از واژه "اِنَّنا" ، همچنین گاه از واژه "اِنّی" و گاه از ...
در استعمالات عرب و حتی در قرآن مجید می بینیم که در برخی موارد از واژه "اِنّا" و در موارد دیگر از واژه "اِنَّنا" ، همچنین گاه از واژه "اِنّی" و گاه از ...
در استعمالات عرب و حتی در قرآن مجید می بینیم که در برخی موارد از واژه "اِنّا" و در موارد دیگر از واژه "اِنَّنا" ، همچنین گاه از واژه "اِنّی" و گاه از ...
در استعمالات عرب و حتی در قرآن مجید می بینیم که در برخی موارد از واژه "اِنّا" و در موارد دیگر از واژه "اِنَّنا" ، همچنین گاه از واژه "اِنّی" و گاه از ...
در فرهنگ لغت ( لغتنامه ) برای نشان دادن ضمیر خود کلمه" ضمیر " را می نویسند یااز علامت اختصاری "ضم" استفاده می کنند؛ مثال از فرهنگ دهخدا: انا انا. [ ا ...
در فرهنگ لغت ( لغتنامه ) برای نشان دادن ضمیر خود کلمه" ضمیر " را می نویسند یااز علامت اختصاری "ضم" استفاده می کنند؛ مثال از فرهنگ دهخدا: انا انا. [ ا ...
نشانه های اختصاری :علائم اختصاری، علامت های اختصاری. در ضمن، علائم جمع علامت است و علامت یعنی نشانه. علائم اختصاری یا نشانه های اختصاری در زمینه های ...
قیم. [ ق َی ْ ی ِ ]/qayyem/ به تکیه گاه نهال یا درخت برای راست ایستادن و محافظت از آن قیم می گویند.
تَنَکِ جُوراب[گویش شهرستان بهاباد ) ] شورت و جوراب، نوعی پوشش زنانه و دخترانه متشکل از دامن و جوراب.
تیر و کمان:تیر کمُون. در گویش شهرستان بهابادبه تیر وکمان ( یا تیر کمان ) ، تیر کمُون/tir kamoon/می گویند. در ضمن به رنگین کمان، تیرِکمُون /tirekamo ...
تیر کمان :تیر کمُون. در گویش شهرستان بهابادبه تیر کمان ( یا تیر و کمان ) ، تیر کمُون/tir kamoon/می گویند. در ضمن به رنگین کمان، تیرِکمُون /tirekamo ...
قوس و قزح:رنگین کمان، تیرِکمُون. در گویش شهرستان بهاباد قوس و قزح ( رنگین کمان ) را تیرِکمُون/tirekamoon/ می گویند. در ضمن به تیر کمان ( یا تیر و ک ...
رنگین کمان:تیرِکمُون. در گویش شهرستان بهاباد رنگین کمان ( قوس و قزح ) را تیرِکمُون/tirekamoon/ می گویند. در ضمن به تیر کمان ( یا تیر و کمان ) ، تیر ...
تیر کمُون/tir kamoon /[گویش شهرستان بهاباد] :تیر کمان، تیر و کمان. تیرِکمُون/tirekamoon/[گویش شهرستان بهاباد]:رنگین کمان، قوس و قزح.
صماخ بر وزن سماق. صماخ و سماخ هردو نوشتار وجود دارد و برای گوش است اما در فارسی نوشتار ان با صاد متداول است یادسپاری اسان تر با بازی ذهنی: چرا باید ...
برای یادسپاری اسانتر با خلاقیت می توان با کلمات بازی کرد داستان پردازی و خیال پردازی:مشروب یا زهرماری انقدر زشت است که بعضی از عربها گفتند ایرانی ها ...
مشارب هم معنی جای نوشیدن می دهد هم جمعِ مشرب است به معنای نوشیدنی ها، مشروب ها.
کلمه ی اشنای سراب هم خانواده ی کلمه ی مسارب است برای یادسپاری اسان تر کلمات نااشنا می توان از ارتباط برقرار کردن کلمه ی نا اشنا با اشنا بهره برد برای ...
از المعانی: مَسْرَب : ج مَسَارِب [سرب]: گذرگاه؛ مَسْرَبُ الْماءِ: مسیل آب. مَسْرَبَة : ج مَسَارِب [سرب]: مجراى اشک و مانند آن، چراگاه،
جمع مکسّر :جمع تکسیر.
جمع تکسیر:جمع مکسّر.
بازی با کلمات برای یادسپاری اسان تر به ذهن بسپارید:ذرا ذرت المخصوص بالواسطه تراریخته؛خلق کرد ذرت خاصی با شیوه ی تراریخته. سفارش کارشناسان یادگیری:خ ...
مرة[ م َرْ رَ ] یک بار، یک دفعه. جمع، مَرّات ( marrat ) به معنای دفعات، بارها. وقتی گفته می شود به کرات ( karrat ) و مرات یعنی به دفعات . شاید یکی از ...
مرة[ م َرْ رَ ] یک بار، یک دفعه. جمع آن مَرّات ( marrat ) است به معنای دفعات، بارها. وقتی گفته می شود به کرات ( karrat ) و مرات یعنی به دفعات . شاید ...
وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ "أَجْناسَ" الْبَدائِعِ، ( از دعای عرفه امام حسین علیه السلام ) و او سخاوتمند وسعت بخش است، "انواع" مخلوقات را پدی ...
الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ، وَلَا لِعَطائِهِ "مانِعٌ"، وَلَا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ، ( از دعای عرفه امام حسین علیه السلام ) ...
[ﻃﺎﺭﻕ] ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﻜﻮﺑﺪ. [ ﻃَﺮﻕ] ﻛﻮﺑﻴﺪﻥ ﻭ [ﻣِﻄﺮﻗﺔ] ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻛﻮﺑﻴﺪﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ [ﻃﺮﻳﻖ] ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﺯﻳﺮ ﭘﺎ ﻛﻮﺑﻴﺪﻩ ﻣ ...
[ﻃﺎﺭﻕ] ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﻜﻮﺑﺪ. [ ﻃَﺮﻕ] ﻛﻮﺑﻴﺪﻥ ﻭ [ﻣِﻄﺮﻗﺔ] ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻛﻮﺑﻴﺪﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ [ﻃﺮﻳﻖ] ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﺯﻳﺮ ﭘﺎ ﻛﻮﺑﻴﺪﻩ ﻣ ...
وَ حَفِظْتَنِی فِی الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیّاً وَ رَزَقْتَنِی مِنَ الْغِذَاءِ لَبَناً مَرِیّاً ( از دعای عرفه امام حسین علیه السلام ) و در حال کودک ...
مسعودی گوید:طفل خردتر از صبی است.
وَ حَفِظْتَنِی فِی الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیّاً وَ رَزَقْتَنِی مِنَ الْغِذَاءِ لَبَناً مَرِیّاً ( از دعای عرفه امام حسین علیه السلام ) و در حال کودکی ...
مسعودی گوید:طفل خردتر از صبی است.
ستاغ=کره اسب برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد و به داستان سازی پرداخت بر ...
از ضَربِ[گویش شهرستان بهاباد]:از شدتِ، از بس که، اَوَسکی که[گویش شهرستان بهاباد] مثال: کسی جرأت نمی کنه وارد این مغازه بشه از ضربی که گرون میده ( اجن ...
چگونگی یاد سپاری اسان کلمات : Lag - lagging - lead - leading طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جا گرفتن بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است ازقبیل ساخ ...
چگونگی یاد سپاری اسان کلمات : Lag - lagging - lead - leading طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جا گرفتن بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است ازقبیل ساخ ...
چگونگی یاد سپاری اسان کلمات : Lag - lagging - lead - leading طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جا گرفتن بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است ازقبیل ساخ ...
چگونگی یاد سپاری اسان کلمات : Lag - lagging - lead - leading طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جا گرفتن بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است ازقبیل ساخ ...
سابقه هم خانواده ی کلمات سابق، سبق و سبقت است. سابقه:گذشته، پیشینه. مثال؛ سوء سابقه به معنای سوء پیشینه. سابق:گذشته، قبلی. مثال؛ همسر سابق. سبقت:پ ...
سبق هم خانواده ی کلمات سابق، سابقه و سبقت است. سابق:گذشته، قبلی. مثال؛ همسر سابق. سابقه:گذشته، پیشینه. مثال؛ سوء سابقه به معنای سوء پیشینه. سبقت:پ ...
ضرب. [ ض َ ] شدت:کسی جرأت نمی کنه وارد این مغازه بشه از ضربی که گرون میده ( اجناسش گرونه ) ||سرعت، شتاب:انقدر ضرب توپ زیاد بود که نتوانست کسی آن را م ...
حق سبق ( بر وزن حق ثبت ) :اولویت ناشی از پیشی گرفتن را حق سَبْق می گویند. حق سبق عبارت است از حق اولویت در استفاده از مکانهای عمومی همچون مساجد، زی ...
اَوَسکی که[گویش شهرستان بهاباد] ( از لحاظ ساختاری - >اَوَسکی که، هنگام تلفظ نباید بین این دو مکث کرد و باید سریع تلفظ شود - > اوسکیکه ) : از بس که، ا ...
اَوَسکی[گویش شهرستان بهاباد] :از بس، از ضرب[گویش شهرستان بهاباد] یحتمل اصل این کلمه از بس بوده؛گاه این کلمه به صورت تنها استفاده می شود و گاه همراه ح ...
از ضرب[گویش شهرستان بهاباد] اَوَسکی[گویش شهرستان بهاباد] مثال: کسی جرأت نمی کنه وارد این مغازه بشه از ضربی که گرون میده ( اجناسش گرونه ) اوسکی که در ...
سبک و سیاق:روش
روش
سبک و سیاق
لَم و لَمّاو امّا برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: لم دادن یه انسان یعنی جذب شدنش روی زمین، روی مبل و . . در مورد لم داد ...
لَم و لَمّاو امّا برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: لم دادن یه انسان یعنی جذب شدنش روی زمین، روی مبل و . . در مورد لم داد ...
لَم و لَمّاو امّا برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: لم دادن یه انسان یعنی جذب شدنش روی زمین، روی مبل و . . در مورد لم داد ...
قرون خالیه یعنی قرنهای گذشته. برای یادسپاری آسان تر فرض کنید قرن ها مانند ظرف هایی هستند که وقتی می آیند مملو و پر ند وقتی می گذرند خالی می شوند.
برای یادسپاری آسان تر فرض کنید قرن ها مانند ظرف هایی هستند که وقتی می آیند مملو و پر ند وقتی می گذرند خالی می شوند، قرون خالیه یعنی قرنهای گذشته.
برای یادسپاری آسان تر فرض کنید قرن ها مانند ظرف هایی هستند که وقتی می آیند مملو و پر ند وقتی می گذرند خالی می شوند، قرون خالیه یعنی قرنهای گذشته.
برای یادسپاری آسان تر کلمات ناآشنا بهتر است از روش هایی چون تخیل پردازی و رابطه برقرار کردن با مطالبِ آشنا گرچه بی پایه و اساس باشد استفاده کرد در ای ...
برای یادسپاری آسان تر کلمات ناآشنا بهتر است از روش هایی چون تخیل پردازی و رابطه برقرار کردن با مطالبِ آشنا گرچه بی پایه و اساس باشد استفاده کرد در ای ...
فَلَمْ أَزَلْ ظَاعِناً مِنْ صُلْبٍ إلَی رَحِمٍ فِی تَقَادُمٍ مِنَ الأَْیَّامِ الْمَاضِیَهِ وَ الْقُرُونِ الْخَالِیَهِ ( از دعای عرفه امام حسین علیه ا ...
فَلَمْ أَزَلْ ظَاعِناً مِنْ صُلْبٍ إلَی رَحِمٍ فِی تَقَادُمٍ مِنَ الأَْیَّامِ الْمَاضِیَهِ وَ الْقُرُونِ الْخَالِیَهِ ( از دعای عرفه امام حسین علیه ا ...
برای یادسپاری کلمات ناآشنا باماندگاری بیشتر باید به روش هایی چون تخیل پردازی و رابطه برقرار کردن با مطالبِ آشنا متوسل شد در این راستا کارشناسان یادگی ...
برای یادسپاری کلمات ناآشنا باماندگاری بیشتر باید به روش هایی چون تخیل پردازی و رابطه برقرار کردن با مطالبِ آشنا متوسل شد در این راستا کارشناسان یادگی ...
رائش ( رایش ) : سامان دهنده، مصلح. فرازی از دعای عرفه: رایش کل قانع ( خداوند مصلح هر کسی است که اهل قناعت باشد )
رایش ( رائش ) : خیررساننده، سامان دهنده، مصلح. فرازی از دعای عرفه: رایش کل قانع ( خداوند مصلح هر کسی است که اهل قناعت باشد ) ریشه کلمه رائش، رَیَش ...
لاَ تَخْفَی عَلَیْهِ الطَّلاَئِعُ ( الطلایع ) وَلاَ تَضِیعُ عِنْدَهُ الْوَدَائِعُ ( الودایع ) جَازِی کُلِّ صَانِعٍ وَ رَائِشُ ( رایش ) کُلِّ قَانِعٍ ...
ضارِع اسم فاعل و هم خانواده تضرع به معنای نالان، تضرع کننده.
Caps lock - کپس لاک - یحتمل مخفف capital letters lock - به معنای قفل حروف بزرگ توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعض ...
ScLk یاScr Lk یا Slk - مخفف کلمه ی اسکرول لاک - Scroll Lock توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای ...
ScLk یاScr Lk یا Slk - مخفف کلمه ی اسکرول لاک - Scroll Lock توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای ...
ScLk یاScr Lk یا Slk - مخفف کلمه ی اسکرول لاک - Scroll Lock توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای ...
ScLk یاScr Lk یا Slk - مخفف کلمه ی اسکرول لاک - Scroll Lock توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای ...
Caps lock - کپس لاک - یحتمل مخفف capital letters lock - به معنای قفل حروف بزرگ توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعض ...
Pg Dn - مخفف کلمه ی پیج دوون - page down - به معنای صفحه ی پایین توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها د ...
Pg Up - مخفف کلمه ی پیج آپ - page up - به معنای صفحه ی بالا توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای ...
Pg - مخفف کلمه ی پیج - page - به معنای صفحه توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای اسم کوچک شده اس ...
Pg - مخفف کلمه ی پیج - page - به معنای صفحه توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای اسم کوچک شده اس ...
Esc - مخفف کلمه ی اِسکِیپ - escape - به معنای خروج ( در اصل به معنای در رفتن ) توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بع ...
Esc - مخفف کلمه ی اِسکِیپ - escape - به معنای خروج ( در اصل به معنای در رفتن ) توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بع ...
Ctrl - مخفف کلمه ی کنترل - Control توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای اسم کوچک شده است مانند - ...
Ctrl - مخفف کلمه ی کنترل - Control توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای اسم کوچک شده است مانند - ...
ins - مخفف کلمه ی اینسرت - insert - به معنای قرار دادن توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای اسم ک ...
PrtSc - مخفف کلمه ی پرینت اسکرین - print screen به معنای عکس از صفحه ( ی نمایش ) توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، ...
ins - مخفف کلمه ی اینسرت - insert - به معنای قرار دادن توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای اسم ک ...
Del - مخفف کلمه ی دلیت - Delete - به معنای حذف توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای اسم کوچک شده ...
Del - مخفف کلمه ی دلیت - Delete - به معنای حذف توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای اسم کوچک شده ...
num - مخفف کلمه ی نامبر - number - به معنای شماره توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای اسم کوچک ش ...
num - مخفف کلمه ی نامبر - number - به معنای شماره توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید: در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای اسم کوچک ش ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای وز وز کردن به معنای حرف زدن بیجا و پیاپی یا ورور کردن به معنای پرحرفی و وراجی از واژه ی کِر کِر کردن استفاده می شود: ای ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای وز وز کردن به معنای حرف زدن بیجا و پیاپی یا ورور کردن به معنای پرحرفی و وراجی از واژه ی کِر کِر کردن استفاده می شود: ای ...
60شصت دوست دارد به ششصد ( یا صد ) برسد پس در املای ان حرف صاد استفاده می شود. 👍شست دوست دارد شسته شود پس در املای آن حرف سین استفاده می شود.
60شصت دوست دارد به ششصد ( یا صد ) برسد پس در املای ان حرف صاد استفاده می شود. 👍شست دوست دارد شسته شود پس در املای آن حرف سین استفاده می شود.
دقت شود:موذی با دال ذال به معنای اذیت کننده است اما به رِ زِ می شود موزی که به معنای یک دانه موز است.
خار:سیخ/sikh/ ( گویش شهرستان بهاباد ) مثل سیخ آدور یعنی تیغ گیاه خارشتر.
پَتُ پُت/Patopot/ در گویش شهرستان بهاباد به آت و اشغال کوچک گفته می شود. مثل خار ، چوب های کوچک و بسیارنازک درون سبزی که سبک وزن است و باید از ان جدا ...
سوالی که شاید شما هم بپرسید اگر کمبزه همان خربزه کال و نارس است چرا کشاورزان آن را به بازار عرضه می کنند و نمی گذارند بزرگ شود و تبدیل به یک خربزه عا ...
سوالی که شاید شما هم بپرسید اگر کمبزه همان خربزه کال و نارس است چرا کشاورزان آن را به بازار عرضه می کنند و نمی گذارند بزرگ شود و تبدیل به یک خربزه عا ...
سوالی که شاید شما هم بپرسید اگر کمبزه همان خربزه کال و نارس است چرا کشاورزان آن را به بازار عرضه می کنند و نمی گذارند بزرگ شود و تبدیل به یک خربزه عا ...
سوالی که شاید شما هم بپرسید اگر کمبزه همان خربزه کال و نارس است چرا کشاورزان آن را به بازار عرضه می کنند و نمی گذارند بزرگ شود و تبدیل به یک خربزه عا ...
سوالی که شاید شما هم بپرسید اگر کمبزه همان خربزه کال و نارس است چرا کشاورزان آن را به بازار عرضه می کنند و نمی گذارند بزرگ شود و تبدیل به یک خربزه عا ...
Flow: جریان برای یادسپاری بهترمی توان از تکنیک هایی چون کشف کلمات اشنا درون کلمه و سپس ارتباط سازی با معنی استفاده نمود طبق گفته ی کارشناسان یادگیری ...
واکردن:باز کردن. گره ای که با دست وا میشه نباید با دندون وا کنند.
از سَر وا کردن در گویش شهرستان بهاباد به معنای خودرا رها کردن و آزاد کردن است.
مبتلا شدن به بیماری واگیردار، مثال، مادر مریضی را از دخترش واگرفت.
واسَر گفتن به معنای، دوباره گفتن و بازگو کردن است.
بَز/baz/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کلفت و ضخیم است. نان بَزو به نان ضخیم گفته می شود و معمولا از نوع تافتون است. این نان دندان گیرتر و نرم تر ن ...
بَز/baz/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کلفت و ضخیم است. نان بَزو به نان ضخیم گفته می شود و معمولا از نوع تافتون است. این نان دندان گیرتر و نرم تر ن ...
بَز/baz/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کلفت و ضخیم است. نان بَزو به نان ضخیم گفته می شود و معمولا از نوع تافتون است. این نان دندان گیرتر و نرم تر ن ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد کلمه ی جدید :expect کلمه ی آشنا :اکسپکتو ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد کلمه ی جدید :expect کلمه ی آشنا :اکسپکتو ...
لهجه ی آمریکایی little :لِدُوْل ( تقریبا ) لام آخر، خیلی سریع وکوتاه تلفظ می شود گوئی تلفظ نمی شود. little:کمی a little ( اِ لِدُوْل ) :یک کمی a ...
هیچ وقت:هِشوَخ ( گویش کرمانی )
هِشوَخ/گویش کرمانی/هیچ وقت.
گره:گِرِند ( گویش کرمانی ) ، گِرِنج ( گویش یزدی ) .
[ گویش مازنی، یزدی] /jif/ جیب در بعضی گویش ها بجای جیب یا جیف از لفظ کیسه به همین معنا استفاده می کنند. مثال، یه ده هزار تومانی از تو کیسم وردار.
تَسمِه:کمربند در زمان فعلی هم در استان یزد این کلمه استفاده می شود.
ناخَشی ( گویش یزدی ) ، ویار.
ناخَش :در گویش یزدی در معانی بد مزه، ناپسند و بد اخلاق و غیر قابل تحمل بکار می رود. چه غذای ناخشی، چه کار ( شغل ) ناخشی، چه ادم ناخشی. ناخُش:مریض، ...
در گویش بعضی از شهرستانهای یزد به دستگیره به معنای تکه پارچه ای که با آن ظرف غذا یا هر چیز دیگر را می گیرند جل دستگیر ( jole dastgir ) می گویند.
کچه. [ ک ُچ ْ چ ِ]دهان
در گویش شهرستان بهاباد به بزغاله، کَعْرِه و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را کعره مایه می گویند و کعره مایه با رشد به بز و کعره نر با رشد به چَبُش ( ...
امروزه نام گوسفند بر تمام گوسفندان اهلی نر و ماده که دارای پشم یا مو هستند اطلاق می شود به بچه گوسفند بر اساس داشتن مو یا پشم به ترتیب بزغاله یا بره ...
امروزه نام گوسفند بر تمام گوسفندان اهلی نر و ماده که دارای پشم یا مو هستند اطلاق می شود به بچه گوسفند بر اساس داشتن مو یا پشم به ترتیب بزغاله یا بره ...
امروزه نام گوسفند بر تمام گوسفندان اهلی نر و ماده که دارای پشم یا مو هستند اطلاق می شود به بچه گوسفند بر اساس داشتن مو یا پشم به ترتیب بزغاله یا بره ...
امروزه نام گوسفند بر تمام گوسفندان اهلی نر و ماده که دارای پشم یا مو هستند اطلاق می شود به بچه گوسفند بر اساس داشتن مو یا پشم به ترتیب بزغاله یا بره ...
امروزه نام گوسفند بر تمام گوسفندان اهلی نر و ماده که دارای پشم یا مو هستند اطلاق می شود به بچه گوسفند بر اساس داشتن مو یا پشم به ترتیب بزغاله یا بره ...
امروزه نام گوسفند بر تمام گوسفندان اهلی نر و ماده که دارای پشم یا مو هستند اطلاق می شود به بچه گوسفند بر اساس داشتن مو یا پشم به ترتیب بزغاله یا بره ...
امروزه نام گوسفند بر تمام گوسفندان اهلی نر و ماده که دارای پشم یا مو هستند اطلاق می شود به بچه گوسفند بر اساس داشتن مو یا پشم به ترتیب بزغاله یا بره ...
امروزه نام گوسفند بر تمام گوسفندان اهلی نر و ماده که دارای پشم یا مو هستند اطلاق می شود به بچه گوسفند بر اساس داشتن مو یا پشم به ترتیب بزغاله یا بره ...
Wild: وحشی برای یادسپاری بهترمی توان از تکنیک هایی چون کشف کلمات اشنا درون کلمه و سپس ارتباط سازی با معنی استفاده نمود طبق گفته ی کارشناسان یادگیری ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد مانند، ندرتا نسفع، نفع می دهد ( ایجاد ارت ...
نَسفَع ( از ریشه ی سَفْع ) ﮔﺮﻓﺘﻦ، ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﻭ ﺳﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﺩﻥ. کَلَّا لَئِن لَّمْ یَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَةِ ( العلق١٥ ) ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ...
pro ( پرو ) همون کوتا ه شده کلمه professional ( حرفه ای ) است .
Commodity: کالا طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جا گرفتن بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است ازقبیل ساخت جمله، داستان سازی ، تصویر سازی و اضافه کردن ...
زل زل نگاه کردن . [ زُ زُ ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خیره خیره دیدن کسی را، بربر نگاه کردن
زل زل نگاه کردن . [ زُ زُ ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) :خیره خیره نگاه کردن، بربر نگاه کردن. در گویش شهرستان بهاباد به جای این، از عبارت زق زق نگاه کردن ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای آن از واژه ی نِق نِقو استفاده می شود.
زق زق /zegh zegh/در گویش شهرستان بهاباد زق زق نگاه کردن یعنی خیره خیره نگاه کردن، زل زدن زیاد.
شیلَنگ یا شِلَنگ:لوله ی توخالی و انعطاف پذیر است که برای انتقال مایعات بکار گرفته می شود. در گویش شهرستان بهاباد به جای گفتن شیلَنگ یا شِلَنگ به همی ...
شِلِنگ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای شیلَنگ یا شِلَنگ همان لوله ی توخالی و انعطاف پذیر است که برای انتقال مایعات بکار گرفته می شود.
لِک لِک، در گویش شهرستان بهابادحکایت صوت به هم خوردن دندانها یا تصور بهم خوردن استخوانهای بدن از سرماست. لِک لِک لرزیدن:سخت لرزیدن. گویا این کلمه د ...
لِک لِک، در گویش شهرستان بهابادحکایت صوت به هم خوردن دندانها یا تصور بهم خوردن استخوانهای بدن از سرماست. لِک لِک لرزیدن:سخت لرزیدن. گویا این کلمه د ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای[ دیک دیک لرزیدن] از[ لِک لِک لرزیدن] استفاده می شود و به همان معنای لرزیدن از سرماست و حکایت صوت به هم خوردن دندانها یا ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای[ دیک دیک لرزیدن] از[ لِک لِک لرزیدن] استفاده می شود و به همان معنای لرزیدن از سرماست و حکایت صوت به هم خوردن دندانها یا ...
چَغَل در گویش یزدی یعنی سفت و محکم . مثال، چغل شدن برگ های انگور برگ انگور بعداز بزرگ شدن و مناسب شدن برای دلمه، کم کم بر ضخامت برگ افزوده می شود ت ...
زنفت/zeneft/در گویش شهرستان بهاباد به معنای سفت و محکم است. معمولا این کلمه همراه با کلمه ی سفت استفاده می شود؛ سفت و زنفت، مثلا چه کیسه ی حمام سفت و ...
راه چینه ( استفاده در قدیم )
نام راه پله در قدیم
در گویش شهرستان بهاباد به پشت بام یا بام، بون/bun/یا روبون/robun/یا پشت بون گفته می شود. در این شهرستان ، عبارت کسی بخاطر پشه ترک بون نمی کند یعنی ک ...
بون/bun/یا روبون/robun/یا پشت بون: بام، پشت بام. در گویش شهرستان بهاباد، عبارت کسی بخاطر پشه ترک بون نمی کند یعنی کسی بخاطر یک چیز کوچک و بی اهمیتی ...
بون/bun/یا روبون/robun/یا پشت بون: بام، پشت بام. در گویش شهرستان بهاباد، عبارت کسی بخاطر پشه ترک بون نمی کند یعنی کسی بخاطر یک چیز کوچک و بی اهمیتی ...
بون/bun/یا روبون/robun/یا پشت بون: بام، پشت بام. در گویش شهرستان بهاباد، عبارت کسی بخاطر پشه ترک بون نمی کند یعنی کسی بخاطر یک چیز کوچک و بی اهمیتی ...
یَه لِنگو رفتن:لِیْ لِیْ کردن، لِنگو جِکیدَن. در گویش شهرستان بهاباد، یَه لِنگو رفتن یا لنِگو جِکیدَن یعنی مسافتی را با یک لِنگ ( پا ) پیمودن با پرش ...
یَه لِنگو/ya lengu /یا لِنگو/ lengu/در گویش شهرستان بهاباد، به حالت یک پا و روی یک پا ایستادن گفته می شود و یَه لِنگو رفتن یا لنِگو جِکیدَن یعنی لِیْ ...
لِیْ لِیْ:لِنگو جِکیدَن، یَه لِنگو رفتن. در گویش شهرستان بهاباد، لِنگو جِکیدَن یا یَه لِنگو رفتن یعنی مسافتی را با یک لِنگ ( پا ) پیمودن با پرش و جه ...
جِکیدَن یعنی پرش، جهش. مثال، لِنگو جِکیدَن یا یَه لِنگو رفتن در گویش شهرستان بهاباد، یعنی لِیْ لِیْ کردن، مسافتی را با یک لِنگ ( پا ) پیمودن با پرش ...
لِنگو جِکیدَن:لِیْ لِیْ کردن، یَه لِنگو رفتن. در گویش شهرستان بهاباد، لِنگو جِکیدَن یا یَه لِنگو رفتن یعنی مسافتی را با یک لِنگ ( پا ) پیمودن با پرش ...
معادل مَثَلِ قسم مخور که باوره، لنگ خروس برابره در گویش شهرستان بهاباد : قَسَمونُت بُوْاَرِه لِنگِ خروس بَرابَرِه قَسَمونُت:قسم هایت بُوْاَرِ: باور
لِنگو/lengu/یا یَه لِنگو/ ya lengu/در گویش شهرستان بهاباد، به حالت یک پا و روی یک پا ایستادن گفته می شود و لنِگو جِکیدَن یا یَه لِنگو رفتن یعنی لِیْ ...
در گویش شهرستان بهاباد به آدمی گفته می شود که زود جوش می اورد یعنی زود خشمگین می شود
پیشاب، ادرار، بول، جیش، زهراب. متضاد پس آب.
در گویش یزدی اَپیشُو یعنی عطسه و اَپیشُو کِردَن یعنی عطسه کردن.
در گویش یزدی اَپیشُو یعنی عطسه و اَپیشُو کِردَن یعنی عطسه کردن.
هلم در شور/halam dar shur/در گویش شهرستان بهاباد به معنای ریخته پاشیده، در هم ریخته، قاطی و پاطی، شلوغی، نوعی هرج و مرج و بی نظمی گفته می شود صفتی که ...
خواه مخواه/xAhmaxAh/: خواه ناخواه ، خواه نخواه, خواهی نخواهی، ناگزیر، بهرحال.
خواه نخواه/xAhnaxAh/: خواه ناخواه، خواه مخواه، خواهی نخواهی، ناگزیر، بهرحال.
خواه و ناخواه/xAhonAxAh/: خواه ناخواه، خواه مخواه، خواه نخواه, خواهی نخواهی، ناگزیر، بهرحال.
خواه نخواه/xAhnaxAh/: خواه ناخواه، خواه مخواه، خواهی نخواهی، ناگزیر، بهرحال.
خواه نخواه/xAhnaxAh/: خواه ناخواه، خواه مخواه، خواهی نخواهی، ناگزیر، بهرحال.
خِیْلُخُو /kheylokho / ( گویش شهرستان بهاباد ) :خِیْلِه خُب ( لهجه و گویش تهرانی ) ، تحت لفظی یعنی خیلی خوب و در کُل به معنی [باشه] است . خیلخو در ...
اُخِیْلُ خُو/Okheylokho/در گویش شهرستان بهاباد به معنای [درسته بسیار خُب] و [باشه بسیار خُب] به کار می رود. اُخِیلُخُو/Okheylokho/ در واقع همان واژ ...
خِیْلِه خُب ( لهجه و گویش تهرانی ) ، تحت لفظی یعنی خیلی خوب و در کُل به معنی باشه. در گویش شهرستان بهاباد خِیْلُ خُب تلفظ می شودالبته به جای این کلم ...
بس کن:ساکت شو، تمام کن. عده ای از دانش آموزان از معلم می خواهند که امتحان گرفته نشود تعدادی می گویند امتحان باشد سروصدای بچه ها بلند شده، معلم می گو ...
در گویش شهرستان بهاباد به بچه گربه، گُربیسو/gorbisu/ گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به بچه گربه، گُربیسو/gorbisu/ گفته می شود.
آخِیْش، در گویش شهرستان بهاباد نوعی ابراز یا اعلام آسودگی از مشغله ی ذهنی با منتفی شدن آن یا انجام ان. مثال :آخیش گفتن بعد از لغو شدن یا به تاخیر اف ...
لخت: برهنه، بِرَخنِه. پای لخت: پای برهنه، پای برخنه. آمده است پای برخنه در خواب راه رفتن، تعبیر خواب حج رفتن.
برهنه :لخت، بِرَخنِه. پای برهنه : پای لخت، پای برخنه. آمده است پای برخنه در خواب راه رفتن، تعبیر خواب حج رفتن.
بِرَخنِه :لخت، برهنه. پای برخنه : پای لخت، پای برهنه. آمده است پای برخنه در خواب راه رفتن، تعبیر خواب حج رفتن.
از مولای متقیان علی علیه السلام :الْمَالُ وَبَالٌ عَلَی صَاحِبِهِ إِلَّا مَا قَدَّمَ مِنْه. مال، براى صاحب خود وبال است، مگر آنچه که [ براى آخرتش ...
وبال:رنج، سختی، بدبختی، بار سنگین، نکبت. از قدیم گفتند مال و منال زیادی ( زیاد ) وبال است. مال و منال نه اینکه رفاه نمی اورد بلکه رسیدگی به ان همه ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون بهره مندی از کلمات تداعی کننده و سپس برقراری ارتباط جالب بین کلمه ی تداعی شده و معنای کلمه عمل کرد و به ا ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون تقسیم واژه به کلمات کوچکتر و اضافه کردن جهت معنادار کردن ان بهره برد مثال Forest تقسیم : 1. For ( فُر ) ی ...
SD در خودرو یعنی صندوق دار. حروف S و D برای مخفف سازی عبارت فنگلیشی SANDOGH DAR توسط تولید کننده خودرو ایرانی استفاده شده است.
SD در خودرو یعنی صندوق دار. حروف S و D برای مخفف سازی عبارت فنگلیشی SANDOGH DAR توسط تولید کننده خودرو ایرانی استفاده شده است.
تنغر، tonghor, گویش محلی بهاباد یزد به معنی تندر ، رعد.
تنغر، tonghor, گویش محلی بهاباد یزد به معنی تندر ، رعد.
انواع دلار در ایران : 1. دلار آزاد یا دلار بازار آزاد با توجه به چند نرخی شدن ارز در ایران به قیمت دلاری که در بازار آزاد بصورت روزانه در بین دلالان ...
سامانه ثنا یک درگاه ای است که توسط قوه قضاییه راه اندازی شده برای ابلاغ اوراق قضایی و ثبت شکایات و دادخواست ها. توجه داشته باشید که سامانه ثنا را با ...
سامانه نظارت ارزی ( سنا ) درگاهی است که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی و در راستای متشکل نمودن بازار ارز کشور و ساماندهی معاملات ارز در شبکه صرافی های ...
در گویش شهرستان بهاباد به ذرت همراه با لفافهای پیچیده سِرِه ذرت و به باز شده و بدون لفافه آن که دانه های ذرت بر هسته چوبی نمایان می گردد ذرت می گویند ...
سار در ترکیب با کلمه ی دیگر معانی چون شبیه، کثرت، جا و مکان و سر دارد در عبارت نگون سار، سار معنی سر می دهد یعنی نگون سر یا سرنگون سر و اشاره به چیزی ...
نگون سار: پَنْجهٔ مَرْیَم، سیکلامن یا سیکلمه نام یک سرده از گیاهان است.
اگر می توانی پنج بار بگو: سه دزد رفتند پی دزدیدن بز، یک دزد دو بز دزدید و دو دزد یک بز، دزد دو بزی گفت به دو دزد یک بزی، من یک دزد دو بز دزدیدم و شما ...
اگر می توانی پنج بار بگو: سه دزد رفتند پی دزدیدن بز، یک دزد دو بز دزدید و دو دزد یک بز، دزد دو بزی گفت به دو دزد یک بزی، من یک دزد دو بز دزدیدم و شما ...
ونگ /veng / ( اِ صوت ) صدای پشه. در گویش شهرستان بهاباد اصطلاحِ پشه ای درِ گوش ونگی نکردن به معنای مهم نبودن و اهمیت نداشتن است مثلا می گویند؛ تو می ...
ونگ /veng / ( اِ صوت ) صدای پشه. در گویش شهرستان بهاباد اصطلاحِ پشه ای درِ گوش ونگی نکردن به معنای مهم نبودن و اهمیت نداشتن است مثلا می گویند؛ تو می ...
در شهرستان بهاباد به کماجدان های بزرگ غلیف می گویند که در مراسمات مذهبی، عروسی و غیره غذای زیاد در ان پخت می شود.
شوخی باردی: به معنای شوخی و مزاح در لهجه ی قمی و شوخی بی مزه و سبک و خوشمزگی در لهجه و گویش تهرانی است. شوخی وارِدی:در گویش شهرستان بهاباد به معنای ...
شوخی وارِدی:در گویش شهرستان بهاباد به معنای شوخی است که در اصل شوخی باردی به معنای شوخی و مزاح در لهجه ی قمی و شوخی بی مزه و سبک و خوشمزگی در لهجه و ...
شوخی وارِدی:در گویش شهرستان بهاباد به معنای شوخی است که در اصل شوخی باردی به معنای شوخی و مزاح در لهجه ی قمی و شوخی بی مزه و سبک و خوشمزگی در لهجه و ...
پیرامون بحث کاربران عزیز، با انکه تمام محمدها یا اسامی دیگر خوب، آدم های خوبی نبودند و افراد بدی هم بودند که این اسامی خوب را داشتند اما بعضی اسم ه ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد مثلا برای سپردن این اطلاعات در ذهن که مان ...
پِچِشک. رجوع کنید به پچشک
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون تفکیک کلمه و استخراج کلمات اشنا و ایجاد تغییرات در جهت آسان سازی استفاده نمود استفاده از روش های خلاقانه ...
قَفون.
یونجه:اَسْپِسْت ( اَسْپِسْ )
اَسْپِسْ:در اصل اَسْپِسْت است به معنای یونجه. رک اسپست.
اَسْپِسْت: اَسْپِسْ. یونجه.
برای یادسپاری بهترِ کلمات در ذهن می توان از شیوه هایی چون داستان سازی همراه با تصورسازی استفاده کرد مثلا در این جا : یه روز توی جشن جنگل می خواستند ق ...
برای یادسپاری بهترِ کلمات در ذهن می توان از شیوه هایی چون داستان سازی همراه با تصورسازی استفاده کرد مثلا در این جا : یه روز توی جشن جنگل می خواستند ق ...
برای یادسپاری بهترِ کلمات در ذهن می توان از شیوه هایی چون داستان سازی همراه با تصویرسازی استفاده کرد مثلا در این جا : یه روز توی جشن جنگل می خواستند ...
باور قدیم مردم شهرستان بهاباد: هر کی چهل روز در خونه شا آب و جارو کنه جاجِ خضر را می بینه و حاجتش را روا می کند.
مجانی. نصیحت یک پیرمرد یزدی به یک جوون: مفتکی خودتا کهنه نکن.
قَالَتْ فَذَٰلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَل ...
ریشه ی کلمه: رود ( فعل اجوف ) وزن باب مفاعَلَة: فاعَلَ، یفاعِلُ، مفاعَلَة و مصدر دومش فِعال. بردن به باب مفاعله: رَاوَدَ، یُرَاوِدُ، مُرَاوَدَةً و ...
ریشه ی کلمه: رود ( فعل اجوف ) وزن باب مفاعَلَة: فاعَلَ، یفاعِلُ، مفاعَلَة و مصدر دومش فِعال. بردن به باب مفاعله: رَاوَدَ، یُرَاوِدُ، مُرَاوَدَةً و ...
ریشه ی کلمه: رود ( فعل اجوف ) وزن باب مفاعَلَة: فاعَلَ، یفاعِلُ، مفاعَلَة و مصدر دومش فِعال. بردن به باب مفاعله: رَاوَدَ، یُرَاوِدُ، مُرَاوَدَةً و ...
Cherku/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کثیف است و برای بدن و لباس استفاده می شود مانند چه لباس چرکویی یعنی چقدر این لباس کثیف است و گاهی همراه پرکو/ ...
برای یادسپاری بهترِ کلمات در ذهن می توان از شیوه هایی چون داستان سازی همراه با تصورسازی استفاده کرد مثلا در این جا : یه روز توی جشن جنگل می خواستند ق ...
تَسْتُرُ عَلَی مَنْ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ وَ تَجُودُ عَلَی مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ عیب کسى را می پوشی که اگر می خواستی، رسوایش می ساختی. به ...
برای یادسپاری بهترِ کلمات در ذهن می توان از شیوه هایی چون داستان سازی همراه با تصورسازی استفاده کرد مثلا در این جا : پدر عروس به همسرش می گوید امیر ک ...
کِلَاهُما:هردوی ایشان. کِلَا [کلو]: اسمی است که لفظ آن مفرد و معناى آن مثنی است و همواره چه از نظر لفظ و یا معنی اضافه بر یک کلمه ای که دلالت بر دو ...
کِلَا:هردو، هردوی، این یکی و آن یکی، نیز، هم. کِلَا [کلو]: اسمی است که لفظ آن مفرد و معناى آن مثنی است و همواره چه از نظر لفظ و یا معنی اضافه بر یک ...
از اطلاعات اشتراک گذاری شده کاربران نتیجه گرفته می شود باید در ترجمه منان ابتدا ببینیم اگر منظور باری تعالی است از لفظ منت گزار به هیچ وجه استفاده نش ...
أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَی أَهْلِ مَمْلَکَتِکَ وَ الْعَائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) ( العائد ) د ...
لا تَکِلْنی:ریشه ی فعل وکل که یک فعل مثال واوی است بهتر است با اعلال آن آشنا شویم لذا: بطور کلی فعلهای مثال را می توانیم به دو گروه مثال واوی مانند ( ...
اَللّهُمَّ لا تَکِلْنی اِلی نَفْسی طَرْفَه عَینٍ اَبَداً؛ خدایا مرا به اندازه یک چشم به هم زدن، هرگز به خودم وانگذار.
اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً اجْزِهِمَا بِالإِْحْسَانِ إِحْسَاناً وَ بِالسَّیِّئَاتِ غُفْرَاناً ...
اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً اجْزِهِمَا بِالإِْحْسَانِ إِحْسَاناً وَ بِالسَّیِّئَاتِ غُفْرَاناً ...
اِجزِهِما:پاداش بده آن دو را. ریشه کلمه جزی است اولین صیغه ماضی آن می شود:جَزَیَ که اعلال به قلب صورت می گیرد و جَزَی می شود اما اولین صیغه مضارع ان ...
وکل فعل مثال واوی است بهتر است با اعلال آن آشنا شویم لذا: بطور کلی فعلهای مثال را می توانیم به دو گروه مثال واوی مانند ( وَعَدَ ، وَصلَ، وَلدَ ) ومثا ...
وکل فعل مثال واوی است بهتر است با اعلال آن آشنا شویم لذا: بطور کلی فعلهای مثال را می توانیم به دو گروه مثال واوی مانند ( وَعَدَ ، وَصلَ، وَلدَ ) ومثا ...
وکل فعل مثال واوی است بهتر است با اعلال آن آشنا شویم لذا: بطور کلی فعلهای مثال را می توانیم به دو گروه مثال واوی مانند ( وَعَدَ ، وَصلَ، وَلدَ ) ومثا ...
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) و سپاس خدای را ...
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) و سپاس خدای را ...
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) و سپاس خدای را ...
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) و سپاس خدای را ...
از خانواده ی جرئت ( جرأت )
أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) یا شاید بجرم و گناهم مکافات کردى
ریشه کلمه:کَفَیَ. بردن به باب مفاعله: کافَیَ ( ماضی ) که اعلال به قلب گشته می شود کافَی. یُکافِیُ ( مضارع ) که اعلال به اسکان گشته می شود یُکافِی. ...
ازلی:انکه اول ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه بوده است. ( از صفت های خداوند ) ابدی:انکه آخر ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه خواهد بود. ( از صفت های خداو ...
ازلی:انکه اول ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه بوده است. ( از صفت های خداوند ) ابدی:انکه آخر ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه خواهد بود. ( از صفت های خداو ...
وَ لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ مَلَکٌ کَرِیمٌ یَأْتِیکَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِیحٍ فَلاَ یَمْنَعُکَ ذَلِکَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِکَ ( از دعای ابوح ...
لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ ( در اصل لم یَزَالُ و لا یَزَالُ بوده که الف، بعلت ساکن کردن حرف لم آخر فعل، حذف شده است ) لَمْ یَزَلْ یعنی بی زوال و آنک ...
وَ لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ مَلَکٌ کَرِیمٌ یَأْتِیکَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِیحٍ فَلاَ یَمْنَعُکَ ذَلِکَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِکَ ( از دعای ابوح ...
لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ ( در اصل لم یَزَالُ و لا یَزَالُ بوده که الف، بعلت ساکن کردن حرف لم آخر فعل، حذف شده است ) لَمْ یَزَلْ یعنی بی زوال و آنک ...
لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ ( در اصل لم یَزَالُ و لا یَزَالُ بوده که الف، بعلت ساکن کردن حرف لم آخر فعل، حذف شده است ) لَمْ یَزَلْ یعنی بی زوال و آنک ...
وَ لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ مَلَکٌ کَرِیمٌ یَأْتِیکَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِیحٍ فَلاَ یَمْنَعُکَ ذَلِکَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِکَ ( از دعای ابوح ...
لَا یَزَالُ: زوال نمی پذیرد - پیوسته معنی زَوَال: زوال - فنا - نابودی معنی لَا تَزَالُ: زوال نمی پذیرد - پیوسته
افتقار بر وزن کلمه ی آشنای افتخار، افتقار از فقر می آید و افتخار از فخر. افتقار آوردن افتخار ندارد مگر برای حضرت حق.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی و نیز ساخت جمله های الکی و طنزآمیز و داستان سازی همرا ...
در باب افتعال از ریشه فقر ( اِفتَقَرَ، یفتقِرُ، اِفتِقار ) یَا دَلِیلِی عِنْدَ حَیْرَتِی یَا غَنَائِی عِنْدَافْتِقَارِی یَا مَلْجَئِی عِنْدَ اضْطِرَ ...
اِفتَقَرَ، یفتقِرُ، اِفتِقار ( باب افتعال از ریشه فقر ) یَا دَلِیلِی عِنْدَ حَیْرَتِی یَا غَنَائِی عِنْدَافْتِقَارِی یَا مَلْجَئِی عِنْدَ اضْطِرَارِ ...
اِفتَقَرَ، یفتقِرُ، اِفتِقار ( باب افتعال از ریشه فقر ) یَا دَلِیلِی عِنْدَ حَیْرَتِی یَا غَنَائِی عِنْدَافْتِقَارِی یَا مَلْجَئِی عِنْدَ اضْطِرَارِ ...
ریشه کلمه مزج است و هم خانواده کلمه های امتزاج [امْتَزَجَ : امْتِزَاجاً بِهِ: به آن چیز آمیخته شد. ]، مزاج[کلمه مزاج به معنای هر چیزی است که به وسیله ...
کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِمَا هُوَ فِی وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إلَیْکَ ( از دعای روز عرفه امام حسین علیه السلام ) چگونه بر وجود تو استدلال شود، به ...
دانش آموز گفت :آقا، شاطر به معنی نانوا را با چه ( تایی ) می نویسند؟ گفتم ببین شاطر شطرنج باز نیست ( گرچه هردو طا دارند ) شاطر چالاک و چابک است، دلیر ...
غُرت یا قُرت در اصل غورت یا قورت ( ترکی، اِ ) جرعه قورت دادن:در تداول فرو بردن بلعیدن مثلا قورت دادن آب دهان یعنی فرو بردن بزاق.
غُرت یا قُرت در اصل غورت یا قورت ( ترکی، اِ ) جرعه قورت دادن:در تداول فرو بردن بلعیدن مثلا قورت دادن آب دهان یعنی فرو بردن بزاق.
از امثال : دو غرت و نیم باقی است. دو قُرتُ و نیم هم گفته می شود. هنوز دو قرت و نیمش باقی است ؛ درباره کسی گویند که هرچه خورد سیر نگردد اما در موارد ...
از امثال : دو غرت و نیم باقی است. دو قُرتُ و نیم هم گفته می شود. هنوز دو قرت و نیمش باقی است ؛ درباره کسی گویند که هرچه خورد سیر نگردد اما در موارد ...
( مُ ) [ ع . ] ( اِفا. ) اجراء کننده، جاری کننده.
از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه
از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه
از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه
از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه
از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه
از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه
از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه
از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد و نیز ساخت جمله های الکی و طنزآمیز و داست ...
ان الدنیا دار خبال و وبال و زوال و انتقال لا تساوی لذاتها تنغیصها و لا یفی سعودها بنحوسها و لا یقوم صعودها بهبوطها. ( از غررالحکم مولای متقیان علی عل ...
ان الدنیا دار خبال و وبال و زوال و انتقال لا تساوی لذاتها تنغیصها و لا یفی سعودها بنحوسها و لا یقوم صعودها بهبوطها. ( از غررالحکم مولای متقیان علی عل ...
ان الدنیا دار خبال و وبال و زوال و انتقال لا تساوی لذاتها تنغیصها و لا یفی سعودها بنحوسها و لا یقوم صعودها بهبوطها. ( از غررالحکم مولای متقیان علی عل ...
وبال :رنج، سختی. ان الدنیا دار خبال و وبال و زوال و انتقال لا تساوی لذاتها تنغیصها و لا یفی سعودها بنحوسها و لا یقوم صعودها بهبوطها. ( از غررالحکم م ...
ان الدنیا دار خبال و وبال و زوال و انتقال لا تساوی لذاتها تنغیصها و لا یفی سعودها بنحوسها و لا یقوم صعودها بهبوطها. ( از غررالحکم مولای متقیان علی عل ...
ان الدنیا دار خبال و وبال و زوال و انتقال لا تساوی لذاتها تنغیصها و لا یفی سعودها بنحوسها و لا یقوم صعودها بهبوطها. ( از غررالحکم مولای متقیان علی عل ...
و الا/va'ellA/ وگرنه.
کلمه عربی و ریشه آن فید است و اسم فاعل از باب استفعال و به معنای استفاده کننده. توضیحات بیشتر : مُفید ( اسم فاعلی ) :فایده دهنده. سیب برای بدن مفید ...
کلمه عربی و ریشه آن فید است و اسم مفعول از باب استفعال و به معنای استفاده شده. توضیحات بیشتر : مُفید ( اسم فاعلی ) :فایده دهنده. سیب برای بدن مفید ...
ریشه آن فید است.
( یِ دِ ) [ ع . فائدة ] ریشه آن فید است.
کلمه عربی و ریشه آن فید است. توضیح : مُفید ( اسم فاعلی ) :فایده دهنده. سیب برای بدن مفید است یعنی به بدن فایده می دهد. مُفاد ( اسم مفعول ) : فایده ...
سَیْبَ:عطا و بخشش. إِلَهِی لَوْ قَرَنْتَنِی بِالأَْصْفَادِ وَ مَنَعْتَنِی سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ الأَْشْهَادِ وَ دَلَلْتَ عَلَی فَضَائِحِی عُیُونَ الْ ...
سَیْبْ:عطا، بخشش. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد. کلمه آشنا:سیب، میوه ...
إِلَهِی لَوْ قَرَنْتَنِی بِالأَْصْفَادِ وَ مَنَعْتَنِی سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ الأَْشْهَادِ وَ دَلَلْتَ عَلَی فَضَائِحِی عُیُونَ الْعِبَادِ خدایا، اگر م ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد. کلمه جدید:صِفاد به معنی غل و زنجیر . ک ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد. مثال اول: کلمه جدید:اصفاد به معنی غل ها ...
این کلمه با کلمه ی لوس هم خانواده اند.
کتاب های مصباح که در مفاتیح الجنان آمده است : 1مصباح شیخ یا مصباح شیخ طوسی ( مصباح المتهجد ) 2مصباح کفعمی 3 مصباح سید یامصباح الزائر ( از سید بن طا ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون تقسیم واژه به کلمات کوچکتر و در صورت لزوم ایجاد تغییر در جهت معنادار شدن، سپس داستان سازی و در نهایت تجسم ...
relate=شرح دادن ، بازگو کردن، مربوط کردن، ربط دادن. برای یاد سپاری بهتر می توان از روش هایی چون ارتباط برقرار کردن بین کلمه ی جدید با کلمه ی اشنای ق ...
به کسی که بی جهت سر وصدا راه انداخته، زن یا مرد ، گفته می شود چرا کولیگری در میاری یا چرا کولی بازی در میاری
به کسی که بی جهت سر وصدا راه انداخته، زن یا مرد ، گفته می شود چرا کولیگری در میاری یا چرا کولی بازی در میاری
به کسی که بی جهت سر وصدا راه انداخته، زن یا مرد ، گفته می شود چرا کولیگری در میاری یا چرا کولی بازی در میاری
چگونه معانی کت/kat/ را به ذهن بسپاریم؟ کلمه ی کت با چه کلمه هایی می اید: 1. کول ( کت و کول ) که به معنی کتف و شانه است و کت هم به همین معناست. 2. ن ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد بطور مثال، مسوولین کشور نباید خرابکاران ر ...
ممزوج. ممزوج بیشتر مخلوط است. مثلا ممزوج آب و گلاب. امشاج بیشتر ترکیب است. که در اثر ترکیب صفات جدیدی پدیدار می شود مثلا امشاج اسپرم با تخمک که باع ...
امشاج. ممزوج بیشتر مخلوط است. مثلا ممزوج آب و گلاب. امشاج بیشتر ترکیب است. که در اثر ترکیب صفات جدیدی پدیدار می شود مثلا امشاج اسپرم با تخمک که باع ...
زمهریر:سرمای شدید. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون تقسیم واژه به کلمات کوچکتر و در صورت لزوم ایجاد تغییر در جهت معنادار شدن، سپس داستان ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی، بازی ذهنی با کلمات و غیره استفاده کرد، مثال؛ این قوا ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی، بازی ذهنی با کلمات و غیره استفاده کرد، مثال؛ این قوا ...
معرفی یادسپاری به روش ساخت تصویر ذهنی ( با حافظه سپاری چندین کلمه با هم ) : در یک خانواده ی ترک، آنا ( مادر به ترکی ) و آتا ( پدر به ترکی ) و آتیه ( ...
معرفی یادسپاری به روش ساخت تصویر ذهنی ( با حافظه سپاری چندین کلمه با هم ) : در یک خانواده ی ترک، آنا ( مادر به ترکی ) و آتا ( پدر به ترکی ) و آتیه ( ...
معرفی یادسپاری به روش ساخت تصویر ذهنی ( با حافظه سپاری چندین کلمه با هم ) : در یک خانواده ی ترک، آنا ( مادر به ترکی ) و آتا ( پدر به ترکی ) و آتیه ( ...
معرفی یادسپاری به روش ساخت تصویر ذهنی ( با حافظه سپاری چندین کلمه با هم ) : در یک خانواده ی ترک، آنا ( مادر به ترکی ) و آتا ( پدر به ترکی ) و آتیه ( ...
معرفی یادسپاری به روش ساخت تصویر ذهنی ( با حافظه سپاری چندین کلمه با هم ) : در یک خانواده ی ترک، آنا ( مادر به ترکی ) و آتا ( پدر به ترکی ) و آتیه ( ...
معرفی یادسپاری به روش ساخت تصویر ذهنی ( با حافظه سپاری چندین کلمه با هم ) : در یک خانواده ی ترک، آنا ( مادر به ترکی ) و آتا ( پدر به ترکی ) و آتیه ( ...
در گویش مردم بهاباد به استامبولی به معنای ظرفی که برای بردن گل ، گچ و ملات در بنایی کاربرد دارد، قواره/Ghavareh /گفته می شود.
فردی که چیزهای نیکوبرای خود می خواهد نه برای یاران خود. ج، مستاثرین. مثال برای این کلمه: وَأعْلَمْ أنَّکَ لِلْرّاجِینْ بِمُوضِعِ اِجابَهِ وَ لِلْمَه ...
افرادی که چیزهای نیکوبرای خود می خواهند نه برای یاران خود. مثال برای این کلمه: وَأعْلَمْ أنَّکَ لِلْرّاجِینْ بِمُوضِعِ اِجابَهِ وَ لِلْمَهْلُوفِینَ ...
مثال برای این کلمه: وَأعْلَمْ أنَّکَ لِلْرّاجِینْ بِمُوضِعِ اِجابَهِ وَ لِلْمَهْلُوفِینَ بِمَرصَدِ إغاثِهِ وَ أنَّ فِی اللَّهُفِ إلی جُودِکَ وَ الرِّ ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد فرض کلمه ی آشنا: ممدوح به معنای مدح شده، ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد فرض کلمه ی آشنا: ممدوح به معنای مدح شده، ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد فرض کلمه ی آشنا: ممدوح به معنای مدح شده، ...
محمود:بر وزن مفعول و از ریشه حمد وبه معنی حمد شده، ستایش شده. ممدوح:بر وزن مفعول و از ریشه مدح وبه معنی مدح شده، ستایش شده. حمد و مدح تقریبا معانی ...
ممدوح:بر وزن مفعول و از ریشه مدح وبه معنی مدح شده، ستایش شده. محمود:بر وزن مفعول و از ریشه حمد وبه معنی حمد شده، ستایش شده. حمد و مدح تقریبا معانی ...
مناهل:آبشخور ها برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد و به تصویرسازی و داستان س ...
منهل:آبشخور. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد و به تصویرسازی و داستان ساز ...
خاور=شرق=East خاورمیانه =شرق میانه=Middle East
آموزش سرعت نور به زبان ساده و همراه با طنز: حداکثر سرعت ماشین ها بطور متوسط 200 یا 300 است انصافا باید سرعت نور یک خورده بیشتر باشد ( خب، بی خیال هزا ...
رَأَّیْتُمُوه : کلمة أصلها الفعل ( رَأَّى ) فی صیغة الماضی المعلوم منسوب لضمیر الجمع المذکر ( أنتم ) وجذره ( رءی ) وجذعه ( رأی ) وتحلیلها ( رأیتم و ه ...
جذر یعنی ریشه. در ریاضیات، جذر همان رادیکال ( کلمه فرانسوی ) است و به معنای ریشه و اساس عدد مثلا ریشه دومِ چهار، عدد دو است. در ادبیات، جذرِ کلمه ی ...
رایت. اصل رایت، رأیت است که همزه به الف بدل شده است و به معنای رؤیت، دیدن و مشاهده است اما از آنجا که پرچم نشانه ای است که برای دیدن برپا کنند تا ...
رایت:رؤیت، دیدن، مشاهده. اصل آن رأیت است که همزه به الف بدل شده است. از آنجا که پرچم نشانه ای است که برای دیدن برپا کنند تا مردم ببینند به پرچم ن ...
[کِش، کِش، کِش] ( اسم صوت ) برای راندن مرغ، کیش کیش کیش ( لهجه تهرانی ) . برای راندن و هدایت مرغ و خروس ها به مرغدونی یا خونه اون ها با تاریک شدن ک ...
( اسم صوت ) برای راندن مرغ، کیش کیش ( لهجه تهرانی ) . برای راندن و هدایت مرغ و خروس ها به مرغدونی یا خونه اون ها با تاریک شدن کم کم هوا در انتهای ر ...
( اسم صوت ) برای راندن مرغ، کیش کیش ( لهجه تهرانی ) . برای راندن و هدایت مرغ و خروس ها به مرغدونی یا خونه اون ها با تاریک شدن کم کم هوا در انتهای ر ...
( لهجه ی تهرانی ) ( اسم صوت ) برای راندن مرغ، کِش کِش. برای راندن و هدایت مرغ و خروس ها به مرغدونی یا خونه اون ها با تاریک شدن کم کم هوا در انتهای ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای وز وز کردن به معنای حرف زدن بیجا و پیاپی یا ورور کردن به معنای پرحرفی و وراجی از واژه ی کِر کِر کردن استفاده می شود: ای ...
کرکر کردن. در گویش شهرستان بهاباد به جای وز وز کردن به معنای حرف زدن بیجا و پیاپی یا ورور کردن به معنای پرحرفی و وراجی از واژه ی کِر کِر کردن استفاد ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای وز وز کردن به معنای حرف زدن بیجا و پیاپی یا ورور کردن به معنای پرحرفی و وراجی از واژه ی کِر کِر کردن استفاده می شود: ای ...
تَغَمَّدَهُ اللّه برحمتِه: خداوند او را در پوشش رحمت خود قرار دهد، خداوند او را در رحمت خود بپوشاناد.
تَغَمَّدَهُ اللّه برحمتِه: خداوند او را در پوشش رحمت خود قرار دهد، خداوند او را در رحمت خود بپوشاناد.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون رجوع به جملات قصار بزرگان، بازی های ذهنی و استفاده از کلمات مشابه بهره برد جمله قصار: جاء الحق و زهق البا ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون رجوع به جملات قصار بزرگان، بازی های ذهنی و استفاده از کلمات مشابه بهره برد جمله قصار: جاء الحق و زهق البا ...
برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه بهره برد: Is the Mona Lisa smile painting in a mountain monastery آیا تابلوی لبخند مونالیزا در صومعه ای کو ...
گوساله، جوان نادان یا کم تجربه یا ناشی. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد: ...
ریشه مَتکی/ریشه گیاه شیرین بیان . بیخ مَهْک. گیاه شیرین بیان به طور گسترده ای در ایران می رویدو در بسیاری از نواحی ایران به صورت خودرو رشد می کند. ...
متکی. [ م َ ] شیرین بیان ، که به فارسی مَهْک گفته می شود. گیاه شیرین بیان به طور گسترده ای در ایران می رویدو در بسیاری از نواحی ایران به صورت خودرو ...
در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمُو می گویند مثل، تخمو آفتابگردان که در گویش این شهرستان به آن تخمو گُلُو گفته می شود. در ...
تخمه یکی از اجزای اصلی آجیل است که در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به همین معنای دانه های آجیلی، تُخمو می گویند مثل، تخمو هندونه ( هندوانه ) ، تخمو خی ...
در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمو می گویند مثل، تخمو هندونه ( هندوانه ) ، تخمو خیار ( در گویش شهرستان بهاباد به خربزه، خی ...
در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمو می گویند مثل، تخمو هندونه ( هندوانه ) ، تخمو خیار ( در گویش شهرستان بهاباد به خربزه، خی ...
اصلا. اصلا بغیر از ابدا و هرگز معنی براستی هم می دهدمثال، از داور سوال می شود که خوب بود می گوید کیف کردم اصلا. در مورد [کیف کردم اصلا] یا همان [ا ...
بغیر از ابدا و هرگز معنی براستی هم می دهدمثال، از داور سوال می شود که خوب بود می گوید کیف کردم اصلا. در مورد [کیف کردم اصلا] یا همان [اصلا، کیف کرد ...
تجملاتی
سلبریتی ( celebrity )
گُپّ ( Gopp ) در گویش شهرستان بهاباد به معنای پُر و لبریز است. مثال این حوض گپِ آبه ( رُخ به رُخ بودن حوض را خبر می دهد )
گُمْب : ( gomb ) در گویش شهرستان بهاباد و گناباد به معنی صدای زمین افتادن چیزی ، صدای پا هنگام راه رفتن. مثال یک چیزی گُمبی از اون بالا افتاد پایین. ...
قَشُو:شانه حیوانات، شانه چهارپایان. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی همراه با طنز بهر ...
comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...
comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...
comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...
یکباره و یکبارگی:ناگهان و ناگهانی ، همه. یکسره :بدون وقفه و پشت سر هم ، همه. یک کله:بدون وقفه و پشت سر هم یک کش:یکبار، یکدفعه،
سرکش ( سرکشنده ) :گردنکش ( گردن کشنده )
در گویش شهرستان بهاباد به خیار چنبر یا خیار چَمبَر، شِنگ ( بدون لفظ خیار ) گفته می شود. در ضمن کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر ا ...
در گویش شهرستان بهاباد به خیار چنبر یا خیار چمبر، شِنگ ( بدون لفظ خیار ) گفته می شود. در ضمن کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر از ...
در گویش شهرستان بهاباد، به خربزه، خیار ( به تنهایی ) گفته می شود و کمتر از لفظ خربزه استفاده می شود و به خیار به معنای متداول در کشور، خیار سبز گفته ...
خربزه. در گویش شهرستان بهاباد، کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر از لفظ خربزه استفاده می شود و به خیار به معنای متداول در کشور، خی ...
در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...
خیار. در گویش شهرستان بهاباد به خیار، خیار سبز یا خیاربُلِنگ ( خیاربالنگ ) گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن د ...
در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...
در گویش شهرستان بهاباد به بیسکویت، بیسکو گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به بیسکویت، بیسکو گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به گَنجِه، گَنجینِه یا گَنجینِاُو گفته می شود که یک کمد کوچک دیواری با درب تقریبا مربعی شکل، چوبی و دو لنگه ای است.
در گویش شهرستان بهاباد به گَنجِه، گَنجینِه یا گَنجینِاُو گفته می شود که یک کمد کوچک دیواری با درب تقریبا مربعی شکل، چوبی و دو لنگه ای است.
غد. [ غ ُدد ] یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.
غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.
غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.
غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.
غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در باره کودک، نوجوان و جوان بکار برند ( بچه ی غدی است ) ، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! ...
کله بند. [ گویش شهرستان بهاباد ] /kale band/درگیر، مشغول و گرفتار. این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده است و مانند پای بند و دست بند به ...
کله بند/kale band/ این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول و گرفتار است. طرف میگه از صبح تا ح ...
کله بند/kale band/ این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول و گرفتار است. طرف میگه از صبح تا ح ...
کله بند/kale band/در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند است که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول، سرگرم و گرفتار است. طرف میگه از صبح تالا ( ت ...
تجزیه و ترکیب، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - ت ...
صرف و نحو، تجزیه و ترکیب. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - ت ...
صرف و نحو، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - تجزیه ...
صرف و نحو، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - تجزیه ...
تج , tej در گویش بهابادی به معنی جوانه و تج زدن یعنی جوانه زدن.
کشمون. [keshmun] در شهرستان بهاباد به مناطق بیرون از روستا که عموما به روستا متصل بوده و در آن از گذشته کشاورزی می شده است کشمون گفته می شود در کشمون ...
کشمون. [keshmun] در شهرستان بهاباد به مناطق بیرون از روستا که عموما به روستا متصل بوده و در آن از گذشته کشاورزی می شده است کشمون گفته می شود در کشمون ...
در گویش شهرستان بهاباد به صافی یا آبکش؛ چلو صافی، تُرُش بالا و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.
پَشُفتَه ( گویش یزدی ) و پَشُفتِه ( گویش شهرستان بهاباد ) که به ترشح مایعات گفته می شود. در این باره، دکتر ابوالفضل امامی میبدی می گوید: [پ] پیشوند ...
پَشُفتِه، در گویش شهرستان بهاباد به ترشح مایعات گفته می شود. در این باره، دکتر ابوالفضل امامی میبدی می گوید: [پ] پیشوند واژگونی ( برعکس سازی ) است؛ ...
اُوْ اَشکو، در گویش شهرستان بهاباد به معنای گریه و [اُوْ اَشکو کردن] به معنای گریه کردن است. این واژه از دو کلمه ی اُوْ ( به معنای آب ) و اشک ساخته ش ...
کشمون. [keshmun]، کشتزار. در شهرستان بهاباد به مناطق بیرون از روستا که عموما به روستا متصل بوده و در آن از گذشته کشاورزی می شده است کشمون گفته می شو ...
forget:فراموش کردن. forgive:بخشیدن. Forgive and forget ببخش و فراموش کن You can not forget until you forgive تا وقتی که نبخشید نمی توانید فراموش ک ...
forgive:بخشیدن. forget:فراموش کردن. Forgive and forget ببخش و فراموش کن You can not forget until you forgive تا وقتی که نبخشید نمی توانید فراموش ک ...
نقطه. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات آشنای قبلی که دارای وجه اشتراک هستند استفاده کرد سپس به برقراری ارتباط بین آنها پرداخت. Stop and spot وجه ...
پاتریوت.
میهن پرست، Patriot
برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ایجاد ارتباط با معنی اصلی کلمه ، ماندگاری ان را بیشتر کرد. for:برای get:گرفتن ...
برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ساخت جملات و تصورات ذهنی ماندگاری ان را بیشتر کرد طبق نظر مهندس نصرت در تکنیک ...
برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ساخت جملات و تصورات ذهنی ماندگاری ان را بیشتر کرد طبق نظر مهندس نصرت در تکنیک ...
برای یادسپاری بهتر می توان با استخراج کلماتی از داخل کلمه ی مورد نظر و ساخت جملات و تصورات ذهنی ماندگاری ان را بیشتر کرد طبق نظر مهندس نصرت در تکنیک ...
برای یادسپاری بهتر می توان از ارتباط کلمات مشابه از لحاظ تلفظ یا معنی بهره برد. plot plan:طرح نقشه ، نقشه ی نقشه
نقطه، خال برای یادسپاری بهتر می توان اثپات را اثبات در نظر گرفت اکنون برقراری رابطه بین اثبات و نقطه لازم است بطور مثال: اثبات کوتاه ترین پاره خط بین ...
muscle:ماهیچه، عضله. missile :موشک، راکت. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات اشنا استفاده کرد و با ساخت جمله های طنز و بی ربط و تصویر سازی ذهنی م ...
missile :موشک، راکت. muscle:ماهیچه، عضله. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات اشنا استفاده کرد و با ساخت جمله های طنز و بی ربط و تصویر سازی ذهنی م ...
candlestick:جاشمعی candle:شمع stick:عصا، چسبناک ( استِک ) ( i نشان عصا و چسبندگی ) steak:تکه گوشت ( استِیک ) ( ea نشان گوشت چون meat ) stock :سهم ( ...
candlestick:جاشمعی candle:شمع stick:عصا، چسبناک ( استِک ) ( i نشان عصا و چسبندگی ) steak:تکه گوشت ( استِیک ) ( ea نشان گوشت چون meat ) stock :سهم ( ...
candlestick:جاشمعی candle:شمع stick:عصا، چسبناک ( استِک ) ( i نشان عصا و چسبندگی ) steak:تکه گوشت ( استِیک ) ( ea نشان گوشت چون meat ) stock :سهم ( ...
candlestick:جاشمعی candle:شمع stick:عصا، چسبناک ( استِک ) ( i نشان عصا و چسبندگی ) steak:تکه گوشت ( استِیک ) ( ea نشان گوشت چون meat ) stock :سهم ( ...
ریشه مَتک /ریشه گیاه شیرین بیان، بیخ مَهْک. گیاه شیرین بیان به طور گسترده ای در ایران می رویدو در بسیاری از نواحی ایران به صورت خودرو رشد می کند. د ...
شیرین بیان ، که به فارسی مَهْک گفته می شود، مَتک. گیاه شیرین بیان به طور گسترده ای در ایران می رویدو در بسیاری از نواحی ایران به صورت خودرو رشد می ک ...
مَهْک/شیرین بیان ، مَتک. گیاه شیرین بیان به طور گسترده ای در ایران می رویدو در بسیاری از نواحی ایران به صورت خودرو رشد می کند. در بیشتر مناطق یزد به ...
متک. [ م َ ] شیرین بیان ، که به فارسی مَهْک گفته می شود. گیاه شیرین بیان به طور گسترده ای در ایران می رویدو در بسیاری از نواحی ایران به صورت خودرو ر ...
کوچک کردن، منقبض کردن. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی جدید بهره برد یکی از آنها استفاده از کلمات فارسی است که از تلفظ کلمه خارجی در ذهن تدا ...
صدای تنفس بیش از حد معمول هنگام خواب را خروپف یا خُرخُر یا خرناس و تولید این صدا را خروپف کردن یا خور خور کردن ( خرخر کردن ) یا خرناس کشیدن می گویند. ...
صدای تنفس بیش از حد معمول هنگام خواب را خروپف یا خُرخُر و تولید این صدا را خروپف کردن یا خور خور کردن ( خرخر کردن ) می گویند. بهش میگن از خروپفاش خو ...
صدای تنفس بیش از حد معمول هنگام خواب را خروپف و تولید این صدا را خروپف کردن یا خور خور کردن می گویند. بهش میگن از خروپفاش خواب نمیتونن برن میگه :مَر ...
صدای تنفس بیش از حد معمول هنگام خواب را خروپف و تولید این صدا را خروپف کردن یا خور خور کردن می گویند. بهش میگن از خروپفاش خواب نمیتونن برن میگه :مَر ...
صدای تنفس بیش از حد معمول هنگام خواب را خروپف و تولید این صدا را خروپف کردن یا خور خور کردن می گویند. بهش میگن از خروپفاش خواب نمیتونن برن میگه :مَر ...
وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺑﺎﺭﺍﻥ ( الطارق ١١ ) ﺭﺟﻊ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﺟﻮﻉ ﺑﺨﺎﺭ ﺁﺏ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﺭﺍﻥ. ﺭﺟﻌﺖ ...
چِرت و پِرت/سخنان پرت و پلا. در گویش شهرستان بهاباد در مورد حرف و صحبت های چرت و پرت یا خواب های بی سر و ته از واژه ی پر پوچ/Par puch/ استفاده می شو ...
Par puch/در گویش شهرستان بهاباد در مورد حرف و صحبت های چرت و پرت یا خواب های بی سر و ته استفاده می شود. اِقَّ ( اینقدر ) پر پوچ نگو یا اِقَّ حرف های ...
آدابْ مَشتی ( از لحاظ نحوه صحبت کردن یا لباس پوشیدن ) مثلا، یارو میگه باید اینجوری صحبت کنی، طرف هم میگه ما مثل شما آداب مشتی نیستیم.
آدابْ مَشتی/با کلاس. ( از لحاظ نحوه صحبت کردن یا لباس پوشیدن ) مثلا، یارو میگه باید اینجوری صحبت کنی، طرف هم میگه ما مثل شما آداب مشتی نیستیم.
ذوزنقه ( Trapezoid ) واژه ای عربی است که از ذو زنقه تشکیل شده است و در آن، ذو، به معنای صاحب و دارنده، و زَنـَـق، همان عربی شده ی واژه ی پارسی زَنـَـ ...
عِنَب:انگور عِنَبیِّه:بخش رنگی چشم که مردمک در قسمت مرکزی آن قرار دارد. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه و آشنا بهره برد: عنبیه چشم افراد ...
بخش رنگی چشم که مردمک در قسمت مرکزی آن قرار دارد. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه و آشنا بهره برد: عنبیه چشم افراد یکسان نیست و مانند عِنَ ...
حوض کلمه ای آشناست که از ان برای آسان سازی کلمه خوض می توان استفاده کرد یا برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه استفاده کرد مثلا خوض در حوض. فرو ...
برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه استفاده کرد مثلا خوض در حوض. فرو رفتن در آب حوض ( البته کار باطل و بیهوده ایست چون حوض عمقی ندارد یعنی فرو ...
عطارد. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون استخراج کلمه ی آشنا از دل یک کلمه و بعد تصور ذهنی و داستان سازی استفاده برد مثلا عطار کلمه ی آشنا ...
تیر. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون استخراج کلمه ی آشنا از دل یک کلمه و بعد تصور ذهنی و داستان سازی استفاده برد مثلا عطار کلمه ی آشنای ...
زهره. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون ساخت تصویر ذهنی و داستان سازی استفاده کردمثلا جشن تولد ناهید است و زهرا و زهره از همکلاسی های ناهی ...
ناهید. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون ساخت تصویر ذهنی و داستان سازی استفاده کردمثلا جشن تولد ناهید است و زهرا و زهره از همکلاسی های ناه ...
مریخ. برای یادسپاری بهترِ برابری مریخ با بهرام می توان شعر معروف خیام را اینگونه خواند: مریخ که گور می گرفت همه عمر دیدی که چگونه گور مریخ گرفت یا ...
بهرام. برای یادسپاری بهترِ برابری مریخ با بهرام می توان شعر معروف خیام را اینگونه خواند: مریخ که گور می گرفت همه عمر دیدی که چگونه گور مریخ گرفت یا ...
Dande/در گویش شهرستان بهاباد به هسته ی بعضی از میوه جات دنده می گویند دنده ی زردآلو، دنده ی خرما
Dande/در گویش شهرستان بهاباد به هسته ی بعضی از میوه جات دنده می گویند دنده ی زردآلو، دنده ی خرما
پیرو /piru/پژمرده . در گویش شهرستان بهاباد به حالت گل و گیاه که طراوت و شادابی خود را از دست داده است و خود را جمع و جور نموده و علائم اولیه زوال و ...
پیرو /piru/پژمرده . در گویش شهرستان بهاباد به حالت گل و گیاه که طراوت و شادابی خود را از دست داده است و خود را جمع و جور نموده و علائم اولیه زوال و ...
ارتباط نَسَب با دو کلمه ی سَبَب و حَسَب ( در هر سه کلمه حرف سین وجود دارد ) ارتباط نسب با سبب: در باب قرابت، خویشاوندی دو گونه است ۱. نسبی ( خونی ) ...
ارتباط نَسَب با دو کلمه ی سَبَب و حَسَب ( در هر سه کلمه حرف سین وجود دارد ) ارتباط نسب با سبب: در باب قرابت، خویشاوندی دو گونه است ۱. نسبی ( خونی ) ...
ارتباط نَسَب با دو کلمه ی سَبَب و حَسَب ( در هر سه کلمه حرف سین وجود دارد ) ارتباط نسب با سبب: در باب قرابت، خویشاوندی دو گونه است ۱. نسبی ( خونی ) ...
ارتباط نَسَب با دو کلمه ی سَبَب و حَسَب ( در هر سه کلمه حرف سین وجود دارد ) ارتباط نسب با سبب: در باب قرابت، خویشاوندی دو گونه است ۱. نسبی ( خونی ) ...
فامیل
خویش و قوم
فِرفِرو/ در گویش شهرستان بهاباد به فرفره گفته می شود. اصطلاح ( مثل فرفرو ) برای ویژگی فردی بکار می رود که کار یا کارها را به سرعت انجام می دهد و خیلی ...
انواع فرفره : 1. کاغذی 2. چوبی 3. بی قراری
مداد تراش، قلم سَرْکُنْ /sarkon/؛در گویش شهرستان بهاباد یعنی مداد تراش ، قلم تراش ، تیز و سر کننده قلم.
قلم سَرْکُنْ /sarkon/ در گویش شهرستان بهاباد یعنی مداد تراش ، قلم تراش ، تیز و سر کننده قلم
قلم سَرْکُنْ /sarkon/ در گویش شهرستان بهاباد یعنی مداد تراش ، قلم تراش ، تیز و سر کننده قلم.
قلم سَرْکُنْ /sarkon/:در گویش شهرستان بهاباد یعنی مداد تراش ، قلم تراش ، تیز و سر کننده قلم
قلم سَرْکُنْ /sarkon/ در گویش شهرستان بهاباد یعنی مداد تراش ، قلم تراش ، تیز و سر کننده قلم
بعضی ها، قائله را به اشتباه به معنی آشوب می گیرند در صورتی که غائله به معنای آشوب، بلوا، شورش، فتنه و اغتشاش است. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه ...
بعضی ها ان را به اشتباه به معنی آشوب می گیرند در صورتی که غائله به معنای آشوب، بلوا، شورش، فتنه و اغتشاش است. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه های ...
مُقتَدا /، قُدوِه، رهبر. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون ساخت جمله با کلمات متناسب استفاده کرد در عبارات زیر برای یادسپاری تلفظ قدوه است ...
قُدوِه/مقتدا، رهبر. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون ساخت جمله با کلمات متناسب استفاده کرد در عبارات زیر برای یادسپاری تلفظ قدوه استفاده ...
بورانی یا برانی اسفناج یک غذایی است که مواد اصلی آن اسفناج و ماست است و به ان غذای ماست و اسفناج هم می گویند. برای تهیه این غذا اسفناج پخته را با ما ...
برانی اسفناج یک غذایی است که مواد اصلی آن اسفناج و ماست است و به ان غذای ماست و اسفناج هم می گویند. برای تهیه این غذا اسفناج پخته را با ماست مخلوط ک ...
پرپهن/ parpahn یا parpahan/نام های دیگر این گیاه خرفه/khorfe/ و قلفه /Qolfe/ است. قلفه یا پرپهن دارای برگ های ضخیم آبدار سبز با ساقه های قرمز و گل ه ...
خُرفِه، نام های دیگر این گیاه قلفه /Qolfe/ و پرپهن/ parpahn یا parpahan/ است. خرفه یا قلفه دارای برگ های ضخیم آبدار سبز با ساقه های قرمز و گل های زر ...
قلفه /Qolfe/ نام های دیگر این گیاه خرفه/khorfe/ و پرپهن/ parpahn یا parpahan/ است. قلفه دارای برگ های ضخیم آبدار سبز با ساقه های قرمز و گل های زرد ی ...
آه صدایی است که برای نشان دادن درد و رنج و اندوه از سینه برآید یکی از عوامل بروز آن ظلم است که می تواند به انتقام از ظالم لفظا یا عملا منتهی شود اما ...
آه صدایی است که برای نشان دادن درد و رنج و اندوه از سینه برآید یکی از عوامل بروز آن ظلم است که می تواند به انتقام از ظالم لفظا یا عملا منتهی شود اما ...
آه صدایی است که برای نشان دادن درد و رنج و اندوه از سینه برآید یکی از عوامل بروز آن ظلم است که می تواند به انتقام از ظالم لفظا یا عملا منتهی شود اما ...
آه صدایی است که برای نشان دادن درد و رنج و اندوه از سینه برآید یکی از عوامل بروز آن ظلم است که می تواند به انتقام از ظالم لفظا یا عملا منتهی شود اما ...
آه صدایی است که برای نشان دادن درد و رنج و اندوه از سینه برآید یکی از عوامل بروز آن ظلم است که می تواند به انتقام از ظالم لفظا یا عملا منتهی شود اما ...
آه صدایی است که برای نشان دادن درد و رنج و اندوه از سینه برآید یکی از عوامل بروز آن ظلم است که می تواند به انتقام از ظالم لفظا یا عملا منتهی شود اما ...
سراکوت /Sarakut/در گویش شهرستان بهاباد به معنای، سراکوفت، سر کوفت، زخم زبان، توبیخ، سرزنش و ملامت است. سراکوت دادن: سرزنش کردن. مثلا، اینقدر سراکوتَ ...
سراکوت /Sarakut/در گویش شهرستان بهاباد به معنای، سراکوفت، سر کوفت، زخم زبان، توبیخ، سرزنش و ملامت است. سراکوت دادن: سرزنش کردن. مثلا، اینقدر سراکوتَ ...
سراکوت /Sarakut/در گویش شهرستان بهاباد به معنای، سراکوفت، سر کوفت، زخم زبان، توبیخ، سرزنش و ملامت است. سراکوت دادن: سرزنش کردن. مثلا، اینقدر سراکوتَ ...
سراکوت /Sarakut/در گویش شهرستان بهاباد به معنای، سراکوفت، سر کوفت، زخم زبان، توبیخ، سرزنش و ملامت است. سراکوت دادن: سرزنش کردن. مثلا، اینقدر سراکوتَ ...
سراکوت /Sarakut/در گویش شهرستان بهاباد به معنای، سراکوفت، سر کوفت، زخم زبان، توبیخ، سرزنش و ملامت است. سراکوت دادن: سرزنش کردن. مثلا، اینقدر سراکوتَ ...
سراکوت /Sarakut/در گویش شهرستان بهاباد به معنای، سراکوفت، سر کوفت، زخم زبان، توبیخ، سرزنش و ملامت است. سراکوت دادن: سرزنش کردن. مثلا، اینقدر سراکوتَ ...
سراکوت /Sarakut/در گویش شهرستان بهاباد به معنای، سراکوفت، سر کوفت، زخم زبان، توبیخ، سرزنش و ملامت است. سراکوت دادن: سرزنش کردن. مثلا، اینقدر سراکوتَ ...
/chapaki/مترادف کلمه ی پسکی/pasaki/ در گویش شهرستان یزد به معنای برعکس، وارونه.
چَپَکی/Chapaki/ برعکس، وارونه.
نام دیگر برای آی کوچک ( i ) :علامتِ تعجب نکن، زیرا برعکس آن علامت تعجب است. 😀😀 ! =علامت تعجب یا آی پسکی ( برعکس ) i=آی یا علامت تعجب نکن یا علامت ...
معطل
برای یادسپاری بهتر استفاده از کلمات مشابه و خنده دار موثر است البته گاهی می توان با تغییر عمدی در تلفظ، کلمات را شبیه به هم کرد. مثل بولِ بولِ بول ن ...
جمع صوت، شبه جمله ( در دستور زبان ) ، برای بیان حالات روحی و درونی چون شادی، تعجب، درد، افسوس و مانند آن ها از کلماتی همچون به، وه، آه، آوخ و جزء آن ...
bow/ صوت/در گویش شهرستان بهاباد در موارد زیر به کار می رود: 1. بیانگرتعجب از مقدار زیاد است و به معنای وااای، چقدر زیاد، چقدر دیگه . 2. موقع جواب دا ...
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کردو نیز رابطه های مسخره ماندگاری بیشتری در ذ ...
سریع، فوری. برای یادسپاری اسان تر کلمات بهتر است از کلمات مشابه ( خصوصا اشنا ) در ساخت یک جمله استفاده کرد: اخبار سریع ترامپ: Trump prompt news
ولگرد. برای یادسپاری اسان تر کلمات بهتر است از کلمات مشابه ( خصوصا اشنا ) در ساخت یک جمله استفاده کرد: :Trump is tramp ترامپ ولگرد است.
برای یادسپاری اسان تر کلمات بهتر است از کلمات مشابه ( خصوصا اشنا ) در ساخت یک جمله استفاده کرد: :Trump is tramp ترامپ ولگرد است
Command: فرمان دادن Commando:کماندو، نوعی فرمانده خاص Commander:فرمانده برای یادسپاری بهتر کلمات بهتر است از کلمات مشابه ( خصوصا اشنا ) در ساخت یک جم ...
Commander:فرمانده Commando:کماندو، نوعی فرمانده خاص Command: فرمان دادن برای یادسپاری بهتر کلمات بهتر است از کلمات مشابه ( خصوصا اشنا ) در ساخت یک جم ...
Commando:کماندو، نوعی فرمانده خاص Commander:فرمانده Command: فرمان دادن برای یادسپاری بهتر کلمات بهتر است از کلمات مشابه ( خصوصا اشنا ) در ساخت یک جم ...
Commando:کماندو، نوعی فرمانده خاص Commander:فرمانده Command: فرمان دادن برای یادسپاری بهتر کلمات بهتر است از کلمات مشابه ( خصوصا اشنا ) در ساخت یک جم ...
کمان یک کمان دو کمان سه . . . . . . . ارش کمانگیر یک کماندوست ( اگه می تونی بگو )
فانتوم هوا کردن: کنایه از کار سخت و طاقت فرساست. در هنگام اظهار عجز از انجام یک کار معمولی به فرد گفتة می شود مگر می خواهی فانتوم هوا کنی ( فانتوم ...
ایه ای که این کلمه بکار رفته است : وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسی لَن نَّصْبِرَ علی طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ ال ...
ایه ای که این کلمه بکار رفته است : وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسی لَن نَّصْبِرَ علی طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ ال ...
ایه ای که این کلمه بکار رفته است : وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسی لَن نَّصْبِرَ علی طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ ال ...
پیرامون درخواست بنی اسرائیل از حضرت موسی ( ع ) : وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسی لَن نَّصْبِرَ علی طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِم ...
برای یادسپاری بهتر کلمه ی قثء یا قثاء به معنای خیار، می توان از شیوه تداعی استفاده نمود بطور مثال، قثء و قثاء تداعی کننده قصه و قصه هاست. حال، باید ب ...
برای یادسپاری بهتر کلمه ی قثء یا قثاء به معنای خیار، می توان از شیوه تداعی استفاده نمود بطور مثال، قثء و قثاء تداعی کننده قصه و قصه هاست. حال، باید ب ...
برای یادسپاری بهتر کلمه ی قثء یا قثاء به معنای خیار، می توان از شیوه تداعی استفاده نمود بطور مثال، قثء و قثاء تداعی کننده قصه و قصه هاست. حال، باید ب ...
تفاوت اصلی سوپرمارکت با بقالی: در سوپرمارکت مشتری خودش محصولات را از قفسه برمی دارد یا به اصطلاح سلف سرویس است در حالی که سیستم کاری بقالی ها به این ...
بقالی
بَقل ( عربی ) :سبزی باقلا :نوعی سبزی که به ان باقلی هم می گویند. بقالی: در اصل به معنای سبزی فروش اما امروز به مغازه خواربارفروشی یا سوپری کوچک گفته ...
بَقل ( عربی ) :سبزی باقلا :نوعی سبزی که به ان باقلی هم می گویند. بقالی: در اصل به معنای سبزی فروش اما امروز به مغازه خواربارفروشی یا سوپری کوچک گفته ...
بَقل ( عربی ) :سبزی باقلا :نوعی سبزی که به ان باقلی هم می گویند. بقالی: در اصل به معنای سبزی فروش اما امروز به مغازه خواربارفروشی یا سوپری کوچک گفته ...
محمودرضا خاوری مدیر عامل سابق بانک ملی ایران و از مجرمان محکوم شده به دلیل مشارکت در اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی است. مرد هزار چهره نه، مرد دو هزار ...
سیر، گندم، نان. برای یادسپاری بهتر از تکنیک تداعی می توان استفاده کرد مثلا فوم، ادم را به یاد فومن گیلان ( شهر آیت الله بهجت ق ) می اندازد حال باید ...
ایشان اما عامیانه ، ضمیر جمع دربارۀ انسان، ضمیر اشارۀ احترام آمیز برای سوم شخص مفرد. اگر کلمه ی ایشون بعنوان ضمیر اشاره نزدیک استفاده می شود برای ضم ...
اوشان، فشم، میگون، از شهرهای شهرستان شمیرانات و مرکز بخش رودبار قصران در استان تهران است. در گفتار عامیانه این شهر بیشتر با نام اوشون فشم مشهور است. ...
وسواسی:بیش از اندازه محتاط، دِل پِلیس کو/del pelisku/ در گویش شهرستان بهاباد به شخص وسواسی که نسبت به چیز های اطراف خود از لحاظ تمیزی و یا نجس و پاکی ...
دِل پِلیس کو/del pelisku/وسواسی، بیش از اندازه محتاط. در گویش شهرستان بهاباد به شخص وسواسی که نسبت به چیز های اطراف خود از لحاظ تمیزی و یا نجس و پاک ...
پُخَل، در گویش شهرستان بهاباد برای جنس نامرغوب و اصطلاحا آشغال بکار می رود.
کومَلَقو/kumalaghu/ واژگون، سر را بزمین گذاشتن و معلق زدن، نوعی بازی کودکانه که سر را روی زمین می گذاشتند و با واژگون کردن خود و تکرار آن مسافتی کوتا ...
گُلگُلو/golgolu/گل دار. به معنای
گلگلو/gelgelu/قلقلک. در گویش شهرستان بهاباد به قلقلک، گلگلو گفته می شود.
گلگلو/gelgelu در گویش شهرستان بهاباد به قلقلک، گلگلو گفته می شود.
تِرِنجیکو/Terenjiku پیکّو یا پیکو /piku/pikku ترنجیکو و پیکو دو واژه به معنای نیشگون در گویش شهرستان بهاباد است.
پیکّو یا پیکو /piku/pikku تِرِنجیکو/Terenjiku پیکو و ترنجیکو دو واژه به معنای نیشگون در گویش شهرستان بهاباد است.
تِرِنجیکو/Terenjiku پیکّو یا پیکو /piku/pikku ترنجیکو و پیکو دو واژه به معنای نیشگون در گویش شهرستان بهاباد است.
conversion/کانوِر ژِن:تبدیل conversation/کانوِر سِی شِن:گفتگو ( تفاوت با کلمه اولی در دو حرف at ) نکته:ترکیب ( sion ) صدای ( ژ ) می دهد مثال: televi ...
برای یادسپاری بهتر می توان برمبنای تلفظ و معنی به آسان سازی تلفظ و ایجاد ارتباط خوش پسند با معنی اقدام کرد: /بَچِه لِر/ تبدیل به/ بچه لُر / اما ارتبا ...
یکی از معانی آری یا بلی :قضیه آنگونه نیست. بَلَی مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ وَاتَّقَی فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ76 آل عمران ﺁﺭﻱ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﻋﻬ ...
یکی از معانی بلی یا آری :قضیه آنگونه نیست. بَلَی مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ وَاتَّقَی فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ76 آل عمران ﺁﺭﻱ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﻋﻬ ...
مومن را تحقیر نکن سزاست که او را توقیر کنی.
/monafi/نفی کننده، اسم فاعل کلمه ی نفی
کرم. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه برای جمله سازی ( چه بهترمسخره ) و تصویر سازی بهره برد. بعضی آدمها worm ( کرم ) دارند لذا باعث war ( ...
گرم. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه برای جمله سازی ( چه بهترمسخره ) و تصویر سازی بهره برد. بعضی آدمها worm ( کرم ) دارند لذا باعث war ( ...
جنگ. برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه برای جمله سازی ( چه بهترمسخره ) و تصویر سازی بهره برد. بعضی آدمها worm ( کرم ) دارند لذا باعث war ( ...
ویتامین آفتاب
وایپ بر وزن پایپ ( pipe ) ، پاک کردن. پایپ ( انگلیسی ) همان پیپ ( فرانسوی ) چپق فرنگی است. برای یادسپاری بهتر از ارتباط برقرار کردن بین کلمه جدید ب ...
چپق فرنگی=پیپ ( pipe، تلفظ انگلیسی آن پایپ است ) پیپ ایرانی =چپق برمبنای توالت ایرانی و توالت فرنگی.
چپق فرنگی=پیپ ( pipe، تلفظ انگلیسی آن پایپ است ) پیپ ایرانی =چپق برمبنای توالت ایرانی و توالت فرنگی
candlestick:جاشمعی candle:شمع stick:عصا، چسبناک ( استِک ) ( i نشان عصا و چسبندگی ) steak:تکه گوشت ( استِیک ) ( ea نشان گوشت چون meat ) stock :سهم ( ...
برای یادسپاری بهتر و اسان کردن این امر از بازی کلمات می توان استفاده کرد مثل can dle= candle دل می تواند شمع وجود باشد البته به شرطی که در دل یک تغی ...
برای یادسپاری بهتر استفاده از کلمات مشابه و خنده دار موثر است البته گاهی می توان با تغییر عمدی در تلفظ، کلمات را شبیه به هم کرد. مثل بولِ بولِ بول ن ...
صرصر/sarsar/سردِ سرد. برای یادسپاری بهتر فرض کنید سرد سرد بوده است که خلاصه ان شده سر سر و کم کم تبدیل شده است به صرصر. و أَمَّا عادٌ فَأُهْلِکُوا ...
یک معما: اون چیه که در/ پول /وجود ندارد اما در /مانی/یگی وجوددارد؟ ( در ضمن پاسخ، حروف الفبا نیست ) جواب: عدد ( one )
export: صادرات expert: کارشناس Export expert:کارشناس صادرات برای یادگیری و یادسپاری بهتر استفاده از کلمات شبیه به هم.
expert: کارشناس export: صادرات Export expert:کارشناس صادرات برای یادگیری و یادسپاری بهتر استفاده از کلمات شبیه به هم.
پِچ کردن ( PETCH ) :در گویش شهرستان بهاباد به معنای له کردن است. در قدیم، حشرات را زیر کفششون پِچ می کردند ولی امروزه قفل های نرم افزار ها را پَچ می ...
پِچ کردن ( PETCH ) :در گویش شهرستان بهاباد به معنای له کردن است. پَچ کردن ( PATCH ) : در گویش رایج دنیای دیجیتال به معنای روشی برای شکستن قفل ها و ل ...
/license/ permission اجازه نامه، رضایت نامه، پروانه به معنای مجوز.
در گویش شهرستان بهاباد به نوعی پروانه کوچک و قهوه رنگ که از خرابی بعضی از خوراکی ها چون پسته بوجود می آید پَرپَرو گفته می شود.
پروانه به معنای مجوز ، می شود: لایسنس ( license ) ، پرمیشن ( permission ) ، اجازه نامه، رضایت نامه.
format/قالب، فرم. قدیم، مردم در فکر حرمت بودند حالا تو فکر فرمت.
format/فرمت، فرم. قدیم، مردم در فکر حرمت بودند حالا تو فکر فرمت.
زیر بَری در گویش شهرستان بهاباد این کلمه به معنای زیر پوش است.
در گویش شهرستان بهاباد به معنای زیر پوش است.
[ﻋَﻤﻲ] ﻛﻮﺭﻱ ﻇﺎﻫﺮﻱ ﺭﺍ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ [ﻋﻤﻪ] ﻛﻮﺭﻱ ﺑﺎﻃﻨﻲ ﺍﺳﺖ. ( از تفسیر استاد قرائتی )
برای یادسپاری بهتر؛ ارتباط برقرار کردن بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی، مثلاً : در کار عمه ها، آدم حیران و سرگردان می شود بی جهت نگفتند عَمِّه. من ...
برای یادسپاری بهتر؛ ارتباط برقرار کردن بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی، مثلاً : در کار عمه ها، آدم حیران و سرگردان می شود بی جهت نگفتند عَمِّه. من ...
ﻋَﻤَﻪ/حیران شدن، سرگردان شدن. ﻛﻠﻤﻪ [ﻳَﻌﻤﻬﻮﻥ] ﺍﺯ [ﻋَﻤَﻪ] ﻣﺜﻞ [ﻋَﻤﻲ] ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ، ﻟﻜﻦ [ﻋﻤﻲ] ﻛﻮﺭﻱ ﻇﺎﻫﺮﻱ ﺭﺍ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ [ﻋﻤﻪ] ﻛﻮﺭﻱ ﺑﺎﻃﻨﻲ ﺍﺳﺖ. ( از تفسیر استاد ق ...
ﻛﻠﻤﻪ [ﻳَﻌﻤﻬﻮﻥ] ﺍﺯ [ﻋَﻤَﻪ] ﻣﺜﻞ [ﻋَﻤﻲ] ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ، ﻟﻜﻦ [ﻋﻤﻲ] ﻛﻮﺭﻱ ﻇﺎﻫﺮﻱ ﺭﺍ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ [ﻋﻤﻪ] ﻛﻮﺭﻱ ﺑﺎﻃﻨﻲ ﺍﺳﺖ. ( از تفسیر استاد قرائتی )
سُبون/sobun/ در گویش شهرستان بهاباد به مرزهای خاکی کرت های کشاورزی گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به جای کرت/kart/کُرت /kort/تلفظ می شود که به قطعات زمین زراعی یا باغی گفته می شود. در ضمن به هر یک از باغچه های کوچک منزل که ...
دُشپُت:در گویش شهرستان بهاباد به دُشوِل گفته می شود. دشپت به غده های کوچک گرد به اندازه فندق است که معمولاً در اعضای حیوانات حلال گوشت وجود دارد و خ ...
تَنِه تَر. در گویش شهرستان بهاباد کلمه ی تَنِه تر ( مخفف تنها تر ) معنی ( حتی ) می دهد. مثال رفتم مدرسه یه دانش آموز تَنِه تر هم نیومده بود ( دانش آ ...
در گویش شهرستان بهاباد کلمه ی تَنِه تر ( مخفف تنها تر ) معنی ( حتی ) می دهد. مثال رفتم مدرسه یه دانش آموز تَنِه تر هم نیومده بود ( دانش آموز تنها=تنه ...
( عا. ) : از نشانه های اختصاری فرهنگ لغت فارسی به معنی عامیانه است. گاهی نشانه، همراه نشانه های دیگر می آید که هر کدام توضیح دهنده کلمه هستند برای م ...
در گویش شهرستان بهاباد به معنای نخاع است که از اعضای حرام حیوانات حلال گوشت است.
در گویش شهرستان بهاباد به دُشوِل، دُشپُت گفته می شود. دشپت به غده های کوچک گرد به اندازه فندق است که معمولاً در اعضای حیوانات حلال گوشت وجود دارد و ...
در گویش شهرستان بهاباد به سوسری، خروسو /khorusu/گفته می شود.
در گویش کرمان وشهرستان بهاباد به این حشره دو دمبو/Dodombu/ گفته می شود این حشرات با داشتن یک جفت قلاب انبرک مانند در انتهای شکم مشخص می شوند که شبیه ...
گوش خیزک. در گویش کرمان وشهرستان بهاباد به این حشره دو دمبو/Dodombu/ گفته می شود این حشرات با داشتن یک جفت قلاب انبرک مانند در انتهای شکم مشخص می شو ...
Dodombu/در گویش کرمان وشهرستان بهاباد به حشره ای به نام گوش خیزک گفته می شود این حشرات با داشتن یک جفت قلاب انبرک مانند در انتهای شکم مشخص می شوند که ...
adaptor:ادابتور یا وفق دهنده. adapt:وفق دادن. از این رو به دستگاه هایی مثل شارژر ها اداپتور می گویندچون این وسایل برق شهری را به برق مورد نیاز وسای ...
در گویش شهرستان بهاباد به عمل کج کردن دهان نِقُّو کردن گفته می شود که در رفتار بعضی از کودکان مشاهده می شود که معمولاً برای تحریک بچه های دیگر و در آ ...
در گویش شهرستان بهاباد به قسمت لب و لوچه، نِق گفته می شود و بیشتر جنبه منفی و تمسخر آمیز دارد. در گویش شهرستان بهاباد به عمل کج کردن دهان نِقُّو کرد ...
در گویش شهرستان بهاباد به عمل کج کردن دهان نِقُّو کردن گفته می شود که در رفتار بعضی از کودکان مشاهده می شود که معمولاً برای تحریک بچه های دیگر و در آ ...
رِق رِقُو:در گویش شهرستان بهاباد به کسی که زیاد رِق رِق کند ( نق زند ) و بهانه جوید ( بیشتر در مورد کودکان آید ) گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به جای نق نق از اصطلاح رِق رِق استفاده می شود.
گریه کردن و کج خلقی، در گویش شهرستان بهاباد به جای نق نق کردن از اصطلاح رِق رِق کردن استفاده می شود.
بلیز/boliz/در گویش شهرستان بهاباد به معنای بلوز است.
گویا و گنگ بودن در مورد اعداد: اعدادی که بتوان آنرا بصورت کسری نوشت که صورت و مخرج آن اعداد درست ( صحیح ) باشند را گویا می نامند مثلا عدد اعشاری 2. 5 ...
گویا و گنگ بودن در مورد اعداد: اعدادی که بتوان آنرا بصورت کسری نوشت که صورت و مخرج آن اعداد درست ( صحیح ) باشند را گویا می نامند مثلا عدد اعشاری 2. 5 ...
اعداد گویا و گنگ: اعدادی که بتوان آنرا بصورت کسری نوشت که صورت و مخرج آن اعداد درست ( صحیح ) باشند را گویا می نامند مثلا عدد اعشاری 2. 5 گویا است چون ...
[ گویش شهرستان بهاباد ] /hekkoo /سکسکه، هکه. گویا منشأ هکو یا هکه /hekke/ ، هکه /hakke/ است. هکو کردن یعنی سکسکه کردن. این کلمه هم معنی کلمه ی Hic ...
[ گویش شهرستان بهاباد ] /hekkoo /سکسکه، هکه. گویا منشأ هکو یا هکه /hekke/ ، هکه /hakke/ است. هکو کردن یعنی سکسکه کردن. این کلمه هم معنی کلمه ی Hic ...
در گویش شهرستان بهاباد به بهاباد، باباد می گویند.
در گویش شهرستان بهاباد به بهاباد، باباد می گویند و بابادی یعنی منسوب به باباد.
در گویش شهرستان بهاباد به بهاباد، باباد می گویند و بابادی یعنی منسوب به باباد.
در گویش شهرستان بهاباد به بهاباد، باباد می گویند و بابادی یعنی منسوب به باباد.
دل به هم زن، چندش آور، چیز نفرت انگیز.
دل به هم زن، چندش آور، چیز نفرت انگیز.
حال به هم زن، چندش آور، چیز نفرت انگیز.
دل به هم زن، چندش آور، چیز نفرت انگیز.
حال به هم زن، چندش آور، چیز نفرت انگیز.
cough/کاف/عطسه کردن، سرفه کردن. برای آسان کردن آموزش و یادسپاری بهتر، از تکنیک هایی استفاده می شود یکی از تکنیک ها ارتباط برقرار کردن بین کلمه جدید ...
کله پربادو:[ ک َل ْ ل ِ پ ُ د ُ] [ به زبان اسپرانتو kl le por badu ] در گویش شهرستان بهاباد به بیماری اوریون گفته می شود تظاهر اصلی این بیماری التها ...
کله پربادو:[ ک َل ْ ل ِ پ ُ د ُ] [ به زبان اسپرانتو kl le por badu ] در گویش شهرستان بهاباد به بیماری اُورِیُون ( به فرانسوی: Oreillons ) یا گوشک یا ...
کله پربادو:[ ک َل ْ ل ِ پ ُ د ُ] [ به زبان اسپرانتو kl le por badu ] در گویش شهرستان بهاباد به بیماری اُورِیُون ( به فرانسوی: Oreillons ) یا گوشک یا ...
کله پربادو: [ ک َل ْ ل ِ پ ُ د ُ] [ به زبان اسپرانتو kl le por badu ] در گویش شهرستان بهاباد به بیماری اُورِیُون ( به فرانسوی: Oreillons ) یا گوشک ی ...
جدا کننده
ذرتو/zorratu/در گویش شهرستان بهاباد به معنای تگرگ ریز است که از کلمه ی ذرت بزافه و ( پسوند شباهت ) درست شده است یعنی شبیه ذرت.
در گویش شهرستان بهاباد به ذرت همراه با لفافهای پیچیده سِرِه ذرت و به باز شده و بدون لفافه آن که دانه های ذرت بر هسته چوبی نمایان می گردد ذرت می گویند.
Finch:پرنده ای است کوچک و خوش آواز شبیه بلبل. یارو به جای ؛ یه مرده می خوره به نرده برمی گرده، میگه یه فِنچ می خوره به فِنس ( نحوه نوشتاری ) بر می گ ...
فِنچ
یارو به جای ؛ یه مرده می خوره به نرده برمی گرده، میگه یه فِنچ ( Finch:نوعی پرنده ) می خوره به فِنس ( نحوه نوشتاری ) بر می گرده ( ریتِرنس میشه ) Fenc ...
تِرناسک:در گویش یزد به معنای پرنده ای است کوچکتر از گنجشک، که گاها به بچه های کوچک و نحیف از باب تمسخر گفته می شود. برای یادسپاری بهتر؛ ترناسک که تر ...
فَنس، که نوشته می شود فِنس و به معنای نرده است. برای یادسپاری بهتر به جای ؛ یه مرده می خوره به نرده برمی گرده، تکرار شود یه فِنچ ( Finch:نوعی پرنده ...
Eye /آی/ به معنای چشم ، عین تلفظ I به معنای من.
I/آی/ به معنای من، عین تلفظ Eye به معنای چشم.
Headache/هِدِیْکْ/سر درد. برای یادسپاری بهتر فرض کنید دو کلمه داریم به نام های هِد ( سر ) و کیک که ترکیب آن شده هِدِیْکْ، اما داستان آن به این صورت ...
در زبان فارسی، کلمات هم پایه:کلمات هم نقش. کلمه های هم پایه، یعنی کلمه هایی که دارای یک نقش هستند و برای همه آنها از یک فعل استفاده می شود.
باز بیان.
برای یادسپاری بهتر فرض کنید، ویر مخفف ویراستار باشد اما ویرگول چیست؟ ویرگول یک واو وارونه است که ویراستار ها با آن نویسندگان را کاملا گول می زنند تا ...
در گویش شهرستان بهاباد علاوه براستفاده از ترکیب دل تنگ شدن از ترکیب دل سوختن نیز استفاده می شود. مثال، دلم برایش سوخته. [دلم برات تنگ شده جونم]. البت ...
در گویش شهرستان بهاباد به معنای دلتنگ شدن نیز به کار می رود. مثال، دلم برایش سوخته. [دلم برات تنگ شده جونم]. البته این مورد تنها برای انسان به کار نم ...
/kamcheliz/ در گویش سنتی شهرستان بهاباد به معنای ملاقه یا همان ملاغه به کار می رود.
جواب سوال؛ بعضی ها سوال را با چی جواب می دهند؟ اگر بخواهیم فارسی را پاس بداریم :به جای عبارت سوال را با سوال جواب دادن، باید بگوییم پرسش را با پرسش پ ...
horse:اسب. worse:بدتر. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی، ساخت عبارات َطنز آمیز و. . ...
mental:ذهنی. metal:فلز. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون ارتباط برقرار کردن بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی، ساخت عبارات َطنز آمیز و. ...
metal:فلز. mental:ذهنی. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون ارتباط برقرار کردن بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی، ساخت عبارات َطنز آمیز و. ...
worse:بدتر. horse:اسب. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی، ساخت عبارات َطنز آمیز و. . ...
اکانت به صورت خلاصه و مفید :نام کاربری و رمز عبور. وقتی مثلا از شما پرسیده می شود که اکانت دارید یا خیر؛ منظور این است که برای سامانه مورد نظر ( با ...
Kochelle /در گویش شهرستان بهاباد برای بیان شدت تلخی یک خوردنی آن را با کچله یا زهر مار همانند می کنند. این شلغم اِقَّ ( اینقدر ) تلخه مث کچله. البته ...
اکانت به صورت خلاصه و مفید :نام کاربری و رمز عبور. وقتی مثلا از شما پرسیده می شود که اکانت دارید یا خیر؛ منظور این است که برای سامانه مورد نظر ( با ...
tired:خسته. ( d یا ed مال خود کلمه است و نشانه ی زمان گذشته نیست ) tire:تایر، لاستیک. برای یادسپاری بهتر می توان از ارتباط سازی اطلاعات قبلی با اطل ...
رَجّا ( ع اِ ) لرزاندنی. إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا، ( الواقعة٤ ) ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻟﺮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ. برای یادسپاری بهتر از جمله سازی و داستان ...
رجا: مخفف کلمات راه آهن، جمهوری اسلامی، ایران.
اگر بخواهیم ساده بگوییم؛ موج
متمرد، سرکش. وَحِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﺣﻔﻆ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ( ٧ الصافات ) . مَارِد از ریشه ی مرد ( بر وزن سرد ) . د ...
برای یادسپاری بهتر از جمله سازی و داستان سازی می توان بهره برد؛ هوا پُر از هباست، هوا پر از گرد و خاک است.
لیبرال [فرانسوی ] به معنای آزادیخواه. لیبرال ( liberal ) [انگلیسی] به معنای آزادیخواه. لیبرو [ایتالیایی] به معنای آزاد.
لیبرو [ایتالیایی] به معنای آزاد. لیبرال ( liberal ) [انگلیسی] به معنای آزادیخواه.
مدافع جلوزن یا سوییپر یا لیبرو مدافعی است که معمولاً در فضای بین مدافع میانی و دروازه بان را پوشش می دهد و دارای قد بلند و قدرت بدنی بالاست و وظیفهٔ ...
نویز نویز گیر ( اسپلیتر ) : دفع کننده نویز.
پارازیت، خش خش، اختلال.
در گویش شهرستان بهاباد بخش اول این کلمه ( ( جو ) ) بر وزن قو ( نوعی پرنده ) و بخش دوم ( ( آل ) ) تلفظ می شود/jooal/ جوال: به کیسه ی بزرگ تهیه شده از ...
اَم[ع] :یا. اُم[ع] :مادر. برای یادسپاری بهتر تصور کنید که مدیر مدرسه در مراسم صبحگاه به دانش آموزان می گوید بچه ها فردا در مدرسه جلسه ی اولیا و مرب ...
همان /وایسا /در تداول عوام به معنای بایست، صبر کن؛که این کلمه در بعضی گویش ها/ واسا/ تلفظ می شود.
وایسا /در تداول عوام به معنای بایست، صبر کن. این کلمه در بعضی گویش ها/ واسا/ تلفظ می شود.
کای؛ به معنای /که ای /در شعر/کِیْ / تلفظ می شود. مانند بیت زیر از جامی: کای فرازنده ی این چرخ بلند! و ای نوازنده ی دل های نژند در ضمن /و ای/ وِیْ/ ت ...
وِیْ؛ نحوه خواندن / و ای /در شعر. مانند بیت زیر از جامی: کای فرازنده ی این چرخ بلند! و ای نوازنده ی دل های نژند در ضمن /کای/به معنای که ای / کِیْ/ ت ...
کِیْ؛ نحوه خواندن /کای /به معنای /که ای /در شعر. مانند بیت زیر از جامی: کای فرازنده ی این چرخ بلند! و ای نوازنده ی دل های نژند در ضمن /و ای/ وِیْ/ ت ...
لعبت بر وزن صحبت یا لکنت؛بازیچه ، هر آن چیزی که با آن بازی کنند مانند عروسک و معشوقه زیبا روی. برای یادسپاری بهتر می توان با حفظ جمله ی [صحبت از لکن ...
معادل انگلیسی :kh برای یادسپاری بهتر اگر حرف a در کلمه ی kahroba ( کهربا ) را ننویسیم می شود خر ربا.
معادل فارسی :خ برای یادسپاری بهتر اگر حرف a در کلمه ی kahroba ( کهربا ) را ننویسیم می شود خر ربا.
معادل فارسی :ژ برای یادسپاری بهتر اگر حرف a در کلمه ی zahra ( زهرا ) را ننویسیم می شود ژرا ( ژَرا ) .
معادل انگلیسی :zh برای یادسپاری بهتر اگر حرف a در کلمه ی zahra ( زهرا ) را ننویسیم می شود ژرا ( ژَرا ) .
تفاوتِ واج با نویسه ( حرف ) : باید توجه شود که واج با حرف متفاوت است. حرف صورت مکتوب واج است و واج صورت ملفوظ حرف. علاوه بر این رابطهٔ این دو لزوماً ...
قَصَب و قَصّاب هم خانواده اند. قَصَب: نای قَصّاب: نای زن، آن کسی که چهارپایان ( گاو و گوسفند و. . . ) را ذبح می کند. وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ شَعْرِی ...
گوسفند. برای یادسپاری بهتر از عبارت انگلیسی معروف [شات آپ] به معنای خفه شو که نوعی فحش محسوب می شود می توان استفاده کرد مثلا اضافه کردن کلمه گوسفند ...
بر. [ ب ُرر ] در گویش شهرستان بهاباد به معنای یک گروه نسبتا زیادی و در آن نفرت و کراهت هست و در واقع نفرینی است. بُرِّ [آدمی] ( تعداد زیادی آدم ) رِ ...
شعر. [ ش َ ] ( ع ) مو. وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ عَصَبِی وَ قَصَبِی وَ عِظَامِی. . . ( از دعای روز عرفه امام حسین علیه السلام ) ...
جانشین، جبران، اجر، پاداش. خدا عوضتون بده:خدا اجرتون بده. خداوند در ازای خدمت به من به شما پاداش دهد.
دستور و فرمان[ شما] اجرا شد، دستور و فرمان را پذیرفته و به آن عمل شده است. مثال؛ تقاضا هایی داشتیم که اصل اثر به نمایش گذاشته شود که امتثال امر شد. ...
معنی امتثال امر شد : دستور و فرمان[ شما] اجرا شد، دستور و فرمان را پذیرفته و به آن عمل شده است. مثال؛ تقاضا هایی داشتیم که اصل اثر به نمایش گذاشته ش ...
فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی، مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شَاهِراً سَیْفِی، مُجَرِّداً قَنَاتِی ( از دعای عهد ) بیرون آور مرا از قبرم[در حالیکه] کفنم پوشیده، ...
در باب قنات می توان گفت: ١. قنات به معنای نیزه است که بعدها، به معنای کانال و مجرای آن و معادل کهریز یا کاریز به کار رفته است. ( ارتباط نیزه و اینگون ...
فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی، مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شَاهِراً سَیْفِی، مُجَرِّداً قَنَاتِی ( از دعای عهد ) بیرون آور مرا از قبرم[در حالیکه] کفنم پوشیده، ...
لخت، بی همسر. مجرد در اصل به معنی لخت و عریان است فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی، مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شَاهِراً سَیْفِی، مُجَرِّداً قَنَاتِی ( از دعای ع ...
لخت، بی همسر. مجرد در اصل به معنی لخت و عریان است و شاید از آن جهت معنی تنها و بی همسر هم به آن تعلق گرفته است که طبق قرآن کریم ؛ هُنَّ لِبَاسٌ لَّک ...
شاهر:مشهور. سیف:شمشیر. فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی، مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شَاهِراً سَیْفِی ( از دعای عهد ) بیرون آور از قبر مرا ، کفن پوشیده، با شم ...
شاهر:مشهور. فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی، مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شَاهِراً سَیْفِی ( از دعای عهد ) بیرون آور از قبر مرا ، کفن پوشیده، با شمشیر از نیام ...
ثَمَّ :هُناک، آنجا. برای یادسپاری بهتر، از کارتون حنا دختری در مزرعه کمک می گیریم. برای یادسپاری بهتر، باید تصویر سازی شود در تصویر ذهنی حنا را بای ...
به یاد سپردن، به خاطر سپردن. یادسپاری بهتر؛ روش یا روش های بهتر برای قرار دادن اطلاعاتی در حافظه و ذهن.
پایین پوش، در مقابل ردا به معنای بالا پوش.
و ایشان همه ازار و ردا پوشند. ( حدود العالم؛ نخستین کتاب جغرافیا به زبان فارسی ) . یعنی همه پایین پوش و بالا پوش داشتند.
قال اﷲ تعالی : العظمة ازاری و الکبریاء ردائی. ( حدیث قدسی )
فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی ( قسمتی از دعای عهد ) کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور. موتزرا هم خانواده کلمه ی ازار ( هرچیزی که با ...
فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی ( قسمتی از دعای عهد ) کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور. موتزرا هم خانواده کلمه ی ازار ( هرچیزی که با ...
برای یادسپاری بهتر، فردی بی قرار را گفتند ترا چه شده است گفت هزار پایی در ازارپای من افتاده است. ازار یا ازارپا یا ازارپای به معنی شلوار است.
بی نتیجه، بی فایده.
اَرَبونه یا عَرَبونِه در گویش یزدی یعنی دایره همان وسیله موسیقی معمول در عروسی ها؛ احتمالا نحوه نوشتن درست آن عربونه یا عربانه است که از ترکیب [ عرب] ...
عَرَبونِه یا اَرَبونه در گویش محلی یزدی یعنی دایره نوعی وسیله موسیقی. احتمالا عربونه یا عربانه از ترکیب [ عرب] و[انه] بوجود آمده است.
تلنگ /teleng/و تلنگو /telengoo/در گویش شهرستان بهاباد به معنای خوشه ی کوچک انگور که از خوشه ی بزرگ جدا شده باشد که مرحوم دهخدا یکی از معانی تلنگ را ه ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای واژه بشکن از کلمه ی تلنگو /Telengoo/ استفاده می شود؛معمولاً این واژه هم با لفظ /زدن/ به کار می رود.
[گویش شهرستان بهاباد] Telengoo/به معنای بِشْکَن یا اَنْگُشْتَک معمولاً /تلنگو/با لفظ /زدن/ به کار می رود؛ هنگامی که حالت طرب و شادمانی وجود دارد است ...
شعور، عقل و فهم
/daalooneh/قدیم در گویش شهرستان بهاباد به راهرو، دالونه گفته می شد که عموما یک سمت به حیاط خانه مرتبط می شد.
قدیم در گویش شهرستان بهاباد به راهرو، دالونه /daalooneh/گفته می شد که عموما یک سمت به حیاط خانه مرتبط می شد.
در گویش شهرستان بهاباد رتیلا ( roteyla ) گفته می شود.
به عنکبوت کوچک، خاله گزو ( khaleh gazu ) هم می گویند.
انباری قدیم
در اصل، ضربه خوردن
ضرب خوردن
/Dombu/دُمب ( دم ) کوچک_ در گویش شهرستان بهاباد به دنبالچه ی گوسفند گفته می شود.
به جای کانال های پیام رسان می توان از کلمه ی پایگاه استفاده کرد البته کلمه ی پایگاه دارای بار ارزشی است لذا بهتر است از این واژه برای کانال های مفید ...
در گویش شهرستان بهاباد به معنای حکایت و حال و روز است. مرد های این شهر از صبح تا شام در پی لقمه ای نان می دوند تا شب پیش زن و فرزند خود خجالت زده نگ ...
یارو هَر هَر ( عَر عَر ) می کرد وانگهی هُر هُر اشک می ریخت و گاهی هِر هِر می خندید. تفاوت هرهر خندیدن و غش غش خندیدن: هِرهِر خندیدن:پیوسته خندیدن، خ ...
این ضرب المثل در گویش شهرستان بهاباد به معنی سر به هواست، کسی که دقت و تمرکز ندارد و حواسش جمع و دقیق نیست.
در گویش شهرستان بهاباد به جای این، از عبارت سَر دَل هوا استفاده می شود.
عَوایِد، فارسی شده ی واژه ی عربی[عَوائد]، هم معنی عائدات که در فارسی این واژه هم عایِدات استعمال می شود، درآمدها.
با ارزش و ارجمند همراه با خیر رسانی مثلا قرآن، کریم است اما طلا با آنکه با ارزش است کریم نیست.
Rubber یک کلمه ی انگلیسی است که یکی از معانی رایج آن لاستیک است. اما تفاوت تایر با رابر در چیست؟ تایر ( tire ) لاستیک رویی چرخ اتومبیل، موتور سیکلت ...
Tide تاید به زبان انگلیسی به معنای جزر و مد است.
Cherzidan چرزیدن یا چزیدن ( cherzidan ) در گویش شهرستان بهاباد به معنای غصه خوردن و ناراحتی کشیدن است. مثال اِقَّ از دستُش چزیدم که این کارا نکن ( ای ...
در گویش شهرستان بهاباد این کلمه چادِر تلفظ می شود.
در گویش شهرستان بهاباد، یک کَلِّه به معنای بی وقفه، پشت سر هم، یکسر و یکسره است. یک کله کار کردن یا یک کله درس خوندن.
یک کَلِّه:در گویش شهرستان بهاباد به معنای بی وقفه، پشت سر هم، یکسر و یکسره است. یک کله کار کردن یا یک کله درس خوندن.
در گویش شهرستان بهاباد، کَلِّه شدن به معنای خیت شدن، کنفت شدن و ضایع شدن است. مثال: از اینجا نرو کله میشی ورمیگردی ( از این مسیر مرو که خیت می شوی و ...
کَلِّه شدن:در گویش شهرستان بهاباد به معنای خیت شدن، کنفت شدن و ضایع شدن است. مثال: از اینجا نرو کله میشی ورمیگردی ( از این مسیر مرو که خیت می شوی و ...
حقوق بشر :حقوق بِشَرّ. مانند حقوق بشر آمریکایی.
حقوق بِشَرّ. مانند حقوق بشر آمریکایی.
در گویش شهرستان بهاباد: عقب بودن :عقب افتادن، دنبال بودن. عقب ماندن:عقب افتادن، دنبال ماندن، جا ماندن، مثال، آغا میشه جمله دیکته را تکرار کنید من ...
در گویش شهرستان بهاباد: دنبال بودن:عقب بودن. دنبال ماندن:عقب ماندن، جا ماندن. مثال، آغا میشه جمله دیکته را تکرار کنید من دنبال موندم.
عُق آمدن ( اُق آمدن ) :این مورد در گویش شهرستان بهاباد برای بیان حالت تهوع یا احتمال ظاهر شدن چنین حالتی به کار می رود. مثال، فلانی عُقُش میاد یعنی ح ...
اُق آمدن ( عُق آمدن ) :این مورد در گویش شهرستان بهاباد برای بیان حالت تهوع یا احتمال ظاهر شدن چنین حالتی به کار می رود. مثال، فلانی اُقُش میاد یعنی ح ...
عَقَبِه:گذشته، سابقه، دیرینه. عبارت ( فلانی از عقبه، عقبه ) یعنی عقبه و سابقه ی شایانی ندارد عقبه آخری در پرانتز به معنای عقب هست و دنبال هست، می با ...
sar dast در گویش شهرستان بهاباد به سر دست به معنای بخشی از لاشه یا تنه گوسفند، دَس شُونِه ( در اصل ؛ دست شانه ) می گویند. قصاب اغلب هر لاشه گوسفند ر ...
زُد، در گویش شهرستان بهاباد به گوشت بدون استخوان و چربی /گوشت زد/می گویند، لُخم.
آلِش، در گویش شهرستان بهاباد به معنای عوض کردن و تعویض است و برای لباس و پوشاک استفاده می شود، در آوردن لباس و پوشیدن لباس دیگر. مثال :صبر کن لباسم ...
مَفصَل، محل اتصال دو یا چند استخوان به یکدیگر. در گویش شهرستان بهاباد به آن قفل و بند ( قُفلُ بَند ) هم می گویند.
در گویش شهرستان بهاباد به کرکرک، کِرکِرُو ( kerkeru ) می گویند.
لخم بر وزن تخم، گوشت لخت یا گوشت بدون استخوان و چربی. در گویش شهرستان بهاباد به این نوع گوشت ( لُخم ) گوشت زُد می گویند. در ضمن زُخم ( زهم ) طعم و ...
حبل:ریسمان، رشته. ورید:شاهرگ. مهمترین رگ بدن، رگ گردن. حبل الورید:رشته ی شاهرگ، رشته ی رگ گردن، رگ گردن ( اختصارا ) .
رَزایا=بَلایا سخت=بلاهای سخت.
متانت
معنی کَم ( در عربی ) : چه بسیار، چقدر. کلمه ای است که به دو صورت می آید یکی خبری که معنی ( ( چه بسیار ) ) دارد دیگری پرسشی به معنی چقدر و چند، البته ...
کلمه ( ( وَراء ) ) از مادّه ( ( وَرَیْ ) ) گر چه به معنای پشت سر است ( در برابر أَمام ) ولی به معنای نتیجه و عاقبت کار می آید، همان گونه که در تعبیرا ...
ﺍﺯ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ. ﻭَﻳْﻞٌ ﻟِّﻜُﻞِ ّ ﺃَﻓَّﺎﻙٍ ﺃَﺛِﻴﻢٍ ( آیه 7 جاثیه ) ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺎﻓﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﭘﺮﺩﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﭘﻴﺸﻪ.
ﺍﺯ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ ( برگرفته از تفسیر نور استاد قرائتی ) . ﻭَﻳْﻞٌ ﻟِّﻜُﻞِ ّ ﺃَﻓَّﺎﻙٍ ﺃَﺛِﻴﻢٍ ( آیه 7 جاثیه ) ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛ ...
( صَ فْ ) [ ع . ] چشم پوشی.
حور را از آن روی حور نامیدند که چشم انسان در زیبایی و سپیدی و صفا و شادابی رنگ آنها، سرگشته می ماند و حیران می شود.
اهمیت. وَ مَا أَنَا یَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِی هَبْنِی بِفَضْلِکَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ ( دعای ابوحمزه ثمالی ) چه هستم من ای پروردگارم، و ...
بی تردید
معنی إِنَّ: یقیناً، بی تردید، بی گمان. مانند "ﻗُﻞْ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻗَﺎﺩِﺭ" معنی إِن: اگر - حرف نفی ( دراین صورت بعد از آن إلّا یا لمّا می آید ) - محقق ...
اَکِّه هِیْ!: ( گویش تهرانی ) افسوس، ای داد و بیداد.
انی. [ اَن ْ نا ] ( ع اِ ) کجا، از کجا، چه وقت، چگونه. باید ببینیم در جمله کدام معنی مناسب است گاها از چهار معنی گفته شده یکی با جمله سازگار خواهد بو ...
پر خیر و برکت، ﻛﻠﻤﻪ [ﻣﺒﺎﺭﻙ] ﺍﺯ [ﺑﺮﻛﺖ] ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺧﻴﺮ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﻭ ﺿﺪ ﺁﻥ ﻛﻠﻤﻪ [نحس یاﺷﻮم] ﺍﺳﺖ. ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺷﺐ ﻣﺒﺎﺭﻙ، ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﻗﺪﺭ ﺍﺳﺖ.
مُتَتَجِّز از ریشه ی [نجز]، خواننده روایی، آن که خواستار برآورده شدن است. اگر در جمله صحبت از وعده بود می شود آن که خواستار برآورده شدن وفا به عهد اس ...
صفت مشبّهه: آن اسمی است که از فعل لازم گرفته می شود و دلالت می کند بر وجود و ثبوت صفتی در موصوف خودش مانند کریم در مثال زید کریم؛ که دلالت می کند بر ...
عدد کسری احتمالا به این علت نامیده شده است که عدد شکسته یا خرد می شود یا عدد کم و کاهش پیدا می کند.
جدایی، جدایی خصومت. یَا ذَا الْفَصْلِ وَ الْقَضَاءِ. ای صاحب دادرسی و داوری، ای صاحب جدایی خصومت و داوری.
مِحال:از حیله می آید، مکر. یا من هو شدیدالمحال ؛ای آنکه قوّت و مکر و انتقامش ( در مقابل مکاران ) بسیار سخت است.
تقصیرکننده، تبهکار. جمع آن مقصرون ( مقصرین )
تقصیرکنندگان، تبهکاران، کوتاه کنندگان ناخن یا موی سر پس از احرام عمره و حج.
سرزنش. وَ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِأَسْوَءِ عَمَلِی فَإِنَّ کَرَمَکَ یَجِلُّ عَنْ مُجَازَاتِ الْمُذْنِبِینَ وَ حِلْمَکَ یَکْبُرُ عَنْ مُکَافَاهِ الْمُقَصّ ...
صفت
شئون
ستوده ترین
بَطِی: بَطِیء:کندی ، سستی. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَدْعُوهُ فَیُجِیبُنِی وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیئاًحِینَ یَدْعُونِی سپاس خدای را که می خوانمش و او ...
نقشه. إِلَهِی لاَ تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لاَ تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ خدایا مرا به کیفرت ادب منما، و ...
معنی إِلًّا: خویشاوندی. معنی إِلَّا: مگر. معنی إِلَّا : اگر نه. مثال، "إِلَّا تنفروا" اگر کوچ نکنید ( در اصل "إن لا تنفروا" بوده که ادغام شده است ...
جمله پایه: در هر جمله مرکب، یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد، یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان می کند. این جمله را جمله پایه می نامند. ...
Peyro/ جمله پیرو: در هر جمله مرکب، یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد، یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان می کند. این جمله را جمله پایه می ن ...
Peyro/ در هر جمله مرکب، یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد، یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان می کند. این جمله را جمله پایه می نامند. جمله ...
در هر جمله مرکب، یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد، یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان می کند. این جمله را جمله پایه می نامند. جمله یا جمل ...
جمله مرکب: یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد، در هر جمله مرکب یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان می کند. این جمله را جمله پایه می نامند. ج ...
جمله مرکب: یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد. مثال، پارسایی را دیدم که زخم پلنگ داشت. ( سعدی ) جمله پایه:در جمله مرکب یک جمله ساده هست که غرض اصلی ...
فطرت از ریشه ی فطر در لغت به معنای شکافتن، از آنجا که آفرینش و خلقت نیز نوعی شکافتن عدم و پدید آمدن است، فطرت در معنای آفرینش و خلقت نیز به کار می رو ...
Differ فرق داشتن. Different فرق، متفاوت. در مایه های Differ: Offfer به معنای پیشنهاد.
أَحْسَن[اسم] :اسم تفضیل از ( حَسَن ) بر وزن اَفعَل، به معنی بهتر، خوبتراست مذکر آن حُسْنَی، جمع آن أَحَاسِن. أَحْسَنَ [فعل] : نیکی کرد، این کلمه ضد ...
در فرهنگ لغت ها ( لغتنامه ها ) برای نشان دادن صوت، کلمه ی"صوت" را می نویسند یا از علامت اختصاری "صت" استفاده می کنند. اما صوت در ادبیات برای بیان حال ...
صوت ( در دستور زبان ) ، برای بیان حالات روحی و درونی چون شادی، تعجب، درد، افسوس و مانند آن ها از کلماتی همچون به، وه، آه، آوخ و جزء آن ها استفاده می ...
شبه جمله ( در دستور زبان ) ، برای بیان حالات روحی و درونی چون شادی، تعجب، درد، افسوس و مانند آن ها از کلماتی همچون به، وه، آه، آوخ و جزء آن ها استفاد ...
علائم اختصاری:علامت های اختصاری، نشانه های اختصاری. علائم جمع علامت است و علامت یعنی نشانه. علائم اختصاری در زمینه هایی مختلفی وجود دارد چون: علائم ...
ج ِ لهف لهوف است و نام یکی از کتاب های سید بن طاووس در باب واقعه عاشورا است. رک. لهوف
کتاب لهوف یکی از مقتل هایی است که سابقه نسبتا طولانی دارد این کتاب اللهوف علی قتلی الطفوف ( آه هاى سوزان بر کشتگان بیابان ) اثر سید بن طاووس می باشد ...
بی مانع
اخص :محدود تر اعم:کلی تر
اخص:خاص تر اعم:عام تر برای یادسپاری بهتر، حروف "اخص" را اگر جابه جا کنیم "خاص" می شود حال "تر" به آن اضافه می کنیم و به همین نحو برای اعم می توان عم ...
اعم:عام تر اخص:خاص تر برای یادسپاری بهتر، حروف "اعم" را اگر جابه جا کنیم "عام" می شود حال "تر" به آن اضافه می کنیم و به همین نحو برای اخص می توان عمل ...
اعم:کلی تر اخص :محدود تر
دِیی و دِی در گویش شهرستان بهاباد به معنای دایی نیز بکار می رود. مثال: حاج دِیی: حاج دایی. دی مُمُّد:دایی محمد.
دِیی و دِی در گویش شهرستان بهاباد به معنای دایی نیز بکار می رود. مثال: حاج دِیی: حاج دایی. دی مُمُّد:دایی محمد.
الفاظ حمد، ثناء، شکر و مدح، اگر چه از نظر معنا به هم نزدیک است. ولی مرادف نیست و تفاوت دقیقی با یکدیگر دارد. ثناء ذکر زیبا و جمیل است که جنبه زبانی و ...
پَسّا، در گویش شهرستان بهاباد به معنای فرصت است مثال :بیِد ( بیاید ) بریم می ترسم دگه پساش نشه.
پَسّا، در گویش شهرستان بهاباد به معنای فرصت یا به ترتیب است مثالِ فرصت: بیِد ( بیاید ) بریم می ترسم دگه پَسّاش نشه. مثالِ به ترتیب:میوه ها را اپَسّا ...
جواب چیستان خوردن کدام قسمت از فیل حلال است؟ ( منظور شیرینی گوش فیل )
در گویش شهرستان بهاباد به بابونه، بابینه گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به بابونه، بابینه گفته می شود.
رکع. [ رُکْ کَ] ( ع ص، اِ ) ج ِ راکِع، رکوع کنندگان.
سجد. [ سُ جْ جَ ] ( ع ص ) ج ِ ساجد. سجده کنندگان.
شَطْأ:جوانه گیاه.
الزُرَّاع:جمع زارِع، برزگران، کشاورزان.
زُرَّاع:جمع زارِع، برزگران، کشاورزان.
سُوق ( مفرد ) :بازار، جمع آن اسواق است. سُوق ( جمع ) :ساق ها ( جمع ساق است ) ، ساق پا، ساقه ها. ﻛَﺰَﺭْﻉٍ ﺃَﺧْﺮَﺝَ ﺷَﻄْﺌَﻪُ ﻓَﺂﺯَﺭَﻩُ ﻓَﺎﺳْﺘَﻐْﻠَﻆَ ...
Kafa, از کافی می آید، بس است. کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا ( 28الفتح ) ﻛﺎﻓﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺎﺷﺪ.
از حمایت می آید. حمایت بی خردانه یا خردمندانه، که البته بیشتر مفهوم حمایت بی خردانه متصور است ( ﺣَﻤِﻴَّﺔَ ﺍﻟْﺠَﺎﻫِﻠِﻴَّﺔ )
ﺣﻤﻴّﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﮔﺮﻣﻲ ﻭ ﺩﺍﻏﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺸﻢ ﻭ ﺗﻌﺼّﺐ ﺷﺪﻳﺪ ﻧﻴﺰ ﺍﻃﻠﺎﻕ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﺗﻌﺼّﺐ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺟﻬﺎﻟﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻜﻮﻫﻴﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻏﻴﺮﺕ ﺩﻳﻨﻲ ﻭ ﭘﺎﻓﺸﺎﺭﻱ ﺑﺮ ﺣ ...
ایستادگی بی خردانه یا خردمندانه، که البته بیشتر مفهوم ایستادگی بی خردانه متصور است. ﺗﻌﺼّﺐ ﻭ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﮔﻲ، ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﻭ ﻣﻨﻄﻖ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ، ﺁﻧ ...
ﻗﻠﺎﺋِﺪ :قربانی نشان دار، ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺗﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺣﺞ، ﺑﺎ ﺁﻭﻳﺨﺘﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻳﺎ ﺩﺍﻍ ﺯﺩﻥ، ﻋﻠﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺳﻚ ﺣﺞ، ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ د ...
ﻗﻠﺎﺋِﺪ :قربانی نشان دار، ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺗﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺣﺞ، ﺑﺎ ﺁﻭﻳﺨﺘﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻳﺎ ﺩﺍﻍ ﺯﺩﻥ، ﻋﻠﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺳﻚ ﺣﺞ، ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ د ...
هَدْیْ:قربانی بی نشان ، ﺣﻴﻮﺍﻥ ﺑﻲ ﻧﺸﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﺣﺞ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩحیوانی است که برای تقرب به خداوند اهدا می شود و به هنگام زیارت بیت الحرام ...
مُقَدَّر:معین، معلوم
شکست ناپذیر، مغلوب نشدنی، پیروز مند گرامی، محترم، بسیار دوست داشتنی
محمددر گویش شهرستان یزد مَمَّد و در گویش شهرستان بهاباد مُمَّد تلفظ می شود.
محمددر گویش شهرستان یزد مَمَّد و در گویش شهرستان بهاباد مُمَّد تلفظ می شود.
دِی و دِیی در گویش شهرستان بهاباد به معنای دایی نیز بکار می رود. مثال: دی مُمُّد:دایی محمد. حاج دِیی: حاج دایی.
خُوبُتِه:بدردت می خورد. در گویش شهرستان بهاباد اگر واژه ( خُوبُت ) قبل از افعال ( است یا نیست ) و یا شکل محاوره ای آنها ( ه یا نی ) بیاید معنای، بدر ...
خُوبُتِه:بدردت می خورد. در گویش شهرستان بهاباد اگر واژه ( خُوبُت ) قبل از افعال ( است یا نیست ) و یا شکل محاوره ای آنها ( ه یا نی ) بیاید معنای، بدر ...
در گویش شهرستان بهاباد به معنای خوب و خوب و محکم هم بکار می رود. مثال، شیر آب را قشنگ ببند، مکانیک پیچ را قشنگ محکم کرد.
اَتَفَوَّهُ ترجمه ی ( أتفوه ) در عبارت زیر از مناجات شعبانیه : وَ لا یَخْفی عَلَیْکَ اَمْرُمُنْقَلَبی وَ مَثْوایَ وَ ما اُریدُ اَنْ اُبْدِئَ بِهِ مِن ...
جمع مِغْلَق [غلق]: کُلُون های درب، آنچه که با آن درب ها را بندند، قفل ها. اَلَّذِی إِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَی مَغَالِقِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ لِلْفَتْح ...
ﻛﻠﻤﻪ ﻱ ( ﻓﺘﺢ ) ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﺮﺩﻥ ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ ﺍﺳﺖ، ﺧﻮﺍﻩ ﺩﺭ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻥ ﻗﻔﻞ ﻭ ﺧﻮﺍﻩ ﺩﺭ ﺑﺎﻃﻦ ﻣﺜﻞ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻧﺰﺍﻉ، ( ﻓﺘّﺎﺡ ) ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺳﻤﺎﻱ ﺣﺴﻨﺎ ...
بی ملاحظه :بی توجه به جوانب. مردم بی ملاحظه در این شرایط کرنایی به سفر نوروزی رفتند.
خوراک ، آنچه با نان می خورند ، خورشِ نان
قَتِق.
قُوت:غذا، طعام. /qut/ قُوَّت:نیرو، زور. /qovvat/
غدا: ( غَ ) [ ع . غداء ] ( اِ. ) بامداد، طعام صبح. غذا: ( غَ ) [ ع . غذاء ] ( اِ. ) آن چه خورده شود، طعام.
( غَ ) [ ع . غذاء ] ( اِ. ) طعام ، آن چه خورده شود. کلمه ی غدا. [ غ َ ] ( ع اِ ) هم که به معنای بامداد است لفظ مشترکی است که در فارسی و عربی به معنی ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی غذا خور به معنی خورنده هر نوع خوراک جز شیر، از واژه ی قُوت خور استفاده می شود مثال :این بچه هنوز قوت خور نشده اس ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی غذا خور به معنی خورنده هر نوع خوراک جز شیر، از واژه ی قُوت خور استفاده می شود مثال :این بچه هنوز قوت خور نشده اس ...
غذا خور:در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی غذا خور به معنی خورنده هر نوع خوراک جز شیر، از واژه ی قُوت خور استفاده می شود مثال :این بچه هنوز قوت خور ...
نام یکی از اتاق های خانه که اهالی خانه بر آن می نهند و محلی برای نگهداری و انبار وسایل مختلف است انباری یکی از مهمترین بخش های منزل که نظم فضای اصلی ...
انباری: نام یکی از اتاق های خانه که اهالی خانه بر آن می نهند و محلی برای نگهداری و انبار وسایل مختلف است انباری یکی از مهمترین بخش های منزل که نظم فض ...
اَمْبا، در گویش شهرستان بهاباد به معنای فروریختن خانه و افتادن دیوار و امثال آن، خاک و گل و چوب که با خراب شدن سقفی یا دیواری یا فرود آمدن قناتی فرور ...
انبار مخصوص نگهداری غلات مانند گندم:سیلو[ فر. ]
اَنبارِه:معادل فارسی کلمات باتری و پیل فرانسوی و قوه عربی.
کلمه ی انباره فارسی ، کلمه ی قوه عربی و کلمات پیل و باتری فرانسوی است.
کلمه ی قوه عربی، کلمه ی انباره فارسی و کلمات پیل و باتری فرانسوی است.
کلمات پیل و باتری فرانسوی، کلمه ی قوه عربی و کلمه ی انباره فارسی است.
کلمات باتری و پیل فرانسوی، کلمه ی قوه عربی و کلمه ی انباره فارسی است.
فَم ( ع اِ ) دهان. ج، أَفْواهٌ، الأَفْمامُ: مَوْضِعُ خُروجِ الکَلامِ، و برای جمع افمام به اعتبار اصل واحدی نیست زیرا اصل فم، فُوه است. کلمه ی ( أتفو ...
تِرِشنِه، در گویش یزدی به معنای ذره و ریز گفته می شود.
غربالگر
در آسیای میانه بین النهرینی به معنای تحت لفظی، میان رودهای سیحون و جیحون ( نام های امروزی آنها :سیر دریا و آمودریا ) وجود دارد که البته به این سرزمین ...
ماوراءالنهر که مخفف آن ماوراالنهر است سرزمینی بوده است در شمال رود جیحون بین رود سیحون و جیحون شامل شهرهایی چون بخارا، سمرقند، خجند. در تاریخ آمده ا ...
مخفف ماوراءالنهر، ورارود، سرزمینی بوده است در شمال رود جیحون بین رود سیحون وجیحون شامل شهرهایی چون بخارا، سمرقند، خجند. در تاریخ آمده است که در مرز ...
وسعت
در تاریخ آمده است که در مرز شرقی خراسان بزرگ ( که امروزه به خراسان ایران و افغانستان تقسیم شده ) رود بزرگی به نام جیحون ( نام قدیم جیحون، امو است ) ج ...
تفاوت حشر و نشر و بعث : هر سه ناظر به احوال قیامت است و به موضوع جمع شدن، گسترده شدن و بر انگیخته شدن در آن روز می پردازند. ۱ - حشر به معنای جمع کرد ...
تفاوت حشر و نشر و بعث : هر سه ناظر به احوال قیامت است و به موضوع جمع شدن، گسترده شدن و بر انگیخته شدن در آن روز می پردازند. ۱ - حشر به معنای جمع کرد ...
تفاوت حشر و نشر و بعث : هر سه ناظر به احوال قیامت است و به موضوع جمع شدن، گسترده شدن و بر انگیخته شدن در آن روز می پردازند. ۱ - حشر به معنای جمع کرد ...
بسیار تاریک، شب بسیار تاریک. در فارسی دیجور /dijur/ و در عربی دَیجور /dayjur/ تلفظ می شود.
ثواب ﻭ ﻣَﺜُﻮﺑﺔ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺭﺟﻮﻉ ﻭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﻭّﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻳﺎ ﺟﺰﺍ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺎﺩﺍﺷﻬﺎﻱ ﻧﻴﻚ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭ ...
ﻣَﺜُﻮﺑﺔ ﻭ ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺭﺟﻮﻉ ﻭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﻭّﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻳﺎ ﺟﺰﺍ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺎﺩﺍﺷﻬﺎﻱ ﻧﻴﻚ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭ ...
1. نام دو رود است: یکی میان شام و روم و نام دیگر آن جیحان. دیگری میان خراسان و ماوراءالنهر که در آثار اساطیری، مرز ایران باستان و توران به شمار می ر ...
ما:انچه ورا:آن سوی الطبیعه :طبیعت ماوراءالطبیعه ( نحوه نوشتن در زبان عربی ) : ماورالطبیعه:آنچه آن سوی طبیعت است. ماورالطبیعه: به مسائل یا پنداشته ها ...
برای یادسپاری بهتر این کلمه، در نظر گرفتن این جمله، مردم از وضعیت شاطی شاکیند.
ﻛﻠﻤﻪ ی ﺍَﻳﻤَﻦ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻳُﻤﻦ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺍﺳﺖ ﻭﻳﺎ ﺍﺯ ﻳَﻤﻴﻦ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺟﺎﻧﺐ ﺭﺍﺳﺖ. ( برگرفته از تفسیر نور استاد قرائتی )
مستور: ( اسم مفعول ) پنهان شده، پنهان. مسطور: ( اسم مفعول ) نوشته شده، نوشته. این دو آرایه ی جناس دارند.
مسطور: ( اسم مفعول ) نوشته شده، نوشته. مستور: ( اسم مفعول ) پنهان شده، پنهان. این دو آرایه ی جناس دارند.
می توان برای یادسپاری بهتر به رابطه صاعقه و بیهوش شدن فکر کرد.
معرب دک: دَق، در اصطلاح فارسی به زمین هایی گفته می شود که علف و گیاه در آن نروید و زمینی سخت و کوبیده شده داشته باشد که کنده نشود، سر بی مو.
[ دَ ] ( اِ ) معرب دک، دک ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﺻﺎﻑ ﻭ [ﺟﻌﻠﻪ ﺩﻛّﺎ] ، ﻳﻌﻨﻲ ﻛﻮﻩ ﻣﺘﻠﺎﺷﻲ ﻭ ﺫﺭّﻩ ﺫﺭّﻩ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻱ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﮔﺸﺖ. ﻗَﺎﻝَ ﺭَﺏِ ّ ﺃَﺭِﻧِﻲ ﺃَﻧﻈُﺮْ ...
دق. [ دَ ] ( اِ ) معرب دک. در اصطلاح فارسی به زمین هایی گفته می شود که علف و گیاه در آن نروید و زمینی سخت و کوبیده شده داشته باشد که کنده نشود، سر بی ...
اولِ بار، در گویش شهرستان بهاباد به معنای اولین کار و مترادف ( اولْ از همه ) ی لهجه ی تهرانی است.
طَرَفَیِ الکِساء طَرَفَیْن:مثنای کلمه ی طرف و به معنای دو طرف که در فارسی طَرَفِیْن تلفظ شده است . در عبارت ( طَرَفَیِ الکِساء ) در حدیث شریف کساء کل ...
مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ...
[ماکروسکوپ] درشت بین. Macro :ماکرو؛ پیشوندی به معنای درشت و بزرگ. scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین. متضاد [Microscope میکروسکوپ]
[Macroscope] درشت بین. Macro :ماکرو؛ پیشوندی به معنای درشت و بزرگ. scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین. متضاد [Microscope میکروسکوپ]
[Macro ماکرو] پیشوندی به معنای درشت و بزرگ مثال [Macroscope ماکروسکوپ]. در ضمن پیشوند Micro مایکرو به معنای ریز و کوچک است مثال [Microsoft مایکروسا ...
Macro پیشوندی به معنای درشت و بزرگ مثال [Macroscope ماکروسکوپ]. در ضمن پیشوند Micro مایکرو به معنای ریز و کوچک است مثال [Microsoft مایکروسافت] و د ...
مایکرو؛ پیشوندی به معنای ریز و کوچک. در زبان فرانسوی واژه ی Micro میکرو تلفظ می شود و در زبان فارسی تلفظ فرانسوی آن رایج تر است مثال[Microscope میکر ...
تلفظ mikro [میکرو: micro]پیشوندی فرانسوی به معنای ریز و کوچک. در زبان انگلیسی واژه ی Micro، مایکرو تلفظ می شود که در زبان فارسی تلفظ فرانسوی آن رای ...
[تلسکوپ ] tele:تله؛ پیشوند ی به معنای دور یا با فاصله scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین.
[میکروسکوپ یا میکروسکپ] micro :میکرو؛ پیشوندی فرانسوی به معنای ریز و کوچک. scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین. متضاد [Macroscope ماکروسکوپ]
[Microscope] micro :میکرو؛ پیشوندی فرانسوی به معنای ریز و کوچک. scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین. متضاد [Macroscope ماکروسکوپ]
[Microscope] micro :میکرو؛ پیشوندی فرانسوی به معنای ریز و کوچک. scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین. متضاد [Macroscope ماکروسکوپ]
[telescope] tele:تله؛ پیشوند ی به معنای دور یا با فاصله scope :اسکوپ؛ پسوندی به معنای نما یابین.
Micro؛ پیشوندی به معنای ریز و کوچک. در زبان فرانسوی واژه ی Micro ، میکرو تلفظ می شود و در زبان فارسی تلفظ فرانسوی آن رایج تر است مثال[Microscope می ...
/ﻋﻤﺮﻩ/ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮﻛﺲ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜّﻪ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﺣﺮﺍم ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﻌﺒﻪ ﻭ ﻃﻮﺍﻑ ﺁﻥ ﺑﺮﻭﺩ. ﺣﺞ ﻭ ﻋﻤﺮﻩ ﻣﺜﻞ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ، ﺩﻭ ﻋﻤﻞ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻧﺪﻛ ...
اماه: [ اُم ْ ما ] ( ع اِ ) در ندای /ام /گویند یا اماه ؛ یعنی ای مادر
جمع جُند، لشکریان، سپاهیان، سربازان. جندی. [ ج ُ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به جُند؛ فردی از لشکر یا همان لشکری، سپاهی، سرباز.
خون دل واژه ی نزدیک به آن، واژه ی محجة [ مَ حَ ج جَ] به معنای راه، راه راست.
راه، راه راست. واژه ی نزدیک به آن، واژه ی مهجة[مُ جَ] به معنای خونِ قلب و روح.
بَیضاء، [ع]سفید، روشن، درخشان. از جمله معجزات بارز حضرت موسی ( ع ) ، تبدیل شدن عصای او به اژدها و یدبیضا ( دست درخشان ) است. وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَى ...
اَلْمَحَجَّةُ الْبَیْضاء فی تَهْذیبِ الْاِحْیاء کتابی اخلاقی به زبان عربی نوشته ملا محسن فیض کاشانی ( متوفای ۱۰۹۱ق ) . این کتاب شرح و اصلاح کتاب /اِح ...
مَنهَج و روش، قانون
فعل صحیح:فعلی را گویند که در ساختمان حروف اصلی آن حروف عله نباشد.
لم تَمِلْ :میل نکردی لَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إلَی بَاطِلٍ. از حق به جانب باطل منحرف نشدی. حروف جازمه ( لَمْ و لمّا و لام امر و لاءنهی ) وقتی بر سر فع ...
( سَ جّ یَّ ) [ ع . سجیة ] ( اِ. ) خلق و خو. صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِالْوَرَی سَجِیَّهً ( از دعای یا دائم الفضل علی البریه ) درود فرست ...
عادت های اخلاقی، منظور عادت های خوب اخلاقی است. متضاد سجایای اخلاقی: رذائل اخلاقی است
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...
در قرآن با رسم خط عثمان طه که از نوع خط نسخ است بین دو حرف ( ه ) در کلمه ی ههنا، الف مقصوره گذاشته شده است که بصورت ( ها هنا ) خوانده می شود و به احت ...
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...
در قرآن با رسم خط عثمان طه که از نوع خط نسخ است بین دو حرف ( ه ) در کلمه ی ههنا، الف مقصوره گذاشته شده است که بصورت ( ها هنا ) خوانده می شود و به احت ...
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...
معانی کلمات کتاب سید بن طاووس به نام، مُهَجَ الدَّعوات و مَنهَجُ العبادات: مهج جمع مَهجَه، مهجه:روح، خون دل. دعوات جمع دعا. منهج:نهج، راه، راه راست ...
مُهْجَة : ج مُهَج و مُهَجَات؛ خون دل، روح، مُهْجَةُ کُلِّ شی ءٍ: بهترین و خالص ترین هر چیزى. در زیارت عاشورا و در سجده چنین آمده است : و اصحاب الحسی ...
مهج. [ مُ هَ ] ( ع اِ ) جمع واژه ی مهجة[مُ جَ]، مهجة : روح و ر وان، خون دل در زیارت عاشورا و در سجده چنین آمده است : و اصحاب الحسین الذین بذلوا مُهَج ...
مُهَجَ الدَّعوات و مَنهَجُ العبادات، کتابی در زمینه ادعیه نوشته سید بن طاووس است. سید درباره این کتاب می گوید:من در اوقاتی که به مداومت و مواظبت دعاه ...
نکته :با آنکه برای کارگزار هم پیشکار و عامل و مباشر امده است اما باید بین کارپرداز و کارگزار تفاوت قائل شد.
کارساز، کارگزار، مباشر، گماشته. در ضمن برای معنی وکیل، نمی توان از واژه ی کارپرداز استفاده کرد.
[دُوشِ] دوشه ( Dousheh ) ، اسم غاری در لرستان
[دُوشِ] دوشه، اسم غاری در لرستان
:Virtual Keyboard صفحه کلید مجازی یا صفحه کلید نرم افزاری ( Software Keyboard ) ، صفحه کلیدی که قابل لمس نیست و روی صفحه نمایش کامپیوتر، لپ تاپ، تب ل ...
ولاة. [ وُ ]متولیان
دست نویس
غَراء. [ غ َرْرا ] ( ع ص ) ( در فارسی بدون همزه آرند ) ، درخشان.
ضامن، متولی، گواهی
خِیَرَه:حق انتخاب، اختیار. وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْر ...
حق انتخاب، خِیَرَه
[ طَ رَ ف َ ] ( ع اِ ) مثنای کلمه ی طرف و به معنای دو طرف که در فارسی طَرَفِیْن تلفظ شده است . در عبارت ( طَرَفَیِ الکِساء ) در حدیث شریف کساء کلمه ی ...
جل دستگیر ( jole dastgir ) :در گویش شهرستان بهاباد به دستگیره به معنای تکه پارچه ای که با آن ظرف غذا یا هر چیز دیگر را می گیرند گفته می شود .
در گویش شهرستان بهاباد به دستگیره به معنای تکه پارچه ای که با آن ظرف غذا یا هر چیز دیگر را می گیرند جل دستگیر ( jole dastgir ) می گویند.
کسی که امساک می کند، فردی که از چیزی خودداری می کند. بازدارنده.
معنای کلمه ی امساک با توجه به اضافه شدنش به چیزی، می تواند متفاوت باشد. برای مثال، امساک از آن چه روزه را باطل می کند به معنای خودداری از آنهاست و ام ...
زَوج کلمه ای عربی است که در زبان فارسی زُوْج تلفظ می شود و به معنای همسر، جفت بکار می رود.
لطف، بسیار لطف، مهر و لطف، ﺃﻟﻠَّﻪُ ﻟَﻄِﻴﻒٌ ﺑِﻌِﺒَﺎﺩِﻩِ، خداوند به بندگانش مهر و لطف دارد.
حدث: در لغت به معنای به وجود آمدن است. و مُحدِث در اصطلاح فقها به کسی گفته می شود که از او چیزی صادر شود که حالت طهارت و پاکی او را از بین برد یا به ...
مصادف
تولید. مثال: پس از مدتی گازهایی از آن متصاعد می شود یعنی تولید می شود.
بیان
تِلکَ:آن، برای مونث و اشاره به دور به کار می رود گاهی استفاده از تلک که اشاره به دور دارد مقام بسیار بلند را می رساند مانند، ﺗِﻠﻚ ﺁﻳﺎﺕُ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏِ ﺍﻟﻤﺒﻴ ...
[ق ِ ] ( ع ) فعل امر به معنای توقف کن، ایست. این کلمه از توقف می آید.
مرز جغرافیایی :آنچه باعث مشخص شدن محدوده هر کشور است.
پاسخ چیستان هم با آب میاد هم با هوس
پیش نیاز. شرط انجام کار یا درستی یک چیز که دارای دو ویژگی مقدم بودن و ضروری بودن است. مثال لازمه ی نماز طهارت است.
این کلمه ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﺯ، ﻛُﻔﺮ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ گرفته شده ﺍﺳﺖ. ﻛﻔﺮﺍﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ نعمت ﺍﺳﺖ در ضمن ﺷﺨﺺ ﻣﻨﻜﺮ ﺩﻳﻦ، ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣ ...
کُفر به معنای ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺳﺖ. ﺷﺨﺺ ﻣﻨﻜﺮ ﺩﻳﻦ، ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻭ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ، ﻛﺎﻓﺮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻛ ...
ﺷﺨﺺ ﻣﻨﻜﺮ ﺩﻳن، ﻓﺮﺩ ﺑﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ، ﻛﺸﺎﻭﺭﺯ و شب. کافر ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﺯ، ﻛﻔﺮ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺳﺖ. ﺷﺨﺺ ﻣﻨﻜﺮ ﺩﻳﻦ، ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻭ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍ ﻛﺘ ...
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ، ﻛﺸﺎﻭﺭﺯﺍﻥ، ﻛُﻔّﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﺯ، ﻛﻔﺮ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻛﺸﺎﻭﺭﺯ ﻭ ﺷﺐ، ﻛﺎﻓﺮ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﻛﺸﺎﻭﺭﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻭ ﻫﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﺧﺎﻙ ...
ﻏَﻴﺚ ﺍﺯ ﻏﻴﺎﺙ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻔﻴﺪ ﺍﺳﺖ، ﻭلی ﻣﻄﺮ ﺷﺎﻣﻞ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻀﺮّ ﻧﻴﺰ می ﺷﻮﺩ. ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﭘﺎﺳﺦ ﻧﺎﻟﻪ ﻭﻧﻴﺎﺯ ﻣﺮﺩم ﺍﺳﺖ، ﻏﻴﺚ ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ.
bana, سرپناه
شِعار شِعار دارای معانی متفاوت و عمیقی است از جمله: ۱. جامه شِعار به لباس زیر که چسبیده و مماسّ با بدن است گفته می شود؛ بخلاف جامه دِثار که به لباس ر ...
دِثار به لباس رو اطلاق می شود؛ بخلاف شِعار به کسرِ شین که به لباس زیر که چسبیده و مماسّ با بدن است گفته می شود. البته دِسار هم به معنای میخ آهنین اس ...
امروز، همین الان. قرائتی در برنامه ی درس هایی از قرآن عرض کردند که در آیه ی 92 سوره یوسف الیوم، به معنای همین الان است ﻗَﺎﻝَ ﻟَﺎ ﺗَﺜْﺮِﻳﺐَ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢُ ...
در بعضی مواقع مصدق در اصل متصدق [ م ُ ت َ ص َدْ دِ ]است که حرف ت در صاد ادغام شده است لذا در این صورت معنای صدقه دهنده خواهد داشت و جمع آن مصدقون ( م ...
در بعضی مواقع مصدق در اصل متصدق [ م ُ ت َ ص َدْ دِ ]است که حرف ت در صاد ادغام شده است لذا در این صورت معنای صدقه دهنده خواهد داشت و جمع آن مصدقون ( م ...
hey hey / لفظی که به هنگام تأسف و افسوس بر زبان رانند مانند: اِیْ دادِ بیداد
بلاگردان
در گویش شهرستان بهاباد به بام یا پشت بام، بون/bun/یا روبون/robun/یا پشت بون گفته می شود. در این شهرستان ، عبارت کسی بخاطر پشه ترک بون نمی کند یعنی ک ...
کیک زرد :کیک هسته ای
پاسخ چیستان، کیک نخوردنی
پاسخ چیستان، هم آهو دارد هم تفنگ.
اگر در این کلمه، حرف صاد کسره و دال مشدد باشد به معنای بسیار راستگو است و اگر حرف صاد فتحه و دال تشدید دار نباشد به معنای دوست است با توجه به این که ...
/madrak/گواهی، تصدیق
گواهی، گواهی دهنده، مَدرَک
در فرهنگ لغت ها، هنگامی که در مقابل کلمه ای که قصد معنی کردن آن دارد در پرانتز یا گیومه بیاید ( اخ ) به معنی این است که این کلمه اسم خاص است که برای ...
اگر حرف خ فتحه داشته باشد به معنای دیگر است. مثال :سؤال آخَر یعنی سوال دیگر، پرسش دیگری. اما اگر حرف خ کسره داشته باشد به معنای پایان است. مثال :سؤا ...
اگر در این کلمه، لام مشدد باشد به معنای بسیار داناست و اگر لام تشدید دار نباشد جمع علامت و به معنای نشانه هاست با توجه به اینکه تشدید علّام گاهاً گذا ...
اگر در این کلمه، لام مشدد باشد به معنای بسیار داناست و اگر لام تشدید دار نباشد به معنای نشانه است با توجه به اینکه تشدید علّامه گاهاً گذاشته نمی شود ...
zorratuدر گویش شهرستان بهاباد به معنای تگرگ ریز است که از کلمه ی ذرت بزافه و ( پسوند شباهت ) درست شده است یعنی شبیه ذرت
در گویش شهرستان بهاباد به تگرگ ریز، ذرتو zorratu گفته می شود که از/ ذرت /بزافه و ( پسوند شباهت ) درست شده است یعنی شبیه ذرت
korchu، در گویش شهرستان بهاباد به جای واژه ی چروک از کلمه ی کرچو استفاده می شود، چین و شکنی که در پارچه و لباس بعلت نشستن و یا شستن و خشک کردن و یا ه ...
چین و شکنی که در پارچه و لباس بعلت نشستن و یا شستن و خشک کردن و یا هر علت دیگری بوجود می آید که در گویش شهرستان بهاباد به جای آن از واژه ی ی کرچو kor ...
ﺣﻤﻴﻢ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺁﺏ ﺩﺍﻍ ﺍﺳﺖ ﻭ با ﻛﻠﻤﻪ یﺣﻤّﺎم ﻫﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ. ﻭ ﺭﻭی ﺁﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺟﻮﺷﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﻧﻮﺷﻴﺪ. و گاهی صِرف، گرمی ...
Rejal، رجال اگر جمع راجِل باشد به معنای پیادگان است مانند :وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا . ( الحج٢٧ ) و اگر جمع رَجُل باشد به م ...
بهترین نوع پاسخ در زبان عربی مانند جانِ دلم.
Sobhealttoluh, صبح زود، اول صبح،
Agheb pa/در گویش شهرستان بهاباد به معنای بدرقه است.
درگویش بهابادی یعنی اِسّوندَن
درگویش بهابادی یعنی اِسّوندَن
اِسّوندَن درگویش بهابادی یعنی گرفتن، خریدن
اولِ بار، در گویش شهرستان بهاباد به معنای اولین کار و مترادف ( اولْ از همه ) ی لهجه ی تهرانی است.
فردی، در مقابل دسته جمعی
نیمه تعطیل:تق و لق tagholagh
تَق تَق/tagh tagh/: ( اسم صوت و اصل کلمه دَق دَق ) صدایی بلند و درشت که از برخورد دو چیز به هم ایجاد می شود و عامل آن چیزی غیر از انبساط و انقباض و ف ...
tagh tagh kardan/کوبیدن درب، در زدن، دق الباب. دق الباب کردن. کوفتن و زدن در_سر و صدا به راه انداختن یا تق و توق کردن
تق تق کردن ( tagh tagh )
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه شعله در بعضی موارد از لفظ ضرب ( zarb ) استفاده می شود. مثال. ضرب گاز ( اجاق گاز ) را کم کن.
ضرب کورو ( zarbekuru ) :در گویش شهرستان بهاباد به ضرب خیلی کم اجاق گاز گفته می شود. مثال، ضرب گاز ( اجاق گاز ) را خیلی کورو کُنِد.
در گویش شهرستان بهاباد به جای این کلمه از کلمه ی گناه استفاده می شود. مثال، طفلکی سامان باید ایام تعطیل کار کنه.
نخیرم ( Nakheyram ) : یعنی نخیر، این جوری که تو میگی نیست یا شاید در اصل نخیر هم بوده وبه معنای نخیر در ضمن، است لذا یا ابتدا جواب نخیر را بصورت ضمنی ...
Nakheyram/ یعنی نخیر، این جوری که تو میگی نیست یا شاید در اصل نخیر هم بوده وبه معنای نخیر در ضمن، است لذا یا ابتدا جواب نخیر را بصورت ضمنی می دهد یا ...
Nesfeh mundeh /در اصل نصفه مانده می باشد که در گویش شهرستان بهاباد به معنای نیمه تمام و نیمه کاره است.
نیمه تمام، نصفه مونده /Nesfeh mundeh /که کلمه اخیر در اصل نصفه مانده می باشد که در گویش شهرستان بهاباد به معنای همان نیمه کاره است.
نیمه کاره، نصفه مونده /Nesfeh mundeh /که کلمه اخیر در اصل نصفه مانده می باشد که در گویش شهرستان بهاباد به معنای همان نیمه تمام است.
نیمه تمام:نیمه کاره، نصفه مونده /Nesfeh mundeh /که کلمه اخیر در اصل نصفه مانده می باشد که در گویش شهرستان بهاباد به معنای همان نیمه تمام است.
اِقَّدِه/ eghghadeh/در گویش شهرستان بهاباد به معنای این قدر است و کلمه ی اِقَّ/eghgha/ هم همین معنی را دارد و نیز اگر بخواهیم حرف اضافه ی /که / را بع ...
در گویش شهرستان بهاباد برای گوشت از عبارت تکه کردن استفاده می شود.
از صمیم قلب، با تمام وجود
از روی میل و رغبت، خالصاً و مخلصاً
از ته دل:از صمیم قلب، با تمام وجود
از دل و جان:از روی میل و رغبت، خالصاً و مخلصاً
از روی میل و رغبت.
در گویش شهرستان بهاباد پلنگ /palang/پلنگ/polang/ تلفظ می شود.
ماه نو کردن/Mah now kardan/در گویش شهرستان بهاباد به دیدن ماه جدید، ماه، نو کردن می گویند و برای دیدن ماه جدید که در آسمان ظاهر می شود آدابی در کتب م ...
Mah now kardan/استهلال، در گویش شهرستان بهاباد به دیدن ماه جدید، ماه، نو کردن می گویند و برای دیدن ماه جدید که در آسمان ظاهر می شود آدابی در کتب مذهب ...
گردوی غُوز، در گویش شهرستان بهاباد به گردویی که مغز آن به سختی در می آیدو مغز آن خرد خرد بیرون می آید و ممکن است مقداری کمی از مغز آن جا بماند و نوعی ...
کور و شرمنده :در گویش شهرستان بهاباد در مقابل لطفی که فردی به دیگری می کند بیان می شود و معنی ( سپاس گزاریم ) می دهد. مثال، در برابر خدمت فردی به او ...
Meytokhm/میتخم یا می تخم در گویش شهرستان بهاباد به بذر شوید گویند.
Meytokhm/در گویش شهرستان بهاباد به بذر شوید گویند.
حرف گوش کردن در گویش شهرستان بهاباد عبارت گوش حرف کردن معادل همین ترکیب حرف گوش کردن نیز استفاده می شود.
حرف گوش کرد:پذیرفت، قبول کرد، و حرف گوش نکرد :نپذیرفت، قبول نکرد. در گویش شهرستان بهاباد عبارت گوش حرف کردن معادل همین ترکیب حرف گوش کردن نیز استفاد ...
qalat/اشتباه، غلط کردن:اشتباه کردن، و اصطلاحی در گویش شهرستان بهاباد است به نام /به غلط کردن افتادن/ به معنای به شدت پشیمان شدن به گونه ای که مکررا ح ...
Kedde/در گویش شهرستان بهاباد مخفف/ کرده /است. مثال، پسرم غلطی ( اشتباهی ) کده شما به بزرگواریتون ببخشد.
اُوْسال/در گویش شهرستان بهاباد به معنای افسار است مثال، شیطون اوسالش کده ( کرده ) ، یعنی شیطان به او افسار زده و او را به راه های خلاف می کشاند کنایه ...
Laghatmal /در گویش شهرستان بهاباد به معنای لگد مال است. مثال، مادر به فرزند کودکش که از سر کله شوهرش بالا میره میگه نکن، اق ( این قدر ) پدرت را لغتما ...
Laghat kardan/در گویش شهرستان بهاباد به معنای لگد کردن است. مثال، کاهگل خوب کاهگلی است که مرتب لغت کرده باشند.
جمع کردن بیشتر منظور نوعی بسته بندی برای جلوگیری از پخش و پلا شدن یا برای انتقال آسان تر به جایی بکار می رود اما جمع و جور کردن بیشتر هدف مرتب کردن ا ...
Tey kardan/ در گویش شهرستان بهاباد به جای تا کردن لباس از فعل تی کردن استفاده می شود. مثال، اگر لباساتا تی کنی لباس بیشتر ی می تونی تو چمدون قرار بدی
Koloft/در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر معنی ضخیم و قطور به معنای گونه و لپ هم هست. مثال، کلفت بچه را نکش، بچه حساسه اذیت میشه. در ضمن در گویش این شهر ...
در گویش شهرستان بهاباد فعل مرکب حواس فهمیدن به معنای دقت کردن، توجه کردن و تمرکز کردن است. مثال، بذار ( بگذار ) حواس، بفهمم.
در گویش شهرستان بهاباد فعل مرکب حواس فهمیدن به معنای دقت کردن، توجه کردن و تمرکز کردن است. مثال، بذار ( بگذار ) حواس، بفهمم.
مخفف کلمه ی بگذار
اِقَّ/eghgha/در گویش شهرستان بهاباد به معنای این قدر است و کلمه ی اِقَّدِه/ eghghadeh/هم همین معنی را دارد و نیز اگر بخواهیم حرف اضافه ی /که / را بعد ...
در گویش یزدی از کلمه ی اولنگون /olengun / به همین معنی آویزان استفاده می شود.
/olengun /دلهای اولنگون: کنایه از آدم های ترسو و بزدل است دل یا به عبارتی قلب این آدمهای ترسو به جای که قرص و محکم باشد گویی از جای خودش کنده است و ح ...
Olengun/در گویش شهرستان بهاباد به معنای آویزان است.
اوسِیی/useyi/در گویش شهرستان بهاباد به معنای اون لحظه، اون وقت و اون هنگام است به نظر می رسد اصل این کلمه اون سان باشد. مثال: اوسیی گفتم، تو گفتی حال ...
در گویش شهرستان بهاباد به این ور اون ور کردن لباس، پَس وارون کردن می گویند.
به تدریج
Daraki /در گویش شهرستان بهاباد از سوی مردم بومی منطقه به مهاجری که وارد شهرشان شده و این شهر را محل سکونت قرار داده است گفته می شود.
قاطی پلو
طلب حساب. مثال ما با فلانی خورده برده ای نداریم یعنی طلب حسابی نداریم که پامون گیر باشه یا مجبور بشویم کار ی بر خلاف باور و اعتقادمان به خاطر او انجا ...
مرتب کردن
دُوْر بَریها، اما اطرافیان متملق و چاپلوس را ( بادمجان دور قاب چین ها ) گویند.
در گویش شهرستان بهاباد واژه دُوْ رُ بَرا به معنای همین نزدیکی ها و اطراف می باشد این واژه در اصل دوروبرها بوده است. مثال، بابات کجا هستند؟ پاسخ می ده ...
دُوْ رُ بَرا/در گویش شهرستان بهاباد به معنای اطراف، همین جاها می باشد این واژه در اصل دوروبرها بوده است. مثال، بابات کجا هستند؟ پاسخ می دهد همین دورو ...
در گویش شهرستان بهاباد به میوِه/mive/مِیْوِه/meyve/ می گویند و کلمات ترکیبی چون بشقاب میوه خوری نیز بر اساس همان تلفظ مِیْوِه بیان می شود.
مشکل و سختی. مثال، مهمانی های امروزه دنگ و فنگ خودشا داره
پَسِّه وَرداری، در گویش شهرستان بهاباد به عمل سر و سامان دادن به وسایل خانه مثل ظرف ها و جمع و جور کردن وسایل بیرون آورده شده، پس از مهمانی همراه با ...
Vardar /به معنی بردار. مثال، چایی را وردار ( در اینجا کلمه ی بخور یا بنوش حذف شده )
Gale ham/ دَر هَم، قاطی پاتی و در هم بر هم. مثال میوه ها را سوا نکن گل هم ور دار
سَوا، یعنی جدا، که در گویش شهرستان بهاباد سِوا گفته می شود و سَوا کردن یا سِوا کردن یعنی جدا کردن. مثال میوه فروش میگه میوه ها را سوا نکن یعنی درهم ب ...
جُدا، یکی از معانی آن توکش ( Tukash ) و جدا کردن به معنی توکش کردن. مثال، در میوه فروشی، فروشنده میگه میوه ها را توکش نکند و در هم بردارید.
Tukash/جدا/توکش کردن به معنی جدا کردن است مثال، در میوه فروشی، فروشنده میگه میوه ها را توکش نکند یعنی جدا نکنید در هم بردارید.
یکی و یکی و به ترتیب ، در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی یک به یک از کلمه ی اَپَسّا استفاده می شود اپسا در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در میو ...
یک به یک و به ترتیب ، در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی یکی و یکی از کلمه ی اَپَسّا استفاده می شود اپسا در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در میو ...
یک به یک ویکی و یکی، در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی به ترتیب بیشتر از کلمه ی اَپَسّا استفاده می شود اپسا در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در ...
اَپَسّا، در گویش شهرستان بهاباد به معنای به ترتیب، یک به یک ویکی و یکی است در اصل ( از پس هم ) بوده است. مثال، در میوه فروشی، فروشنده میگه میوه ها را ...
معاینه بیمار توسط پزشک که در بیشتر مواقع بیمار به مطب یا درمانگاه و غیره برای ویزیت شدن مراجعه می کند.
نمره گرفتن یا نمره برداشتن در گویش شهرستان بهاباد به معنای نوبت گرفتن از پزشک است.
وقت گرفتن مثال :برای دکتر وقت برات ( برایت ) گرفتم.
رزرو وقت:نوبت گرفتن، رزرو مکان مثل رزرو هتل :توافق بین دو نفر برای استفاده از مکانی در آینده ی عموما نزدیک از قبل
نوبت گرفتن
در گویش شهرستان بهاباد به معنای رزرو کردن از قبل نیز استفاده می شود مثال، برای مشهد ما هتل جا گرفتیم. و در مواقعی که درجای عمومی چون پارک برای استفاد ...
چِطُوْ/در گویش شهرستان بهاباد به معنای چه طور، مثال، چطو هوا سرد شده!
در گویش شهرستان بهاباد از مخفف چقدر یعنی چِقَ استفاده می شود.
چِقَ، در گویش شهرستان بهاباد مخفف چقدر است که بیشتر از مخفف آن استفاده می شود البته گاهی معنی این قدر هم می دهد . کلمات مرتبط:اقده، اق. که رجوع به ر ...
/xAr/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای زشت است و متضاد آن جُهون ( قشنگ ) است. مثال، چق این لباس خواره
جُهون، در گویش شهرستان بهاباد جوهون به معنای زیبا و قشنگ است و متضاد آن خوار به معنی زشت است. مثال چق این لباس جوهونه.
/xAr/در گویش شهرستان بهاباد به معنای زشت است و متضاد آن جُهون ( قشنگ ) است. مثال، چق این لباس خواره
Johun ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای زیبا و قشنگ است و متضاد آن خوار به معنی زشت است. مثال چق این لباس جوهونه.
دَمُ تَشتِه، در گویش شهرستان بهاباد به معنای هر لحظه، مرتب، پشت سر هم است مثال، آقای مدیر این دانش آموز دم و تشته می خواهد بره دستشویی
شش صیغه فعل گرفتن، مثال، گرفتی چی شد
راه راست، نه افراط نه تفریط
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه همچنین به معنای این چنین از کلمه ی هَچین، استفاده می شود. مثال، تو نباید، هچین حرفی می زدی
هَچین، در گویش شهرستان بهاباد به معنای همچنین، این چنین و این جوری است. مثال، تو نباید هچین حرفی می زدی
در گویش شهرستان بهاباد گاهی به جای کلمه ی زود از کلمه ی تندی استفاده می شود. مثال، به جای گفتن، زود باش بریم می گویند تندی باش بریم.
در گویش شهرستان بهاباد به اسفرزه می گویند که ملین است و دانه های آن آب را به خود جذب می کند و برای رفع گرمی بدن نیز مفید است.
Arobari, در گویش شهرستان بهاباد به معنای رسیدگی است، پرورش گوسفند خیلی خوبه به شرطی که آدم بتونه اروبری کنه
کله کشو/Kalle kashu/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کله کشیدن یا همان سرک کشیدن و نگاه دزدانه است کله کشو معادل کله کشوک/kalle kashook/ مازنی است.
بُوْز در گویش شهرستان بهاباد به زنبور گویند اما بوزتخمی:به زنبور بزرگ قرمز رنگ گویند، بوز زردو: به زنبور زرد رنگی گفته می شود که از لحاظ جثه تقریبا ن ...
لقبی که به انگلیس داده شده است.
کُوْگ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای کبک است
متضاد گرفتن، برگرداندن
بوی لاش:در گویش شهرستان بهاباد به بوی متعفن و بسیار بد بو که عموما از فساد گوشت و حیوان مرده بر می خیزد را گویند. مثال، چه بوی لاشی میاد! یا این گوشت ...
گوشت مازه:گوشتی که در دو طرف ستون فقرات گاو و گوسفند جا دارد و برای کباب کردن مرغوب تر است، راسته.
در گویش شهرستان بهاباد به هسته ی انگور ساز گویند.
انگور غریبی بهترین نوع انگور در شهرستان بهاباد می باشد که به تدریج خیلی شیرین می شود و دارای دانه های درشت و بیضی شکل و اب دار و رنگ سبز کمرنگ متمایل ...
Hanu, در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی هنوز استفاده می شود. مثال، چرا می خندید من که هنو چیزی نگفتم ( حرفی نزدم )
ترکیب کلمه چیز و مصدر شدن به معنی اتفاق افتادن، مساله ای پیش آمدن است مثال، چیزی شده که ناراحتی؟ البته در گویش شهرستان بهاباد بیشتر به جای کلمه ی چیز ...
پیر و کور در گویش شهرستان بهاباد به معنای ناتوان و عاجز است مثال، از بس کار کده ( کرده ) خودشا پیر و کور کده.
اِمبار=انبار ( ق ) مخفف این بار، این مرتبه. مدتی دیگر بگذشت انبار مسجد بتمامی صد هرس رسانید. ( فردوس المرشدیه ص 28 از فرهنگ فارسی معین ) . اِن:مخفف ...
تو ( tu ) آمدن، داخل شدن، مثال، این چه طرز وارد شدنه
Tu amadan, داخل شدن، وارد شدن، مثال، این چه طرز تو آمدنه؟
هُرم، در گویش شهرستان بهاباد به معنای حرارت و گرمی است و مختص گرمای خورشید و آتش ندارد هرم بدن انسان یا سایر حیوانات خونگرم، هرم آب و غیره البته در م ...
Galeham kardan, در گویش شهرستان بهاباد به معنای مخلوط کردن و قاطی کردن است. دوای گلهمی:به داروی گیاهی که از چند دارو گیاهی تهیه شده است و اصطلاحا به ...
به جهنم، در مواقعی بکار می رود که فردی به کسی می گوید کاری را انجام دهد یا ندهد اما فرد اصرار بر خلاف آن دارد در هنگام عصبانیت و برای پایان دادن به ن ...
در گویش بعضی مناطق به جای بسم الله بگو، می گویند بسم الله کن، البته بسم الله کن در مواقع حساس و مهم که می خواهد فردی کاری را شروع کند برای تأکید اینگ ...
سَرُ دُوْر چیزی بودن یا سر دور کاری بودن، در گویش شهرستان بهاباد به معنای سر در کاری ( چیزی ) نهادن ( کردن ) ؛ پرداختن بدان مثال فلانی سر دور روضه دا ...
تَگ آمدَن، در گویش شهرستان بهاباد به معنای رسیدگی نیز است مثال، بابام سرِ دُوْر روضه دارن تگ میون
در گویش شهرستان بهاباد به جای زر نزن، گفته می شود غُر غُر نکن، اِقَ غر غر نکن ( اینقدر )
رُو چَشَم، بیشتر در گویش داشی و این کلمه معنی /باشه حتما/ می دهد
فیلم بِکُش بِکُشی
اَکِّه هِیْ، ( لهجه و گویش تهرانی ) افسوس.
آفرین در منش داشی و لوطی گری، بابا ای ول:صد آفرین، هزار آفرین و آفرین بارک الله در شیوه داشی و درویشی
إی وَ ل، در منش داشی و لوطی
داش منشی ( dash منشی ) :منش داشی داشتن، خصلت و خلق و خوی لوطی داشتن
خراباتی که از آن مغان است اما برای پی بردن به معنی همین جمله باید کلمات خرابات و مغان را معنی کردکلمه ی خرابات به معنی میخانه یا میکده است اما مغان ج ...
هر چیزی که در آن خرابیست مانند ویرانه یا خرابه که خرابی در آن داد می زند یا میکده و میخانه که باعث خرابی روح و روان انسانیست یا کسب مقام بالای عرفانی ...
باده مغان یا می مغان:شرابی که زردشتیان بعمل آورند.
ولیعهد
خلیفه
مترادف خلایف یا خلائف یعنی جانشینان
hamtow/ در گویش شهرستان بهابادبه معنای همین طوری و همین جوری است مثال، چرا خوشحالی؟ جواب می دهد همطو که در این حالت با گفتن چنین کلمه ای به مخاطب می ...
همطوه/Hamtohe/یا/ هَمطو اِ/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای هم طوره یا همین طوره یا همین طوریه یا همین طور است یا همین طوریست یا همین جوره یاهمین جور ...
Tu hesab budan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای متوجه بودن، به یادداشتن، فراموش نکردن و مواظب بودن است. مثال: بله تو حساب بودم ( فراموش نکردم ) که ا ...
تو ( tu ) حساب بودن یا تو حساب نبودن :در گویش شهرستان بهاباد به معنای متوجه بودن یانبودن، به یاد داشتن یا نداشتن، فراموش نکردن یاکردن و مواظب بودن یا ...
Tu hesab nabudan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای متوجه نبودن، به یاد نداشتن، فراموش کردن و مواظب نبودن است. مثال: ببخشید تو حساب نبودم ( فراموش کرد ...
سرتا بدزد:سرت را خم کن، سرت را پایین نگه دار، در مواقعی استفاده می شود که فردی متوجه نیست و ممکن است سرش به چیزی برخورد کند در این لحظه فرد مشاهده کن ...
سرت را خم کن، سرت را پایین نگه دار، در مواقعی استفاده می شود که فردی متوجه نیست و ممکن است سرش به چیزی برخورد کند در این لحظه فرد مشاهده کننده سریع ا ...
kotenay / یا کوتنا که در گویش شهرستان بهاباد تشکیل شده از کت /kot/به معنای سوراخ و نا /na/ مخفف کلمه ی نای و به معنای تحت لفظی نایی که سوراخ دارد یا ...
kotenay / یا کتنا که در گویش شهرستان بهاباد تشکیل شده از کت /kot/به معنای سوراخ و نا /na/ مخفف کلمه ی نای و به معنای تحت لفظی نایی که سوراخ دارد یا س ...
kotena/ یا کتنای که در گویش شهرستان بهاباد تشکیل شده از کت /kot/به معنای سوراخ و نا /na/ مخفف کلمه ی نای و به معنای تحت لفظی نایی که سوراخ دارد یا سو ...
kotena/ یا کوتنای که در گویش شهرستان بهاباد تشکیل شده از کت /kot/به معنای سوراخ و نا /na/ مخفف کلمه ی نای و به معنای تحت لفظی نایی که سوراخ دارد یا س ...
نای یا نا /na/در گویش شهرستان بهاباد به معنای لوله های سفالی ( استفاده بیشتر در قدیم ) و لوله های سیمانی برای استفاده در جوی آب ( تشبیه این لوله ها ب ...
نا یا نای در گویش شهرستان بهاباد به معنای لوله های سفالی ( استفاده بیشتر در قدیم ) و لوله های سیمانی برای استفاده در جوی آب ( تشبیه این لوله ها به لو ...
ضعف رفتن دل درلهجه تهرانی به معنای خیلی علاقه داشتن به چیزی مثال، هنوزم دلت ضعف میره واسه قد و بالاش نه؟ اما در گویش شهرستان بهاباد به معنای مالش دل ...
حالت کردن دل:در گویش شهرستان بهاباد به معنی مالش رفتن دل ؛ دردهای گنگ در معده پدید آمدن، آشوب و انقلاب درونی براثر اختلال معده و حالتی شبیه به گرسنگی ...
دل خرابی :در گویش شهرستان بهاباد به معنی مالش رفتن دل ؛ دردهای مبهم در معده پدید آمدن، آشوب و انقلاب درونی براثر اختلال معده و حالتی شبیه به گرسنگی ا ...
دل خرابی :در گویش شهرستان بهاباد به معنی مالش رفتن دل ؛ دردهای گنگ در معده پدید آمدن، آشوب و انقلاب درونی براثر اختلال معده و حالتی شبیه به گرسنگی اس ...
حالت کردن دل:در گویش شهرستان بهاباد به معنی مالش رفتن دل ؛ دردهای مبهم در معده پدید آمدن، آشوب و انقلاب درونی براثر اختلال معده و حالتی شبیه به گرسنگ ...
گز/Gez/در گویش شهرستان بهاباد به معنای ادا/ada/ است و گز کسی را درآوردن /Gez kasi ra daravardan/ به معنای ادای کسی را درآوردن است که بیشتر بچه های بی ...
گز/Gez/در گویش شهرستان بهاباد به معنای ادا/ada/ است و گز کسی را درآوردن /Gez kasi ra daravardan/ به معنای ادای کسی را درآوردن است که بیشتر بچه های بی ...
دوره ها، فی سته ایام :در شش دوره
ترکیدن زهره ( tarakidan zahreh ) به شدت ترسیدن در اثر یک اتفاق ناگهانی
قدم به معنی متقدم نیز است و عبارت قرآنی قدم صدق می تواند به معنای پیشی گیرنده در راستی تلقی شود.
قدم نورسیده مبارک:قدم کنایه از آمدن، نورسیده منظور نوزاد، اما کلمات بدنیا ، برای شما و باد یا باشد محذوف، لذا معنی جمله این است، بدنیا آمدن نوزاد برا ...
حُکام باطل، ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺍﻣﺎم ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎم ﻃﺎﻏﻮﺕ، ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﻖّ ﺣﻜﻢ ﻧﻜﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ، ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺷﻮﺩ.
الوهیت یعنی مقام خدایی چنان که مشرکان معتقد بودند که بت هایشان دارای مقام الوهیت هستند اما ربوبیّت یعنی تربیت خلق و تدبیر امور لذا الوهیت معنی ربوبیّ ...
Hefdah/در گویش شهرستان بهاباد به آن هبده/habdeh/ یا هیبده /hibdeh/می گویند.
Hejdah/هیجده، هیژده, در گویش شهرستان بهاباد به آن، هجده /hajdeh/می گویند.
Samaniyeh/ثمانیة کلمه ی عربی است و به معنای عددهشت است و ثمانیة عشر : هجده , هیجده
ﻋَﺮﺵ/به معنی تخت است. اما عرش الهی ﻣﺮﻛﺰ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﻛﻨﺎﻳﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﺳﺖﻭﻗﺘﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻓﻠﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺴﺖ ﻳﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺨﺖ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ، ﻳﻌﻨﻲ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺳﻴﺪ ﻳﺎ ...
kotkowyi/ در اصل کت کاوی بوده است ( کت کاویدن ) کت به معنای سوراخ و معنی تحت لفظی کت کاویدن می شود گشتن و تفحص درون یک سوراخ و در گویش شهرستان بهاباد ...
کت کویی/kotkowyi/ در اصل کت کاوی بوده است ( کت کاویدن ) کت به معنای سوراخ و معنی تحت لفظی کت کاویدن می شود گشتن و تفحص درون یک سوراخ و در گویش شهرستا ...
Bepparun/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای پرت کن یا بینداز می باشد. مثال بپرون بیرون
لَرد، در گویش شهرستان بهاباد به معنای بیرون، و این کلمه برای چیز بی ارزشی که ارزش نگهداشتن نداشته باشد استفاده می شود مثال بپرون لرد ( پرت کن بیرون ) ...
در گویش شهر ستان بهاباد از توابع استان یزد به نای همان لوله ای غضروفی که از گلو به پایین و جلوی مری قرار دارد و هوا را به شش ها می رساند ناد/nad/ می ...
Kazeh/ نامی که فرهنگستان برای جعبه رایانه یا به انگلیسی کیس کامپیوتر ( به انگلیسی: Computer Case ) انتخاب کرده است و آن جعبه ای فلزی است که با اجزای ...
گو بازی:در گویش شهرستان بهاباد به معنای توپ بازی است.
در گویش شهرستان بهاباد به معنای توپ است.
در گویش شهرستان بهاباد به کفش دوزک صندوقو /sandughu / گفته می شود.
sandughu / در گویش شهرستان بهاباد به کفش دوزک گفته می شود.
پَرپَرو/Parparu/ در گویش شهرستان بهاباد به حشره ای از نوع پروانه با جثه ای در حد زنبور کوچک وبه رنگ خاک گفته می شود که از خرابی بعضی از خوراکی ها چون ...
پچ ؛ با کسر پ، در گویش شهرستان بهاباد به معنی له و مچاله، پچ کردن یعنی له کردن برای یادسپاری بهتر:فردی به دوستش میگه پِچ پِچ نکن ( ساکت باش ) تا من ا ...
در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر کلمات برعکس و وارونه از کلمه ی پسکی /pasaki/ نیز استفاده می شود اما واژه پس وارون /Pas varun/ به معنای برعکس و وارونه ...
در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر کلمات وارونه و برعکس از کلمه ی پسکی /pasaki/ نیز استفاده می شود اما واژه پس وارون /Pas varun/ به معناهای بالا ، تنها ...
Pas varun/ در گویش شهرستان بهاباد به جای استفاده از کلمات، وارونه، برعکس، پسکی و پشت و رو برای پوشیدن لباس از این واژه استفاده می شود.
راه، طریق
[ ب َ ] در گویش شهرستان بهاباد به محل ورود آب به باغ یا جوی های فرعی بلغ می گویند و بلغ گرفتن به معنای بستن مدخل ها تا آب را به محل باغ مورد نظر هدای ...
/kerdAr/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای آداب هم استفاده می شود. مثال آدم باید کردار داشته باشه
در گویش شهرستان بهاباد وقتی فردی مخالفت می کند تا دستور گفته شده را انجام ندهد اگر فرد آمر از پاسخ فرد ناراحت شود و بخواهد اعتراضش را بیان کند گاها ا ...
Hasseh/به معنای وجود دارد، در گویش شهرستان. بهاباد به جای کلمه ی رایج /هست ِ هِ/ و کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) و کلمه ی کرمانی هسته/Hasteh/ از مخفف ه ...
به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه تهرانی ( هسش یا هستش ) و کلمه رایج هست ( ِ هِ ) از کلمه ی هسته /Hasteh/ استفاده می شود اما در گویش شهرس ...
به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) و کلمه رایج هست ( ِ هِ ) از کلمه ی هسته /Hasteh/ استفاده می شود اما در گویش شهرس ...
به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه رایج /هست ( ِ هِ ) / و کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) از کلمه ی هسته /Hasteh/ استفاده می شود اما در گویش ش ...
Hasteh/به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه رایج /هست یا ِ هِ/ و کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) از این کلمه استفاده می شود اما در گویش شهرستان ...
سرsar /علاوه بر معانی که ذکر شد معنی /روی/ هم می دهد. مثال سر پنجه، سر میز، گذاشتن نان سر سفره
سُرُمُرُ گُندِه/ به فردی سالم و تندرست بی غم وغصه و خوش سر مر گنده اطلاق می شود.
در گویش شهرستان بهاباد، سُرُمُرُ گُندِه به فردی سالم و تندرست بی غم وغصه و خوش اطلاق می شود.
Sarechengu/ اسم مرکب =سر ( روی ) چنگ ( پنجه، تمام کف با انگشتان و نیز انگشتان به تنهائی بی کف ) در گویش شهرستان بهاباد به حالت نشستن سر پنجه پا را گو ...
Changodandan/ با زحمت، با سختی، با تمام تاب و توان مثال ایستادگی ملت ایران با چنگ و دندان در مقابل دشمن بعثی
فِرفِرو/ در گویش شهرستان بهاباد به فرفره گفته می شود. اصطلاح ( مثل فرفرو ) برای ویژگی فردی بکار می رود که کار یا کارها را به سرعت انجام می دهد و خیلی ...
جُرجُر/در گویش شهرستان بهاباد ۱ - جرجر حلق و گلو به معنای خارش حلق و گلو است که عموما با سرفه کردن سعی در رفع آن می شود اما زمان کوتاهی نمی گذرد که م ...
Shar shar /در گویش شهرستان بهاباد از این کلمه نیز برای بیان صدای ریزش باران شدید استفاده می شود.
پایانی
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه /پایین /از کلمه ی تگ ( tag ) استفاده می شود البته کلمه تگ در قدیم هم استفاده می شده است دهخدا در فرهنگش تگ را علاو ...
[ ت َ ] ( اِ ) در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه /ته /از کلمه ی تگ ( tag ) استفاده می شود چون کلمه تگ در قدیم هم استفاده می شده است به نظر می رسد کل ...
[ ت َ ] ( اِ ) در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات ته و پایین از کلمه ی تگ استفاده می شود در مثال خودکار از روی میز افتاد تگ در این اینجا معنی پایین ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی بلند شو از کلمه ی وخی، Vakhi، استفاده می شود.
در گویش شهرستان بهاباد از کلمه ی وخی، Vakhi، به معنای پاشو وبلندشو استفاده می شود
بلند شو، برخیز، در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات پاشو، بلندشو از کلمه ی وخی، Vakhi، ( صیغه امر مفرد ) استفاده می شود مصدر آن وخیزیدن /Vakhizidan / ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات بلند شدن و برخاستن از مصدر وخیزیدن /Vakhizidan / استفاده می شود اما صیغه های مفرد و جمع آن ( وخیزم vakhizam، وخیز ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات بلند شدن و برخاستن از مصدر وخیزیدن /Vakhizidan / استفاده می شود اما صیغه های مفرد و جمع آن ( وخیزم vakhizam، وخیز ...
Vakhizidan/این مصدر در گویش شهرستان بهاباد به معنای بلند شدن و برخاستن است اما صیغه های مفرد و جمع آن ( وخیزم vakhizam، وخیزی vakhizi، وخیزد vakhizad ...
Bekhar/ در گویش شهرستان بهاباد به جای این کلمه از کلمه ی بسون ( bessun ) استفاده می شود.
بِگیر. بسون. در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی بگیر به معنای بخر/bekhar /و تحویل بگیر از کلمه ی بِسون یا بِسّون/besun or bessun/ استفاده می شود. ...
بسون. بِگیر. در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی بگیر به معنای بخر/bekhar /و تحویل بگیر از کلمه ی بِسون یا بِسّون/besun or bessun/ استفاده می شود. ...
بی خیال، انصراف
بی خیال، انصراف
( کامپیوتر ) در بالای صفحه هر پنجره ای در گوشه ی سمت راست ، سه دکمه است اولی از سمت چپ دکمه ای است که علامت منها دارد و دکمه مینیمایز کردن است که با ...
( کامپیوتر ) در بالای صفحه هر پنجره ای در گوشه ی سمت راست، سه دکمه است اولی از سمت راست دکمه قرمز ضربدر که برای بستن پنجره و دکمه بعد برای تغییر اندا ...
( کامپیوتر ) نوار، میله اگر متحرک باشد معنی میله و اگر ثابت باشد ( بیشتر افقی ) معنی نوار می دهد.
اشکم بزافه افعالی از مصدرداشتن، دارد و نیز افعالی در این زمینه ها ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای حامله بودن و باردار بودن است.
معنی مُسْلِماً: تسلیم کننده ( مسلم کسی است که امرش را تسلیم خدا کرده ( کار خود را به خدا واگذار کرده ) ، و در هر چه بخواهد و دستور دهد مطیع اوست )
مترادف ضیاء در عربی
[ اِ پ َ غ َ] و اسپرغم را ریحان گویند و آن را به عربی ضیمران[ ض َ / ض ُ م َ / ض َم ْ ی َ ] خوانند. در گویش شهرستان بهاباد به شاه اسپرغم، شاسپره /shas ...
شاسپرم /šāsparam/ ( اِ مرکب ) ریحان را گویند در گویش شهرستان بهاباد به شاسپرم، شاسپره /shaspareh/ گفته می شود که تغییر یافته همین کلمه شاسپرم است و ب ...
shaspareh/ در گویش شهرستان بهاباد به ریحان سبز گفته می شود این کلمه در اصل شاسپرم /šāsparam/بوده است و نام های دیگر آن، اسپرغم [ اِ پ َ غ َ] ، شاه اس ...
چوب واحد شمارش کبریت است اما در گویش شهرستان بهاباد ( ( شاخ ) ) واحد شمارش کبریت است و به جای چوب کبریت گفته می شود شاخ کبریت. درضمن شاخ، واحد شمار ...
تار واحد شمارش مو است اما در گویش شهرستان بهاباد ( ( شاخ ) ) واحد شمارش مو می باشد و مثلا به جای گفتن یک تار مو، گفته می شود یک شاخ مو. درضمن در این ...
چوب واحد شمارش کبریت و تار واحد شمارش مو است اما در گویش شهرستان بهاباد ( ( شاخ ) ) واحد شمارش کبریت و مو است و به جای گفتن چوب کبریت و تار مو از شاخ ...
هر چیزی که دارای فهرست باشد مانند منوی غذا که دارای فهرستی از غذا ها و توضیحاتی چون قیمت و غیره دارد یا منوی استارت ( منوی شروع ) در رایانه که با کلی ...
در گویش شهرستان بهاباد به بزغاله، کَعْرِه و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را کعره مایه می گویند و کعره مایه با رشد به بز و کعره نر با رشد به چَبُش ( ...
( کَ رِ ) ( اِ. ) چربی ای که از ماست و دوغ و خامه گرفته می شود اما ( کَعْرِه ) ، در گویش شهرستان بهاباد به بزغاله و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را ...
در گویش شهرستان بهاباد به بزغاله، کَعْرِه و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را کعره مایه می گویند و کعره مایه با رشد به بز و کعره نر با رشد به چَبُش ( ...
در گویش شهرستان بهاباد به بزغاله، کَعْرِه و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را کعره مایه می گویند و کعره مایه با رشد به بز و کعره نر با رشد به چَبُش ( ...
در گویش شهرستان بهاباد به بچه ی بز ( بزغاله ) ، کَعْرِه و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را کعره مایه می گویند و کعره مایه با رشد به بز و کعره نر با ...
در گویش شهرستان بهاباد به بزغاله، کَعْرِه و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را کعره مایه می گویند و کعره مایه با رشد به بز و کعره نر با رشد به چَبُش ( ...
[کامپیوتر] جست ؛ پرش, وقتی دستوری به کامپیوتر داده می شود گاهی اوقات پنجره ای باز می شود که یکی از گزینه های آن اسکیپ است که اگر این گزینه انتخاب شود ...
همان چهار زانو و علت نامگذاری شاید به این دلیل باشد که وقتی چهار زانو می نشینیم قسمت انتهایی هر یک از پا ها زیر زانوی پای دیگر قرار می گیرد که اگر کس ...
بَعد/در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات بعد، سپس و آن وقت از واژه ی اُوسا استفاده می شود. در ضمن کلمه ی اوسا با کلمه ی محلی ( اوسیی ) تفاوت معنایی د ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات سپس، بعد از آن و آن وقت از واژه ی اُوسا استفاده می شود. در ضمن کلمه ی اوسا با کلمه ی محلی ( اوسیی ) تفاوت معنایی ...
اوُسا، در گویش شهرستان بهاباد به معنی سپس، بعد از آن و آن وقت است . در ضمن کلمه ی اوسا با کلمه ی محلی ( اوسیی ) تفاوت معنایی دارد.
( سُ ) در گویش شهرستان بهاباد سس همان شش یا ریه یا جگر سفید است که در استان کرمان پف ( پُ ) به آن گفته می شود.
شُش/ریه یا جگر سفید که در استان کرمان پف ( پُ ) و در شهرستان بهاباد به آن سس ( سُ ) گفته می شود.
شُش یا جگر سفید که در استان کرمان پف ( پُ ) و در شهرستان بهاباد به آن سس ( سُ ) گفته می شود.
شش یا ریه که در استان کرمان پف ( پُ ) و در شهرستان بهاباد به آن سس ( سُ ) گفته می شود.
( پُ ) در گویش استان کرمان به معنا ی جگر سفید است که در گویش شهرستان بهاباد به آن سس ( سُ ) گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به مقدارکمی از مایعی چکو/Chekku/ گفته می شود. مثال چکویِ آبی، یا چکویِ روغنی. اصل این کلمه از همین کلمه ی چکه گرفته شده است.
Chekku/در گویش شهرستان بهاباد به مقدارکمی از مایعی چکو گفته می شود. مثال چکویِ آبی، یا چکویِ روغنی. اصل این کلمه از کلمه ی چکه گرفته شده است.
یه لحظه یعنی یک دم، یک دقیقه و یک مدت کوتاه که در گویش شهرستان بهاباد به جای آن از کلمه ی یه لا /yala/استفاده می شود. مثال من یه لا برم مادرمو ببینم ...
یه لا /yala/ در گویش شهرستان بهاباد بجز مورد استفاده عمومی در مورد منسوجات، به معنای یک لحظه یا یک زمان کوتاه نیز استفاده می شود. مثال من یه لا برم م ...
/شِنگ/در گویش شهرستان بهاباد به خیار چنبر گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به آن شنگ/شِنگ/ گفته می شود.
میخ گوشتی در گویش شهرستان بهاباد به میخچه/ میخ گوشتی /می گویند.
در گویش شهرستان بهاباد به میخچه/ میخ گوشتی /می گویند.
در گویش شهرستان بهاباد به میخچه/ میخ گوشتی /می گویند.
/آبتُلو/در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی/ آب لمبو/ از این کلمه استفاده می شود که به میوه ای که آن را با دست فشار داده و آبکی کرده باشند و معمولا ...
میوه ای که آن را با دست فشار داده و آبکی کرده باشندکه معمولا سوراخ کوچکی در پوست آن ایجاد می کنند واز آنجا آب آن را می مکند البته باید پوست آن خشک نش ...
چِیْ زِه/در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ( چیست ) از کلمه ی چیزه ( چِیْ زِه ) استفاده می شود که به معنای ( چه هست ) یا ( چه چیزی است ) می باشد.
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ( چیست ) از کلمه ی چیزه ( چِیْ زِه ) استفاده می شود که به معنای ( چه هست ) یا ( چه چیزی است ) می باشد.
هِچی/این کلمه در گویش شهرستان بهاباد به معنای هیچی است که همان مخفف هیچ چیز است.
هیچی، مخفف هیچ چیز که در گویش شهرستان بهاباد هِچی تلفظ می شود.
[ گویش بهابادی ] /chi shi/ به معنای همان چی که در موارد زیر به کار می رود: 1. کلمه ای برای نشان دادن تعجب در مقابل گوینده 2. کلمه ای برای درخواست تکر ...
چی در موارد زیر به کار می رود : 1. کلمه ای برای نشان دادن تعجب در مقابل گوینده 2. کلمه ای برای درخواست تکرار جمله گوینده 3. چی به معنای چه چیزی کلمه ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی هیچ، از کلمه ی هش ( هِش ) استفاده می شود این کلمه شبیه کلمه ی هیش است که دربعضی مناطق از آن استفاده می گردد. مثل ...
هِش/در گویش شهرستان بهاباد به معنای هیچ می باشد. مثلا، به شما هش ربطی نداره.
به اش شولی شهر یزددر شهرستان بهاباد به آن آش شلپتو/sholpotu/ می گویند.
( قَ ) همان چارقد در گویش شهرستان بهاباد ، پارچه ای مربع شکل مخصوص زنان که آنرا دولا کرده بشکل مثلث در آورند و سپس آنرا در وسط طوری بر روی سر اندازند ...
در گویش شهرستان بهاباد به چارقد، چاقد ( قَ ) می گویند.
قَتِق بالا. در گویش شهرستان بهاباد به صافی یا آبکش؛ چلو صافی، تُرُش بالا و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.
آبکش. در گویش شهرستان بهاباد به آبکش یا صافی؛ ترش بالا، چلو صافی و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.
تُرُش بالا/در گویش شهرستان بهاباد به آبکش یا صافی؛ ترش بالا، چلو صافی و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.
در گویش شهرستان بهاباد به صافی یا آبکش؛ چلو صافی، تُرُش بالا و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.
همان چار زانو و علت نامگذاری شاید به این دلیل باشد که وقتی چهار زانو می نشینیم قسمت انتهایی هر یک از پا ها زیر زانوی پای دیگر قرار می گیرد که اگر کسی ...
در استان کرمان به نوعی زاغ که درون بال هایش پرهای سفید رنگی وجود دارد و دمش درازتر وبسیار هم فضول و باهوش است کلاجَک گفته می شود. در ضمن، احتمالا کل ...
در استان کرمان به نوعی زاغ که درون بال هایش پرهای سفید رنگی وجود دارد و دمش درازتر وبسیار هم فضول و باهوش است کلاجَک گفته می شود. در ضمن، احتمالا کل ...
در گویش شهرستان بهاباد به حلاوت، حَلُوْأت گفته می شود. مثال: پدر ومادرش حَلُوْأت ندارند. یعنی حلاوت ندارند یا به عبارتی زندگی شان شیرین نیست مثلا بخا ...
حَلُوْأت/در گویش شهرستان بهاباد به حلاوت، حَلُوْأت گفته می شود. مثال: پدر ومادرش حَلُوْأت ندارند. یعنی حلاوت ندارند یا به عبارتی زندگی شان شیرین نیست ...
در اصل نانبا بوده است پیدایش ( نانوا ) به این گونه است که در دورانی که ( نان ) فروشان و ( با ) فروشان از یکدیگر مستقل بودند، مردم ( نان ) را از ( نان ...
در گویش شهرستان بهابادبه1 - دست اندرکار و کارْمَکارِه گفته می شود. 2 - مُسهل .
در گویش شهرستان بهاباد به آن کارْمَکارِه گفته می شود و جمع آن کارمکارها یا کارمکارا می باشد.
کارْمَکارِه/ در گویش شهرستان بهاباد به کارکن، و دست اندرکار گفته می شود و جمع آن کارمکارها یا کارمکارا می باشد.
چِنارو/در گویش شهرستان بهاباد به گیاه سلمک یا سلمه تره چنارو می گویند علت نامگذاری آن شبیه بودن برگ آن به برگ چنار است البته اندازه آن خیلی کوچکتر از ...
در گویش شهرستان بهاباد این گیاه به اسم چِنارو معروف است علت نامگذاری شبیه بودن برگ آن به برگ چنار است البته اندازه آن خیلی کوچکتر از برک چنار است این ...
( mowr ) همان مَرغ یا پنجه مرغی است که در استان کرمان و شهرستان بهاباد به نام مور معروف می باشد مور یا مرغ گیاهی علفی و دارای ساقة زیرزمینی افقی و گر ...
( مَ ) . یا پنجه مرغی که در استان کرمان و شهرستان بهاباد به نام مور ( mowr ) معروف می باشد گیاهی است از تیرة گندمیان که علفی است و دارای ساقة زیرزمین ...
در گویش شهرستان بهاباد کلمه ی هَموار به صورت/ هُمْوار/ تلفظ می شود.
۱. [مقابلِ بد] نیکو، پسندیده ۲. [خُب] شبه جمله و قید که هویت مستقل پیدا کرده و حسابش را از [خوب] ( در مقابل بد ) کاملاً جدا کرده است و عده ای آن را ه ...
خُب/امروزی/ شبه جمله و قید/ خب هویت مستقل پیدا کرده و حسابش را از [خوب] ( در مقابل بد ) کاملاً جدا کرده است. یعنی این طور نیست که هر کس نوشت [خب] ، م ...
خِیْلُ خُب ( گویش شهرستان بهاباد ) :خِیْلِه خُب ( لهجه و گویش تهرانی ) ، تحت لفظی یعنی خیلی خوب و در کل به معنی باشه. در شهرستان بهاباد بیشتر به جای ...
خِیْلْ /مخفف کلمه خیلی. البته طبق لغتنامه دهخدا، خیلی اصل آن از [خیل] بمعنی گروه اسبان و سواران و یاءوحدت است.
در گویش شهرستان بهاباد به جای آن از/خِیْلُخُو/kheylokho/استفاده می شود که در واقع همان واژه ی خِیلُ خُب بوده که در اثر فرایند واجی از نوع کاهشی واج ب ...
اُخِیلُ خُب /Okheylokhob/در گویش شهرستان بهاباد به معنای [درسته بسیار خُب] و [باشه بسیار خُب] به کار می رود. در بیشتر موارد به جای اُخِیلُ خُب، اُخِ ...
در گویش شهرستان بهاباد به بازو، بُوْاُو گفته می شود شاید اصل این کلمه، کلمه ی / با هو/ از زبان سانسکریت به معنای بازو باشد که با تغییراتی به /بُوْاُو ...
در گویش شهرستان بهاباد به بازو، بُوْاُو گفته می شود شاید اصل این کلمه، کلمه ی / با هو/ از زبان سانسکریت به معنای بازو باشد که با تغییراتی به /بُوْاُو ...
غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.
غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.
غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.
زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...
زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...
زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...
جِزْجِز/ در گویش شهرستان بهاباد نوعی توصیف سوزش هنگام سوختگی دست و پا وغیره بیشتر از طرف کسی که دچار سوختگی شده است مثال:دستم خورده به دیگ داره جز جز ...
/yak/همان یِک اما با تاکید روی کلمه بعد، مثال:یَک صحبتی کردبیا و ببین
حل و نرم:/Halonarm/در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف گفته می شود مثل پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف دارد مثال این پارچه حل ونرمه مثل مخمل
حل و نرم :/Halonarm/در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف گفته می شود مثل پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف دارد مثال این پارچه حل ونرمه مثل مخمل
dardomennat, در گویش شهرستان بهاباد به درد و رنج و درد و سختی گفته می شود درد و منت در اصل درد و محنت بوده و محنت/mehnat/ به معنای رنج و سختیست.
درد و منت:/dardomennat/در گویش شهرستان بهاباد به درد و رنج و درد و سختی گفته می شود درد و منت در اصل درد و محنت بوده و محنت/mehnat/ به معنای رنج و سخ ...
حل و نرم/Halonarm/ در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف یا نرم و روان گفته می شود مانند پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف و حل و نرم دارد. این پارچه چق ...
( خِ ) [ ع . ] هم خانواده کلمه ی خلیل به معنای دوستی، خلیل الله از القاب حضرت ابراهیم علیه السلام و به معنای دوست خداست معنی کلمه ی خلال در آیه معروف ...
در گویش شهرستان بهاباد به آن پر سیوشوم ( پرِ سی یُ شُم ) گفته می شود.
در گویش مردم یزد رب ( reb ) گفته می شود.
Rak, در گویش شهرستان بهاباد به لارو حشراتی گفته می شود که روی برگ درختان انگور زندگی و از آن تغذیه می کند و رنگ آن سبز است و اندازه آن به سه، چهار سا ...
در گویش شهرستان بهاباد به آن خروسو ( khorusu ) گفته می شود.
خروسو/khorusu /در گویش شهرستان بهاباد به نوعی سوسک که سوسری نام دارد گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد کلیته ( koliteh ) گفته می شود
Koliteh, در گویش شهرستان بهاباد به مقنعه گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد، پخته گفته می شود
( سُ ) در گویش شهرستان بهاباد به معنای کوزه است. سعود کل: ( kal ) , به کوزه ای کله ( سر ) شکسته گفته می شود.
در گویش بهابادی نظامی به معنای زیر شلواری و پیجامه هم به کار می رود.
سیخ در گویش بهابادی اگر در مورد شلوار و زیر شلواری به کار رود به معنای خشتک است مثل سیخ شلوار، سیخ به معنای خار، مثلا مواظب سیخ های بوته باش یا یه سی ...
پیرایش زیبا ساختن از طریق کاستن و کم کردن، و آرایش از طریق افزودن و زیاد کردن می باشد لذا در امر زیبا ساختن ابتدا پیرایش است و سپس آرایش، هرس درختان ...
نام اسب امام حسین علیه السلام که به معنی بال دار است که نشان دهنده تند و فرز و چابک بودن است زیرا بال به پرنده امکان حرکت سریع را می دهد همچنانکه هوا ...
در اصل به معنای بال است و چون بال در دو سمت پرنده قرار دارد به معنی سمت و طرف هم بکار می رود لشکر را می توان به پرنده ای تشبیه کرد که در روبه روی سپا ...
Goj/در گویش مردم بهاباد، لای درز یا بین دو چیز که از هم فاصله کمی دارند را گویند. مانند گج در، گج کمد ( بین کمد و دیوار ) ، میگن چیزی گج دندونش گیر ک ...
Shakhe kalle/در گویش شهرستان بهاباد، به معنای، زحمت، سختی، مشقت است مثال فردی می گوید اونقدر حال ندار بودم ولی به شخ کله اومدم دیدنتون
jergh/ در گویش شهرستان بهاباد/ چابک – تند و تیز - با نشاط - قبراق - سرحال این دم نوش را بخور تا جرغ بشی
Neshk, این واژه در گویش شهرستان بهاباد به معنای نوک پرندگان است مرغ هایی که انجیر می خورند نشکشون کجه
Galidan, در گویش شهرستان بهاباد غلتیدن، چرخیدن
گل :با فتحه [گ] و کسر [ل] در زبان بهابادی وقتی در حالت مضاعف قرار گیرد و ۱ - مضاعف الیه اسم باشد به اطراف و دور چیزی گفته می شود مانند گل دست ( gale ...
بوو/bow/ صوت/در گویش شهرستان بهاباد در موارد زیر به کار می رود: 1. بیانگرتعجب از مقدار زیاد است و به معنای وااای، چقدر زیاد، چقدر دیگه . 2. موقع جوا ...
Ghavareh, در گویش مردم بهاباد ظرفی فلزی که برای بردن گل ، گچ و ملات در بنایی به کار برند یا همان استامبولی
سحر از آخر شب تا طلوع فجر صادق را گوینددر ضمن فجر صادق همان سپیده دم یا صبح زود است.
اول صبح، صبح زود، فجر صادق که فجر ثانی، نیز نامیده می شود عبارت است از روشنایی در آغاز صبح که به افق شرقی متصل است و در عرض افق، همچون نیم دایره پهن ...
بی وجود
بی همه چیز
Hamash/ 1 - مخففِ همیشه –به همین معنی و نیز همواره ، دائم در استان های شمالی، همش داره بارون میاد 2 - مخفف همه ضمیرِ ش، به معنای همه ی ان. چقدر می ...
[ گویش بهابادی ] /nabaadaa/نه گفتن با تاکید، نخیر، هرگز، و در اصل همان ( مبادا )
/jalse/ ( جَ لْ سِ ) تلفظ دیگری از جلسه ( جَ لَ س ) در لهجه بهابادی و به معنای نشست
( برای ) در لهجه تهرانی، مثال : برای شما میوه آوردم، اما به جای کلمه �برای�، واسه گذاشته میشه که میشه، واسه شما میوه اوردم
در گویش شهر ستان بهاباد از توابع استان یزد به معنای : نای، لوله ای غضروفی که از گلو به پایین جلوی مری قرار دارد و هوا را به شش ها می رساند.
انچه عرق را جمع کند یا جذب کننده عرق سر و پیشانی باشدعرق چین بعلت جذب عرق مانع یخ کردن سر و پیشانی و به طبع مانع سرما خوردگی و به خصوص سینوزیت می گرد ...
قس کردن: Ghes kardan در گویش بهابادی مخفف قسمت کردن ، به همین معنی و معنی تقسیم کردن به کار می رود. میوه ها را بین خود قس کردن.
در گویش بهابادی علاوه بر معنی فرض کردن به معنی ترک کردن یا فراموش کردن هم به کار می رود. مثلاشما کجا بودید؟ما را انگار کردید که به ما سر نمی زنید.
تج , tej در گویش بهابادی به معنی جوانه و تج زدن یعنی جوانه زدن مترادف تژ
در گویش بهابادی به معنی فردا، در اصل صباح بوده و اصطلاح پس صبا به معنی پس فردا.
در گویش بهابادی به معنی چرت زدن یا به خواب رفتن بکار می رود که البته با ضمیر همراه است مانند هوشم بردیعنی چرت زدم و هوشش برد یعنی به خواب رفت
اسم مرکب ( رود بار ) ۱ - از آنجا که هر دیاری، محصولی زیاد و با کیفیت داشته باشد با آن محصول شناخته می شود و در ضمن یکی از معانی بار، میوه می باشد ل ...
تنغر، tonghor, گویش محلی بهاباد یزد به معنی تندر ، رعد.
زق زق نگاه کردن، zegh zegh:خیره خیره نگاه کردن، زل زدن زیاد، گویش بهابادی
قَتِق بالا/در گویش شهرستان بهاباد به صافی، ابکش، ترش بالا و چلو صافی، قتق بالا می گویند که معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.
نام اشی در بهاباد یزد معادل اش شولی شهر یزد شلپتو, sholpotu
عدم توانایی نه گفتن بخاطر شرم یا ملاحظه
قسمت ها
نوار کار TaskBar نوار ی است که در پایین صفحه ی ویندوز قرار دارد و با توجه به صفحه desktop که معمولا اولین صفحه ای که بارگذاری می شود و نام فارسی میز ...