حوت

/hut/

مترادف حوت: سمک، ماهی، نون، اسفندماه

لغت نامه دهخدا

حوت. [ ح َ ] ( ع مص ) حَوَتان. گرد چیزی برگشتن مرغ و وحشی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

حوت. ( ع اِ ) ماهی. ( منتهی الارب ). سمک. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ماهی بزرگ. ج ، احوات ، حَوَتَه ، حیتان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) :
بهتر از حوت به آب اندر وز رنگ بکوه
تیزتر ز آب بشیب اندر و ز آتش بفراز.
منوچهری.
|| برجی است در آسمان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). یکی از دو خانه و بیت مشتری است و خانه دیگر او قوس است. ( یادداشت مرحوم دهخدا از مفاتیح ). برج دوازدهم از بروج دوازده گانه فلکی. ( ناظم الاطباء ). نام صورتی از صور بروج دوازده گانه و آن برج دوازدهم باشد چون از حمل آغاز کنی و آنرا بر مثال دو ماهی توهم کنند دنبال هر دو بهم پیوسته و کواکب آن سی و چهار است و بیرون از صورت چهار کوکب. ( از جهان دانش ).
- حوت جنوبی ؛ نام صورتی از صور فلکیه از ناحیه جنوبی و آنرا بر مثال ماهیی بزرگ توهم کنند و کواکب آن یازده است و بیرون صورت شش کوکب و از کواکب این صورت فم الحوت جنوبی است کوکبی روشن از قدر اول. ( از جهان دانش ).
- حوت شمالی ؛ یکی از حوتین که سرش بسوی مراق کشیده و آنرا حوت مقدم نیز نامند. ( جهان دانش ).
- حوت غربی ؛ یکی از حوتین که موازی ضلع جنوبی مربع فرس است. ( جهان دانش ).
- حوت گردون ؛ برج حوت. ( ناظم الاطباء ).
- حوت مقدم ؛ حوت شمالی.

حوة. [ ح ُوْ وَ ] ( ع اِ )سرخی که بسیاهی زند. سیاهی مایل به سبزی و سرخی مایل به سیاهی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || رنگ سمره لب. ( اقرب الموارد ). || حوةالوادی ؛ جانب وادی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱ - یکی از صور فلکی منطقه البروج بشکل ماهی . ۲ - دوازدهمین برج از برج دوازده گانه .
ماهی، ماهی بزرگ، یکی ازصورفلکی درمنطقه البروج
( اسم ) ۱ - ماهی ماهی بزرگ . ۲ - احوات حیتان . ۳ - برج دوازدهم از بروج دوازده گانه معادل اسفند ماه .
حوتان گرد چیزی برگشتن مرغ و وحشی .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) ۱ - ماهی . ج . احوات . ۲ - یکی از صورت های فلکی که دوازدهمین بُرج از بروج دوازده گانة منطقة البروج می باشد. در اسفندماه خورشید در این برج دیده می شود.

فرهنگ عمید

۱. (نجوم ) دوازدهمین صورت فلکی منطقة البروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد.
۲. دوازدهمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با اسفند، ماهی.
۳. (زیست شناسی ) [قدیمی] ماهی.
* حوت جنوبی:
۱. (نجوم ) از صورت های فلکی جنوبی، ستارۀ درخشان فم الحوت جزء آن است.
۲. [قدیمی] ماهی جنوبی.

فرهنگستان زبان و ادب

{Pisces , Psc, Fishes} [نجوم] صورت فلکی منطقه البروج بین دو صورت حمل و دلو که به شکل دو ماهیِ به بندبسته تصور می شود

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حُوتَ: ماهی
تکرار در قرآن: ۵(بار)
ماهی. جمع آن حیتان است آنگاه که ماهی‏هایشات روز استراحت آشکارا می‏آمد در قصّه حضرت موسی و عالم هست: . ناگفته نماند از موارد استعمال آن در قرآن بدست می‏آید که حوت بر ماهی بزرک و کوچک هر دو گفته می‏شود مثل ماهی یونس و ماهی یونس و ماهی موسی و جوانش. راجع به ماهی یونس در «یونس» انشاءاللّه بحث خواهد شد در اقرب الموارد می‏گوید: اغلب استعمال حوت در ماهی بزرگ است.

دانشنامه آزاد فارسی

حوت (Pisces)
(یا: ماهی) صورت فلکی نه چندان چشمگیر منطقةُ البروجی (بُرجگاهی). بیشتر آن در نیمکرۀ شمالی آسمان، بین حَمَل و دلو (صورت فلکی)، در نزدیکی اسب بالدار (پگاسوس) قرار گرفته است. این صورت به شکل دو ماهی به نظر می رسد که از دُم به یکدیگر بسته شده اند. حلقۀ ظریفی، متشکل از چند ستاره، سرِ ماهیِ غربی را مشخص می سازد. این صورت فلکی دربرگیرندۀ اعتدال بهاری یا نقطه ای است که محل برخورد مسیر حرکت ظاهری خورشید در آسمان (دایرة البروج) با استوای آسمانی شمرده می شود (← کرۀ آسمانی) اکنون نقطه اعتدال ربیعی (اول فروردین ماه) در این صورت واقع است. خورشیداز اواسط اسفند ماه تا اوایل اردیبهشت از صورت فلکی حوت گذر می کند. در احکام نجوم، یکم تا بیست ونهم یا سی اُم اسفند روزهای حوت اند. نیز ← حرکت_تقدیمی

جدول کلمات

ماهی

پیشنهاد کاربران

ماهی . . اسفند. . . اژدر. . .
حوت در زمان گذشته به معنای ماهی بوده است. اما در زبان عربی امروزی به معنای نهنگ است.
حَوَتْ: به معنی فراگرفته، فعل مفرد مونث غائب و ریشه ی کلمه ( حوی ) است که یک فعل معتل از نوع ناقص وهم خانواده ی کلمات آشنای ( حاوی و محتوی ) است.
وَ عَلى ضَماَّئِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتّى صارَتْ خاشِعَةً ( فرازی از دعای کمیل )
...
[مشاهده متن کامل]

و بر نهادهایى که علم و معرفتت آنها را فرا گرفته تا به جایى که در برابرت خاشع گشته.
صرف چهارده صیغه حوی:
حَوَى حَوَیَا حَوَوْا
( حَوَتْ ) حَوَتَا حَوَیْنَ
حَوَیْتَ حَوَیْتُمَا حَوَیْتُمْ
حَوَیْتِ حَوَیْتُمَا حَوَیْتُنَّ
حَوَیْتُ حَوَیْنَا

ماهی بزرگ
ماهی فلکی

بپرس