طلایع


مترادف طلایع: طلیعه ها، پیش روان، لشکر، طلایه داران، پیش قراولان، پیش تازان، جلوداران، مقدمه لشکر

لغت نامه دهخدا

طلایع. [ طَ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ طلیعه. ( منتهی الارب ). طلائع. بغایا. رجوع به طلیعه و طلایه شود: چاشتگاه طلایع مخالفان پدید آمد سواری سیصد. ( تاریخ بیهقی ص 583 ). هر دو لشکر را که طلیعه بودند مدد رسید تا میان دو نماز لشکر فرودآمد و طلایع بازگشتند. ( تاریخ بیهقی ). سلطان طلایع خویش را فرمود تاخود را در میان بیشه ها انداختند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 410 ). از وقت لمعه فلق تا وقت مسقط شفق با طلایعمرگ به بازی درآمدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 394 ).

فرهنگ فارسی

جمع طلیعه
۱ - جمع طلیعه . ۲ - واحدی نظامی که در پیشاپیش عمده قوی حرکت کند پیشرو لشکر جلو دار طلایه .

فرهنگ معین

(طَ یِ ) [ ع . طلائع ] (اِ. ) جِ طلیعه ، جلوداران .

فرهنگ عمید

= طلیعه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طلایع جمع طلیعه است، به معنی جلودار و پیشرو.
در اصطلاح فقه به گروهی گفته می‏شود که پیشاپیش عده قوا حرکت می‏کند و کارهای اطلاعاتی را نیز انجام می‏دهد و از دشمن خبر می‏گیرد.
در مورد حضرت علی (علیه السلام) این گونه روایت شده است:
«انَّهُ رَأی بَعثة العیُون و الطَّلائع بَیْنَ ایدیِ الجُیُوش» «در جنگها قبل از اعزام لشکریان به میدان نبر د، ابتدا گروه گشتی اطلاعاتی را می‏فرستاد تا از احوال دشمن خبر بگیرند.»
برای آگاهی بیشتر به واژه «عین» مراجعه کنید.

پیشنهاد کاربران

بپرس