افعال ناقصه

لغت نامه دهخدا

افعال ناقصه. [ اَ ل ِ ق ِ ص َ / ص ِ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فعلهای ناتمام. مقابل تام.و در اصطلاح فن نحو: افعالی را گویند که برای دلالت بر تقریر و تثبیت فاعل بر صفتی وضع شده اند. و در اصطلاح فن منطق آنها را کلمات وجودیه نامند. مانند: کان. صار. لیس و نظائر آن. که مقابل افعال تامه مانند قعد، ضرب ، قرار دارند و مقصود از تقریر در تعریف جعل و اثبات است و مقصود از صفت حدث. بنابراین مفاد افعال مزبور ادراک ثبوت صفت است برای فاعل در ذهن خواه سلبی باشد خواه ایجابی و بدین صورت فعل «لیس » را هم شامل می شود. بنابراین معنی افعال ثابت بودن فاعل بر صفتی چنانکه برخی توهم کرده اند نیست. و بهرحال تقریر فاعل بر صفتی تمام ماوضع له این افعال نیست ، چه افعال مزبور علاوه بر آن معانی دیگری از قبیل زمان و دوام وانتقال نیز افاده کنند. و اینکه امور مزبور در تعریف ذکر نشد بدینجهت است که عمده ماوضعله همان تقریر است ، زیرا تقریر همان نسبت میان فاعل و صفت است و معلوم است که طرفین نسبت یعنی فاعل و صفت داخل در معنی ، ماوضعله نیستند. بخلاف دیگر افعال یعنی افعال تامه که صفت داخل در ماوضعله است و همین نکته فرق میان مفاد افعال تامه و ناقصه است. برخی بوجه دیگر افعال ناقصه را تعریف کرده و فرق آنها را با افعال تامه بیان داشته اند به این بیان که : افعال تامه برای تقریر فاعل یعنی انتساب حدث بذات وضع گردیده ، بخلاف افعال ناقصه که برای تقریر فاعل بر صفتی یعنی انتساب ذات به حدث وضع شده است. باید توجه داشت که این تعریف بر مذهب اهل منطق که افعال مزبور را دال بر حدث نمیدانند درست می آید و علماء علم بیان هم از آنها پیروی کرده اند. ولی این عقیده خالی از اشکال نیست. باری علامه رضی را عقیده بر آن است که مرفوع به این افعال را اسم آن افعال نامیدن بهتر است از اینکه آنرا فاعل آنها نامند. و همچنین منصوب بدانها را مفعول نگویند بلکه خبر آنها نامند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). این افعال از نواسخ مبتدا و خبر بشمارند یعنی مبتدا را مرفوع کنند و آنرا اسم افعال ناقصه گویند و خبر را منصوب کنند و آنرا خبر افعال ناقصه نامند و آنها عبارتست از:کان ، ظل ، بات ، اضحی ، اصبح ، امسی ، صار، لیس ، زال ، برح ، فتی ، انفک. و این افعال برخی بمعنی برخی دیگر بکار روند و افعال دیگری غیر از آنچه مذکور افتاد بمعنی «صار» یعنی فعل ناقص بکار می روند. مانند: رجع، قعد،عاد و جز آن. و بهرحال این افعال را از جهت تصریف اقسامی است بعض آنها ماضی و مضارع و امر و مصدر و صفت را دارند مانند: کان و صار و غیره و بعض دیگر تنها ماضی و مضارع دارند. مانند: زال و قسم دیگر تنها ماضی دارند و مضارع و امر و مصدر و وصف آنها استعمال نشده است. مانند: لیس. و بهر حال تمام مشتقات این افعال از نواسخ مبتدا و خبرند و اسم را مرفوع و خبر را منصوب میسازند. ( از بهجةالمرضیه سیوطی ، صص 48 - 49 )

فرهنگ فارسی

فعلهای ناتمام . مقابل تام . و در اصطلاح فن نحو : افعالی را گویند که برای دلالت بر تقریر و تثبیت فاعل بر صفتی وضع شده اند .

پیشنهاد کاربران

فعل ناقص ( اصطلاح نحو عربی ) در زبان عرب ، افعالی است که همه صیغه های آن در زمانهای مختلف صرف نمی شود. فعل ناقص را ناقص از آن گویند که معنی آن بدون خبر، فایده ای ندارد بخلاف سایر افعال ، چنانکه اگر گفته
...
[مشاهده متن کامل]
شود: "کان زیدٌ"، به معنی کان، فایده ای نیست تا وقتی مثلاً"قایماً" ذکر نگردد. فعل ناقص محتاج به اسم و خبر است. پس کان ، فعل ناقص است ، زید اسم فعل ناقص ، قائماً خبر آن است. افعال ناقصه عربی عبارتند از:کان ، صار، اصبح ، امسی ، بات ، اضحی ، غدا، راح ، ظل ، آض ، عاد، مازال ، ماانفک ، مافتی ، مابرح ، مادام و لیس.

بپرس