صفاد

لغت نامه دهخدا

صفاد. [ ص ِ ] ( ع اِ ) دوال. ( منتهی الارب ). || بند یا زنجیر که به آن اسیر را ببندند. ج ، اصفاد. ( منتهی الارب ). بند. ( مهذب الاسماء ). پای بند.

پیشنهاد کاربران

برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد.
کلمه جدید:صِفاد به معنی غل و زنجیر .
کلمه اشنا:صِفات.
ارتباط سازی:از شخص عاشقی پرسیده اند چرا فقط این دختر ، فرد دیگری انتخاب کن و خودت را خلاص کن. پاسخ داد، چه می گویید، صفات او صفاد من شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن جمع صِفاد می شود اَصفاد که برای یادسپاری آسان تر این کلمه هم می توان از همین روش استفاده کرد.
مثال اول:
کلمه جدید:اصفاد به معنی غل ها و زنجیر ها.
کلمه اشنا:اَسباب.
ارتباط سازی:برای عده ای از مسافرین اسباب سفر فقط اَصفادند ( اسباب اصفادند )
توضیح :آنقدر چیزی همراه خود می برد که خود و دیگران را به مشقت و زحمت می اندازد در صورتی که شاید یکبار هم از بعضی انها استفاده نکند.
مثال دوم:
کلمه جدید:اصفاد به معنی غل ها و زنجیر ها.
کلمه اشنا:اَسفار به معنای کتاب های بزرگ، تورات.
ارتباط سازی::برای عده ای از افراد اسفار اصفادند.
توضیح:مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا. . ( سوره الجمعة آیه 5 )
ﻭﺻﻒ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻋﻤﻞ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺗﻮﺭﺍﺕ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻜﻠﻴﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﺭﺍﺯﮔﻮﺷﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﻣﺤﺘﻮﻳﺎﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ] ﺣﻤﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. . .
عدم استفاده از کتاب ها برای بعضی خانواده، کتاب ها فقط غل و زنجیر و دست و پاگیر شدند.

بپرس