صفت ( adjective )
• : تعریف: being or resulting in effect but not precisely in fact.
• متضاد: actual
• مشابه: essential, implicit, practical, tacit
• متضاد: actual
• مشابه: essential, implicit, practical, tacit
- They had only known each other for a week before the wedding, so they were virtual strangers.
[ترجمه مهدی حیدرهائی] آنها تنها یک هفته پیش از ازدواج با هم آشنا شده بودند، بنابراین در واقع غریبه بودند.|
[ترجمه ...] انها اسکل بودند|
[ترجمه گوگل] آنها فقط یک هفته قبل از عروسی همدیگر را می شناختند، بنابراین آنها غریبه مجازی بودند[ترجمه ترگمان] آن ها فقط یک هفته قبل از عروسی یکدیگر را می شناختند، بنابراین آن ها غریبه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- By not defending herself in court, the accused woman gave a virtual admission of guilt.
[ترجمه Fara212] زن متهم با عدم دفاع از خود در دادگاه، تقریبا ( تاحدودی ) به جرمش اقرار کرد.|
[ترجمه زن متهم] زن متهم اعتراف نکرد!|
[ترجمه گوگل] زن متهم با عدم دفاع از خود در دادگاه، به طور مجازی به جرم خود اعتراف کرد[ترجمه ترگمان] زن متهم در دفاع از خود در دادگاه اعتراف مجازی به گناه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The public's virtual ignorance of political matters in this city makes corruption more likely.
[ترجمه Fara212] جهل نسبی ( تقریبی ) عمومی مردم این شهر نسبت به موضوعات سیاسی، فساد را بسیار محتمل میکند.|
[ترجمه سعیید] کمابیش نادیده گرفتن موضوعات سیاسی در این شهر احتمالا منجر به فساد بیشتر می شود.|
[ترجمه گوگل] بی اطلاعی مجازی مردم از مسائل سیاسی در این شهر احتمال فساد را بیشتر می کند[ترجمه ترگمان] بی خبری مجازی عمومی از مسائل سیاسی در این شهر به احتمال زیاد منجر به فساد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید