نقل ما خوشه انگور بود ساغر سفج
بلبل و صلصل رامشگر و بر دست عصیر.
ابوالمثل ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 62 ).
این تیغ نه از بهر ستمکاران کردندانگور نه از بهر نبیذ است بچرخشت.
رودکی.
انگور و تاک او نگر و وصف او شنووصف تمام گفت زمن بایدت شنید.
بشار مرغزی.
همچو انگور آبدار بدی نون شدی چون سکج ز پیری خشک.
لبیبی.
انگور چو ماه است و سیاه است و عجب نیست زیرا که سیاهی صفت ماهروان است.
منوچهری.
بدهقان کدیور گفت انگورمرا خورشید کرد آبستن از دور.
منوچهری.
تاک رز از انگور شد گرامی وز بی هنری ماند بید رسوا.
ناصرخسرو.
مه گرچه دهد نور به انگور ولکن زان خوشه انگور ندارد که تو داری .
سیدحسن غزنوی.
میوه های لطیف طبع فریب از ری انگور از سپاهان سیب.
نظامی ( هفت پیکر ص 293 ).
زانکه در خوان چنین میوه ضرورت باشدمثل شفتالو و تالانه و انگور و انار.
بسحاق.
شراب کهنه ما شیره گشت از واژگون بختی اگر زینسان بماند هفته ای انگور می گردد.
طالب آملی.
اقسام انگور: اُلَّقی. انگشتک عروس. انگشت عروس. انگشت عروسان. بیدانه. بیدانه قرمز. جرثی. جفن. جوزه. چفته. حسینی. خایه غلامان. خلیلی. رازقی. ریش بابا. زیتونی. اصابعالعذاری. سرانگشت. سرخک. شانی ( شاهانی ). صاحبی. طایفی. عسکری. عیون البقر. غربیب. فخری. کره رو. گرده شانی. گلین بارماغی. گوری. لعلی. مثقالی. ملاحی ( ملایی ). موش پستان ( میش پستان ). یاقوتی. یزندای ( یزندایی ).بیشتر بخوانید ...