بدل

/badal/

مترادف بدل: بدلی، تقلبی، تقلیدی، ساختگی، قلابی، قلب، مصنوعی ، عوض، مبادله، معاوضه، جانشین، عوض ، ضد، نقیض، بدل کار

متضاد بدل: اصل، اصلی

برابر پارسی: جایگزین، جانشین، یوفه

معنی انگلیسی:
double, fake, false, reproduction, stand-in, substitute, stuntman, apposition, exchange, [gram.] apposition, appositive, [adj.] false, stuntwoman

لغت نامه دهخدا

بدل. [ ب َ دَ ] ( ع اِ ) هرچه بجای دیگری بود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آنچه بجای دیگری ایستد. ( ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خلف. ( از اقرب الموارد ). قیض. عوض. عقبة. ( از منتهی الارب ). عوض و گهولی و هرچیز که بجای دیگری واقع شود. نایب و قائم مقام : بدل ِ آن ، بجای آن. ( ناظم الاطباء ). بدیل. جای ِ. بجای ِ. بدل ِ آن ؛ بجای آن. بدل ِ چیزی ؛ بجای ِ آن. ببدل ِ؛بجای ِ. ( از یادداشتهای مؤلف ). جانشین :
آن گرد یل فکن که به تیر و سنان گرفت
اندر نهاله گه بدل آهوان هزبر.
ابوطاهر خسروانی.
خاقان از ایشان سرگزیت ستاند ببدل ِ خراج. ( حدود العالم ).
پس پند پذیرفتم و این شعر بگفتم
از من بدل خرما بس باشد کنجال.
ابوالعباس.
سوری ! تو جهان را به دل ماتم سوری
زیرا که جهان را بَدَل ِ ماتم سوری.
لبیبی ( از مؤلف لغت نامه ).
معتصم... می گوید: بودلف قاسم را مکش و تعرض مکن و بخانه بازفرست که اگر بکشی ترا بدل وی بکشند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 173 ). خواجه احمد عبدالصمد را بخواندند و وزارت دادند پسرش را بدل وی بنزدیک هرون فرستادند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 362 ).
گر از تخم هرچش دهی زینهار
یکی را بدل بازیابی هزار.
اسدی.
خیز و بینداز به یک سو پشیز
تا بدلت زر بدهم جعفری.
ناصرخسرو.
بدل شخص جان همی کاهم
بدل اشک خون همی بارم.
مسعودسعد.
بدل بانگ قمری و بلبل
نغمه چنگ و لحن طنبور است.
مسعودسعد.
چه یگانه ایست کو را به سه بعد در دو عالم
ز حجاب چارعنصر بدلی بدر نیاید.
خاقانی.
جامت بدل مصحف پنج آیت زر دارد
مصحف بنه و جامی بردار به صبح اندر.
خاقانی.
جور نگر کز جهت خاکیان
جغد نشانم بدل ماکیان.
نظامی.
- بدل آمدن ؛ بدل شدن. جانشین کسی گشتن :
بدل من آمدم اندر جهان سنائی را
بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد.
خاقانی.
- بدل جستن ؛ عوض جستن :
بدل مجوی که بر تو بدل نمی جویم
دگر مشو که غم تو دگر نمی گردد.
خاقانی.
- بدل دادن ؛ چیزی را بجای دیگری دادن. ( ناظم الاطباء ). عوض. ( تاج المصادر بیهقی ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

عوض، خلاف، جانشین ، ساختگی، تقلبی
( اسم ) ۱ - هر چیز که بجای دیگری واقع شود جانشین چیزی دیگر شود . ۲ - نایب قایم مقام . ۳ - کریم شریف . جمع : ابدال بدلائ . ۴ - جانشین کردن کلمهای را با کلم. دیگر . این کلمه را ( مبدل ) و اصل را ( مبدل منه ) گویند .
جمعی است سر و پا برهنه که آن را در هند بودله گویند و زن فاحشه کوچه گرد را بودلی .

فرهنگ معین

(بَ دَ ) [ ع . ] (ص . ) کریم ، شریف . ج . ابدال ، بدلا.
(بَ دَ ) [ ع . ] ( اِ. ) ۱ - هر چیزی که به جای دیگری واقع شود. ۲ - عوض ، جانشین . ج . بُدلا.

فرهنگ عمید

۱. = بدلی
۲. (اسم ) هرچه به جای چیز دیگر واقع می شود، عوض، جانشین.
۳. (هنر ) در سینما، بدلکار.
زبان و ادب'>

فرهنگستان زبان و ادب

{apposition} [زبان شناسی] رابطۀ سازه های متوالی در یک سطح دستوری مشخص که به مصداقی واحد اشاره می کنند

واژه نامه بختیاریکا

( بِدَل ) ( صت ) ؛ بلد؛ وارد؛ حرفه ای؛ دانا

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بَدَّلَ: تبدیل کرد-عوض کرد
معنی بَدَلاًَ: عوض -بدل
معنی خَطِیئَاتِکُمْ: اآلودگی گناه شما(خطیئة:حالتی است که بعد از ارتکاب کار زشت بدل انسان دست میدهد)
معنی خَطِیئَاتِهِمْ: آلودگی گناه آنان(خطیئة:حالتی است که بعد از ارتکاب کار زشت بدل انسان دست میدهد)
معنی خَطِیئَةً: آلودگی گناه -حالتی است که بعد از ارتکاب کار زشت بدل انسان دست میدهد
معنی خَطِیـئَتُهُ: آلودگی آن گناه(خطیئة:حالتی است که بعد از ارتکاب کار زشت بدل انسان دست میدهد)
معنی کَثِیباً: تودهای از شن (عبارت "کَانَتِ ﭐلْجِبَالُ کَثِیباً مَّهِیلاًَ "مجموعاً به این معنی است که کوهها به تلّی از ماسه بدل شده و از بالا فرو می ریزند)
معنی ﭐنتَصَرَ: انتقام گرفت (کلمه انتصار و کلمه استنصار هر دو به معنای طلب یاری ، یا یکدیگر را یاری کردن است و از آنجایی که اغلب شخص مظلومی که به دلیل ضعفش در مقابل ظالم به وی ظلم شده است با یاری گرفتن از دیگران ضعفش را به قدرت بدل می کند تا انتقامش را از ظالم بگیرد...
معنی ﭐنتَصِرْ: انتقام بگیر(کلمه انتصار و کلمه استنصار هر دو به معنای طلب یاری ، یا یکدیگر را یاری کردن است و از آنجایی که اغلب شخص مظلومی که به دلیل ضعفش در مقابل ظالم به وی ظلم شده است با یاری گرفتن از دیگران ضعفش را به قدرت بدل می کند تا انتقامش را از ظالم بگیرد ...
معنی ﭐنتَصَرُواْ: انتقام گرفتند(کلمه انتصار و کلمه استنصار هر دو به معنای طلب یاری ، یا یکدیگر را یاری کردن است و از آنجایی که اغلب شخص مظلومی که به دلیل ضعفش در مقابل ظالم به وی ظلم شده است با یاری گرفتن از دیگران ضعفش را به قدرت بدل می کند تا انتقامش را از ظالم بگیر...
معنی یَنتَصِرُونَ: انتقام می گیرند - از یکدیگر یاری می طلبند - یکدیگر را یاری می کنند(کلمه انتصار و کلمه استنصار هر دو به معنای طلب یاری ، یا یکدیگر را یاری کردن است و از آنجایی که اغلب شخص مظلومی که به دلیل ضعفش در مقابل ظالم به وی ظلم شده است با یاری گرفتن از دیگران ...
تکرار در قرآن: ۴۴(بار)
عوض گرفتن. ، مگر آن که ستم کند بعد خوبی را عوض گیرد سپس خوب را به جای بد عوض کردیم. راغب گوید: ابدال، تبدیل، ابدّل و استبدال همه به معنی عوض گرفتن و قرار دادن چیزی است در جای چیزی. ، برای کلمات خدا تغییری نیست یعنی یکی به جای دیگری عوض گرفته نمی‏شود ، شیطان و اولیاء او برای ظالمان به جای خدا، عوض بدی‏اند، بَدَل در آیه اخیر وصف است نه مصدر.

[ویکی فقه] بدل (ابهام زدایی). واژه بدل ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • بدل (علم کلام)، اصطلاحی در کلام اسلامی در بحث تکلیف مالایطاق• بدل (فقه)، جایگزین تکلیف اوّلی یا مال تلف شده• بدل (حدیث)، از اقسام علوّ نسبی• بدل (نحو عربی)، بر وزن "فَعَل"، اسم از ماده ی "بدل" و در لغت به معنای جانشین
...

[ویکی فقه] بدل (حدیث). بدل از اقسام علوّ نسبی است و علوّ نسبی از تقسیمات احادیث از جهت سند است.
علوّ نسبی از تقسیمات احادیث از جهت سند است. عالی بودن حدیث، به اعتبار کم بودن افراد سلسله سند آن است، که این کمیِ واسطه گاه در مقایسه با معصوم (پیغمبر یا امام) سنجیده می شود، و گاه در مقایسه با یکی از ائمه حدیث یا مصنِّفان مشهور مانند حسین بن سعید اهوازی، محمد بن احمد بن یحیی، کلینی، شیخ طوسی و شیخ صدوق از محدثان شیعه، یا بخاری و مُسلم از مؤلفان صحاح سته.
در صورت نخست (کم بودن واسطه تا معصوم)، حدیث به علو مطلق و در صورت دوم به علو نسبی موصوف می شود. بدل و اصطلاح نزدیک به آن، یعنی «موافقت»، هر دو از اقسام علوّ نسبی اند.
← سند عالی
(۱) ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (تاریخ مقدمه ۱۳۵۷ ش).
(۲) ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱، مشیخه.
(۳) ابن حجر عسقلانی، شرح نخبة الفکر فی مصطلح اهل الاثر، چاپ محمد عوض و محمد غیاث صباع، دمشق (تاریخ مقدمه ۱۳۹۹/۱۹۷۹).
(۴) ابن صلاح، مقدمة ابن الصلاح، چاپ عائشه عبدالرحمن، مصر ۱۹۷۴.
(۵) عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۶) محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱، مشیخه.
(۷) محمد بن حسن طوسی، الفهرست، چاپ محمد صادق اِل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۶/۱۹۳۷، چاپ افست قم ۱۳۵۱ ش.
(۸) محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.
(۹) عبدالله مامقانی، مقیاس الهدایة فی علم الدرایة، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱.


[ویکی فقه] بدل (علم کلام). بدل ، اصطلاحی در کلام اسلامی که به تبع بحث تکلیفِ بمالایطاق مطرح شده است.
در لغت به معنای عوض و جایگزین است،
جهت اختلاف در معنای اصطلاحی بدل
اما در معنای اصطلاحی آن، میان فرق کلامی اختلاف نظر وجود دارد. جهت اصلی این اختلاف، نظرگاههای متفاوت اشاعره، معتزله و امامیه نسبت به مسایل اساسی و مبنایی کلام از قبیل حسن و قبح، جبر و اختیار، توقّف تکلیف بر استطاعت و مانند آن بوده است.
عدم نزاع در تکلیف مالایطاق بین اشاعره ومعتزله
هردو فرقه کلامی اشاعره و معتزله نزاعی دراین معنا ندارند که خداوند در دومورد بنده خود را به آنچه در وسع و طاقت او نیست تکلیف نمی کند: ۱) آنچه فی نفسه ممتنع است، مانند جمع ضدین؛ ۲) برخی از آنچه فی نفسه ممکن است اما در وضع او نیست، مانند خلق اجسام.
محل نزاع در تکلیف مالایطاق بین اشاعره ومعتزله
...

[ویکی فقه] بدل (فقه). بدل، جایگزین تکلیف اوّلی یا مال تلف شده است و در باب های طهارت، صلاة، صوم، حج، تجارت و کفارات از آن یاد شده است.
بدل در تکالیف عبارت است از؛ تکلیفی که هنگام ناتوانی از انجام دادن تکلیف نخست، از سوی شارع، جایگزین آن می شود که از آن به بدل شرعی، بدل اضطراری و بدل طولی- که در طول مبدل قرار دارد- تعبیر می شود. این نوع بدل، اختصاص به تکالیف عبادی دارد.
نمونه هایی از بدل در تکالیف
در ذیل به نمونه هایی از بدل در تکلیف، اشاره می کنیم.
۱)در صورت عدم امکان تحصیل طهارت (وضو و غسل) با آب، تیمم با خاک، جایگزین آن قرار داده شده است.
۲)هرگاه نماز گزار نتواند رکوع و سجود نماز را به جا آورد، اشاره به رکوع و سجود، جایگزین آنها می شود.
۳)در نماز خوف نیز هرگاه شخص از اشاره ی به رکوع و سجود، متمکن نباشد، رکوع، سجود و ذکر های آن دو، همچنین قرائت از او ساقط می شود و بدل هر رکعت، تسبیحات اربع گفته می شود.
۴)اگر روزه گرفتن بر پیرمرد و پیرزن مشقت داشته باشد، روزه، بر ایشان واجب نیست لیکن واجب است برای هر روز، یک یا دو مد طعام، بنابر اختلاف در مسئله- به عنوان فدیه (کفاره) به فقیر بدهند.
۵)اگر حاجی به خاطر نداشتن پول یا عدم دسترسی به حیوان، از قربانی کردن، عاجز باشد، باید ده روز به عنوان بدل قربانی، روزه بگیرد.
۶)در کفّارات دارای افراد طولی همچون کفّاره ی ظهار و قتل اشتباهی، تکلیف اوّلی، عمل به مقتضا ی فرد نخستین است. دیگر افراد به ترتیب، بدل فرد پیشین می باشند که در صورت عجز از آن، نوبت به فرد بعدی می رسد.
بدل در اموال
اگر کسی مال دیگری را تلف کند یا در حکم تلف قرار دهد- مانند آنکه آن را بفروشد، به گونه ای که مالک، دسترسی به آن نداشته باشد- در صورتی که اتلاف، ضمان آور باشد، ضامن بدل آن است. بدل در مثلی، مثل و در قیمی، قیمت آن است.


[ویکی فقه] بدل (نحو عربی). بدل بر وزن "فَعَل"، اسم از ماده ی "بدل" در لغت به معنای جانشین ، و در اصطلاح یکی از وابسته های اسم (توابع ) در نحو عربی می باشد.
بدل در لغت به معنای جانشین است. ماده ی "بدل"؛ ابن سیدة: بِدْلُ الشَّیْ، وبَدَلُه وبَدِیلُه: الخَلَفُ مِنْه. در اصطلاح نحو "بدل" تابعی (تابع کلمه ی دومی را گویند که در اِعراب، پیرو کلمه پیش از خود (متبوع) است و هر دو (تابع و متبوع) از جهت اعراب مشترک اند.) است که حکم نسبت داده شده به متبوع در جمله، به آن (تابع) نسبت داده می شود و در واقع تابع (بدل)، مقصود حقیقی گوینده است. تابع و متبوع را در اینجا به ترتیب "بدل" و "مبدل منه" می نامند. به عنوان مثال "علیٌ" در عبارت «قالَ الإمامُ علیٌ (علیه السلام)»، بدل و تابعی است که حکم (قال) نسبت داده شده به متبوع (الامام)، به آن نسبت داده می شود.
ویژگی ها
بدل اسمی است غالباً جامد که بدون واسطه حرف عطف پس از اسمی دیگر به منظور تقریر، تأکید و توضیح آن می آید و مراد اصلی گوینده است ، و همین ویژگی آن را از دیگر توابع ( صفت ، عطف بیان ، عطف نسق ، تأکید) که در حقیقت مکمل و مفسر متبوعند، نه مراد و مقصود اصلی ، متمایز می سازد؛ مانند جمله جائنی زیدٌ اخوک . بدل تنها از لحاظ اعراب باید با مبدل ٌ منه تطبیق کند. با اینهمه ، موضوع تطابق میان آن دو، در انواع گوناگون بدل ، هنوز جای گفت و گو دارد. نحویان کوفه به جای اصطلاح بدل ، ترجمه ، تبیین و تکریر را به کار برده اند.
جایگاه بدل
عالمان نحو "بدل" را در باب توابع مورد بررسی قرار می دهند، اما در ترتیب ذکر توابع بعضی همچون ابن حاجب در "الکافیة" "بدل" را بر "عطف بیان" مقدم داشته و در مقابل، بعضی همچون ابن مالک در "الفیة" و عباس حسن در "النحو الوافی" آن را به عنوان آخرین تابع مورد بررسی قرار داده اند. ابن هشام در "مغنی اللبیب" در ضمن بررسی فرق بین "بدل" و "عطف بیان" به مباحث بدل اشاره کرده است.
احکام
...

دانشنامه عمومی

بدل (شخص). بَدَل یا همزاد شخصی است که شباهت جسمی زیادی با شخص دیگر داشته باشد. مواردی مانند دوقلوها و سایر موارد شباهت خانوادگی بدل به حساب نمی آیند.
برخی بدل ها در طول تاریخ شهرت فراوانی کسب کرده اند؛ مانند شباهت عجیب جرج پنجم پادشاه انگلیس یا نیکلای دوم، تزار روسیه که با یکدیگر نسبت عموزادگی داشتند. سایر بدل ها نیز به سبب شباهت فراوانشان با افراد مشهور توانستند برای خود شهرتی دست و پا کنند. برای نمونه می توان به کلیفتون جیمز، که در جنگ جهانی دوم به عنوان بدل ارتشبد برنارد لاو مونت گومری خدمت می کرد، اشاره نمود.
بدل هایی که به افراد مشهور شباهت دارند، در صنعت سرگرمی نیز فعالیت کرده اند و به طور مثال در صحنه های نمایش یا در مهمانی ها و گردهم آیی سازمان ها اقدام به تقلید گفتار و رفتار فرد مشهور نموده اند. بدل های حرفه ای اغلب توسط آژانس های استعدادیابی متخصص در تقلید گفتار و رفتار مشاهیر ارائه به کار گرفته می شوند. [ ۱]
شباهت بدنی نزدیک بین دو یا چند نفر نیز یک پی رنگ مشترک در آثار داستانی است.
جالب است بدانید در طول تاریخ از این شباهت به شکل های مختلف مورد استفاده قرار گرفته شده است. به طور مثال در گذشته برای افراد قدرمتند و حفظ امنیت این افراد از بدل ها استفاده می شد و امروزه نیز در ضنعت سرگرمی موارد زیادی از استفاده افراد مشابه هم دیده میشه.
↑ Kent, Simon ( 2002 - 05 - 01 ) . "Odd Jobs: Unusual Ways to Earn a Living" ( Paperback ) ( به انگلیسی ) . Kogan Page Ltd. p.   86. ISBN  978 - 0 - 7494 - 3705 - 3. Retrieved 2018 - 02 - 07.
• یادکردهای دارای منبع به زبان انگلیسی
مقاله های نیازمند گسترش
عکس بدل (شخص)

بدل (فیلم ۲۰۰۱). بدل ( به انگلیسی: Replicant ) یک فیلم علمی - تخیلی محصول سال ۲۰۰۱ به کارگردانی رینگو لام، نویسندگی لاورنس دیوید ریجینز و لس ولدون است.
یک قاتل سریالی که مادران جوان را می کشد و سپس خانه را آتش می زند به "شعله" معروف شده است، یک شب پس از قتل یک زن، او با جیک رایلی، کارآگاه پلیس سیاتل درگیر می شود و مقداری از خونش بر روی زمین می ریزد، یک آژانس مخفی حکومت، از روی خون و دی. ان. ای او، یک انسان شبیه سازی شده از روی او را تولید می کنند، در فیلم ادعا شده از طریق خون او حتی بخشی از خاطرات شعله هم به این انسان منتقل شده است، آنها امیدوارند تا بتوانند با شناخت روحی - روانی او و تحریک خاطرات، انگیزه او از این جنایات و سرنخ هایی برای دستگیری شعله پیدا کنند. این بدل دارای بدنی سالم و مشابه همتای اصلی خود، ولی دارای سطح کمی ناتوانی ذهنی است و همانند یک کودک چیزهای کمی از محیط اطراف خود می داند، آن آژانس، کارآگاه جیک را موظف می کند تا این بدل را همراه خود به مکان های مختلف مانند مکان قتل های شعله ببرد تا بلکه اطلاعات مفیدی به دست آورند، . . . .
ژان کلود ون دام as The Replicant ( protagonist ) / Edward "The Torch" Garrotte ( antagonist )
مایکل روکر as Detective Jake Riley
کاترین دنت as Anne
• راندون جیمز اولسون as Danny
• پام هیات as Mrs. Riley
• یان رابیسون as Stan Reisman
• آلان گرای as Roarke
• جیمز هاتسون as Snotty Concierge
• جیم کنوکس as Wendy Wyckham
پل مک گیلیون as Captain
• کریس کلی as Chris
• پیتر فلمینگ as Paul
• مارگارت رایان as Gwendolyn
• مارنی آلتون as Hooker , The Replicant's love interest
• لیلیان کارلسون as Nurse
عکس بدل (فیلم ۲۰۰۱)

بدل (فیلم ۲۰۰۶). بدل ( به انگلیسی: The Valet ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۶ و به کارگردانی فرانسیس وبر است. در این فیلم بازیگرانی همچون گاد الماله، آلیس تالیونی، دنیل اوتوی، ریشار بری، کریستین اسکات توماس، ویرژینی لدواین، دنی بون، میشل اومون، نوئمی لنوآر، لوران گملون، کارل لاگرفلد و الی هاروی ایفای نقش کرده اند.
پیر لاوازیر یک مدیر ارشد متأهل است او با یک مدل معروف به نام النا سیمونسن رابطه مخفیانه دارد. یک عکاس پاپاراتزی از آن دو نفر باهم عکس می گیرد و عکس آن ها را در یک روزنامه منتشر می کند.
کریستین همسر پیر از او ناراحت می شود و قصد شکایت دارد اما پیر می گوید که هیچ کدام از زنان حاضر در عکس را نمی شناسد. کریستین ثروت فراوانی دارد و مالک اکثر سهام شرکت خودش است پیر که در خطر از دست دادن ثروت و موقعیت خود قرار گرفته است. تصمیم می گیرد تا جوان حاضر در عکس به نام فرانسیس را به عنوان عاشق النا معرفی کند و…
• گاد الماله. . . . . . فرانسیس پیگنون
• آلیس تالیونی. . . . النا سیمونسن
• دنیل اوتوی. . . . . . پیر لاوازیر
• ریشار بری. . . . . . وکیل فویکس
• کریستین اسکات توماس. . . . . کریستین لاوازیر
• ویرژینی لدواین. . . . . . . امیلی
• دنی بون. . . . . . . . ریچارد
• میشل گارسیا… لوئیس
• میشل اومون. . . . . . . دکتر
• مایکل جوناسز. . . . . آندره پینگون
• نوئمی لنوآر. . . . . کارین
• لوران گملون. . . . . . پائول
• کارل لاگرفلد. . . . . خودش
• الی هاروی. . . . . . . مدیر رستوران
عکس بدل (فیلم ۲۰۰۶)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بدل (پزشکی قدیم). بَدَل (پزشکی قدیم)
در پزشکی و داروشناسی جالینوسی، یک یا چند داروی ساده (منفرد) که بتوان منفرداً یا جمعاً جانشین داروی مفرده کرد. برای آن که بدل (مفرد یا مرکّب) اثر درمانی مطلوب را داشته باشد باید مزاج (گرمی، سردی، تری، خشکی) و صفت (مسهل، قابض، خشک کننده و ...) آن همانند داروی مُبَدَّل مِنه باشد. گاه درپزشکان طب قدیم ترجیح می دادند که مقدار داروی بدل را چند برابر داروی مبدّل منه کنند تا همان اثر را داشته باشد. قدیمی ترین تألیفات دربارۀ بدل ها (ابدال) ترجمۀ کتاب فی ابدال الادویة المفردة و الأشجار و الصُّموغ و الطّین نوشتۀ بَدیغورَس (حکیم ناشناخته یونانی)، کتاب فی أبدال الأدویة و ما یّقوم مَقامَ غیرها از ماسرجویۀ جندی شاپوری و کتاب أبدال الأدویه نوشتۀ ابوبکر محمد بن زکریای رازی است.

بدل (دستور زبان). بَدَل (دستور زبان)
در اصطلاح دستور زبان، اسم یا گروه اسمی یا جانشین اسم، هرگاه با درنگ (ویرگول در نوشتار) بعد از اسم یا جانشین اسمی که هستۀ آن است (مُبدل منه) بیاید تا معنیِ هسته را روشن کند. بدل با هستۀ خود (مُبدل منه) یک نقش دارد و جزو وابسته های پسین اسم به حساب می آید. مثل گروه اسمیِ «شاعر توانای قرن هفتم»، در این عبارت: «سعدی، شاعر توانای قرن هفتم، بوستان و گلستان را با فاصلۀ اندک تألیف کرد». بدل به دو دسته تقسیم می شود. ۱. بدل تأکیدی آن است که تأکیدی از مبدل منه باشد. مثلِ «حسین، برادرم، امروز بیمار است»؛ ۲. بدل توضیحی آن است که توضیحی دربارۀ مبدل منه می دهد. مثلِ «تهران، پایتختِ ایران، هوای آلوده ای دارد».

بدل (هنر و ادبیات). بَدَل (هنر و ادبیات)(pastiche)
در هنر و ادبیات، اثری که تقلید از شیوۀ اثری دیگر، یا گلچینی از آن باشد. معمولاً برای ادای احترام ساخته می شود (برخلاف نقیضه که تمسخرآمیز است). در نقاشی، اثری است که سبک و عناصر آثار دیگر را به وام می گیرد، اما لزوماً مثنّای آن ها نیست. تی اس الیوت در زمین مرده (۱۹۲۲)، اشارات و اقوالی از منابع گوناگون، همچون اشعار کودکانه، آثار دانته، و کیدرا در لابه لای یکدیگر ردیف کرد. برخی نویسندگان و موضوع ها، مانند رمان های جیمز باند، اثر ایان فلمینگ بیشتر مستعدّ بدل سازی اند.

مترادف ها

substitute (اسم)
تعویض، بدل، عوض، جانشین

change (اسم)
تغییر، دگرگونی، بدل، پول خرد، عوض، تحول، مبادله، تصرف

apposition (اسم)
بدل، عطف بیان، کلمه وصفی، لاحقه

appositive (صفت)
بدل، کلمه وصفی

false (صفت)
غلط، مصنوعی، قلابی، نا درست، ساختگی، بدل، دروغگو، کاذبانه

brassy (صفت)
بدل، بی شرم، پر رو، بی تدبیر، برنگ برنج، برنج مانند

spurious (صفت)
قلابی، حرامزاده، نا درست، قلب، جعلی، بدل، بدلی، الکی

فارسی به عربی

اضافة , باطل , بدیل , مزور

پیشنهاد کاربران

تغییرات شیمیایی را هم بدل میگویند مانند آب میوه ترش اگر درون. شیر بریزد بدل به ماست یا گرماست که همان شیر است ولی فوری تبدیل به ماست رقیق و نازک شده که ما دامداران خراسان به آن گرماست میگوییم یعنی از گروه
...
[مشاهده متن کامل]
ماست ها شده است و حتی آن را با ماست در تلمب ماستی که جهی کره گیری بر سه پایه آویزاان است وبا چوب چهارپره از چوب گردو که دسته ایبیش از یک متر در وسط آن نصب است در مشک آویزان سرگشاد تلمبه میزنیم و صدای زیبایی و گوشنواز هم تولید میکند تا وقتی که تمام کره آن در سر تلمب جمع میشود و واژه تلمبه را از تلمب گرفته اندو پارسی الاصل است و در اصل تلمپ می باشد چون هنگام زدن آن صدای تلمپست به قول سبزواری ها از آن شنیده میشود

بدل شدن: پدیدار شدن/گشتن
واژه بدل
معادل ابجد 36
تعداد حروف 3
تلفظ badal
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی، جمع: اَبدال]
مختصات ( بَ دَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی badal
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

بدل = همتا / همتاب
تبادل = آنورتاب ( چیزی را به ان سمت و ور تابانیدن=فرستادن ) / تابیک / ورتاب
Stand - in
ما در لهجه کاشان بخصوص قدیم به بدلیجات میگیم الجیج خواستم ریشه کلمه رو بدونم
بدل توضیح بیشتر در مور اسم می دهد
مثال : این پدربزرگ ( پدر مادر من ) بسیار مهربان است
بدل در فارسی به دو گونه است :
بدل تاکیدی
بدل توضیحی
نام دیگر بدل در دستور زبان فارسی عطف بیان است.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون داستان سازی و جمله سازی بهره برد بطور مثال :
جنگ به نقطه ی عطف خود نزدیک شده بود که صدام در مورد بدل خود نکاتی بیان کرد.
بَدَّلَ عوض کرد

بدل بجز معنی هایی که گفته شد معنی دیگری نیز دارد ، مانند او که آدم بدی بود با مهربانی های پیاپی در درازای زمان همسرش به یک مرد خوب و خوش دل بدل شد ، اینجا بمعنی تبدیل شدن است ، مس را به طلا تبدیل کرد ،
...
[مشاهده متن کامل]
به خاک دست بزند به طلا بدل می شود ، پس بدل بمعنی جایگزین بکار می رود ، که در جمله ها اگر واژه جایگزین را برای بدل بگذاریم آنچنان که باید روان نیست ، زنان با همراهی و پذیرش پدران شان در کودکی، به زنان شایسته تری در بزرگی بدل می گردند ، که اگر جایگزین یا واژه ای از این خانواده به جای بدل گذارده شود زیبا و روان نمی شود ، به زنان شایسته تری جایگزین ، گزین می گردند ، پیشنهادی که دارم آنست که جمله را بهم بریزیم و از یک واژه دیگر بهره ببریم ، این زنان در بزرگی شایسته تر دیده می شوند ، بنابراین به جای دگرگونی در خود سوژه ، دگرگونی را از بیرون بیان کنیم ، بدل شدن را به دیدن دیگران تبدیل کنیم

بدل=چندان مشابه است که باید هوشیار باشی تقلبی به جای اصلی غالب نشود
بدل=مثل قلب است ولی قلب نیست اما عوام فکر میکنند تقلبی است
بدل=مثل ومانند هست تقلبی نیست ولی خود او هم نیست
بدل=مشابه اصلی مانند کپی
تغییر دادن ، عوض کردن ، تبدیل کردن ، چیزی که اصل نباشد
عوض
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس