خیت

/xit/

مترادف خیت: بور، خجلت زده، سرافکنده، شرمنده، کنفت ، رشته، سلک

متضاد خیت: سرفراز، مفتخر

لغت نامه دهخدا

خیت. ( اِخ ) دهی است به بلخ. ( آنندراج ) ( یادداشت بخط مؤلف ).

خیت. [ خ َ ] ( ع مص ) کم و اندک کردن مال را ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
|| آواز کردن. مصدر دیگری است برای خیوت. ( منتهی الارب ).

خیت. ( اِ ) خط. ( یادداشت بخط مؤلف ). خط روی زمین یا روی پارچه یا روی کاغذ و غیره. خیط.

خیت. ( ص ) شرمنده. بور. کنفت.

فرهنگ فارسی

خط خط روی زمین یا روی پارچه یا روی کاغذ و غیره .

پیشنهاد کاربران

خیت=معنی قدیمی خاموشی
به قول یک بزرگواری: خیلی اوضاع خیته. . .
یعنی اوضاع خراب و داغونه. . . .
خیت : ضایع - چیزی که موجب شرمساری باشه - چیزی که درست و حسابی نباشه - داغون - غیر اساسی و اشتباه - زشت
مثلا با رفیقت وسط متروئید. بعد کلی آدم هست تو مترو. دوستت بهت میگه باید بزنی زیر آواز با صدای بلند طوریکه همه برگردن نگات کنن.
...
[مشاهده متن کامل]

تو میگی نه آقا من نیستم. خیلی خیته این حرکت. من روم نمیشه
یعنی خیلی این کار خجالت آور و ضایعس

در گویش شهرستان بهاباد، کَلِّه شدن به معنای خیت شدن، کنفت شدن و ضایع شدن است.
مثال: از اینجا نرو کله میشی ورمیگردی ( از این مسیر مرو که خیت می شوی و نمی توانی ادامه بدهی و در نهایت مجبور می شوی بر گردی ) .
خیط - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) -
خراب، داغون، بد، نامناسب - درهم برهم، شلخته، گلِ هم، قاراشمیش! - ضایع، تابلو، کِنِف!
مثال: بروبچ اوضاع خیته >>> رُفَقا شرایط مناسب نیست
خیت شدی >>> ضایع و تابلو و بی آبرو شدی
...
[مشاهده متن کامل]

داستان آن:
در زمان قدیم، وقتی پارچه ای نخ نما یا نخ کِش می شد می گفتند پارچه خیت شده، یعنی زده یا دَرز داره و نامرغوبه
و به کسی که این پارچه را درست می کرد: خیاط می گفتند یعنی دوزنده یا دَرزی!

بپرس