سیوطی

/soyuti/

لغت نامه دهخدا

سیوطی. [ س ُ ] ( اِخ ) ابوالحسن. از عرفای قرن سوم هجری است. نقل شده است که ابوعلی رودباری گفت که هارون مصاحب سهل حکایت کرده که وقتی در بادیه با شیخ ابوالحسن سیوطی بودیم چون گرسنگی با ما چیره میشد و پی به چیزی نمیتوانستیم بریم ، وی بانگی برمیکشید تا جایی که سگی بودی آواز دادی ، وی به آن آواز دانستی که در آنجا آبادی است ؛ برفتی و یاران را خوردنی آوردی. شیخ علی رودباری در حق اوگفته است که هیچکس در عطف و مهربانی یاران مانند ابوالحسن سیوطی نبود. ( از نامه دانشوران ج 3 ص 33 ).

سیوطی. [ س ُ ] ( اِخ ) ( 849 - 911 هَ. ق. ) عبدالرحمن ابی بکر ملقب به جلال الدین ، ادیب ، حافظ، مورخ ، و از اجله علمای اسلامی است. بسال 849 هَ. ق. در قاهره متولد شد و در آنجا نشو و نما یافت و به تحصیل پرداخت و در هیأت ، تفسیر، حدیث ، فقه ، نحو، معانی و بیان ، بدیع و لغت تبحر یافت ، سپس به بلاد شام ، حجاز، یمن ، هند و مغرب سفر کرد و آخرالامر به قاهره بازگشت و بسال 911 هَ. ق. در همانجا درگذشت. وی را در محلی بنام «قوچون » خارج باب العراقة دفن کردند. بیش از پانصد تألیف به وی نسبت داده اند و بعضی از آن تألیفات در بین مردم شهرت و قبول عام یافته است و قسمتی از تألیفات او به شرح زیر است :
اختصار کتاب احکام السلطانیه ماوردی. اختصار کتاب احیاء العلوم. احیاء المیت بفضائل اهل البیت. الاخبار المأثورة فی الاطلاء بالنورة. الاخبار المرویة فی سبب وضع العربیه. اخبار الملائکه. آداب الفتوی. آداب الملوک. ادب المفرد فی الحدیث للامام البخاری. ادب القاضی علی مذهب الشافعی. الارج فی الفرج. ارشاد المهتدین الی نصرة المجتهدین. ازالة الوهن عن مسئلة الرهن. ازهارالاکام فی اخبارالاحکام. ازهارالعروش فی اخبارالحبوش. الازهار الفائحة علی الفاتحه. ازهارالفضة فی حواشی الروضه. الازهار المتناثره فی الاخبار المتواتره. الازهار فیما عقده الشعراء من الاَّثار. الاساس فی فضل بنی العباس. اسباب الحدیث. اسباب النزول موسوم به لباب النقول. اسبال الکساء علی النساء. الاستنصار بالواحد القهار. اسجال الاهتداء بابطال الاعتداء الاسعاف المبطا برجال الموطا. الاسفار عن قلم الاظفار. التهذیب فی اسماءالذئب. الاسئلة الوزیریة. الاشباه و النظائر فی الفروع. الاشباه و النظائر فی النحو. عین الاصابة فی معرفةالصحابة. الاعتراض و التولی عمن الایحسن و یصلی. الاعتماد والتوکل علی ذی التکفل. اعذب المناهل فی حدیث من قال انا عالم فهو جاهل. اعلام الاریب بحدوث بدعة المحاریب. اعلام النصر فی اعلام سلطان العصر. الاعلام بحکم عیسی علیه السلام. اعیان الاعیان. الاغضا عن دعاء الاعضاء. افادة الخبر بنصه فی زیادة العمرونقصة. الافتراض فی ردالاعتراض. الایضاح فی اسرار النکاح. الافصاح فی زوائد القاموس علی الصحاح. الاقتراح فی اصول النحو و جدله. الاقتناص فی مسئلة التماص. آکام العقیان فی احکام الخصیان. الاکلیل فی استنباط التنزیل. الفانید فی حلاوة الاسانید. حاشیه بر شرح ابن ناظم بر الفیه موسوم به المشنف علی بن المصنف. السیف الصقیل علی شرح ابن عقیل. بهجة المرضیه فی شرح الالفیه. الوفیة فی مختصر الفیه. حاشیه بر تصریح خالدبن عبداﷲ ازهری موسوم به التوشیح. شرح الفیه عراقی. الفیه در صرف و نحو و خطو شرح آن ، الفیه او موسوم است به فریده و شرح آن ( المطالع السعیدة ). القام الحجر لمن زکی ساب ابی بکر و عمر. الماع فی الاتباع کحسن بسن فی اللغة. الویة النصر. قطف الورید که تلخیص امالی ابن درید است. الامالی المطلقة. الامالی علی القرآن. الامالی علی الدرة الفاخرة. الاناقة فی رتبة الخلافة. ذیل بر الانباء عن قبائل الرواة تألیف عبدالبر. الانتصار بالواحد القهار. لب اللباب فی تحریرالانساب و آن مختصر لباب ابن اثیر و لباب مختصر انساب سمعانی است. انشاب الکشب فی انساب الکتب. الانصاف فی تمییز الاوقاف. انموذج اللبیب فی خصائص الحبیب. شواهدالافکار. حاشیه بر تفسیر بیضاوی. انوارالحلک فی امکان رؤیة النبی و الملک. الوسائل ، تلخیص الاوایل ابوهلال عسکری. الاوج فی خبر عوج. الحاوی اللفتاوی. الحبائک فی اخبار الملائک. الحبل الوثیق فی نصرةالصدیق. الحجج المبینة فی التفضیل بین مکة والمدینة. حدیقة الادیب و طریقة الاریب. مختصر آن به نام نورالحدیقه است. شرح قصیده حرزالامانی در قراآت. حسن التسبیک فی حکم التشبیک. حسن التصریف فی عدم التحلیف. حسن التخلیص لتالی التلخیص. حسن السمت فی الصمت. حسن السیر فی مافی الفرس من اسماء الطیر و آن ارجوزه ای است مشتمل بر 35 اسم. حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة. حسن المقصد فی عمل المولد. حسن النیة فی خانقاه البیبرسیة. الحصر و الاشاعة لاشراط الساعة. حصول الرفق باصول الرزق. حصول النوال فی احادیث السؤال. مختصراذکار نووی و شرح آن. تحفةالابرار بنکت الاذکار. حلیةالاولیاء. الحمامة، و آن رساله ای است در تفسیر الفاظ متداوله. مختصر حیاةالحیوان دمیری. مختصر خادم الرافعی و الروضه در فروع ناتمام. خادم النعل الشریف. الخبر الدال علی وجود القطب و الاوتاد و النجباء و الابدال. الخصائص النبویة و مختصر آن مسمی به انموذج اللبیب فی خصائص الحبیب. غایة الاحسان در اسماء اعضا و صفات انسان. داعی الفلاح فی اذکار المساء و الصباح. الدراری فی اولادالسرای. درالسحابة فی من دخل مصر من الصحابة. الدر المنثور فی التفسیر بالماثور. الدر المنظم فی الاسم الاعظم. الدر النثیر فی تلخیص نهایة ابن کثیر. تنزیه الاعتقاد عن الحلول و الاتحاد. تنزیه الانبیاء عن تسفیه الاغبیاء. التنفیس فی الاعتذار عن ترک الافتاءو التدلیس. التنقیح فی مسئلة التصحیح. توحیه العزم الی اختصاص الاسم بالجر و الفعل بالجزم. مختصر تهذیب الاسماء و اللغات نووی. الثبوت فی ضبط الفاظ القنوت. الثغور الباسمة فی مناقب السیدة فاطمة. ثلج الفؤاد فی احادیث لبس السواد. شرح صحیح بخاری موسوم به التوشیح علی الجامع الصحیح. ترشیح بر صحیح و آن را تمام نکرده است. شرح صحیح مسلم موسوم به الدیباج. قوت المغتذی علی جامعالترمذی. الجامع الصغیر فی حدیث البشیر النذیر. جامعالمسانید. المنتقی. الجامع المصنف فی شعب الایمان للامام البیهقی الجامع فی الفرائض. جر الذیل فی علم الخیل. جزءالسلام من سیدالانام علیه الصلوة و السلام. جزیل المواهب فی اختلاف المذاهب ( ای الاربعة ). الکوکب الساطع فی نظم جمعالجوامع در اصول فقه و شرح آن.جمع فی الجوامع فی الحدیث. جمع الجوامع فی النحو. همع الهوامع. الجمع و التفریق فی انواع البدیع. جنی الجنان. الجواب الاشد فی تنکیر الاحد و تعریف الصمد. الجواب الحزم عن حدیث التکبیر جزم. الجواب الحاتم عن سؤال الخاتم. الجواب الزکی عن قمامةبن الکرکی. الجواب المصیب عن اعتراض الخطیب. الجواهر فی علم التفسیر.الجهر بمنع البروز علی شاطی النهر. الجیاد المسلسلات. حاطب لیل و جارف سیل در ذکر شیوخ خویش. الاَّیة الکبری فی شرح قصة الاسراء. الباحة فی السباحة. البارع فی اقطار الشارع. البارق فی قطع یدالسارق. الباهر فی حکم النبی علیه الصلوة و السلام فی الباطن و الظاهر. بدائع الزهور فی و قائع الدهور. البدر الذی انجلی فی مسئلة الولاء. البدور السافرة فی امور الاَّخرة. بدیعیةو شرح آن. بذل العسجد لسؤال المسجد. مارواه الواعون فی اخبار الطاعون. بذل المجهود لخزانة محمود. بذل الهمة فی طلب برائة الذمة. برد الظلال فی تکرار السؤال. بزوغ الهلال فی الخصال الموجب للظلال. بسط الکف فی اتمام الصف. بشری الکئیب بلقاء الحبیب. بلبل الروضه ، مقامه ای است در وصف مصر. بلغة المحتاج فی مناسک الحاج. بلوغ الامنیة فی خانقاه الرکنیة. بلوغ المآرب فی قص الشارب. بلوغ المآرب فی اخبار العقارب. تأخیرالظلامة الی یوم القیامة. الاساس در تاریخ آل عباس. رفع الباس در تاریخ بنی عباس. تاریخ الخلفاء. تحفة الطرفاء باسماء الخلفاء. تحفة المذاکر فی المنتقی فی تاریخ ابن عساکر. تأیید الحقیقة العلیة و تشیید الطریقة الشاذلیة. التبری من معرة المعری ، و آن ارجوزه ای است مشتمل بر اسماء سگ. تبیض الصحیفه بمناقب الامام ابی حنیفه. التثبیت عند التبییت ، و آن ارجوزه ای است در 173 بیت. التحدث بنعم الﷲ سبحانه و تعالی. تحذیر الخواص من اکاذیب القصاص. تحفة الانجاب بمسئلة السنجاب. تحفة الجلساء برؤیة اﷲ سبحانه و تعالی للنساء. الدرة التاجیة علی الاسئله الناجیة. الدرة الفاخرة. دررالبحار فی الاحادیث القصار. مختصرالدرر. الکامنة ابن حجر. دررالکلم و غررالحکم. الدررالمنتثرة فی الاحادیث المشتهرة. درج المعالی فی نصرة الغزالی عن المنکر المتعالی. الدرج المنیفة فی الاباء الشریفة. دفع التشنیع فی مسئلة التسمیع. الدوران الفلکی عن ابن الکرکی. الدیباج علی صحیح مسلم بن الحجاج. دیوان شعر. دیوان الخطب الذراری فی ابناء السراری. ذم المکس. ذم زیارة الامراء. ذم القضاة. ذوالوشاحین. الرحلة الفیومیة و المکیة و الدمیاطیة، الرد علی من اخلد الی الارض و جهل ان الجهادفی کل عصر فرض. رسالة فی اسماءالمدلسین. رسالة فی الحمی و اقسامها. رسالة فی الصلوة علی النبی ( ص ). رسالة فی صلوة الضحی. رسالة فی من وافقت کنیته کنیة زوجته من الصحابة. رشف الزلال من السحر الحلال. رصف اللال فی وصف الهلال. رفع التعسف عن اخوة یوسف. رفعالحذر عن قطعالسدر. رفعالسنة فی نصب الزنة. رفع شان الحبشان. دفع اللباس و کشف الالتباس فی ضرب المثل من القرآن و الاقتباس. الروض فی احادیث الحوض. روض الاریض فی طهر المحیض. الروض الانیق فی مسندالصدیق. مختصر روض و شرح آن.الروض المکلل و الوردالمعلل. حاشیه بر روضه نووی مسماة به ازهارالفضة. حاشیه صغری بر روضه. الینبوع ومازاد علی الروضة من الفروع. مختصرالروضه ( ناتمام ).نظم روضه موسوم به خلاصه و شرح آن رفع الخصاصه. الریاض الانیقة فی شرح اسماء خیر الخلیفة. ریح النسرین فیمن عاش من الصحابة ماة و عشرین. تحفة الکرام باخبار الاهرام تحفة المجتهدین باسماء المجددین. تحفة النابه فی تلخیص المتشابه. تحفة الناسک بنکت المناسک. تحفةالنجباء فی قولهم هذا بسراً اطیب منه رطباً. التخییر فی علوم التفسیر که بسال 872 هَ. ق. از آن فارغ شده است. تذکرة المؤتسی بمن حدث ونسی. تذکرة فی العربیة. ترجمان القرآن فی تفسیر المسند. ترجمة النووی والبلقینی. تزیین الارائک فی ارسال نبینا صلی اﷲ علیه و آله الی الملائک. تزیین الممالک بمناقب الامام مالک. التسمیط. تشدیدالارکان فی لیس فی الامکان ان یبدع مماکان. تشنیف الاسماع بمسائل الاجماع. تشنیف السمع بتعدید السبع. التصحیح لصلوة التسبیح. التضلع فی معنی التقنع. التطریف فی التصحیف. تعریف الاعجم بر حروف المعجم. التعریف بآداب التالیف. تعریف الفئة باجوبة الاسئلة المائة. التعظیم و المنة فی ان ابوی النبی صلی اﷲعلیه و آله فی الجنة. التغلل و الاطفا لنار لاتطفی. منتخب تفسیر ابن ابی حاتم. جزء دوم تفسیر جلالین. تفسیرفاتحه. تفسیر فریابی. و تقریب القری فی الحدیث. تشرح التقریب و التیسیر نواوی موسوم به تدریب الراوی. تذنیب فی الزوائد علی التقریب. تقریر الاسناد فی تفسیرالاجتهاد. نظم تلخیص المفتاح و شرح آن موسوم به عقود الجمان. تمهید الفرش فی الخصال الموجبة لظل العرش. تناسق. الدرر فی تناسب السور. التنبیه بمن یبعثه اﷲ سبحانه و تعالی علی راس کل مائة. تنبیه الغبی فی تنزیه ابن العربی. وافی شرح تنبیه شیخ ابواسحاق. مختصر تنبیه. و رجوع به حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرةصص 154 - 159 شود.

فرهنگ فارسی

عبدالله بن ابوبکربن محمد بن سابق الدین خضیری ملقب به جلال الدین امام حافظ و مورخ و ادیب ( و. ۸۴۹ ه.ق . / ۱۴۴۵ م .- ف. ۹۱۱ ه. ق ./ ۱۵٠۵ م . ) . پدرش در پنج سالگی وی در گذشت و او در قاهره نشو ونما یافت و چون بسن ۴٠ رسید گوشه گیری اختیار کرد. وی حدود ۶٠٠ تالیف و تصنیف دارد که از آن جمله است : الکتاب الکبیر الرساله الصغیر الاتقان فی علوم القران اتمام الدرایه لقرائ النقایه الاحادیث المنیفه الارج بعد الفرج الازدکار فی ما عقده الشعرائ من الاثار الاشباه و النظایر در فروع شافعیه الاقتراح در اصول نحوالالفیه فی مصطلح الحدیثالالفیه فی النحو بغیه الوعاه در طبقات لغویان و نحویان تاریخ الخلفائ تاریخ اسیوط و غیره .
عبدالرحمن ابی بکر ملقب به جلال الدین ادیب حافظ مورخ و از اجله علمائ اسلامی است .

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] جلال الدین عبدالرحمان سیوطی، عالم شافعی قرن نهم و دهم است. سیوطی در اواخر دوران شکوفایی علمی در مصر یعنی از زمان سقوط خلافت عباسی تا اوایل قرن دهم می زیست.
جلال الدین سیوطی عبدالرحمان بن ابی بکربن محمد یا ابوبکر محمد جلال الدین سیوطی مکنی به ابوالفضل از اکابر علمای عامه است.
وی نزد علمای بزرگ از جمله ابوالعباس شمنی و علم الدین منادی و محیی الدین کافیجی به تحصیل علوم دینی پرداخت و در اکثر علوم متداول بخصوص در فقه و حدیث و تفسیر و معانی و بیان و بدیع و نحو و لغت تبحر یافت.
ولادت سیوطی شب یکشنبه اول رجب 849 هـ.ق و وفات او به سال 910 یا 911 در قاهره اتفاق افتاد. (کشف الظنون حاجی خلیفه) (روضات الجنات) (قاموس الاعلام ترکی) (معجم المطبوعات) (فهرست مدرسه سپهسالار تهران) (ریحانة الادب، ج2، ص277 و 280)
با نگاهی به عنوانهای تالیفات سیوطی در علوم قرآن و حتی دیگر علوم مشاهده می کنیم که هدف سیوطی، تاسیس یک مکتب علمی پیشرفته در فنون مختلف بوده است و این حقیقتی است که در تالیف او هویداست؛ به نحوی که هر یک از آن فنون یک فن کامل به شمار می رود که در آن مسائل کلان و خرد جمع آوری شده و این چیزی است که در فهرست کتب قرآنی او به طور واضح مشاهده می شود.
هر یک از آن تالیفات به مثابه یک حلقه مکمل برای دیگر حلقه هاست و مجموع آنها تشکیل دهنده یک فن کامل در علوم قرآن به شمار می رود. سیوطی خود در مقدمه کتاب قطف الازهار به این نکته اشاره می کند. این مقدمه بهترین نمونه ای است که بیانگر تلاش سیوطی در این زمینه است. در آنجا به کیفیت مکمل بودن برخی از کتاب ها برای برخی دیگر اشاره کرده است و گفته است: خداوندی که ستایش و حمد مخصوص اوست، بر من منت نهاد به این که در علوم قرآن و حقایق آن تحقیق کنم و اسرار و وقایع آن را جستجو نمایم. تا بدانجا که در آن علوم کتابهای مختلفی پدید آوردم؛ از جمله: تفسیر ترجمان القران که اسناد آن متصل به رسول خدا و اصحابی است که او را درک کرده و وحی و قرآن و تفسیر و تاویل را از او فراگرفته اند و اگر این تفسیری که بدان اشارت شد، صرف نقل بوده. نکات بیانی و اعرابی دربر نداشت، به دنبال آن کتب دیگری را به رشته تحریر درآوردم که مشتمل بر آن نکات بود؛ از آن جمله: کتاب الاتقان فی علوم القرآن که به منزله مقدمه مفسرین به شمار می رود و غالب اصول در آن آمده است.

پیشنهاد کاربران

برگرفته از ویکی فقه:
سیوطی بر اساس نقل روایات از سلف و با اسانید متصل، تفسیری به نام ترجمان القرآن نوشت؛ سپس به اختصار و نیز حذف اسانید آن پرداخت و تنها به ذکر صاحب کتاب مرجع اکتفا نمود. تفسیر الدر المنثور نتیجه همین کار است و نامی است کاملا متناسب؛ زیرا روایات منقول در ذیل هر آیه، بدون نظم و دسته بندی و اظهار نظر یا جرح و تعدیل است و مانند گوهرهایی از هم پاشیده، در این تفسیر پخش گردیده است؛ و همان وصفی که سعدالدین تفتازانی درباره کتاب های شیخ عبدالقاهر جرجانی کرده است: کانها عقد قد انفصم فتناثرت لئالیه ( همانند گردنبندی از گوهر که از هم بگسلد و دانه های آن پراکنده شود ) درباره این تفسیر نیز صادق است. این تفسیر، انباشته از آثار قدماست و برای مراجعه کنندگان، منبع سرشاری به شمار می آید.
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس