کاما


معنی انگلیسی:
comma

لغت نامه دهخدا

کاما. ( اِ ) به یونانی و به سریانی اشق است. ( فهرست مخزن الادویه ).

کاما. ( اِخ ) الهه عشق در میتولوژی هند.

کاما. ( اِخ ) شعبه ای است از ولگا 12800 گز طول دارد و قابل کشتیرانی است.

فرهنگ فارسی

شعبه ایست از ولگا که قابل کشتیرانی است

دانشنامه عمومی

کاما (جنگ افزار). کاما ( به ژاپنی: 鎌 ) ( به هیراگانا: かま ) ( که گاهی آنرا کای یا کای دوگانه نیز می نامند. از کامایی که تیغه های کند داشته باشد برای تمرین کاتا استفاده می کنند و آنرا کاتا کای می نامند. ) ابزار کشاورزی سنتی ژاپن و فیلیپین است که از آن به عنوان جنگ افزار نیز استفاده می کنند. کاما در برخی از هنرهای رزمی چینی و کاراته و سیلات بکار گرفته می شود.
پیش از تبدیل به جنگ افزار، از کاما در کشاورزی برای برداشت غلاتی همچون برنج استفاده می شده است. می توان شکل های گوناگونی از آن را در جنوب شرق آسیا و به ویژه در هنرهای رزمی از اندونزی تا فیلیپین دید[ ۱] . از آن به طور محدود در برخی هنرهای رزمی چینی هم استفاده می شود. از همین مناطق بوده است که این جنگ افزار به اوکیناوا راه یافته و در کاراته به کار گرفته شده است.
کاما را می توان تکی یا دوتایی به کار گرفت. از لبه و نوک تیغه کاما می توان استفاده کرد و در کاتاهای اوکیناوایی می توان از آنها برای دفاع، گیر انداختن و خلع سلاح حریف استفاده کرد. در محلی که تیغه به دسته متصل می شود یک برآمدگی وجود دارد که از آن در گیر انداختن چوب حریف استفاده می شود؛ اما در کامایی که از آن به عنوان داس کشاورزی استفاده می شود این برآمدگی وجود ندارد. معمولاً تیغه آنرا بسیار تیز می کنند که می تواند به سادگی باعث آسیب رسیدن به تمرین کننده تازه کار شود. تیزی تیغه آن نه تنها برای آسیب رساندن به حریف بلکه برای ترساندن حریف هم هست.
در گذشته کاربرد این جنگ افزار در کاتا بسیار بوده اما در کاتاهای امروزی آن، حرکات دست را بیشتر از کاما انجام می دهند و همان حرکات اندک کاما نیز بیشتر چرخاندن های استادانه آن است که با کاتاهای کامای اوکیناوایی تفاوت های زیادی دارد.
عکس کاما (جنگ افزار)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کاما (Kama)
رودی در غرب فدراسیون روسیه، مهم ترین ریزابۀ ولگا، به طول ۱,۸۰۵ کیلومتر. حوضۀ آن ۵۰۷هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. از شمال جمهوری اودمورت سرچشمه می گیرد، در ابتدا به سمت شمال و سپس در جهت جنوب از میان پِرم جریان می یابد و سرانجام پایین قازان به ولگا می پیوندد. ریزابه های آن عبارت اند از ویشرا، چوسووایا، بلایا، و ویاتکا. سدهای برقآبی وتکینسک، کاما، و نیژنی کامسک (کامای سفلا) نزدیک این رود قرار دارند. ۹۶۶ کیلومتر از رود کاما، به استثنای نوامبر تا آوریل که رود یخ بسته، تا کرچفسکی قابل کشتی رانی است. این رود عامل مهمی در شبکۀ آبراه های درون بومی فدراسیون روسیه به شمار می رود.

جدول کلمات

ویرگول

پیشنهاد کاربران

واژه واستا کاملا پارسی است بهترین به جای کا ما یونانی ویرگول فرانسوی این واژه یعنی واستا این واژه اوستایی بهترین واستا است.
منبع.
لغت نامه دهخدا
ویرگول
ویرگول ( virgule ) از زبان فرانسه و کاما ( comma ) از زبان انگلیسی وارد زبان فارسی شده است. در زبان انگلیسی دُم این علامت به سمت پایین است؛ اما در زبان فارسی، شاید به خاطر اجتناب از اشتباه گرفتن آن با
...
[مشاهده متن کامل]
حرف "و" ، دم آن رو به بالا قرار دارد. در زبان فارسی به این علامت، واوَک یا درنگ نما گفته می شود. ( برگرفته از سایت یوتایپ )

ویرگول.
برای یادسپاری بهتر ویرگول و کامافرض کنید، ویر مخفف ویراستار باشد اما ویرگول چیست؟
ویرگول یک واو وارونه است که ویراستار ها با آن نویسندگان را کاملا گول می زنند تا از آنها پول زیاد بگیرندیا اینکه ویراستار ها خوانندگان را از این که کاملا گول بخورند با این واو کوچولوی برعکس نجات می دهند. در این جا، کلمه ی "کاملا" تداعی کننده" کاما"نام دیگر ویرگول است.
...
[مشاهده متن کامل]

به معنی ویرگول
توقف و شروع دوباره بدون از دست دادن توان می باشد
بَندَک
ویرگول ، واوک ، واو کوچک.
کاربرهای ویرگول
1ـ برای جدا کردن عبارت های کوتاهی که روی هم یک جمله را می سازد. مانند: با آن همه هیاهو، بی اینکه چیزی بگوید، از خانه بیرون رفت.
2ـ جایی که واژه یا عبارتی برای توضیح، عطف بیان یا بدل، در میان جمله ی دیگری آورده شود. مانند: سپیده دم، زمانی که سیاهی تازه رخت بر بسته بود، ( توضیح سپیده دم ) به دنبال او رفتم.
...
[مشاهده متن کامل]

3ـ برای جدا کردن واژه هایی که به یک کس یا چیز نسبت داده می شود. مانند: روز، شب، سرما، گرما، زشتی، زیبایی و . . . از ضروریات زندگی در این دنیاست.
4ـ برای جداسازی دو واژه که ممکن است خواننده آنها را با هم بخواند. مانند: پس، ( در نتیجه، سرانجام ) از آنها انتقام گرفت. اگر ویرگول از جمله برداشته شود، احتمال دارد خواننده چنین برداشت کند: «بعد از آنها انتقام گرفت. »
5 ـ برای جدا کردن اجزای نشانی کسی. مانند: پیمان رامتین، دانشجوی رشته ی فیزیک، کارشناس مسائل هسته ای، بازیگر سینما.
6ـ برای جدا کردن جمله ی معترضه ( جمله ای که اگر برداشته شود، آسیبی به معنی نمی زند. مانند: ذلک الکتاب، لاریب فیه، هدی للمتقین. اگر لاریب فیه برداشته شود، آسیبی به معنی آیه نمی رسد. )
7ـ برای جداسازی فعل های یک جمله. ( در این صورت ویرگول به معنی «و» یا «یا» خواهد بود ) مانند، باید دید، شنید، بررسی کرد و سپس خرید.
8 ـ برای جدا سازی دو اسم که اگر ویرگول نباشد، شاید اسم اولی به صورت اضافه به دومی خوانده شود. مانند: منظور از کتاب، تورات و انجیل است.
9ـ گاهی ویرگول به معنی «ولی، در عوض، برعکس» است. مانند: او با تو سخن گفت، تو گوش نکردی.
10ـ پس از گیومه ی جمله ی نقل قول که با نقطه یا علامت تعجب پایان نپذیرد. مانند: او به من گفت: «تو را فراموش نخواهم کرد»، و بی اینکه حرکتی از خود نشان دهد، از من دور شد.
11ـ پیش یا پس از علامت تعویق یا سه نقطه. مانند: همان مرد، . . . که مرا وادار کرد. ( در این جا سه نقطه جای نام آن مرد را گرفته ) همان مردی که . . . ، از من درخواست کرد. ( در این جا سه نقطه به جای صفت آن مرد آمده )
12ـ پیش از پرانتزی که در آن جمله ای توضیحی آمده، ویرگول گذاشته نمی شود؛ بلکه پس از پرانتز دوم می آید. مانند: وزیر ( که مردی خوش برخورد بود ) ، او را صدا زد.
13ـ پس از نام یا صفت کسی که به او خطاب می شود. مانند: آرش، تو همیشه انتقاد می کنی؛ ولی اگر این خطاب با «ای» مانند: ای دوست! یا الفی که در پایان اسم می آید، مانند: خداوندا! بیاید، پس از اسم، علامت تعجب گذاشته می شود. مانند: ای آرش!
14ـ اگر موضوع جمله های کوتاهی که با «و» «یا» «نه» جدا شده متفاوت باشد، پیش از آنها ویرگول می آید. مانند: ببر جهید، و پنجه هایش را به شیشه کوبید. برای نجات خود، یا مردن باید تصمیم گرفت. خود را چنان به دنیا وابسته نسازید که نه توان جدا شدن از آن را داشته باشید، نه توان بهره برداری از آن را.
15ـ در جایی که حروف ربط «و» «یا» «نه» تکرار شود، پیش از آنها ویرگول می آید. مانند: او ثروتمند بود، و زیبا، و مهربان. گاهی می توان روشنایی، یا سایه تاریک، یا شبهی از کوهستان را دید.
16ـ پیش از «و غیره»، «الخ» مانند: همه را از دم تیغ گذراند؛ کشاورز، و صنعتگر، و مرد، و غیره.
17ـ برای جدا سازی واژه هایی که با عدد همراه است. مانند: یک کار خوب، یک همسر وفادار، یک خانه ی بزرگ، و یک خودرو می تواند به زندگی آرامش دهد.

بپرس