نار

/nAr/

مترادف نار: آتش، آذر، جهنم، دوزخ، انار، رمان

متضاد نار: آب، ماء

برابر پارسی: آتش، آذر

معنی انگلیسی:
fire, pomegranate, bonfire

لغت نامه دهخدا

نار. ( اِ ) انار. ( انجمن آرا ). مخفف انار است و آن میوه ای باشد معروف. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ نظام ) ( از شمس اللغات ). انار. رمان. ( ناظم الاطباء ) :
آن که نشک آفرید و سرو سهی
آن که بید آفرید و نار و بهی.
رودکی.
کفیدش دل از غم چو یک کفته نار
کفیده شود سنگ تیمارخوار.
رودکی.
بفرمود تا آب نار آورند
همان تره جویبارآورند.
فردوسی.
تن مسکین من بگداخت چون موم
دل غمگین من بشکافت چون نار.
فرخی.
تا نبود بار سپیدار سیب
تا نبود نار بر نارون.
فرخی.
مگر که نار کفیده است چشم دشمن تو
کزو مدام پریشان شده ست دانه نار.
فرخی.
نار ماند به یکی سفرگک دیبا
آستر دیبه زرد ابره آن حمرا.
فرخی.
دوالش نیمه نار است و زرش
بسان نار و گوهر دانه نار.
عنصری.
و آن نار بکردار یکی حقه ساده
بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده.
منوچهری.
درخت نار و درخت خرما پدید آورد و به قدرت باریتعالی به بار آمد و نار به سیستان از آن گاه است. ( تاریخ سیستان ).
رخ نار با سیب شنگرف گون
بدان زخم تیغ و بدین رنگ خون.
اسدی.
دل پراندوه تر از نار پر از دانه
تن گدازنده تر از نال زمستانی.
ناصرخسرو.
بدرد ترسم از بس غم که در اوست
بدردنار چون پرگرددش پوست.
ناصرخسرو.
گه شود چون نار تفته زهره جوشنده شیر
گه شود چون نار کفته مهره کوشنده مار.
عبدالواسع جبلی.
این را چو نار کفته ز بس خستگی جگر
و آن را چو نار تفته ز بس تشنگی زبان.
عبدالواسع جبلی.
به مهر تو دلم ای مبتدا و منشاء جود
بسان نار خجند است بند اندر بند.
سوزنی.
نار چو لعل تو است گر بدو نیمه کنی
از سر سرو سهی دانه نارخجند.
سوزنی.
چنانکه دانه بود در میان نار به بند
به بند و سلسله من در میانه نارم.
سوزنی.
خون است دل فتنه از شکوهت
چونانکه دل کفته نار باشد.
انوری.
گل نار است درخشنده چو یاقوتین جام
دانه نار چو لؤلؤ و چو درج است انار.
انوری.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مخفف انار، آت ، نیران جمع
( اسم ) ۱ - آتش آذر : تا چون رخ رنگین بتان و غم هجران تابنده و رخشنده و سوزنده بود نار ... ( فرخی لغ. ) ۲ - جهنم دوزخ : طاعت و علم راه جنت اوست . جهل و عصیانت رهبر نار است . ( ناصرخسرولغ. ) توضیح نزد قدما یکی از عناصر اربعه است یا نار افرنجی ( افرنجیه ) . آبله فرنگ کوفت سیفلیس . یا نار پارسی . یا نار خلیل . آتشی که نمرود برافروخت تاابراهیم خلیل را در آن بسوزاند و خدا آن آتش را بر خلیل گلستان کرد . یا نار دشتی . یا نار سقر آتش دوزخ . یا نار شیرین . نوایی است از موسیقی قدیم . یا نار طور . آتشی که در کوه طور بر موسی ع تجلی کرد . یا نار فارسی . ۱ - نوعی زهر که مرکب از ادویه تلخ و کشنده است ۲ - نوعی تاول های سرخ رنگ که بر جلد بدن پیدا شود . مولف مجمع الجوامع آنرا غیر از دانه های مربوط بمرحله دوم مرض سیفلیس میداند.یا نار فارسیه . یا نار فرنجیه . یا نار قیصر . ۱ - گاو زبان۲ - شقایق نعمانی ۳ - علف چای گویند . یا نار هندی .نام میوه ایست در هندوستان شبیه به و آنرا بل گویند و از آن مربا سازند بغایت خوب شود نار دشتی . ۲ - بل .
بر انگیخته شدن نائره .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - مخفف انار. ۲ - (استع . ) پستان . ۳ - اشک خونین .
[ ع . ] (اِ. ) آتش ، آذر. ج . نیران .

فرهنگ عمید

= انار
آتش.

گویش مازنی

/naar/ ترشحات لزج روی زبان که به هنگام خواب بوجود آید - برفک زبان & ترکه ای که توسط آن عمق آب را سنجند

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] یکی از نامهای دوزخ در قرآن، «نار» است.
کلمه «نار» و «نور» از نگاه برخی از واژه شناسان عرب به یک ریشه می رسند. ابن فارس در این باره می گوید: النون و الواو والراء أصل صحیح یدلّ علی إضاءة و اضطراب و قلّة ثبات. منه النورو النار، سمّیا بذلک من طریقة الإضاءة و لأنّ ذلک یکون مضطربا سریع الحرکة.
ن و ر، یک ریشه صحیح است که بر روشنی و موج و کم ثباتی دلالت می کند. از همین ریشه اند نار و نور و نامیده شدنشان به این نام از این روست که نورافشان اند و این از آن جهت است که موّاج و شتابان اند. برخی از پژوهشگران در تبیین رابطه «نار» و «نور» گفته اند: إنّ الضوء و الحرارة متلازمان؛ فإنّهما یتحصّلان من التموّج و الاهتزاز الشدید فی ذرّات الشی ء و داخله. فإذا کان النظر إلی جهة الضوء یقال: إنّه نور و یطلق علیه النور، و إذا لوحظ النظر إلی جهة الحرارة یطلق علیه النار و یناسبها وجود الألف الدالّ علی التشعشع والارتفاع والتلألؤ.
روشنی و حرارت همراه همیشگی اند که از موج و حرکت تند در ذرات و داخل یک شی بدست می آیند. وقتی به حیث نور آن نگریسته شود به آن نور گفته می شود و بر آن، «نور» اطلاق می گردد و وقتی که به حیث گرمایش آن نگریسته شود به آن «نار» گفته می شود و وجود الف در نار که دلالت بر شعاع و رفعت و برافروختگی دارد، با آن مناسبت دارد.
در قرآن، کلمه «نار (بدون الف و لام)» و «النار (با الف و لام)» در مجموع، ۱۴۵ بار تکرار شده است که در ۱۱۸ مورد آتش جهنم، دو مورد آتش برزخ و ۲۵ مورد معانی مختلف آتش دنیا مراد است.
کاربردهای آتش در قرآن را بدین سان می توان خلاصه کرد:
گفتنی است که در قرآن کلمه «نار» هنگامی که برای آتش دوزخ بکار رفته با کلمه «جهنّم» ترکیب گردیده است. در احادیث نیز کلمه «نار» مکرر در آتش دوزخ بکار رفته است.

[ویکی الکتاب] معنی نَارَ: آتش(نکره آوردنش در عبارت "مِمَّا خَطِیئَاتِهِمْ أُغْرِقُواْ فَأُدْخِلُواْ نَاراً "به منظور بزرگ جلوه دادن آن بوده )
معنی مُوقَدَةُ: شعله ور شده (از ایقاد نار به معنای شعلهور ساختن آتش است )
معنی نُصْلِیهِ: او را می سوزانیم ( اصلاء به نار به معنای سوزاندن با آتش است البته سوزاندنی که نهایت درجه ی حرارت آتش لمس شود )
معنی عَلَیْکُمَا: برشما دو گروه (در عبارت "یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ " و منظور از دو گروه انسانها وجنیان می باشد)
معنی قُطِّعَتْ: بسیاربریده شد - پاره پاره شد- قطعه قطعه شد ( در اینجا استفاده از باب تفعیل برای نشان دادن کثرت است و در عبارت "قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ " منظور این است که به اندازه ی اندامشان لباسهایی از آتش برایشان دوخته می شود)
معنی هَارٍ: به آرامی افتاده ( کلمه هار اصلش هائر بوده و به معنی به آرامی افتاده است . و عبارت "علی شفا جرف هار فانهار به فی نار" جهنم استعارهای است که حال منافقین مورد نظر را تشبیه میکند به حال کسی که بنائی بسازد که اساس و بنیانش بر لب آبرفت یا مسیل باشد که هیچ...
ریشه کلمه:
نور (۱۹۴ بار)

«نار» در سوره «آل عمران» کنایه از جنگ ها و نزاع هایی بوده که هر لحظه در دوران جاهلیت به بهانه ای در میان اعراب شعلهور می شده، قرآن مجید با این جمله اوضاع خطرناک عصر جاهلیت را منعکس می سازد که هر لحظه خطر جنگ و خونریزی آنها را تهدید می کرد و خداوند در پرتو نور اسلام آنها را از آن وضع نجات داد و مسلماً با نجات یافتن از وضع خطرناک گذشته از آتش سوزان دوزخ نیز نجات یافتند.

جدول کلمات

اتش

پیشنهاد کاربران

نار در تورکی یعنی منبع نور که به خورشید می گفته اند ، گون در ترکی به معنای روز است که برخی به اشتباه بجای واژه خورشید استفاده می کنند. تانری هم یعنی منبع بزرگ نور که خدای ترکان باستان است از همین ریشه
...
[مشاهده متن کامل]
است. ار در ترکی باستان به معنای رشته نور است. تار یعنی رشته بزرگ نور . آثتار یا آستار یعنی رشته بزرگ نور سماء. ت در ترکی باستان معنای بزرگ را می رسانده است و امروزه نیز در قسمتهای شمالی چین به همین معنا بکار گرفته می شود.

از آنجایی که کلمات مثل دانه های زنجیر هستند که صرفا به صورت طولی به هم نچسبیده اند بلکه در همه ابعاد به هم بافته شده اند و همچون لباسی هستند که کلیت زندگی رو پوشش می دهند. اگر از زاویه ریشه کلمات به این
...
[مشاهده متن کامل]
مقوله نگاه کنیم در بعد مادی و معنوی آر و نار دو کلمه از یک مفهوم می باشد مفهوم انرژی و عدم انرژی. آری یعنی دادن انرژی مثبت . کلمه ایران نیز از دو کلمه آر و یر تشکیل گردیده یعنی سرزمین انرژی. آریا و زرتشت یا آذرتش نیز ادامه همین مفهوم. آر و آگر و آذر به مفهوم انرژی و بَعدی انرژی با بُعد گرما و بَعدی انرژی در بُعد نور. ( گرما و آذرخش ) . آر در زبان کرمانجی و آگر در کردی کرمانشاه به مفهوم آتش در حال استفاده می باشد. کلمه آرامش نیز به مفهوم کسب انرژی و آرمان یعنی برنامه و هدفی برای کسب انرژی. کلمات دیگر مثل پندار گفتار و کردار نیز منشعب از همین مفهوم. اینکه می گوییم گرفتار ( گرفت آر ) فلان کار هستیم یعنی آن کار از ما انرژی می می گیرد. یا ارتش یعنی یک سازمان پر انرژی. یا اصطلاح دمار ( دم آر ) از روزگار کسی در آوردن یعنی حال نفس کشیدن نداشتن. و فراوان از این دست کلمات.

انسانها در زمین در وسط جهنّم به سر میبرندوغافلند که احتمال نابودی زمین در هر لحظه ممکن است.
وچون انسان بالفطره شرطی هست ودرامان مُدتی سرگذشت، باتوهّم وخیال وغرور فکر میکند تا ابد به این منوال إدامه میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

زمین مؤقتاً مانند بهشت میماند
مانند
آتش ابراهیم به به بهشت تبدیل شد
"قلنا یا نار کونی‏ برداً و سلاماَ علی‏ إبراهیم"
نار ( عربی ) با آنار هیچ ارتباطی ندارد.
تاریخ واژه ها خلط وتحریف نکنید.

نریمان پدر سام و پدر بزرگ زال و پدرِ پدر بزرگ رستم به شکل ناری مان: پسوند مان نشانه صفت ملکی است به معنای مالِ ما. پیشوند ناری به معنای آتشین . لذا نام ناریمان ( نریمان ) از دیدگاه والدین به معنای آتشین ما ، یعنی گرما بخش ما در فصل زمستان و یخبندان و سرما بوده است. خود ما امروزی ها به همان انسان آتشین گرما بخش نیازمندیم که مارا از سرمای شدید و یخ زدگی ولایت مطلقه فقیه نجات دهد و به ما گرما بخشد و مارا از ظلمت های ژرف و جهل های علاج ناپذیر سیطره آیات و روایات و احادیث دینی و پدیده مخوف دینداری و خدا باوری از یکطرف و ظلمت های ژرف و جهل های علاج ناپذیر آتئیزم و پدیده بیدینی و خدا ناباوری از طرف دیگر رها نماید و مارا بسوی نور و روشنایی علمی و فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری رهنمون شود. و خطاب به دینداران و یکتا پرستان بفرمائید که آئین یکتا پرستی در اصل و ریشه و در مراحل اولیه پیدایش خود از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان در جهت رقابت و مقابله و مبارزه با آئین های بت پرستی نازل نشده و بر وجود انسان تحمیل نگردیده است بلکه بر خاسته از دل و زمینه های غنی و حاصلخیز آئین های بت پرستی بوده و فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی آنها می باشد و در ادامه سخنان ناری یا آتشین خویش به آنها بگوید که دو آئین بت پرستی و یکتا پرستی و دینداری و خدا باوری و بیدینی و خدا ناباوری هر چهار در پیشگاه بیکران خداوند متعال که هیچ موجود واقعی و عینی و شهودی و هیچ موجود غیبی و محض و مجرد در بیرون از آن نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته، هم سطح و هم ارز اند و هیچکدام کوچکترین ارجحیت و برتری و امتیاز خاص و ویژه ای نسبت به دیگری نداشته و ندارد و نخواهد داشت.
...
[مشاهده متن کامل]

از همه مهمتر اینکه این موجود آتشین و رستم و تهمتن دوران به آنان گوش زد نماید که خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. و به آنان گوشزد نماید که خیالات اوهامی پیاده کردن قوانین الاهی یا الهی بر روی کره ارض یا روی زمین و در بین جوامع بشری را به کمک توکل بخدا و در انتظار نشستن دریافت امداد های غیبی بطور مجانی و رایگان از مخیله ها و یا از الواح سر و دل خود پاک نمایند.
اگر با شعار زن ؛ زندگی و آزادی به دیدارش می روید، لطفا آهسته بروید تا مبادا بر اثر طنین صدای قدم های مبارک شما در کوچه و خیابان ها بلور انزوا و تنهایی اش از طاقچه به روی زمین بیافتد و بشکند و به خاک تبدیل گردد.

بله کاملا درست میفرمایید و مشخصه واژه ، ریشه پارسی دارد و از آنُر گرفته شده
نار و نور هردو از یک ریشه هستند و به مانای آتش و روشنایی هستند.
همانگونه که در بالاتر نمایان شده این واژه از زبان کهن پارسی است و به اربی و دیگر زبانهای جهان وارد شده.
جالب است که گلنار در بین ایرانیان گلی متمایز از دیگر گل ها بوده است و نماد نور و هدایت بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

گلنار یا گل آتشین به گل درخت انار گفته می شود که به دلیل شباهت آن یا آتش به این نام نام گذاری شده است.
ارب که واژه ای از خود نداشت بسیاری از واژگان پارسی را گرفت و اربیزه کرد و دوباره به پارسی برگرداند.

نار واژه ای بسیار کهن از زبان ایرانی است.
دوستان به خوبی ریشه وازه را مشخص کرده اند.
این واژه در پارسی به گونه نار ( انار ) و گلنار ( گل انار ) نیز وجود دارد.
نار ( nar ) :در زبان ترکی به معنی انار است
نور ( nurr ) :در زبان ارمنی به معنی انار است
نار کوتاه شده انار است که در پهلوی با همین ریخت به کار می رفته است. امروز ما آذری زبان ها در زبان ترکی به انار همچنان نار می گوییم.
نار در زبان ترکی به معنی انار است
نار ( Nar ) :در زبان مغولی به معنی خورشید است
نار کوتاه شده نا آور است ، نا به معنی حرارت ، گرما و نیرو است و منظور همان حرارت و نور درون است که انسان به آن زنده است یکی از عناصر چهار گانه حیات
[ ( نار ) به معنی آتش ریشه نار از نور است. ]نور هم همان روشنایی رو معنی میده. کلمات دیگر هم مثل تنور یا کوره هم ریشه مشترک دارند. خُب حالا وجه اشتراکشون چیه ? . میگیم :قدیم عرب در زمان جاهلیت وقتی که می
...
[مشاهده متن کامل]
خواستند قبایل رقیب خود رو مغلوب کنن در واقع آتشی درست میکردن و این آتش و نور نشانه ای بوده بر ای هم پیمانانشون تا جمع بشن و دشمنانشون رو نابود و از اسارت بگیرن. خب میگیم چرا به آتش رو نور و روشنایی نامیدن?میگیم چون در واقع اونا با نجات یافتن از جهل و وضع خطرناک گذشته در واقع از آتش سوزان جهنم نجات یافتن.

مخفف انار
آتـش، جهنممـ
نار به معناى آتشین، دوزخ، دوزخین نیز آمده و در زبان کَشمیریان برابر حرارت… و چون انار را مى شکافیم دانه هاى قرمز گواهى از آتشین بودن را دهند.
اگر گمان من اشتباه نباشد این واژه بسیار کهن است و ایرانى/آریایى و شاید هم این طوایف تازه سرازیر شده به این سرزمینها آنرا از ساکنین کهنتر گرفته…. و اَ ( a ) در ابتداى آن همانى است که مرتا ( ى ) اوستا و مریتا در ودا ( Mrta, Mrita, مرگ ) را مخالف مى سازد به امرتا و امریتا ( Amrta, Amrita, بى مرگ، جاودان ) و همتایانش در انگلیسى un در لاتین i یونانى an…آنچنانکه immortal لاتین نیز بر همان اساس شکل گرفته… و ارثى که هر کدام از نیاى مشترک گرفته اند، اوستا و ودا چند سده پیشتر از جدایى نیاکانشان …و این دیگران هزاره و یا دو هزاره اى پیشتر از آن و از نیایى کهنتر. .
...
[مشاهده متن کامل]

حاصل آنکه بار معنایى مى شود ضد حرارت، ضد گرما، مخالف آتشین… و اشاره به طبع خنک و سردى این میوه…
این اَ کهن در زبانهاى میانى ایران گاه تبدیل شده به “ان ” ماناى همان انیران و انیرانى…

در زبان عربی یعنی اتش

به معناى آتش ، این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) از واژه پهلوىِ نیرا Nira به معناى فروغ ، روشنایى و آتش برداشته معرب نموده و دو واژه ى نور و نار ( النور ، النار ) را از آن اقتباس کرده و ساخته اند: النور ، أنوار ، نوریّ ، نور ینور ، نَوَّرَ
...
[مشاهده متن کامل]

یُنَوِّرُ تنویر ، منوَّر مُنِّور ، مُنیر ، نَیِّر - نَیِّرة ، نورة ، النار ( آتش ) ، نوار ، نورانىّ ، نورانیّة و . . . !!!!! همتایان دیگر این واژه در پارسى: آتش Atash ( پهلوى ) ، آذر - آدَر - آتَر - آدُر - آتور - آدور - آترو - آترا Azar - Adar - Atar - Ador - Atur - Adur - Atro - Atra ( پهلوى:
آتش ) ، آتَروک - آدورگAdurag - Atarok ( پهلوى: آتش ، آذر )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس