هاله

/hAle/

مترادف هاله: چنبرماه، خرمن، خرمن ماه، شادورد، شایورد، بدجنس، بدذات، شریر، عدل، لنگه

برابر پارسی: خرمن

معنی انگلیسی:
halo, areola, aura, aureole, [med.] areola

فرهنگ اسم ها

اسم: هاله (دختر) (عربی، یونانی) (طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: hāle) (فارسی: هاله) (انگلیسی: hale)
معنی: حلقه نورانی و رنگی اطراف ماه یا خورشید، خرمن ماه، ( در نجوم ) حلقه ی نورانی سفید یا رنگی که گاهی گِردِ قرص ماه یا خورشید دیده می شود، حلقه یا حاشیه ی تابناکی که در اطراف چیزی به ویژه در اطراف سر مقدسین در نقاشی ها دیده می شود، ( به مجاز ) آنچه گرداگرد چیزی یا جایی را فرا می گیرد، معرب از یونانی حلقه نورانی سفید یا رنگی که گاهی گرد ماه یا خورشید دیده می شود
برچسب ها: اسم، اسم با ه، اسم دختر، اسم عربی، اسم یونانی، اسم طبیعت، اسم کهکشانی

لغت نامه دهخدا

هاله. [ ل َ / ل ِ ] ( ع اِ ) خرمن ماه را گویند.و آن حلقه و دایره ای است که شبها از بخار بر دور ماه بهم میرسد، چنانکه ماه مرکز آن دایره میگردد. ( برهان قاطع ). حلقه و دایره باشد که بر گرد ماه به سبب بخارات ارضی پدید آید و گویند آن هاله علامت باران است. ( آنندراج ). دایره گرد ماه ، لیکن بدین معنی عربی است. ( فرهنگ رشیدی ). خرمن ماه که برهون ، خرگر، سابود،شابود، شابورد، شادورد، شارود، شاکورد، شاهورد، شایراد و شایورد نیز گویند. ( ناظم الاطباء ) :
مه در حصار هاله نخواهد مدام ماند
از آسمان برون دل آگاه میرود.
صائب.
ماه از حصار سر به گریبان هاله برد
تا چهره تو گشت مصور در آینه.
صائب.
نباشد دور اگر خطش طلایی در نظر آید
که طوق هاله زرین میشود از ماه تابانش.
صائب.
تا گرد ماه رویت خطت شده ست هاله
چشمی چو ابر دارم اشکی بسان لاله.
هدایت.
حسنش هزار تیر گذارد به یک کمان
مانند آفتاب که در هاله میرود.
میرزا طاهر وحید.
کی شیر نور میدهد ای شب فلک ترا
بیهوده می مکی تو چه پستان هاله را.
عبدالطیف خان ( از آنندراج ).
حسن تو درآئینه اندیشه نگنجد
خورشیدصفت ماه رخت هاله ندارد.
بسمل نیشابوری ( از ارمغان آصفی ).

هاله. [ ل َ / ل ِ ] ( ص ) مردم مفسد و مفتن. ( فرهنگ رشیدی ) ( جهانگیری ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) :
رنجم همیشه هست ز دست دلاله ای
دلاله ای که هست بهر خانه هاله ای.
ادیب صابر.
|| قرار گرفته و آرام یافته. ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). و این معنی از هال مأخوذ است. ( فرهنگ رشیدی ) ( برهان قاطع ). || ( اِ ) نوعی از هیزم کوهی است بغایت چرب که به جای فتیله در مشعلها میسوزند. || مطلق رنگ که به تازی لون خوانند. ( فرهنگ رشیدی ) ( جهانگیری ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) :
برداشت آن عروس و درآورد پیش من
و انگیخت در برم زنکی زرد هاله ای.
ادیب صابر.
|| لنگه. عدل. تنگ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : قدر و طلب همچو دو هاله رخت مسافر است بر پشت چهارپای اگر از آن دو یکی گرانتر و دیگری سبک تر افتد رخت بر زمین آید. ( از ترجمه نامه تنسر ).

هاله. [ ل ِ ] ( اِخ ) بندر و دهی است از دهستان مالکی بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 88 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و 8 هزارگزی شوسه سابق بوشهر به لنگه. ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیر مالاریائی. سکنه آن 182 تن فارسی و عربی زبان. آب آن از چاه و محصولاتش غلات ، خرما وتنباکوست. اهالی به زراعت و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

خرمن ماه، دایره روشن که گاهی گرداگردماه ظاهرشود
(اسم ) ۱- حلقه و دایره ایست که بعضی شبها بسبب بخارات زمین بر دور ماه دیده شود چنانکه ماه مرکز آن دایره باشد خرمن ماه شایورد شادورد شاهورد. ۲- عبارت از دایر. بیضائ تامه یا ناقصه است که در اطراف ماه دیده میشود : (( مه در حصار هاله نخواهد مدام ماند از آسمان برون دل آگاه میروید . ) ) (صائب ) توضیح بعض فرهنگها بمعنی رنگ ولون هم نوشته این بیت را شاهد آورده اند: ((برداشت آن عروس و در آورد پیش من وانگیخت در برم زنکی زرد هاله ای . ) ) (ادیب صاربر ) مولف فرهنگ نظام نوشته : (( احتمال میرود در شعر چهار قد و قصف. زرد باشدو مجازاز (معنی ) اول پس شاهد دیگر لازم است . ) )

فرهنگ معین

(لِ ) (اِ. ) خرمن ماه ، دایرة نورانی که گاه گاه گرداگرد ماه ظاهر می شود.
( ~. ) (اِ. ) عدل ، لنگه .

فرهنگ عمید

شخص فتنه انگیز، مفسد، بدذات.
۱. (نجوم ) دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شایورد، شادورد، شاهورد.
۲. حلقۀ نورانی که در اطراف چیزی دیده می شود.

گویش مازنی

/haale/ واحد وزنی است به اندازه ی یک لنگه بار، معادل نصف خروار

دانشنامه عمومی

هاله (اخترشناسی). هاله که خرمن ماه و شایورد هم گفته شده، حلقه ای از نور است که در برخی از ساعات شبانه روز دور خورشید و ماه دیده می شود. وجود بلورهای یخ در لایه های نازک ابرهای سیروس با شکست و پراکنش و تجزیه نور باعث پیدایش این پدیده می شود.
• پدیده های اپتیکی جوی
• نور
• پیوند رده انبار در ویکی داده است
عکس هاله (اخترشناسی)عکس هاله (اخترشناسی)عکس هاله (اخترشناسی)عکس هاله (اخترشناسی)عکس هاله (اخترشناسی)عکس هاله (اخترشناسی)

هاله (بنتهایم). هاله ( به آلمانی: Halle ) یک شهرداری در آلمان است که در گرافشافت بنتهایم واقع شده است. [ ۱] هاله ۶۶۷ نفر جمعیت دارد.
عکس هاله (بنتهایم)عکس هاله (بنتهایم)عکس هاله (بنتهایم)

هاله (ترانه بیانسه). "هاله" ( به انگلیسی: Halo ) یک ترانه از خواننده آراندبی آمریکایی بیانسه و از سومین آلبوم استودیویی وی من. . . ساشا فیرس هستم است. این ترانه ۲۳ ژانویه ۲۰۰۹ در آمریکا پخش شد.
عکس هاله (ترانه بیانسه)

هاله (شهر). شهر هاله ( زاله ) در جنوب ایالت زاکسن - آنهالت کشور آلمان و نزدیک شهر لایپزیگ واقع شده است. نام مستعار این شهر Händelstadt به معنی شهر هندل، آهنگساز بزرگ موسیقی کلاسیک اروپایی است. زاله نام رودخانه ای است که از میان این شهر می گذرد به همین دلیل در کنار نام این شهر نام این رودخانه نیز درج می شود.
عکس هاله (شهر)

هاله (نوردراین وستفالن). شهر هاله، نوردراین - وستفالن در ایالت نوردراین - وستفالن در کشور آلمان واقع شده است.
عکس هاله (نوردراین وستفالن)عکس هاله (نوردراین وستفالن)

هاله (کاشاتاق). هاله ( به ارمنی: Հալե ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری آرتساخ است که در استان کاشاتاق واقع شده است.
عکس هاله (کاشاتاق)عکس هاله (کاشاتاق)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:رقابی، حیدر (تهران ۱۳۰۱ـ ۱۳۶۶ش)

هاله (آلمان). هالِه (آلمان)(Halle)
برج سرخ در بازار شهر هاله
(در زبان آلمانی به معنای نمک) شهر صنعتی در ایالت (لاند) ساکس ـ آنهالتِ آلمان، در ساحل رود زاله، واقع در ۳۰ کیلومتری شمال غربی لایپزیگ. ۲۴۷,۴۰۰ نفر جمعیت دارد (۲۰۰۱). نمک، مواد شیمیایی و لیگنیت (زغال قهوه ای) تولید می کند و دارای صنعت چاپ و انتشارات است. از ۱۹۵۲ تا ۱۹۹۰ مرکز بخش هاله در آلمان شرقی بود. هَندل، موسیقی دان آلمانی، در ۱۶۸۵ در این شهر زاده شد و جشنوارۀ هَندل از ۱۹۵۱ هر سال در آن بر پا شده است. تغییر ساختار اقتصادی، یا صنعت زدایی، بر صنایع شیمیایی و ماشین آلات هاله تأثیر گذاشته و باعث افزایش بیکاری شده است. در ۱۹۹۲ هاله، کارلسروهه، نانسی (فرانسه)، و ناتینگم(انگلستان) بر آن شدند تا با مبادلۀ مهارت های صنعتی به سرمایه گذاری های مشترک پژوهشی و تجاری بپردازند. هاله از ۸۰۶م در اطراف قلعه ای گسترش یافت. در قرون وسطا با تجارت نمک، که نام شهر نیز از آن گرفته شده است ثروتمند شد. بناهای تاریخی شهر عبارت اند از بازار، چند کلیسا، برج سرخ (۱۴۱۸ـ ۱۵۰۶م) و بقایای استحکامات شهر، ازجمله برج لایپزیگ از قرن ۱۵م.

هاله (اخترشناسی). هالِه (اخترشناسی)(halo)
هالِه
پدیدۀ ناشی از شکست نور، بر اثر بلورهای یخ موجود در جو، بین ناظر و خورشید یا بین ناظر و ماه. فراوان ترین شکل هاله دایرۀ رنگی نوری است که قرص خورشید یا ماه را احاطه می کند. نور خورشید یا ماه، بر اثر بلورهای یخ موجود در جوّ، به اندازۀ ۲۲ درجه در جهت ناظر مایل می شود. بنابراین، هاله دایره ای به شعاع ۲۲ درجه از مرکز قرص است. گاهی هاله ای ثانویه، بر اثر شکست نور ناشی از وجود بلورهای یخ در جو، در خارج از هالۀ اولیه و به فاصلۀ ۴۶ درجه از مرکز خورشید یا ماه تشکیل می شود. تصاویری رنگی، مشابه قرص خورشید، نیز ممکن است دیده شوند. این تصاویر که به خورشیدهای کاذب یا توله سگ های خورشید معروف اند، گاهی در فاصلۀ ۲۲ درجه از خورشید، در جهت قائم یا افقی، دیده می شوند.

هاله (بلژیک). هالِه (بِلژیک)(Halle)
(به فرانسوی: آل) شهری در استان برابانت، در بلژیک، در کرانۀ رود سن، به فاصلۀ ۱۶ کیلومتری جنوب بروکسل. جمعیت آن (برآورد ۲۰۰۱) ۳۳,۷۰۰ نفر است. محصولات اصلی آن عبارت اند از کاغذ، شکر و کاسنی. کلیسای بازیلیک نوتردام در شهر به قرن ۱۴م تعلق دارد.

مترادف ها

areola (اسم)
هاله

halo (اسم)
هاله، حلقه نور

corona (اسم)
سر، هاله، تاج، اکلیل، حلقه نور دور خورشید

halation (اسم)
هاله، نیم سایه

nimbus (اسم)
هاله، فر، ابر بارانی، اوهام

فارسی به عربی

سحاب ممطر , هالة

پیشنهاد کاربران

هاله ( halo ) : این واژه یونانی است ولی از پارسی وام گرفته است!
واژه "هاله، halo" پیامبران و بزرگان:
از واژه "اَهلَو، اَهلا" وام گرفته است و درست همان معنا را می دهد!
فَرِّ ایزدی و کاریزمایی که همچون شایوَردی ( هاله ای ) نورانی بر گِرد و دور سَرِ پیامبران و بزرگان است و از آن ها پایش می کند!
...
[مشاهده متن کامل]

.
معنی: با خدا، خداجو، پارسا و سپَنتا، پرهیزکار ( پرهیزگار ) ، درستکار، بِهدین ( زرتشتی ) ، اَشامند ( اَشو، اَشوَن، اَشوان ) ، هیرسا، پاک و مقدس، وَرجاوَند! -
بهشتی ( پَرتَتِش! ) ، مینویی، پردیسی ( فردیسی ) ، خُلدی! -
ستایش، پرستیدن، ستودن ( ستوت یسن! ) ، آفرین، خدا را شکر، ایول ( ای ولله ) ، باریکلا ( بارک الله ) ، زنده باد، سَرِت سلامت! -
بزرگ زاده ( آقازاده، ژن خوب ) ، سرشت خوب ( هومَت: پندار نیک ) ، نژاد والا، گوهره چشمگیر و تماشایی -
با اصل و نسب، ریشه دار، تبارمند، شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد ( اوستا: اَشَستو، ašastu ) ، سِپَنتا، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن ) ، وَرجاوَند!
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، فَرِّ ایزدی، کاریزما دار!

منابع• https://abadis.ir/fatofa/اهلو/
هاله یه اسم دخترانه هست که به معنی قرص ماه و یا نوری که از ماه گرفته میشه هست
ریشه ی اسم هاله یونانی هست
و در انگلیسی Haleh نوشته میشه
هاله اسم دخترانه که به معنای قرص ماه و نوری است که دور ماه قرار گرفته
اسم بسیار زیبایی است برای دختران و به معنی نوری است که اطراف ماه را فرا گرفته
معنای این اسم به معنای قرص ماه حلول ماه من از مادر پدرم ممنونم که این اسم را برایم گذاشته اند
یعنی قرص ماه
هاله به معنای نور دور ماه هست
چیز درخشنده ای که بعضی موقع به دور خورشیو یا ماه دیده میشود
حلقه دور ماه
ریشه این اسم یونانی هست
بچه ها نور درونی

به نظرم شما در تعبیر این کلمه از معنای واقعی کلمه که لطیف و نرم هست همانطور طور که هوله ها هستن دور شدید و صرفا به صورت لغوی به ان پرداختین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس