غائله

/qA~ele/

مترادف غائله: آشوب، بلوا، شورش، فتنه، نهضت، آفت، بلا، بلای ناگهانی، بدی، شر، آسیب، گزند، دشواری، سختی

برابر پارسی: غوغا، آشوب، شورش

معنی انگلیسی:
rebellion, tumult, unrest, riot, disturbance, hatred, evil

لغت نامه دهخدا

( غائلة ) غائلة. [ ءِ ل َ ] ( ع اِ ) تأنیث غائل. || بدی. ( منتهی الارب ). ج ، غوائل. ( مهذب الاسماء ). فساد.شر. عیب. دشواری. سختی. دشمنانگی. فلان قلیل الغائلة؛ ای قلیل الشر. ( دهار ). || داهیه. بلا. امری منکر. مهلکة. آفت. || کینه پوشیده. ( منتهی الارب ). || طارقه. حادثه. ناگاه گیرنده ، مأخوذ از غول که بالفتح بمعنی ناگاه گرفتن و هلاک کردن و رنج و مشقت است. ( از منتخب و صراح و مؤید وکشف و غیر آن ). ( غیاث اللغات ). هلاک کننده. ( دهار ). || غائلة الحوض ؛ دریدگی از حوض. || غائلة الصداع ؛ رنج و آزار و دردسر. || در مبالغه آرند: اتی غولا غائلة؛ ای امراً داهیاً منکراً. ( از اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). ج ، غوائل : و زعم بعضهم. ( بعض الاطباء ). انه [ ای غاریقون ]. یسهل بلا اذی و لاغائلة و لایحتاج الی اصلاح. ( ابن البیطار ) : به رفقی هر چه تمامتر... غور و غائله آن [کار وخیم ] با او [ شیر ] بگویم. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - دشواری سختی بدی . ۲ - آسیب گزند بلای ناگهانی جمع : غوایل .

فرهنگ عمید

۱. شر و فساد.
۲. مهلکه، آشوب.
۳. [قدیمی] سختی و گزند.

پیشنهاد کاربران

بعضی ها، قائله را به اشتباه به معنی آشوب می گیرند در صورتی که غائله به معنای آشوب، بلوا، شورش، فتنه و اغتشاش است.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد عبارت زیر برای پرهیز از استفاده از قائله به معنی آشوب پیشنهاد می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

غائله بهتر است مغلوب شود تا غالب ( غائله معنی آشوب می دهد و برگیرنده کار نادرستی است )

اغتشاش

بپرس