مقت

لغت نامه دهخدا

مقت. [ م َ ] ( ع مص ) دشمن داشتن.( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). دشمن گرفتن. مقاتة. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). دشمن گرفتن و دشمن داشتن به دشمنی سخت. ( از ناظم الاطباء ). به جهت امر قبیحی کسی را به شدت دشمن داشتن. ( از اقرب الموارد ). || نکاح المقت ؛ نکاح کردن زن پدر خود را چنانکه در جاهلیت معمول تازیان بوده. ( آنندراج ). زواج المقت ؛ ازدواج کردن مرد با زن پدر خود پس از مرگ پدر. ( از اقرب الموارد ). نکاح مبغوض در شرع.ناروا : و لاتنکحوا مانکح آباؤُکم من النساء اًِلاّ ما قد سلف اًِنّه کان فاحشة و مقتاً و ساء سبیلاً. ( قرآن 22/4 ). || ( اِمص ) دشمنی. ( غیاث ). بغض و عداوت و دشمنی. ( ناظم الاطباء ) : و ششم بر هیچکس گواهی ندهی نه به کفر نه به شرک و نه به نفاق که این به رحمت بر خلق نزدیکتر است و از مقت خدای تعالی دورتر است. ( تذکرة الاولیاء عطار ).
نقض عهد و توبه ٔاصحاب سبت
موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 323 ).

مقة. [ م ِ ق َ ] ( ع مص ) ( از «وم ق » ) دوست داشتن کسی را. وَمق. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). دوست داشتن. ( آنندراج ). و رجوع به ومق شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بیزار بودن از کسی نفرت داشتن . ۲ - دشمن داشتن . ۳ - ( اسم ) بیزاری نفرت : [ نقض توبه ( و ) عهد آن اصحاب سبت موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت . ] ( مثنوی . نیک . ۱۶۶ : ۵ )

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (مص ل . ) دشمن دانستن ، بیزار بودن .

فرهنگ عمید

۱. کسی را دشمن داشتن، از کسی بیزار بودن.
۲. دشمنی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۶(بار)
بغض شدید نسبت به کسی که می‏بینی مرتکب کار قبیح است. (راغب) در قاموس مطلق بغض گفته و در اقرب آمده: «مَقَتَهُ مَقْتاً: اَبْغَضَهُ اَشَدَّ الْبُغْضِ عَنْ اَمْرٍ قَبیحٍ». . مقت به معنی ممقوت است یعنی: نکاح زن پدر کاری بس قبیح و مبغوض خدا و راه و رسم بدی است در جاهلیت نکاح نامادری را نکاح المقت می‏گفتند ظاهراً مراد از آیه مبغوض واقعی است نه نقل قول آنها. . مقتاً تفسیر «کَبُر» است یعنی مبغوض بزرگی است نزد خدا اینکه بگوئید آنچه را که نمی‏کنید (نخواهید کرد) ظهور آیه در مطلق تخلّف فعل از قول و خلف وعد و نقض عهد است و مابعد آیات نشان می‏دهد که راجع به تخلّف از جهاد می‏باشد. * . اگر «اِذْتُدْعَوْنَ» ظرف «مَقْتِکُم» باشد در اینصورت مقت آنها نسبت به نفسشان در موقع دعوت انبیاء، همان کفر و عصیان است یعنی کفر و عصیان دلیل آنست که نفسشان را مبغوض داشته‏اند لذا به وسیله کفر بدبختش کرده‏اند. و اگر «اِذْتُدْعَوْنَ» در مقام تعلیل «لَمَقْتُ اللَّهِ» باشد، آنوقت ظرف «مَقْتِکُم» روز قیامت است یعنی اکنون که خود را مبغوض می‏دارید بغض و عذاب خدا نسبت به شما از بغضتان بزرگتر است زیرا که پیامبران شما را به ایمان می‏خواندند و شما کافر می‏شدید. المیزان وجه اوّل را اختیار کرده است. این ندا در آخرت خواهد بود.

پیشنهاد کاربران

بپرس