نق

/neq/

مترادف نق: غر، غرغر، غرولند، لندش، نق نق

معنی انگلیسی:
cavil, mutter

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بهانه جویی . ۲ - غرغر .

فرهنگ معین

(نِ )(اِ. ) (عا. ) غرغر، بهانه ، بهانه جویی .

فرهنگ عمید

= * نق زدن
* نق زدن: (مصدر لازم ) [عامیانه] بهانه جویی کردن و غر زدن، غرغر کردن.
* نق نق کردن: [عامیانه] = * نق زدن

مترادف ها

mewling (اسم)
ناله، نق

پیشنهاد کاربران

با ناله و زاری نقد و انتقاد کردن، انتظار و توقع از دیگری را به زبان آوردن . گردن کشی. نافرمانی. نطق اعتراض سر دادن. شاکی شدن و گله گزاری و شکایت کردن. نک و نال.
رِق رِقُو:در گویش شهرستان بهاباد به کسی که زیاد رِق رِق کند ( نق زند ) و بهانه جوید ( بیشتر در مورد کودکان آید ) گفته می شود.
جالب است که دقیقا هم ردیف این کلمه را ما در زبان انگلیسی هم داریم و تقریبا با همین تلفظ "nag" مشخص نیست که این کلمه از فارسی به انگلیسی رفته و یا اینکه برعکس.

بپرس