خالیه

لغت نامه دهخدا

( خالیة ) خالیة. [ ی َ ] ( ع ص ) تأنیث خالی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || زن بیکار و بی عمل. ( ناظم الاطباء ). || گذشته. غابر. ماضی. منه : قرون خالیة، امم خالیة، ایام خالیة. کلواواشربوا هنیئاً بما اسلفتم فی الایام الخالیة. ( قرآن 25/69 ). تا بر سنن ملوک ماضیه همی رود و رعایا را برقرار قرون خالیه همی دارد. ( چهار مقاله نظامی عروضی ). در عهود ماضیه و امم خالیه. ( سندبادنامه ص 299 ).
خالیه. [ ی َ ] ( ع ص ) رجوع به خالیة شود.

خالیه. [ ی َ ] ( اِخ ) نام طایفه ای از عشایر کرد که در اطراف جبال مقیمند و از نسل مضربن نزار هستند. ( از تاریخ کرد رشید یاسمی ص 111 ).

فرهنگ فارسی

زن بیکار، گذشته، ماضی، قرنهای گذشته
نام طایفه ای از عشایر کرد که در اطراف جبال مقیمند و از نسل مضر بن نزار هستند .

فرهنگ معین

(لِ یَ ) [ ع . خالیة ] (ق . ) گذشته ، قدیم .

فرهنگ عمید

گذشته، ماضی.

پیشنهاد کاربران

برای یادسپاری آسان تر فرض کنید قرن ها مانند ظرف هایی هستند که وقتی می آیند مملو و پر ند وقتی می گذرند خالی می شوند، قرون خالیه یعنی قرنهای گذشته.

بپرس