سالخ

لغت نامه دهخدا

سالخ. [ ل ِ ] ( ع ص ، اِ )جرب شتر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || مار نر سیاه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || اسود سالخ. نوعی مار که کشنده تر از همه انواع مار است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

جرب شتر

پیشنهاد کاربران

از کلمات هم خانواده :
سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه

بپرس