غذا خور

لغت نامه دهخدا

غذاخور. [ غ ِ/ غ َ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) غذاخورنده. خورنده هر خوراکی جز شیر. در تداول عامه گویند: این بچه هنوز غذاخور نشده است ؛ یعنی تنها باید به او شیر داد.

فرهنگ فارسی

۱ - خورنده غذا . ۲ - خورنده هر نوع خوراک جز شیر : این بچه هنوز غذا خور نشده است .

پیشنهاد کاربران

در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی غذا خور به معنی خورنده هر نوع خوراک جز شیر، از واژه ی قُوت خور استفاده می شود مثال :این بچه هنوز قوت خور نشده است .

بپرس