غرغر کردن


معنی انگلیسی:
to grumble

لغت نامه دهخدا

غرغر کردن. [ غ ُ غ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم. غر زدن. ( فرهنگ نظام ). سخن گفتن اعتراض آمیز.لندیدن. ژکیدن. ناخشنودی نمودن با کلماتی نامفهوم. لندلند کردن. قرقر کردن. رجوع به غرغر و قرقر شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) زیر لب از روی خشم و ناراختی سخن گفتن غر زدن : زود برگشت آن جعل از بوستان رفت و غرغر کرد پیش دوستان . ( بهار )

مترادف ها

grumble (فعل)
ژکیدن، گله کردن، غرغر کردن

murmur (فعل)
ژکیدن، غرغر کردن، من من کردن، غرولند کردن، زمزمه کردن

grudge (فعل)
لرزیدن، غرغر کردن، بخل ورزیدن، لجاجت کردن، غبطه خوردن بر، رشک ورزیدن به

chide (فعل)
سرزنش کردن، عتاب کردن، گله کردن از، غرغر کردن

growl (فعل)
غرغر کردن

mutter (فعل)
غرغر کردن، من من کردن، غرولند کردن، جویده سخن گفتن

فارسی به عربی

تذمر , تمتم , حقد , هدیر
وبخ

پیشنهاد کاربران

نالیدن و اظهار نارضایتی کردن
غُرغُر کردن:رِق رِق کردن، سخن گفتن اعتراض آمیز.
در گویش شهرستان بهاباد به جای غُرغُر کردن از کلمه ی مرکب رِق رِق کردن استفاده می شود. غُرغُر کردن و رِق رِق کردن از جمله رفتارهای فرد بهانه گیر است که ممکن است در هر کودکی اتفاق می افتد و تا حدودی می تواند طبیعی باشد چرا که کودک به اندازه بزرگسالان به رشد شناختی و اجتماعی کافی دست نیافته است تا بتواند همه رفتارهای خود را کنترل کند.
...
[مشاهده متن کامل]

غرغرکردن
لند

بپرس