گل سرخ چون روی خوبان بخجلت
بنفشه چو زلفین جانان معطر.
ناصرخسرو.
تا خجلتم بسان شفق سرخ روی ساخت شکرم چو آفتاب زبان صدهزار کرد.
خاقانی.
چون زبان او بهفتاد آب خجلت شسته بود.خاقانی.
از این شعر خجلت رسد عنصری راوگر عنصری جان حسان نماید.
خاقانی.
جان تحفه او کردم هم نیست سزای اوزین روی سر از خجلت افکنده همی دارم.
خاقانی.