نستدن

لغت نامه دهخدا

نستدن. [ ن َ ت َ دَ ] ( مص منفی ) نستادن. نستاندن. نگرفتن :
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می از جانان گرانجانی بود.
حافظ.

فرهنگ فارسی

نستادن . نستاندن . نگرفتن .

پیشنهاد کاربران

برای یادسپاری آسانتر تلفظ می توان با کلمات بازی کرد و احیانا داستان ساخت.
نستدن بر وزن نسترن است.
آیا نستدن نسترن از دست محبوب کار درستی است؟؟؟ ( کسانی که سریال پایتخت را دیده اند بهتر این جمله را درک می کنند )

بپرس