منساه

لغت نامه دهخدا

( منساة ) منساة. [ م ِ / م َ ] ( ع اِ ) عصا و چوبدستی که بدان ستور رانند. ( ناظم الاطباء ). عصا. ( از اقرب الموارد ). عصا بدان جهت که به وی ستور رانند. مِنسَاءَة. مَنسَاءَة. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

"مِنْسَأَتَهُ" از مادّه "نسأ" ( بر وزن نسخ ) و "نسیء" ( بر وزن نصیب ) به معناى تأخیر است و از آنجا که به وسیله عصا اشیایی را به عقب می رانند و دور می کنند کلمه "مِنْسَأَة" به آن اطلاق شده است ( یعنی وسیله عقب رانی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بیع نسیه را از آن نسیئه گویند که ثمن بتأخیر انداخته می ‏شود.
بعضی از مفسران گفته اند: این واژه از واژه هاى اهل "یمن" بوده و از آنجا که سلیمان ( علیه السلام ) بر این منطقه حکومت داشت، قرآن در مورد او به کار برده است.
ریشه کلمه:نس ء ( ۲ بار )
( ( برگرفته از سایت ویکی الکتاب ) )

بپرس