ذا

لغت نامه دهخدا

ذا. ( ع اِ ) از اسماء اشارت است برای مفرد و مذکر قریب. این مرد. ذو. هذا. و تثنیه آن ذان و ذین و جمع آن از غیر صیغه ، اولاء باشد.

ذا. ( ع اِ ) صاحب. مالک. دارا، در حال نصب. ذو در حال رفع و ذی در حال جَرّ. رأیت رجلاً ذا مال...

فرهنگ فارسی

( از اسمائ سته ) صاحب خداوند دارا مالک ذامال . توضیح : در عربی [[ ذا ]] در حالت نصبی استعمال شود ولی در فارسی این قاعده را مراعات نکنند .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) صاحب ، خداوند، مالک .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ذَا: صاحب - دارای (حالت منصوب آن "ذا" حالت مجرورش "ذی" و حالت مرفوعش "ذو" و مؤنثش "ذات" می باشد )
معنی ذَا ﭐلْکِفْلِ: نام یکی از پیامبران الهی علیهم السلام (در روایتی از امام جواد آمده است :خدای عز و جل صد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرستاد که سیصد و سیزده نفر آنان مرسل بودند(بقیه دین وشریعت دیگر پیامبران را تبلیغ می کردند) ، و ذو الکفل یکی از آن مرسلین است که بعد از ...
معنی ذَا ﭐلنُّونِ: لقب حضرت یونس علی نبینا و علیه السلام (کلمه نون به معنای ماهی است و ذا النون یعنی صاحب ماهی ، یونس پیغمبر فرزند متی علی نبینا و علیهما السلام است که صاحب داستان ماهی است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوی شد و ایشان را دعوت کرد ولی ایمان نیاوردند پ...
معنی ذَاتُ: صاحب - دارای (مؤنث "ذا" می باشد )
معنی ذَوَاتَا: دو صاحب (تثنیه "ذات" که آن هم مؤنث "ذا" است)
معنی مَتْرَبَةٍ: خاک (ذَا مَتْرَبَةٍ :خاک نشین - فقیر)
معنی ذُو: صاحب - دارای (حالت منصوب آن "ذا" حالت مجرورش "ذی" و حالت مرفوعش "ذو" و مؤنثش "ذات" می باشد )
معنی ذَوَا: دو صاحب (تثنیه "ذا" اصلش ذوان بوده که چون در عبارت "ذَوَا عَدْلٍ "مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده)
معنی ذَوَیْ: دو صاحب (تثنیه "ذا" اصلش ذوین بوده که چون در عبارت "ذَوَیْ عَدْلٍ "مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده)
معنی ذِی: صاحب - دارای (حالت منصوب آن "ذا" حالت مجرورش "ذی" و حالت مرفوعش "ذو" و مؤنثش "ذات" می باشد )
معنی ذَانِکَ: با تو هستم این دو (پسوند "کَ" برای جلب توجه شنونده به کار رفته است و ذان تثنیه "ذا" ست که اسم اشاره به معنی این می باشد )
معنی غُصَّةٍ: تردد لقمه در حلق به طوری که خورنده نتواند به راحتی آن را فرو ببرد (عبارت "طَعَاماً ذَا غُصَّةٍ " یعنی غذایی گلوگیر)
تکرار در قرآن: ۲۵۸(بار)
اسم اشاره است و با آن بمفرد مذکّر نزدیک اشاره می‏شود و چون هاءِ تنبیه بر آن داخل شود گویند: هذا. مثل ، تثنیه آن در حال رفع ذان و در نصب و جّر ذین است. ذا گاهی به معنی الّذی می‏آید و آن در صورتی است که بعد از ما و من استفهام باشد مثل یعنی «مَا الَّذی قال آنِفاً» مثل «مَنْ ذا بِالدّارِ» یعنی کیست آنکه درخانه است و گاهی «مادا» مجموعاً به معنی استفهام می‏آید در آیاتی نظیر ، ، . احتمال دارد که «ما» موصل و «ذا» صله آن باشد به معنی «یَسْئَلُونَکَ اَیَّ اَلَّذی یُنْفِقُونَ» و احتمال دارد که «ماذا» مجموعاً اسم باشد به معنی اَیّ شیئی، چنانکه طبرسی در ذیل آیه 4 مائده گفته است. در آیاتیکه ذا میان من و الذی واقع شده نحو ، ظاهراً «ذا» در معنای اولی خود است طبرسی در ذیل آیه دوم از فّراء نقل کرده : ذا صله من است و گفته‏اند معنی جمله آن است «مَنْ هذَا الَّذی یُقرِضُ اللّهَ» و ذا مبتدا و الّذی خبر آن و هر دو خبر «من» است. و خلاصه تقدیر آن: «مَن هُوَ الَّذی» یا «من هذاَ الَّذی» است.

پیشنهاد کاربران

صاحب، ملاک، خداوند، خدا
و در زبان انگلیسی هم معنی را می دهد.
همه چیز درباره ی اسامی اشاره:
اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای مذکر و مونث اسم اشاره تغییر می کند برای یکی یا دوتا یا جمع هم فرق می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

اسم اشاره نزدیک برای مفرد مذکر:ذا به معنی این ( هذا: مرکب است از ها تنبیه ذا ی اسم اشاره و باز به معنی این می دهد )
اسم اشاره نزدیک برای مفرد مونث:ذه به معنی این ( هذه: مرکب است از ها تنبیه ذه ی اسم اشاره و باز به معنی این می دهد )
اسم اشاره دور برای مفرد مذکر: ذلک [ ذالِ کَ]به معنی آن ( وقتی بحث اسم اشاره دور به میان می آید حرف کاف به آخر تمام این اسم های اشاره دور اضافه می شود مثل همین ذلک )
اسم اشاره دور برای مفرد مونث: تلک [ تِل کَ]به معنی آن. ( شاید با اضافه شدن ه به انتهای هذا در مورد قبلی شکل مونث یعنی هذه ساخته شد اما در اینجا چون اسم اشاره دور است و حرف کاف گفته است من در آخر تمامی اسامی اشاره دور می آیم و هیچ گونه انعطافی در این زمینه ندارد فرض می کنیم ت بعنوان نشانه ی تأنیث تصمیم می گیرد ابتدای کلمه بیاید و با آمدن او حرف ذال چون� از دست دادن جایگاه اول را نمی خواهد بپذیرد لذا میدان را خالی می کند )
اسم اشاره نزدیک برای جمع هم مذکر و هم مونث:اولاء [ اُ لا ءِ ]� به معنای اینها ( هؤلاء: [ ها ءُ لا ءِ ]� مرکب است از ها تنبیه اولاء ی اسم اشاره و باز به معنی اینها می دهد )
اسم اشاره دور برای جمع هم مذکر و هم مونث:اولئک. [ اُ لا ءِ ک َ ] به معنای آنها.
اسم اشاره نزدیک برای مثنی مذکر: هذانِ و هذَینِ به معنی این دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان گفت که با اضافه کردن الف و نون� و ی و نون کسره دار به هذا درست می گردد همانطور که اسامی مثنی به این روش بوجود می آمدند )
اسم اشاره نزدیک برای مثنی مونث: هاتانِ و هاتینِ به معنی این دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان این گونه تصور کرد که فرق هاتانِ و هاتینِ با هذانِ و هذَینِ در هنگام تلفظ در صدای حرف تا و ذال است که می توان چنین تصور کرد چون ت نشانه ی تأنیث است به جای ذال در مونث آمده است اما در بحث نوشتار در هذانِ و هذَینِ بین حرف اول و دوم الف نوشته نمی شود چون همه هذا را هاذا می خوانند اما برای هاتان و هاتین چنین چیزی مرسوم نیست لذا در نوشتار این الف حتما می آید )
اسم اشاره دور برای مثنی مذکر: ذانِکَ و ذَینِکَ به معنی آن دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان گفت این دو از ذلک بوجود آمده اند به این صورت که با اضافه کردن الف و نون� و ی و نون کسره دار به ذلک درست شده اند همانطور که اسامی مثنی به این روش بوجود می آیند با این تفاوت که این الف و نون� و ی و نون کسره دار به آخر کلمه یعنی بعد از کاف اضافه نمی شوند چون حرف کاف اجازه این کار را نمی دهد لذا بین حرف ذال و کاف قرار می گیرند البته اینجا حرف لام هم در ذلک احساس می کند که باید برود لذا این کار درست را انجام می دهد )
اسم اشاره دور برای مثنی مونث: تانِکَ و تَینِکَ به معنی آن دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان گفت این دو از تلک بوجود آمده اند به این صورت که با اضافه کردن الف و نون� و ی و نون کسره دار به تلک درست شده اند همانطور که اسامی مثنی به این روش بوجود می آیند با این تفاوت که این الف و نون� و ی و نون کسره دار به آخر کلمه یعنی بعد از کاف اضافه نمی شوند چون حرف کاف اجازه این کار را نمی دهد لذا بین حرف ت و کاف قرار می گیرند البته اینجا حرف لام هم در تلک احساس می کند که باید برود لذا این کار درست را انجام می دهد )
خلاصه در� اسامی اشاره چند حرف نقش مهمی بازی می کنند الف، نون، ی ( در الف و نون، و ی و نون کسره دار مربوط به مثنی ) ة یا ت ( مثلاً در هذه، هاتان، تلک و . . ) حرف کاف که در آخر اسامی اشاره دور نقش آفرینی می کند حتی در اسامی اشاره مربوط به مکان مثل هناک و هنالک به معنای آنجا هم حضور فعال دارد )
در ضمن در باب حرف تنبیه باید گفت گاهی اوقات بر سر اسامی اشاره �ها� تنبیه وارد می شود مانند: هذا، هذان، هٰذینِ، هٰذه، هاتانِ، هاتینِ، هٰولاء
که فقط برای اسم های اشاره نزدیک استفاده می شود، اسم های اشاره ای که در آخر خود حرف کاف ندارند. در ترجمه اسامی اشاره ای که ( های تنبیه ) دارند می توان ( ها ) را معنا نکرد و با آن ها همانند اسامی اشاره بدون ( ها ) رفتار کرد و ( ها ) تنها معنی ( هان ) می دهد و مثلاً ( هذا ) می شود: هان این ( دقت، توجه، حواست را جمع کن:این )

این
مالک
دارا

بپرس