شائبه

/SA~ebe/

معنی انگلیسی:
alloy, taint, stain

لغت نامه دهخدا

شائبه. [ ءِ ب َ] ( ع اِ ) قذر. دنس. ج ، شوائب. ( از اقرب الموارد ). چرک. ( مقدمه لغت میر سید شریف جرجانی ). || آمیختگی. ( آنندراج ). آمیزش. ( منتهی الارب ). || آمیزش چیز بد در چیز بهتر. ( غیاث ). آلودگی. ( منتهی الارب ). || عیب. ( از اقرب الموارد ). || حادثه دوران. ( لغت نامه مقامات حریری ). هول. ( اقرب الموارد ). و رجوع به شائب و شایبه شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ( اسم ) مونث شایب . ۲ - ( اسم ) عیب وصمت . ۳ - شک گمان جمع : شوایب ( شوائب ) .
قذر دنس

فرهنگ عمید

۱. عیب.
۲. آلودگی، آمیختگی.
۳. شک و گمان.

جدول کلمات

شک و گمان

پیشنهاد کاربران

شائبه:
١. بدی، کم و کاستی
۲. آلودگی، آمیختگی
۳. گمان، دودلی، تردید
راحت ترین معنی استفاده از کلمه شائبه،
ناخالص است که متضاد آن
بی شائبه، می شود خالص
سلام علیکم
در ادامه مطلب فوق در خصوص معنا و مفهوم واژه "شائبه" ذکر این نکته لازم است که:
برخی اوقات در نوشتارها یا سخنرانی ها عده ای از تعبیر "بی شائبه" استفاده می کنند، مانند: "با تقدیر از زحمات و الطاف بی شائبه شما مردم شریف"
...
[مشاهده متن کامل]

و آری دراینجا ترکیب: "بی شائبه" یعنی: عاری از هرگونه آلودگی و عیب و نقص.
و بعبارت روان تر یعنی: "خالصانه".
پس در نتیجه، "بی شائبه = خالصانه.

سلام علیکم
واژه "شائبه" اسم فاعل "شَوب" بمعنای: آلوده، آمیخته و آمیزه است، و باز در مفهوم: شک و شبهه می باشد، و ریشه در وحی کلام الهی دارد، آنجاکه می فرماید: "ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْها لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ. " ( ۶۷/صافّات ) یعنی: سپس بر روى آن ( درخت زقّوم ) ، مخلوطى از آب جوشان و سوزنده براى آنان خواهد بود.
...
[مشاهده متن کامل]

تردید داشتن به چیزی که باعث شائب طرف متقابل شود.
هم خانواده ها:
شَائِبَة [از ریشه ی شوب]: واحد ( الشَّوَائِب ) عیب، نقص، اشکال، ایراد، ناخالصی.
شَوْب [از ریشه ی شوب]: ( مصدر ) ، آنچه که با چیز دیگرى آمیخته شود.
مَشُوب [از ریشه ی شوب]: درهم آمیخته، مخلوط، آلوده، معیوب.
به شک اندازنده درباره وجود چیزی
بی شائبه : بدون آلودگی و نقص ، با خلوص و صداقت ، پاک ، صادق
به شک اندازنده درباره وجود چیزی، و به مجاز ، عیب و بدی یا نقص در چیزی، بی شائبه : بدون آلودگی و با خلوص و صداقت، پاک ، خالص
نباید دیگران به من وشما شائه کنند یعنی چه
عیب
نقص
شک
به شک اندازنده درباره ی وجود چیزی، مجازا عیب یا نقص درچیزی
عیب و بدی و نقص در چیزی
شک و گمان
عیب
نقصی
شک
تردید
گمان
شک و تردید و گمان
ناپاکی , الودگی , کثافت , تیره کردن , کدر کردن , لکه دار کردن، شبهه ناک، شک وتردید، عیب ، نقص ، اشکال ، ایراد ، شائبه ، ناخالصی
شک و گمان
ریاکار، دورو، دورودورنگ
شک و تردید

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس