صت

لغت نامه دهخدا

صت. [ ص َت ت ] ( ع مص ) بهم واکوفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). راندن به قهر یا بدست زدن و کوفتن. || سخت بانگ کردن. || تهمت کردن کسی را بداهیة یا بسخن. || ( اِ ) گروه مردم. و منه الحدیث : قاموا صتین ؛ ای جماعتین ، و یروی صتیین. || بانگ سخت. ( منتهی الارب ).

صت. [ ص ِت ت ] ( ع ص ، اِ ) ضدو ناهمتا. || گروه مردم. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

ضد و ناهمتا

پیشنهاد کاربران

در فرهنگ لغت ها ( لغتنامه ها ) برای نشان دادن صوت، کلمه ی"صوت" را می نویسند یا از علامت اختصاری "صت" استفاده می کنند. اما صوت در ادبیات برای بیان حالات روحی و درونی چون شادی، تعجب، درد، افسوس و مانند آن ها از کلماتی همچون به، وه، آه، آوخ و جزء آن ها استفاده می شود که به آن صوت یا شبه جمله می گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن در بعضی از لغتنامه ها برای نشان دادن شبه جمله از علامت اختصاری "شب جم" استفاده می شود.

بپرس