commando

/kəˈmænˌdoʊ//kəˈmɑːndəʊ/

معنی: تکاور
معانی دیگر: (در اصل) یگان نیروهای بوئر در افریقای جنوبی، عملیات یا تک این نیروها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: commandoes, commandos
(1) تعریف: a small, specially trained military unit used for surprise assaults on enemy-held territory.

(2) تعریف: a member of such a unit.

جمله های نمونه

1. The commando force joined up with the airborne troops near the captured bridge.
[ترجمه گوگل]نیروهای کماندویی در نزدیکی پل تصرف شده به نیروهای هوابرد ملحق شدند
[ترجمه ترگمان]نیروی کماندویی به نیروهای هوابرد نزدیک پل تسخیر شده نیز ملحق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The commando blackened his face with charcoal.
[ترجمه گوگل]کماندو صورتش را با زغال سیاه کرد
[ترجمه ترگمان]The صورتش را با زغال سیاه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hostages were freed in the commando raid.
[ترجمه گوگل]گروگان ها در حمله کماندویی آزاد شدند
[ترجمه ترگمان]گروگان ها در یورش کماندوها آزاد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The way this raid was organised, the commando landing, and street battles make this a classic of fighting raids.
[ترجمه گوگل]نحوه سازماندهی این حمله، فرود کماندویی و نبردهای خیابانی این حمله را به کلاسیک حملات جنگی تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]شیوه ای که این یورش سازماندهی شده بود، فرود آمدن کماندو، و نبرده ای خیابانی این جنگ را به صورت یک نمونه کلاسیک از حملات جنگی تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The commando had been planning a car bomb attack in Seville during its April fair.
[ترجمه گوگل]این کماندو در جریان نمایشگاه آوریل خود قصد حمله با خودروی بمب گذاری شده در سویا را داشت
[ترجمه ترگمان]این کماندو در حال برنامه ریزی برای حمله به یک خودرو بمب گذاری شده در سو یل در طی نمایشگاه آوریل خود بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their busy day-to-day activities at the Commando Training Centre would not allow them time to get to know the locals.
[ترجمه گوگل]مشغله های روزمره آنها در مرکز آموزش تکاور به آنها فرصت نمی داد تا با مردم محلی آشنا شوند
[ترجمه ترگمان]فعالیت های روزانه آن ها در مرکز آموزش Commando به آن ها زمان برای شناختن افراد محلی را نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Yet the commando captain shook off the discomfort of this experience and went on to reach his objective.
[ترجمه گوگل]با این حال کاپیتان کماندویی ناراحتی این تجربه را از بین برد و به هدف خود رسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، فرمانده کماندویی، ناراحتی این تجربه را از دست داد و برای رسیدن به هدف خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The commando chief Rosemary lost interest in leading desperate missions.
[ترجمه گوگل]فرمانده کماندو رزماری علاقه خود را به رهبری ماموریت های ناامید از دست داد
[ترجمه ترگمان]فرمانده commando رز ماری علاقه ای به ماموریت های نا امیدی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In a commando unit you will have a very active time.
[ترجمه گوگل]در یک واحد کماندویی زمان بسیار فعالی خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]در واحد کماندویی، زمان بسیار فعالی خواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All Navy SEALs begin their commando careers on the beach and in the waters at the base.
[ترجمه گوگل]همه نیروهای نیروی دریایی کار کماندویی خود را در ساحل و در آب در پایگاه آغاز می کنند
[ترجمه ترگمان]تمام نیروی دریایی SEAL مشاغل کماندویی خود را در ساحل و در آب های این پایگاه آغاز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I recognised Officers from the Commando units around the village.
[ترجمه گوگل]افسران واحدهای تکاور در اطراف روستا را شناختم
[ترجمه ترگمان]من ماموران واحد کماندویی را در اطراف دهکده شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You will then be ready to join a commando unit.
[ترجمه گوگل]سپس برای پیوستن به یک واحد کماندویی آماده خواهید بود
[ترجمه ترگمان]اونوقت برای ملحق شدن به یه تیم ضربت آماده میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He led a commando raid in the desert.
[ترجمه گوگل]او یک حمله کماندویی را در بیابان رهبری کرد
[ترجمه ترگمان] یه commando تو صحرا پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Proof of Life features one of the coolest commando rescue capers in recent cinema.
[ترجمه گوگل]Proof of Life یکی از جالب‌ترین کپرهای نجات کماندویی سینمای اخیر را به نمایش می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]اثبات زندگی یکی از the عملیات نجات کماندویی در سینمای اخیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A commando unit, wearing black jerseys, gloves and skull-caps, armed with bazookas, marched past.
[ترجمه گوگل]یک واحد کماندویی با پیراهن های مشکی، دستکش و کلاهک جمجمه ای، مسلح به بازوکا، از کنار آن عبور کرد
[ترجمه ترگمان]یک واحد کماندویی، که پیراهن سیاه، دستکش و caps سیاه پوشیده بود، با bazookas مسلح از کنارش گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکاور (اسم)
commando, ranger, single foot

انگلیسی به انگلیسی

• soldier trained to make surprise attacks; group of these soldiers
commandos are soldiers who have been specially trained to carry out raids.

پیشنهاد کاربران

This term refers to not wearing any underwear. It is often used to describe someone who is not wearing any undergarments, particularly in situations where it may be unexpected or unconventional.
این اصطلاح به نپوشیدن لباس زیر اشاره دارد. اغلب برای توصیف کسی که لباس زیر نمی پوشد استفاده می شود، به ویژه در شرایطی که ممکن است غیرمنتظره یا غیر متعارف باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

For example, “I forgot to do laundry, so I had to go commando today. ”
In a conversation about fashion, someone might say, “I love wearing skirts, especially when I can go commando. ”
A person discussing their preferences might say, “I feel more free and comfortable when I go commando. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-not-wearing-underwear/
A group of soldiers making quick attacks
اگه دوست داشتید لایک کنید🌌💎
commando ( علوم نظامی )
واژه مصوب: تکاور
تعریف: سرباز یا افسر یا درجه‏داری که پس از پذیرفته شدن در آزمایش ورودی، آموزش خاصی را برابر برنامۀ تفصیلی با موفقیت بگذراند؛ این دورۀ آموزشی شامل نقشه‏خوانی، کار با قطب‏نما، اطلاعات رزمی، ارتباط و مخابرات، زنده ماندن در شرایط سخت، گریز و فرار، تخریب و جنگ مین و عملیات در جنگل و کوهستان و دریاست
...
[مشاهده متن کامل]

Commando:کماندو، نوعی فرمانده خاص
Commander:فرمانده
Command: فرمان دادن
برای یادسپاری بهتر کلمات بهتر است از کلمات مشابه ( خصوصا اشنا ) در ساخت یک جمله استفاده کرد:
The commander command the commando to fire
فرمانده به کماندو دستور شلیک می دهد.
در اصل کلمه فارسی هست.
قوتمندان. قوه مندان. درفارسی دری قومندان.

بپرس