پیشنهادهای ak (١,٤٣٢)
نوعی مار هست
خر خون
یک فایلی را از حافظه فراخوانی کردن و روی صفحه ظاهر کردن
ورشکست شدن
=sequester ذخیره سازی کربن
سفر طولانی و سخت
ورشکسته
پیشرفت
به اندازه
تصویب یک پیشنهاد
سریع
احاطه شدن
Mountain pockets ناحیه کوهستانی
محدوده ، دامنه
حفره مثلاً حفره هایی از هوا Air pocket in the seeds
نقطه ای که در آن چیزی شروع می شود مثلاً بی حوصلگی I low boredom threshold:I do feel bored easily I high boredom threshold:I do not feel bored easily
در چشم انداز چیزی، در معرض
Museum of fine art and their public موزه هنرهای زیبا و بازدیدکنندگان آنها
جای تنگ و شلوغ
یک نوع پرنده هست.
تعدیل نیرو
سیاست تعدیل نیرو
عنوان کردن ، گفتن
جدا شده. مثلا منطقه ای از جنگل جدا شده.
دوره شیفت کاری
حرکت محوری = axial movement
از بین رفتن آب
سطح کیفیت یا استاندارد، سطح توقع
دیوار حمل
در مهندسی عمران صَندوقهٔ هوا[۱] یا کِیسون ( Caisson ) گونه ای سازه نگهدارنده و ضدآب است[۲] که برای مثال در پی زیر پی پایه پل، برای ساخت سد بتنی یا تع ...
فوت مربع، متر مربع
یک مجموعه کسب و کار A business cluster is a geographic concentration of interconnected businesses, suppliers, and associated institutions in a parti ...
Carbon sequestration به روند ذخیره کربن موجود در هوا در خاک و گیاهان گفته می شود. این روند با ذخیرهٔ کربن از هوا باعث می شود که از میزان گازِ گلخانه ...
انسان بزرگ و مهم
در نظر
آغاز کردن
ناشناخته، گمنام An unheralded scientist
تاریخی
آدم برجسته
تاییدیه نظارتی
قرار گرفتن در یک موقعیت به صورت غیر قابل پیش بینی و یکدفعه
خوشه گل در انتهای ساقه
نوشتن روی کاغذ Commit to paper
جلوه، نمود، شکل Negative light به شکل منفی
چیزی که نیاز به زمان و تلاش دارد.
واژه یابی
خواندن سطحی بدون تفکر انتقادی
به سختی عبور کردن و گذر کردن.
رهگیری کردن، دنبال و تعقیب کردن مثلا کشتی
= personal interest
دیدگاه گسترده
produce something, especially when pressured or challenged "he keeps coming up with all kinds of lame excuses" تولید کردن یا تعریف کردن چیزی که چالشی ...
اصطلاح at bay معمولا با فعل های keep و hold استفاده می شود. این اصطلاح یعنی چیزی خطرناک را در فاصله ای مناسب قرار دادن. یا مجبور باشید که با چیزی خطر ...
از روی دل خوشی و بدون استرس و فشار، کاری را انجام دادن .
دوره کارآموزی
جلوگیری کردن
استقرار مجدد
پیشرفت
هوش مصنوعی تجسمی
در دسترس نبودن. not close enough to be touched or picked up by someone
دستمان را برای سوت زدن شبیه به فنجان کردن. form ( one's hand or hands ) into the curved shape of a cup "‘Hey!’ Dad shouted, with his hands cupped a ...
معتبر
کمک مالی
چند over the past few millennia در طول چند هزار سال گذشته
تلو تلو خوردن، نامنظم، شطرنجی
گارد ریل کنار خیابان ها
ماده نگه دارنده
آب انبار، ذخیره
در امان بودن از چیزی یا کسی
در حالت جمع، به معنی امکانات، تسهیلات می باشد.
به چالش کشیدن سن
میل به Drive to play میل به بازی
به معنای ( تر، بیشتر ) می باشد. Sara is tall but Akram us still taller سارا قد بلند هست ولی اکرم قد بلندتر هست.
کاوش کردن، جستجو کردن To prospect for gold
جلوگیری کردن با کمک ترس
به کارگیری
دور انداختن
رویکرد مدولار هیبریدی در معماری به معنای استفاده از ترکیبی از عناصر مدولار و ساختمان های دائمی در طراحی و ساخت ساختمان ها است. این رویکرد با هدف ایجا ...
عقب ماندن از کسی یا چیزی
اساسی، همه جانبه، فراگیر
سرانجام، نتیجه
دلیل قانع کننده
عکس های استوک ( عکاسی استوک ) عکس های حرفه ای از مکان های عمومی، نشانه ها، طبیعت، حوادث و یا افرادی است که خریداری شده اند و به صورت Royalty - free ( ...
تعادل شکننده که هر لحظه احتمال خراب شدن آن وجود دارد.
صنعت هتل داری
آرزو کردن
مخلوطی از
راه اندازی
نخستین، اولین
کشتی بادبانی باریک و تندرو
محرک
مجموعه مقالات
قسمت اصلی و درون میوه
برافروختن و تقویت کردن ( یک نوع سیاست فروش در بازار )
مغایرت داشتن
دقیق تر A more nuance understanding درک دقیق تر
محافل اجتماعی
نوعی موش
اشکال فنی
جستجو کردن
نظرات شما
آگاه تر
مرکز توجه بودن an occasion when something receives a very large amount of public attention
نبرد با آرایش نظامی
دچار رکود اقتصادی شدن
شنونده، حسابرس
احیا ردن مجدد محیط زیست
سوار بر اسب یا هر چیز دیگری
صنعت بینایی مثل لنز
مجدانه، با تلاش زیاد A studious effort
نشان دادن When listening to our favourite songs, our body betrays all the symptoms of emotional arousal
قسمت، بخش، زمینه As these two regions have long been linked with the experience of pleasure
دسته، گروه، طبقه، سطح
نیروگاه
دستکاری کردن
باشکوه
انحصار مطلق مثلا برای یک شرکت
نوسانات شدید
کم کم ، ذره ذره
گران قیمت، گران
بلند و رسا صحبت کردن
از نظر اقتصادی دچار رکود شدن.
نمایشی
ابله، نادان
کاملا
دانشکده
قفل، مانع
تخریب شدن
سمندر زیرزمینی
شروع یک سفر با کشتی
به نمایش گذاشتن
تعریف بیان، شرح، توضیح
یک شخص یا شغل یا شرکتی که افراد دیگر را استخدام می کند. a person, business, firm, etc, that employs workers.
سرمایه گذاری بزرگ
تفریح
زمان مشخصی
با ارزش بیشتری
به صورت خلاصه
عامل پیشرفت
کاهش پیدا کردن
قفلی که ترکیبی از اعداد و حروف هسن.
مجمع
سفارش داده شده توسط
در طول زمان برای نشان دادن گذشته به حال Down to centuries
تفاهم
ردیاب
بعید
نیروگاه
اذیت شدن به وسیله چیزی
بالا یا پایین شدن هواپیما یا کشتی
چهار گوشه جهان ( شمال حنوب شرق غرب ) همه جای جهان
چیدمان
نباید غافل بشیم
دانشمند، اهل فضل و هنر
باران های سیل آسا
مقدار زیادی Avalanche of letters مقدار زیادی از نامه ها
در شرف اتفاق افتادن مثلا طوفان یا دردسر
بنا به درخواست یا دستور . When it is ordered or desired; through conscious volition. The actor could cry on command
شجاع مقابله کردن، روبرو شدن با
وسوسه کننده، مجذوب کننده
باعث اتقاق بدی شدن مثلا مرگ
شدت. مثلا شدت باد
شیک، جذاب، خوب
شرکت برق
اسلحه
اسلحه
یاد، خاطره
شخصی که آرزو داره که زمین داشته باشه
به سوابق تاریخی در باب نوسانات آب و هوایی در بازه زمانی کوتاه اشاره دارد. Proxy Climate Record refers to the historical records that provide valuab ...
بهاری که بارش باران در آن زیاد است.
عجیب و غریب، غیرعادی
زیر نظر، تحت تاثیر yet humanity has been at the mercy of climate change.
بازسازی، شبیه سازی
نوسانات اقلیمی یا آب و هوایی
شیشه فلوت یا شیشه شناور یا شیشه تخت و ورقه ای
بدون هیچ وسیله یا کمکی مثلا تلسکوپ به چیزی نگاه کردن
بدون عیب، عالی، کامل
کارخانه آزمایشی
بر حسب تصادف، به صورت کاملا اتفاقی
شبیه یکسان، یک جور
قرار گرفته
تکان دادن
ساعت زمانی، ساعت هایی که زمان را نشان می دهد.
گسترده شده Spanning the heaven در آسمان گسترده شده.
روزمره گی
گوش ندادن یا توجه نکردن به کسی یا چیزی
برآورده کردن نیاز یا خواسته
هزینه خالی کردن بار از کشتی The ex - vessel value is the value of the fish at the point at which it has been unloaded from the vessel. In the UK, th ...
مساله یا مشکلی که غیرقابل حل باقی مانده است. remain unresolved "the success of the Green movement has left that rather uncomfortable question hangin ...
ظهور بشر
پشتوانه محکم و قوی
وضعیت، موقعیت
مکان دقیق، موقعیت جغرافیایی
پیشاهنگ
مدفوع
حیواناتی که می شود پرورش داد مثلا مرغ یا دام Battery farm محل پرورش حیواناتی مثلا مرغ یا دام مثلا مرغداری
بهره برداری کردن، استفاده کردن
هزینه گزاف و کمرشکن
نهضت
افتخاری
شیوع بیماری
وقوع، رویداد، شیوع بیماری
برانگیخته کردن
کاهش
انسان
انجام وظیفه
مبلغ زیاد که یکجا میدن مثلا پول بازنشستگی
دچار تغییر شدن
همراه با
کاری که همیشه در حال حرکت و مسافرت هست. A mobile worker is anyone with no fixed workplace, working from different locations away from their base of ...
تعامل دوباره با کسی داشتن
خطوط ریلی راه آهن
شرکت حمل و نقل
ایجاد کردن
اصطکاک، اختلاف نظر
گشایش
مسلما، یقینا
تغییرات و بهینه سازی Tweaking performance بهینه سازی عملکرد
شنای آزاد
جرم، جوانه، منشا
منطقه معتدله
به مرحله بلوغ رسیدن
لعاب
عکس، تصویر ، تصور
مناطق بکر و دست نخورده
برنامه های غیر عملی و غیرواقعی
بامبول درآوردن
بدون سرنشین
کم کاری کردن
فارغ از آنکه
مایه دلخوشی و شادی
دلجویی، تسکین
رنگ قهوه ای مایل به زرد
شکوفایی صنعتی
گروه، هیئت
در گردش قرار دادن چیزی مثلا پول
متضاد، کاملا مخالف
شخص، انسان
طبقه، رده، صنف
دانشمند
گروه
دانشمندی، علم A man of letter مردی عالم
اثر جاویدان و ماندنی
تفاوت جزیی
معیوب، خراب
پول خزانه ملی که با مالیات و چیزهای دیگر تامین می شود.
پایان پذیری
رشته تحصیلی
راحت، مناسب
شغل، فعالیت، سرگرمی
بازنشسته افتخاری
تامین مواد یا نیرو
منظم
صرف نظر از اینکه
بیش از حد، زیاد
نرم و شکل پذیر
زیر زمین، پی ساختمان
سر تیتر خبرها
آموزش
مدت زمانی که صرف انجام کاری می شود.
ترسیم کردن
ور رفتن
کافی بودن کفایت داشتن، مناسب بودن
نکته اصلی
شور و شعف و امید
جلوگیری کردن ، منع کردن
مدرسه بومیان
در نزدیکی ساحل
محله
داوطلبانه گفتن یا عرضه کردن
کار سخت و دشوار
جمعیت
تابلو
شرکت، بنگاه
تجارت
حق رای دادن
تثبیت شده، ثابت شده
بحرانی ، وخیم
نقش داشتن در چیزی
نرخ، قیمت، بها
رفتن به محلی، سر زدن به جایی
کاستن، کم کردن
زمینه، جنبه، حوزه
ارسال
مولکول های باردار
کلا
هوای گرفته و دلگیر
در شرف اتفاقی بودن مثلا طوفان یا دردسر
زودرنج، زودخشم
جان سالم به در بردن، در امان بودن
پایدار بودن، جاودان بودن، ماندگار بودن
عقب مانده
در به در دنبال چیزی گشتن
دشوار ، سخت
قابل دفاع، قابل قبول
نفوذ، سرشناس
زیرسازی
مهم
مخالف، ضد
قلمرو
بسیار زیاد
کاملا پوشاندن جیزی
توده ای از جلبک ها و خزه ها
مدفوع
کوشش یا کار بی فایده
دوباره روی متن کار کردن
با توجه به
It further states در ادامه بیان می کند.
بی آلایش، ساده
پیشرانه یا موتور
شتاب
زیاده روی
کارشناس آموزش
دامداری و کشاورزی صنعتی
روز بیکاری
مثلا اثر انگشت یا صدا برای باز کردن قفل گوشی
در معرض
خروجی
موفق، پیروز، کامیاب
برای انسان تسلیم ناپذیر برای اشیا سفت و محکم و خم نشدنی
بی وقفه
پرکاربردترین
یارانه
به صورت ناگهانی زیاد شدن
فضای خالی، حفره
به داخل آب برگشتن
مهندس نقشه کشی
دوره رکود
رکود
موارد احتمالی
شرایط ، وضع، جو
مظاهر
تعداد چرخش در دقیقه
بدون در
نیمه خودآگاه
جهت گیری به یک طرف
تحسین کردن
Detract from دور کردن از
برنامه اصلاح نژاد
مخلوط شدن چیزی با چیز دیگر
سنباده
مهم و اساسی
Flavor معنی چاشنی می دهد نه favor
۱. اثیر ۲. اتر در شیمی ۳. اتر در ارز دیجیتال
چندین ، فراوان
گیرنده مثلا گیرنده چشایی Taste bud
قطع کردن یک فعالیت به خاطر کمبود بودجه
پشتکار
محرک
داشتن Ringing the tropics داشتن مناطق استوایی
گرفتن و کشتن حیوانات برای مصارف خوراکی انسان ها
گسترش یافتن spread
گردشگاه بزرگ برای خرید
مشکل غیرمنتظره، گرفتاری
نقطه ضعف، راه گریز
گردش مالی سالانه
Subduction vs abduction
Abduction vs subduction
از اولی به دومی
پارچه هایی که بعد از شستن، آب نمی رند و کوچک نمیشن.
New created تازه ساخته شده
قضیه اینه
دوباره
سه معنی دارد: ۱. به تاخیر انداختن ۲. علاقه و انگیزه کسی را برلی انجام کاری گرفتن ۳. حواس و تمرکز کسی را پرت کردن
ماشین اتوماتیک
Airlock درهای شیشه ای که جلوی مغازه ها هست و با نزدیک یا دور شدن به آن، باز و بسته می شود.
همسفر
نامرئی شدن
سریع
خاکت کردم در کشتی
غیرقابل کنترل
بر علیه کسی پاپوش درست کردن
نبض بازار تو دست کسی بودن
من خیلی غافلگیر و سورپرایز شدم.
Run a plate پیدا کردن یک پلاک ماشین
To bid farewell خداحافظی کردن
جرات داشتن
برو کنار
در متن پلیسی یعنی اشاره و سرنخ
شکست خوردن
بازی های حذفی
بازی گرگم به هوا
من چیکاره هستم
Put hair up موهای خود را بستن
حالت معلق
Get turn around گم شدن
تزریق دوز اول واکسن
سوزن یا آمپول زدن.
هم رای، متفق القول.
فقط یک ثانیه زمان میبره یعنی اینکه خیلی زود انجامش میدم.
خیلی باهوش
ماهرانه، عالی، خیلی خوب He play a mean game if chess او ماهرانه شطرنج بازی می کند
ورزشکار
پزشک
گوشی را به دست کسی دادن.
داشتم I was about to call you داشتم بهت زنگ میزدم
چشمان براق و درخشان
ضعیف کردن مثلا چشم
جسارت، پررویی، بی شرمی دل و جرات
کلاه سر کسی گذاشتن.
بازیگوشی کردن.
تمدید گواهینامه.
منظوری نداشتم.
داری تیکه میندازی؟
خوشمزه
خوشمزه
حواسم به توئه
حواست به منه؟
چیزی که توضیح دادنش خیلی نیاز به حرف زدن داره و کار سختیه.
لبخند زورکی
یک فرایند ناخوشایند و رنجه آور.
برخلاف میل باطنی
قلدری کردن
میدان تیراندازی
در زبان عامیانه یعنی آدم خوشحال.
آدم خوشحال
در زبان عامیانه یعنی آدم خوشحال.
دو هفته، چهارده روز
حقوق کافی و مناسب.
کم حرف
مهمانی
آماده شدن برای یک شرایط خطرناک.
از شدت چیزی کم شدن
پارچه کشباف
وضو یا غسل
کم کم کاهش یافتن و کم شدن.
ماشین رو استارت زدن و روشن کردن.
عاطل و باطل بودن.
عاطل و باطل بودن.
با چیزی بازی کردن و وررفتن مخصوصا انگشتان دست.
همان معنی nothing much رو می دهد به معنی کار خاصی و برنامه خاصی ندارم .
کسی را با یک روش وحشیانه کشتن.
غصه خوردن
غصه نخور، نگران نباش
متاخر
۱. بلند صدا، دما و غیره ۲. اتفاقی یه چیزی یا کسی رو پیدا کردن ۳. رسیدن به جایی
در تماس و ارتباط بودن.
من رو تنها بذار.
من رو تنها بذار.
من رو تنها بذار.
من رو تنها بذار.
دیدی بهت گفتم.
پایین آوردن قیمت
نظر در مورد یک شخص یا چیز.
ترک کردن با عجله
نظر اجمالی انداختن
به درک، برام مهم نیست.
آروم باش
آروم باش
عقب افتاده back taxes مالیات عقب افتاده
تلفن زدن.
بینی سربالا
تنومند
ته ریش
پرپشت
صبر کردن.
تکون نخور، جوم نخور.
کر کری خواندن
من زیر سرم بودم.
از پا در آوردن کسی یا چیزی.
به قطع یقین.
با اطمینان توانستن گفتن.
ضبط کردن از طریق فیلم یا عکس.
چون ، زیرا
به شدت A bine dry well یک چاه کاملا خشک
کسی که همیشه از دست دیگران ناراحت است و آماده دعوا است.
کسی که عقده ای هست.
کم کم وابستگی خود را به چیزی کم کردن مثلاً شیر یا یک ماده خطرناک.
دوباره به هم وصل کردن مثلاً در ظرف سس را دوباره در خود ظرف سس گذاشتن.
جدا کردن مثلاً در ظرف سس را از خود سس جدا کردن.
دوشاخه رو به برق زدن.
گوش من سنگینه ( مشکل شنوایی دارم )
هوس چیزی رو کردن مثلاً ساندویچ.
سنگا رو باهم وا کردن، سوء تفاهم ها رو برطرف کردن، هم حرف زدن.
یکی از معادل های fucking است. bloody angry خیلی عصبانی
یکی از معادل های fucking است. blooming angry خیلی عصبانی
منظور جهنم hell است.
در انیمیشن soul یعنی یک جهان قبل یا بعد.
یک مقدار چاق
چیزی را تحت کنترل گرفتن.
به یک نفر سر زدن.
به مسائل غیر ضروری و مهم پرداختن.
بین دوراهی قرار گرفتن و قادر به تصمیم گیری نبودن.
نگران نباش
نگران نباش
کشتی دزدان دریایی.
به صورت گروهی به جایی رفتن برای نشان دادن اعتراض بر علیه چیزی.
یعنی اینکه بوی بدی می دهی مثل بوی خوک.
خیلی زیاد کار کردن و عرق ریختن
در حال پخش برنامه لایو به صورت زنده می باشد.
بیشتر در انتهای نامه ها نشانه های تشکر کردن می باشد.
کسی یا چیزی که فایده و عملکرد مهمی در یک عملیات دارد با اینکه کار کوچکی را انجام می دهد مثل کار یک چرخ دنده کوچک در یک قطعه که بسیار مهم و حیاتی می ب ...
آب برگردانده شده از دهان به داخل لیوان یا بطری.
فیلم برداری یک فرآیند طولانی در زمان کوتاه و برعکس slow motion است.
اول شما بفرمایید ( تعارف در درب ورودی منزل )
بیشتر مواقع در آخر گفتگوها می آید و به معنی این که دیگه چه خبر می باشد.
دورهمی خودمانی
مخ کسی را با پر حرفی خوردن.
به کسی بگویید که یک مکانی را ترک کند.
کلمه عامیانه برای پول است.
کلمه عامیانه برای پول است.
پول خرد و سکه است.
ما با هم قهریم.
قهر بودن
برخلاف trendy است یعنی کسی که از مد روز پیروی نمی کند.
اعتماد به نفس داشتن. به خودت افتخار کن.
افتخار منه که اینجایید
شانسی که افراد غیرحرفه ای به دست می آورند.
خوش به حالم
چیزی که برای انسان شانس می آورد.
خوش به حالت
سالم و سلامت
هوا خیلی بارانی
چند دقیقه ای همین دور و بر باش.
همین دور و بر باش، جایی نرو.
ناصادق، فریبکار
دسته نهنگ ها
وال کشنده
شلوارک و مایو مردانه
از عهده اش برمیام.
تعدادی جغد. این لغت جمع کلم owl است.
تعدادی قورباغه. این لغت جمع کلمه tortoise است.
جمع گربه است.
خیلی خیلی خسته
کار مهم تری برای انجام دادن، داشتن.
دو معنی دارد: ۱. هله و هوله مانند چیپس و شکلات و غیره ۲. اشتیاق زیاد به خوردن چیزی
مهم
مهم
مهم
رویدادی رو غلو کردن و بزرگ کردن.
تابوت که مجلل تر از coffin است.
در نقش صفت برای انسان، معنی باحال را می دهد. fun Sara یعنی سارا باحال
فی البداهه کاری را انجام دادند مثلاً سخنرانی .
بدریخت .
هرزه.
یک نوع فحش است به معنی لاشی .
از زمانی که
مور مور شدن
ذهن ناآرام
معنی خیلی رو هم داره dead interesting خیلی جذابه
در مورد گوشی یعنی شارژ نداشتن.
بی حس و کرخ شدن. مثلا دستم بی حس و کرخ شده.
talk to you later= catch to you later
فعلا خداحافظ، بعدا می بینمت talk to you later= catch to you later
آدمت می کنم
مراقب رفتارت باش
خیلی خودت رو تحویل میگیری.
خوش تیپ و جذاب
جذاب و خوش تیپ
فریب دادن
against my lips با لب هام.
استفاده کردن سوء استفاده کردن
مخفی نگه داشتن چیزی
کامل Do not close the door all the way در رو کامل نبند.
در رو نیمه باز بذار.
در رو نیمه باز بذار
بس کن، چرت نگو
فازت چیه
یعنی باید بین کار و زندگی تعادل ایجاد کرد و همان حدی که با جدیت کار می کنید با جدیت به بازی و رفاه بپردازید.
ازتون سپاسگزارم.
معنی دیگر آن یعنی از کسی سپاسگزار بودن و به کسی دین داشتن است.
خیلی زیاد. با عرض پوزش I owe you big time یعنی من خیلی ازت سپاسگزارم.
به عقب برگشتن و دوباره چیزی را درست کردن.
آزمون مهارت
وقتی صحبت چیزی بشه یا وقتی نوبت چیزی بشه و بعد از اون یا اسم یا فعل به علاوه ing می آید.
کسی که موجب خوشحالی مخصوصاً در شرایط سخت می شود.
گل نرگس
گل سوسن
گل داوودی
او با من موافق نیست.
اگر بعدش اسم بیاید به صورت ساده می آید. I feel like an apple اگر بعدش فعل بیاید به صورت ing دار می آید. I feel like drinking coffee
دو معنی دارد: ۱. احساس اینکه شبیه کسی یا چیزی را داشتن. ۲. هوس کردن.
اشتیاق و عطش زیاد برای انجام کاری داشتن.
پیچ
پیچ گوشتی چهارسو
پیچ گوشتی دوسو
آن کاملاً اشتباه و نادرست است.
در زبان عامیانه یعنی یک مرد احمق و آزاردهنده.
دست از غرور و لجبازی بردار.
خودت رو در اولویت اول زندگیت قرار بده و مراقب خودت باش.
بیشتر بار معنایی منفی داره یعنی پیچیده و حل نشدنی.
کسی را به صورت کوتاه و مختصر ملاقات کردن.
make a break stop on public transport توقف کوتاه در وسایل حمل و نقل عمومی
بلند داد زدن.
به کسی تلفن زدن.
جهش به جلو، ناگهانی به جلو پریدن.
مادر، مامان
trail running the sport or activity of running along trails paths through a countryside, mountain, or forest area یک نوع ورزش پیاده روی در دشت و صحرا ...
تا الان چطور پیش رفته؟
کسی که دروغ میگه.
در زبان عامیانه یعنی یک ماشین کوچک و فانتزی است.
کسی یا چیزی که در زمینه خاصی عالی باشه مثلا jenny is savage at chess
یک دوست خوب و وفادار.
رابطه جنسی داشتن. I am not seeing to any body
گروه محافظین
احساس معذب بودن.
رقیق تر کردن با اضافه کردن آب به چیزی.
من به شکم میخابم.
من به پهلو میخابم.
برای انجام کاری هیجان زیادی داشتن.
هیجان زده
با کسی موافق بودن و صحبت او را دوست داشتن و هم نظر بودن.
جذاب و برانگیزاننده چیزی.
تاروخوان، فالگیر
من را بیدار نگه دار
بیدار نگه داشتن کسی
دست از کاری شستن.
منت سرم نذار
هوای خیلی گرم
خاستگاه خرده فرهنگ پرپ به شمال آمریکا برمی گردد. در شمال آمریکا مدارس خصوصی براى قشر مرفه جامعه وجود دارد که به آنها مدارس پرپ یا prepp schools می گو ...
سبک زندگی ایموئی معمولاً کلیشه های مختلفی داره، مثلاً تمام ایموها دپرس هستن، لباس تمام مشکی می پوشن و خودشونو تیغ میزنن.
یک نوع استایل است که افراد در آن لباسهای مشکی که نشان مرگ است می پوشند.
یک نوع استایل است که افراد لباس های ورزشی و برند مانند نایک یا آدیداس می پوشند.
اصلا هم اینطور نیست.
فرار کردن
با اختلاف
برام دعا کن.
چیزی را کاملا درک کردن و فهمیدن.
چیزی را کاملا فهمیدن.
باشدت و قاطعانه
خارج کردن یک فردی از جایی با خشونت.
تحت تسلط یک شرایط ناخوشایند بودن.
بخش سزارین بیمارستان
عمل سزارین
کما وارد شده
وضع، وضعیت bad way در وضعیت بد.
هجوم حشرات به یک منطقه مثلاً ملخ ها .
ماجراجو
موفقیت بزرگ
اعصاب خودت رو آروم کنی.
درست کردن یا ساختن با مهارت و استادی.
پررکنق و شکوفا شدن.
پاکسازی و تمیز کردن.
از زیر خاک کندن و چیزی در آوردن.
بازیگوشی کردن بچه ها.
فرزندی را تحت حضانت و سرپرستی خود قرار دادن.
حضانت و تحت سرپرستی مثلاً یک فرزند را از پدر مادر اصلی خود به خاطر عدم کفایت جدا کرده و حضانت آن را به پدر مادر دیگری که لایق هستند، می دهند.
اطلاعات محرمانه و سری و مخفیانه.
یک مکانی را با پرواز کردن ترک کردن.
عشق بچه گانه و عشق سطحی و زودگذر.
تقریبا
تقریبا
تقریبا
مجازات اعدام
با تلاش زیاد ادامه بده تا به هدفت برسی.
از فقیر بودن به پولدار شدن رسیدن.
یه چیزی رو واقعا خواستن و برای انجام دادن اون دست به هرکاری زدن.
از ترس فرار کردن.
نیازی به گفتنش نیست و کاملا واضح.
نیازی به گفتنش نیست.
من کاملا درکت می کنم و می فهممت.
من کاملا درکت می کنم و می فهمم.
با عرض پوزش معنی قبلی اشتباه می باشد چون remote نقش صفت را برایchance اجرا می کند و به معنی احتمال خیلی کم می باشد.
مقدار کم مثلا remote chance یعنی احتمال کم.
این واژه در اینستاگرام یعنی تعداد فالورها به تعداد زیادی رسیدن.
معنی داشتن مانند have دارد.
بالا و پایین مثلا جاده
فراز و نشیب یا بالا و پایین زندگی
از کسی پذیرایی کردن.
خیلی مفصل از کسی پذیرایی کردن.
تر و تمیز
پی در پی
متشنج
تثبیت شده
یک سگ استرالیایی گله هست.
برای کاری ساخته شدن یا در کاری مهارت و توانایی داشتن.
حرکات ورزشی
برای تاکید چیزی استفاده میشه مثلاً خیلی گرسنه یا خیلی خسته هستم.
عالی، معرکه
دانشکده اعضای علمی دانشکده قدرت ذهنی، استعداد
من فهمیدم، من درکت می کنم.
یک لایه کم از رنگ بر چیزی زدن که آن زیباتر شود.
من خیلی خوشبخت هستم.
دارم سر به سرت میذارم.
از دست دادن انرژی به خاطر خسته شدن
اول صبح
شما رو در صبح می بینم.
نقطه کور که قابل دیدن نباشه.
کسی که یک دفعه به جایی خیره میشه.
به خودشون زحمت نمیدن.
گرفتن چیزی.
چیزی را برای کسی بردن.
تاثیر خیلی زیاد و له کننده
ماشینی که غلتک دارد و آسفالت جاده رو صاف میکنه.
در بازی فوتبال یعنی یک بازیکن فداکاری کند و از زمین خارج می شود تا بازیکن دیگری به زمین وارد شود.
شاخ به شاخ دعوا کردن
لمس کردن
دلخور و ناراحت بودن.
شخصیت کسی رو خرد کردن.
مانند a pain in the ass است.
مانند a pain in the neck است.
مثل خار در چشم است.
رو مخ یا اعصاب آدم رو بهم می ریزه.
داری اذیتم میکنی و رو مخی یا داری مخفیانه به حرفام گوش میدی.
رو مخی
بی خط و خش و صاف مثلا صفحه گوشی
نمایش بی خط و خش و صاف مثلا صفحه گوشی
عادی و نرمال
صفحه نمایش مثلا گوشی
غیرمحتمل، بعید unusual
مسابقه ورزشی مهم
سرشماری
بسیج، وقتی انسان های زیادی برای انجام کاری دور هم جمع می شوند.
واقع گرایانه و عاقلانه بودن.
از یک موقعیتی فهم واقع گرایانه و روشن و صریحی داشتن.
یک پروسه و روند مهم
پیشگام، پیش آهنگ، هر کسی یا چیزی که خط سیر آینده را نشان می دهد.
دوباره روی پای خود ایستادن.
هیچ جوره
وقت کافی و زیادی برای انجام کاری داستن.
وقت نداشتن
وقت کافی برای انجام کاری رو داشتن.
من وقت برای انجام کاری رو ندارم.
وقت آزادت
چیزی در آستین داشتن، نقشه پنهانی داشتن.
شوک زده و سورپرایز شدن.
ثبات قدم داشتن مهمترین عامل در موفقیت است.
پیاده روی به سرعت
ماکارونی پیچ پیچی
برای همیشه تعطیل شدن یه چیزی مثلا رستوران.
چرخیدن در بازار و سرسری نگاه کردن.
فعال و پر از انرژی بودن.
عمیق
خالی
خیلی ضعیف
خیلی روشن
جدی
خیلی قوی
ستادهای انتخاباتی
جا باز کن بشینم، بکش کنار
میشه رد بشم مثلا در سینما
میشه رد بشم
یعنی از یک موقعیتی به عقب برگشتن و راجع به آن با آرامش خوب فکر کردن.
یک فردی زندگی را برای فرد دیگری سخت کند مثلاً مدام به فرد دیگر سرزنش و انتقاد کند.
در یک موقعیت دشوار سخت تلاش میکنه و به راحتی تسلیم نمیشه
یه سر به کسی زدن.
کسی خودش را از چشم کس دیگری دور نگه داشتن و با حرف اضافه on می آید.
کسی که برای یک مدت طولانی دیده نشده است و ریشه در ارتش دارد به معنی مفقودالاثر شدن است و خلاصه کلمه missing in action است.
به تدریج کم شدن
منطقه پرواز ممنوع
اگر since در آخر جمله بیاید یعنی از آن زمان تا حالا.
پایه کشت که از طریق آن بقیه گیاهان را تولید می کنند.
به زور وارد جایی شدن
در مورد انسان سفر کردن و در مورد حیوان گشت و گذار کردن.
بندر اصلی و مهم.
رفع مشکل، برطرف کردن مشکل.
بازگرداندن کسی یا چیزی به جای اولش.
پایین آمدن و برعکس climb up است.
گاز گرفتن و به دندان گرفتن چیزی.
بالابری که یک واگن سطل مانند دارد که افراد داخل آن قرار می گیرند و از سطح زمین به بالا می روند. lift= elevator
بالابری که یک واگن سطل مانند دارد که افراد داخل آن قرار می گیرند و از سطح زمین به بالا می روند.
کابل برق
سیم خاردار
در مقابل
عصای قدرت که از یک رئیس جمهور به رئیس جمهور دیگر می رسد.
عصای قدرت که از یک رئیس جمهور رئیس جمهور دیگر می رسد.
تحت این شرایط
بیماری قلبی
بیماری روانی
بیماری
حال عمومی انسان
از دیوار خاک می ریزه کلی از فلانی صدا درنمیاد
برای ترساندن استفاده میشه، پخ
آدم خجالتی و ترسو
کسی رو زیر بال و پر خودت قرار دادن، کسی رو حمایت کردن.
کسی بدون اینکه معنی چیزی را بداند از چیزی یا کسی، طوطی وار تقلید می کند.
از مد افتاده، منسوخ شده
بسزا و شایسته برای چیزی بودن چون خیلی برای هدفش کار کردن.
صدام گرفته، صدام درنمیاد.
شکلات سفید که خیلی تلخ نیست و برعکس dark chocolate می باشد.
مترادف rolling in money هست. فرد خر پول
one two three say cheese هنگام عکس گرفتن برای لبخند زدن گفته می شود.
ازدحام، شلوغی
اولین حضور هنرمند در جامعه.
عمود، راست، صاف
غذا خوردن.
انتقال انسان ها و امکانات از یک مکان به مکان دیگر.
بزن به چاک.
خیلی سنگین و مترادف با leaden است.
برای من مهم نیست.
حماقت و اشتباه کردم.
انجمنی که در مدرسه یا دانشگاه و غیره هست و در آنجا با همدیگر مباحثه می کنند.
در اتوبوس یعنی خودت رو محکم به دستگیره بگیر.
نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم.
کسی که برای کارهایش تایم بندی می کند و سروقت همه رو انجام می دهد .
توانایی ها و استعداد خودت رو نشون بده .
مجبورم نکن التماس کنم.
ادامه فعالیت
I was out of order من اشتباه کردم.
چیز خیلی گران
خدات تومن قیمتشه
قیمت خیلی گران steep prices قیمت های گزاف
خیلی گران
پول خیلی زیاد
چیز خیلی گرون
چیزی گران است.
آخر هفته ساکتی
ساکت
متوقف و استاپ کردن چیزی
حرف زور نزن
حرف زور گفتن
آدم مشکوک
فوق العاده هست
ممنون که بهم یادآوری کردی.
اوضاع چطوره
چیزی که هم خوبی داره و هم بدی مثلا شهرت بازیگران
اسکورت کردن
یک احساس خوشحالی و خوشنودی داشتن.
برحسب تصادف، اتفاقی
خارج از مسیر اصلی
کیسه هوا در هواپیما
اگر بعد از than اسم بیاید یعنی از، نسبت به. اگر بعد از than فعل بیاید یعنی از آنکه، نسبت به آنکه.
من کاملا موافقم
دقیقا، موافقم
مشتاق و بسیار علاقه مند sugar carving فردی که به شیرینی جات خیلی علاقه دارد
emergency room doctor
یک روز شلوغ و پلوغ که خیلی کار داریم.
کوچک تر کردن
عملی که بر روی چیزی تاثیر می گذارد.
ساعت های بزرگ و کشیده را می گویند
الان برمیگردم پیشتون
صبور باش ، منتظر بمون
یه مقدار خیلی کم پول
مثل برق فروش رفتن چیزی، بازار داغ داشتن برای فروش چیزی
خیلی زود به فروش رفتن چیزی
از دست دادن خونسردی و کنترل بر خود.
رو مخ بودن، رو اعصاب بودن.
دندان لق
نگه دار. من پیاده میشم.
منو تا جایی برسون
عصبانی شدن و کنترل را از دست دادن.
در باغ سبز
تازشم
بری و یه چیزی رو برداری و دوباره برگردی
جعبه لوازم آرایش
date somebody پیر نشون دادن. date something کهنه و قدیمی بودن.
دوست دختر یا دوست پسر. اگر در نقش فعل باشد بدون حرف اضافه می آید ولی اگر در نقش اسم باشد با حرف اضافهwith می آید.
ضربه شمشیر یا گلوله به صورت غیر عمود و کمانه وار و منخرف به چیزی خوردن.
شرکتی که خدمات آب، برق، گاز به مردم ارایه می دهد.
در جایی گیر کردن
پول رسمی کشور
عدسی با زاویه باز
افزایش حجم و وزن بدن
یک چیزی خیلی خوشحال و سوپرایز شدن.
معنی دیگر آن یعنی مقدار زیادی از چیزی مثلاً زمان یا پول و غیره
همه نوعش
خوب کار کردن مثل ساعت که خوب تیک تیک میکنه.
کسی که در سه چیز همزمان با هم مهارت دارد مثلاً فوتبالیستی که هم خوب گل می دهد هم خوب پاس می دهد و هم خوب دفاع می کند.
وقیح و شرم آور
لطفا پاسخ بده
پیچیده و سخت
یک چیزی سخت است و راحت نیست
you don not need to تو لازم نیست
همه چیز دان
متجاوز، متخلف، خطاکار
شغل افتخاری که حقوق نداره
گورتو گم کن
گیرا، جذاب
حتما داری شوخی می کنی
سوتی دادم
I am stumped من هنگ کردم.
شرت کم
دیگه باهات کاری ندارم
با دست یک کاری را انجام دادند و کنترل کردند
خداحافظ
با اختلاف
کناره
نگاه بدون دقت و نگاه بدون توجه
مثل سیبی که از وسط دو نصف کردن و اینقدر شبیه هم بودن.
یک چیزی رو دیگه ادامه ندادن.
تا جایی که به من مربوطه
با کسی گلاویز شدن
یک نوع سس که داخل آن بیسکویت و غیره می زنند و می خورند.
کسی را محکم بغل کردن
من مدام از جایی به جای دیگر می روم.
کم کم بهتر شدن حال یک بیمار
در مورد یک چیزی داری اشتباه می کنی.
یک آبنبات معروف نعنایی است.
یک چیز خوش ترکیب مثلاً یک جایزه خوش ترکیب و زیبا
یک نوع مسابقه رقص که به بهترین رقاص جایزه داده میشود
انسانی که امید به موفقیت نداره
صدایی که به خاطر سریع خواندن یک جمله در انگلیسی ایجاد میشود.
یافتن مثلاً در یک متنی غلط یافتن.
ماکارونی
رنگ بنفش کمرنگ
برای تشویق افراد برای انجام کاری گفته میشه.
داری چرت میگی
مراقب چیزی بودن
ماندن سرقول یا حرف زده شده.
خیلی لاغر و ضعیف شدن معمولا به خاطر بیماری.
دست و رو شستن.
چیزی را شستن مثلاً دست یا دهان
نور روشن
به معنی ریختن هست مثلاً ریختن اشک، خون یا غیره.
زمانت رو کنترل بکنی.
ترک یه چیزی مثل شبکه های اجتماعی
بعد از امتحان استفاده میشه که یعنی انشاالله امتحانت رو خوب میدی.
بعد از دادن امتحان این لغت استفاده میشه که یعنی انشاالله امتحانت رو خوب میدی.
رسیدن یک قطار یا اتوبوس به ایستگاه.
از بیماری ریکاوری و بهبود یافتن.
از چیزی صرف نظر کردن.
دود از سرش بلند شدن و خیلی عصبانی شدن.
داری دیوونم می کنی داری اذیتم می کنی
انگار کسی تو مخ آدم باشه و آدم رو اذیت کنه.
کسی را اذیت کردن.
پذیرش آداب ، رسوم ، عقاید و غیره از آداب و رسوم ، شیوه ها ، عقاید و غیره یک فرد یا جامعه توسط افراد معروف تر مثلا غلبه فرهنگی خانواده جیم کاردین بر ک ...
خودش را به اجتماع معرفی می کند که مثلاً من ترنس ( تراجنسیتی ) هستم.
رحم اجاره ای، کسی که به جای زن نازا از طریق لقاح مصنوعی باردار میشود.
همان blended family است.
همان catfish است یعنی کسی که در شبکه های اجتماعی خودش رو جای کس دیگه میزنه تا بقیه مردم رو گول بزنه یا جذبشون کنه.
در یک موقعیت ناشناخته بودن که عموما خطرناک است.
یک فعالیت جدید را به راحتی و به آسانی انجام دادن.
ازدواج کردن.
ازدواج کردن
ازدواج کردن
وسیله آشپزخانه که با آن مثلاً تخم مرغ را هم میزنند.
کشش گرانشی زمین
به وضوح توضیح دادن.
انسان ها به خصوص خانم ها که خیلی جذاب باشند.
معاینه و چک کردن کسی یا چیزی.
تایید و تصدیق گرفتن از کسی یا با کسی هماهنگ شدن.
ترسیدن
چیز داغون و به دردنخور
ترسناک
هیکلم خوب شد.
دور دوم انتخابات
مناظره تلویزیونی
از طریق تلویزیون پخش کردن.
حضور مردم مثلا در انتخابات
روز انتخابات که همان polling day می باشد.
روز انتخابات که همانelection day می باشد.
شعبه اخذ رای
مبارزه انتخاباتی
مثلاً در انتخابات شرکت کردن.
پر کردن یا شیر کردن کسی برای انجام کاری.
باید اشتباهتو بپذیری.
پرش نکنید، شیرش نکنید.
وصل شدن مثلاً آب یا گاز یا برق که قطع بود وصل شده. The electricity is back on
گیر کردن مثلا در آسانسور.
در خاموشی فرو رفتن مثلا به خاطر قطعی برق.
برق اضطراری
Power outage has spreading and the city has gone black در اینجا یعنی قطعی برق ادامه داره و شهر در تاریکی قرار گرفته.
قطعی برق power outage
قطعی برق
خفه شو
خفه شو
خفه شو
you take my breath away تصاحب کردن
خیلی خوشحال بودن.
افتادن از چیزی
I took a fall at the park من در پارک افتادم.
مچ بند طبی
ترس از دست دادن یک رویداد
حس فشن بودن و انتخاب خوب لباس و غیره.
حس ضعیف
حس قوی
قبل از اینکه من به دنیا بیام
قبل از اینکه تو به دنیا بیایی
یک بازی که توپ را میندازی و دیگری آن را می گیرد
آتش گرفتن
مچ کسی را گرفتن
آب ها از آسیاب افتادن.
کسی را قال گذاشتن.
مغزم را ترکاند مثلا زیبایی اش مغزم رو ترکوند.
مثلا باد برگ را از این رو به آن رو کرد. آب ها از آسیاب افتادن.
ضررش به خودت میرسه
گند زدن.
چطور دلت اومد چطور تونستی
در حالت غیر رسمی مخفف کلمهbrilliant می باشد.
خیلی گران
فیس و افاده ای
You are better off برات بهتره که
He is my age او هم سن من هست.
مگه سر گردنه هست
کار آنها ساخته است.
به بدهکاری ختم شدن.
یک سری محاسبات انجام دادن.
زودتر اجرایی کردن. We should fast tract this project ما باید زودتر این پروژه رو اجرایی کنیم.
یک ایده بکر I think we have come up with a winner.
گاه گاهی
گاه گاهی
گاه گاهی
غذا تو گلوم پرید.
به خواب رفتن عضلات بدن مانند دست و پا
چشمم می پره و هی پلک میزنه.
کوبیده شدن مثلاً دستم به چهارچوب در کوبیده شد
چارچوب در
انگشت پا به چیزی کوبیده شدن.
فهمیدن.
آتیش داری؟ منظور برای روشن کردن سیگار است.
صدا گرفتن به دلایل مختلف مانند سرماخوردگی و غیره
مقدار زیاد
do not take this the wrong way یه وقت سوء تفاهم نشه.
it is no use crying گریه کردن فایده ای نداره.
فهمیدن، درک کردن
کنار اومدن با چیزی.
کسی را عصبانی کردن.
چیزهایی که باعث میشه یک فرد کاری را انجام بده و تشبیه شده به ساعت که تیک تیک می کنه و کار میکنه.
ردیف هایی که تراکتور در زمین ایجاد می کند برای کشت محصولات.
علوفه خشک شده
غذای حیوانات، علوفه
دستگاه ای که علوفه های خشک شده را بسته بندی میکند.
الگوی فرهنگی، نماد فرهنگی
کسی را خلاص کردن
دختر مامانی
خمیر بادام که برای تزیین کیک استفاده میشود.
نقش کسی را بازی کردن.
هیجان خیلی زیاد
جاذبه و احساس عاشقانه بین دو طرف
دوست داشتن they fancy each other آن ها همدیگر را دوست دارند.
صحنه فیلمبرداری
برنده جایزه
پخش زنده
اینجا میخوری یا بیرون میبری
رزرو بودن. مثلاً نمیتونی روی این میز بشینی چون این میز قبلاً رزرو شده.
آبنبات دارای دسته چوبی که همان popsicle است.
همان cupcake هست.
خودت رو سرزنش نکن.
تور و گشت زدن در دور و اطراف.
مشتاق hugry for music مشتاق به موسیقی
آدم ریاکار
شکلک و ادا درآوردن
گل به خودی زدن و به علایق خودت صدمه زدن.
چند دقیقه
زوج، زن و شوهر، تعداد کم
زیر قول زدن.
در جا زدن
در جا زدن
مغرور کردن
روی ابرها بودن
خیلی خوشحال بودن
ریلکس کن
قدر کسی یا چیزی را ندانستن.
دور انداختن
به من دخلی نداره
i m torn من مردد هستم.
خیلی ناراحت هستید.
بعد از مدتی کاری را متوقف کردن چون مورد پسند نمی باشد.
تسلیم شدن.
خم شده زیر فشارها و مشکلات.
خودت را در یک شرایط نامناسب و ناخواسته می بینی.
دیگه بسه، تمومش کن.
من تسلیمم.
شروع یک کار.
بدون درد
به دیگران ملحق شدن و به آنها کمک کردند مثلاً در برگزاری جشن.
کسی که فکر میکند دیگران در حق او ناحقی کردند و نسبت به دیگران کینه ورزی میکند.
احتیاط کن
ساکت باش
کار آسان مثل آب خوردن.
انسان دارای چشم کوچک سوزن دارای سوراخ کوچک
سوزن در انگشت رفتن
من سوزن نخ می کنم.
از ترس به خود لرزیدن.
ترسیدن
ترسیده
اعلی الحضرت
do not be absurd مسخره بازی درنیار
اصلا امکان نداره
we are rooting for you ما همه از شما حمایت می کنیم
خوشحالم که اینجام
هر طور خودت صلاح میدونی
crack someone up کسی رو خندوندن
با ما همراه باش
بهانه الکی نیار
خدا حفظت کنه.
میخای از زیر زبونم بکشی.
کسی را شیر کردن یا شجاعت انجام کاری را به کسی دادن.
dare somebody to do something کسی را شیر کردن یا شجاعت انجام کاری را به کسی دادن.
منزه بودن از چیزی، به دور بودن از چیزی All men are nice and above bribery از رشوه گرفتن به دور هستند.
منو منتظر نذاریا، منو نکاریا.
پیش داوری کردن.
اشک ریختن.
لوله فاضلاب
تا به حدی که Air pollusion has increased to the extent that people travel to countryside
تو دردسر بزرگی افتادم.
به حرفم می رسی
حمل بر خودستایی نباشه.
در محاوره معنای سلام می دهد.
منجر شدن
بیا ببینم چند مرده حلاجی.
پای کسی رو وسط چیزی کشیدن
تسلیم چیزی شدن
تسلیم چیزی شدن
لاتاری
حرفت رو پس بگیر
زمان خیلی زود میگذره.
من گرمایی ام
اصلا جواب نمیده، فراموشش کن.
نزن تو حرفم و حرفم رو قطع نکن.
بین حرف کس دیگری حرف زدن.
It is a perfect fit خیلی مناسبه و فیته. مثلا لباسم خیلی بهم فیته .
I m in a hurry من عجله دارم
پوزش می طلبم.
تلاشت رو بکن
به خودت بیا
You scared me to death منو حسابی ترسوندی
اعصاب ندارم.
از چمن من برو بیرون.
at face value عقلشون در چشمشونه
آنها عقلشون در چشمشونه.
You are so sick تو خیلی خفنی
Let it rock out بذار بترکونه
خودتو گرم بپوشون.
بینی ام گرفته است یا بینی ام کیپ است.
where are you شما کجا هستید
سکوت مطلق
خودم بهش رسیدگی می کنم.
If you are cut for it اگه از لحاظ توانمندی آماده باشی؟
گفتنش آسون تر از انجامشه.
هر جور راحتی.
تمومش کن.
بیا یه نگاهی به این بندازیم.
پشت سرت رو نگاه کن.
کسی که در حال یادگیری اسکی است.
بعدا می بینمت
من را تحت تاثیر قرار داد.
جماع کردن.
در هوا پرواز کردن.
پشت صحنه های خنده دار واقعی یک فیلم.
جشن پایان فیلمبرداری یک فیلم.
در سریال فرندز یک نوع دسر است.
۱. وقتی کسی کار آزاردهنده ای را انجام می دهد و شما از او می خواهیدکه تمام کند. میشه بس کنی؟ ۲. وقتی کسی کاری رو انجام می دهد و شما از او می خواهید که ...
موقع تعجب و سورپرایز شدن به کار میره.
مهمونی که اکثر شرکت کننده هاش آقا هستن.
مهمانی یا سور دادن.
کسی را به جایی راه ندادن.
بفهم داری چی میگی
با حرکت دست یا سر به کسی اشاره کردن که به سمت من بیا.
متوجه شدم.
پس نه پس ( پ نه پ )
تقریبا، یه جورایی
آیا کارت رو انجام دادی و یا اینکه حالت چطوره. در اکثر فیلم ها برای مخ زنی استفاده می شود.
زادگاه، وطن
حواست باشه
حواست باشه
حواست باشه
suck on somebody/something درگیر کسی یا چیزی بودن.
اوضاع و احوال چطوره
قطع و وصل شدن صدا در تلفن.
بریم سراغش
مزاحمتم، تو دست و پاتم.
کتاب را بازکردن و خوندن .
حرفمو نپیچون
ماشین زده
گوشی رو برداشتن
I m sick of you من از دستت خسته شدم.
آخر چیزی بودن یا خوب یا بد.
I got myself into a biscuit خودم رو تو دردسر انداختم.
شوخی می کنی، جدی نمیگی.
غیرقابل اعتماد
دیگه شورشو درآوردی
ما اینیم دیگه.
تلاش بیهوده کردن.
به اشتباه کسی رو سرزنش کردن.
با صدا شکستن چیزی.
جور شدن
جور شدن، عجین شدن.
stop throwing shade at him دست از ضایع کردنش بردار
شیطنت بچگی کردن.
خوراکی که از مواد اولیه اساسی و خوب درست می شود.
خوردنی هایی که از مغازه می خریم نه اینکه در خونه درست کرده باشیم
روحیه رو باختن
تپل مپلی
کوتوله موتوله
معقول
بدون سابقه
ارایه کردن
دعوت کردن
to make of sb/sth نظر و عقیده کسی را خواستن.
منو میهن بلاکچین جستجو برای متوسط استخراج فارم ماینینگ ؛ مزرعه استخراج ارز دیجیتال اشکان اسماعیل زاده22 بهمن 1397 - 19:03017, 209 زمان مطالعه 4 دقیقه ...
معنای دقیق این واژه از زبان انگلیسی استخراج می باشد. بنابراین می توان گفت که mining عملیاتی است برای استخراج ارزهای رمزنگاری و این استخراج از طریق ضب ...
در ذهن من
مثل خوره چیزی در ذهن انسان بودن
در حالت تبریک گفتن به کار می رود. you are on fire
مجرد are you happy or msrried
برو گمشو
دندانه های زیپ
به سرعت جایی را ترک کردن مخصوصا از طریق رانندگی.
چوب لای چرخ گذاشتن.
برکنار شده، عزل شده.
با چیز تیز فرو کردن، سیخونک زدن.
از یک مکانی به مکان دیگر رفتن.
یک گفت و گو و مباحثه ای داشتن.
برنده، پیروز میدان
to walk someome through someghing کسی را در جریان چیزی گذاشتن.
نابود کردن یک ساختمان به صورت کامل.
فردی که خوب نیست.
اگر بعد از آن صفت یا قید بیاید یعنی خیلی awfully sorry خیلی متاسفم
بدعت گذاری
فرشته از بهشت طرد شده.
یک نوع خاصی از احساس رو داشتن مثلا geneous hearted
شوخیت گرفته
یک نوع خوراکی است.
بسته به لحن گفتن طرف معنای متفاوت مثبت و منفی پیدا می کند. در حالت مثبت خوش به حال تو و در حالت منفی حسادت نمایان است چرا تو و من نه.
یک نوع ماشین است.
در عامیانه یعنی آمدن.
جای ته سیگار جیبی
خرید سراسیمه چیزی به خاطر احتمال افزایش قیمت ها در آینده.
خود را برای چیزی آماده کردن.
دوری کردن.
من پروئید هستم.
من پروئید هستم.
عکس یا تصویر
بگذریم، بی خیال.
زن فاحشه و کسی که با سیلی به طرف مقابل ضربه میزند.
شما بزرگتر هستید شما اول بفرمایید و در تعارف استفاده می شود
در نقش فعل تصور کردن.
در نقش فعل موافق بودن.
من موافقم.
انسانی که قادر به تصمیم گیری نیست.
یک بازی با یک توپ کوچک نرم انجام می شود .
دست زدن و تشویق کردن.
کم کم گرسنه شدن
در نقش فعل یعنی سوتی دادن.
وقتی یک موقعیتی سخت و غیرقابل تحمل میشه.
با خود صادق بودن
ماهی و چیپس
دلال شرط بند
در فوتبال ضربه با شیب بلند.
در مسابقه جلو افتادن.
در نقش فعل یعنی مدیریت کردن.
اگه خدا بخاد
این اصطلاح دو معنی دارد. ۱. بر احساس خودت غلبه کن و اینقدر احساساتی نباش. ۲. از کسی میخاید که لباس مرتب بپوشه.
یک گام اساسی
your welcome خواهش می کنم
وقتی یک عادت خوبی داشتید ولی به خاطر عواملی آن عادت را به صورت ناگهانی ترک می کنید مثلاً نوشیدنی الکلی می نوشیدید و در یک مهمانی یک دفعه نوشیدید و تر ...
کارات با حرفات نمیخونه
مثلاً در زمانهای شروع پرواز هواپیما یا نشستن هواپیما بر زمین, میز پذیرایی در هواپیما را به جای اول خود برگرداندند.
مشکلی نیست اگه
با یک دست چند هندوانه برداشتن.
ضایعات پلاستیکی
تنش
جایی را دور زدن.
متوقف کردن.
یک نوع بازی کامپیوتری است
dig up some dirt گذشته یک نفر رو کنکاو کردن برای اینکه وضعیت الان فرد رو خراب کنند .
همه چیز درست میشه.
شواهد و مدارک چیزی را نشان دادن مثلاً دوست ما مدت طولانی است که به تلفن های ما جواب نمیدهد.
در عمق وجود
برنامه تلویزیونی که به برندگان آن جایزه میدهند.
یعنی یک موضوعی برای کسی اصلا مهم نیست.
روزنامه نگاری که با گرفتن رشوه مطلبی را چاپ میکند.
try somebody on یعنی با کسی بدرفتاری کردن.
در موضوع خاصی مهارت کسب کردن.
یک مقدار کم از نوشیدنی خوردن.
شور و اشتیاق داشتن.
to understand completely the meaning or importance of something: I had to read the letter twice before I could take it all in معنا و اهمیت یک چیز را ...
وقتی انسان یک وسیله نقلیه را کنترل میکند.
برای کاری بسیار زیاد تلاش کردند.
وقت را هدر دادن و خیلی آرام کار کردن.
خدای جذابیت
خود را سرزنش کردن.
یه چیزی را سریع و ناگهانی از کسی گرفتن.
حالت گیجی
کلمه بی ادبانه و عامیانه اینکه برام مهم نیست.
اهمیتی نمیدم
وای، عجب. برای نشان دادن تعجب است. why, it is him
تقصیر من بود.
چت کردن با دوست.
به چه چیزی پیله کردن.
کسی که حالش خوب نیست و رنگش پریده است.
مواظب خودت باش.
صبور بودن
خیلی خسته بودن
علم غیب داشتن
تیر دروازه ای که از دروازه بان دور است.
در بازی فوتبال یعنی توپ را به چنگ گرفتن.
کسی را منتظر نگه داشتن
This room is tip. Tidy up اتاق کثیف هست. مرتب کن tip یعنی اشغال و کثیف
از توی قوری در فنجان چای ریختن.
به درد و رنج و بدبختی خاتمه دادند
دیوار حمال
قهوه با یخ کم
کاری را بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن انجام دادن.
وقت خالی برای نوبت گرفتن دکتر.
خطر از بیخ گوشم گذشت.
به موفقیت رسیدن
لذت بردن
به نوبت
احساس خیلی زیاد و ناگهانی
چیزی که باعث خوشحالی انسان می شود.
I can dig it. من متوجه هستم.
از رفتار و کردار کسی کاملا آگاه بودند و آن را زیر نظر داشتن.
به صورت ناگهانی ناپدید شدن
هر آن
بسیار هیجان زده شدن
تشکر کردن.
برنامه های روزانه
صحبتت رو قبول دارم
سخت نگرفتن
دوست جدید پیدا کردن
دست خودم نبود.
وارونگی هوا
اجازه سیگار کشیدن نداریم
خانه ای که در آن اجازه نگه داشتن حیوانات خانگی را نداریم.
در زبان محاوره گفتن می باشد.
اعصاب خودت رو خرد نکن و آروم باش.
هر چیزی میتونه مفید باشه
یه چیز غیرممکن را خواستن.
I am snapped. کنترلم رو از دست دادم.
داغون بودن.
باران شدید آمدن.
ناخواسته باردار شدن.
فرزند ناخواسته به دنیا آمده.
جق زدن.
جق زدن
نه مشکلی نیست بفرمایید.
پاکت نامه که روش نویسنده و گیرنده و آدرس و تمبر می باشد.
از دیدن همه قسمت های یک فیلم عقب افتادن.
نوعی ماشین است.
قضیه را به فال نیک گرفتن.
go off the telephone تمام کردن و قطع کردن تلفن.
هتل بدون اتاق خالی.
حسش نیست.
دو معنی دارد ۱ - کیفی ۲ - مقدار زیاد
I wiil pass on that. Thank you. دوست ندارم. ممنونم.
shoot the show در فیلم نقش اجرا کردن
اغلب فرهنگ ها معادل فارسی، پاپیولیسم را �مردم باوری� معنی کرده اند که در نگاه نخست به نظر می رسد حاوی معنایی مثبت، مثل مردمسالاری است اما پاپیولیسم و ...
زمان یا مکان کافی برای ریکاور شدن.
مکانی را ترک کردن.
حبس تعلیقی یعنی اینکه اگر فردی برای اولین بار جرمی را انجام دهد دادگاه برای آن فرد حبس تعلیقی حکم می کند یعنی اینکه به آن شخص می گوید شما آزاد هستید ...
دیوار شکن یا سد که برای جلوگیری از سیل میسازند.
چپاندن و فرو کردن با فشار.
متعلق به کشور خاصی بودن.
see to somethimg مطمعن شدن.
انتشار اطلاعات شخصی به صورت عمدی یا غیرعمدی به همگان.
خیلی نزدیک به یک وضعیت خطرناک بودند.
راجع به چیزی هیجان زیادی داشتم.
اگه با پوزخند همراه باشه به معنی آره جون عمت میشه.
whopping بسیار بزرگ
با کسی منصفانه برخورد کردن.
در زندگی واقعی بودن نه در عکس و تصویر.
هشدارهای اضطراری یک هواپیما یا کشتی که با خطر روبرو شده است.
nmber رقم. اعداد. آمار. بالغ شدن و رسیدن به عددی نه به جنسیت و بلوغ. he had my number او آمار من رو داره و خبر داره من چی می کنم.
حرکت ۳۶۰ درجه با اسکیت.
وسوسه و تحریک کردن.
مخاط بینی برابر با کلمه booger
تفنگی که سریال نداره و دولت اون رو نمی تونه پیگیری کنه.
mass market تولید کننده خمیر دندان معمولی niche market تولید کننده خمیردندان برای دندان های حساس.
هیجان داشتن برای اتفاقات آینده.
معنی مخالف هم نظر بودن را هم میده.
آرایش جنگی.
سرویس های حمل و نقل اینترنتی مثل اسنپ
be set on something کاری را انجام دادن.
سقوط یک شهر یا کشور.
پر شدن یا تکمیل کردن.
انتخابات نهایی.
انسانی که مدام به گردش و تفریح در طبیعت میره.
فرسایش کوه ها.
slitty eyed چشم های کوچک مثلا چینی ها
جنبش . حرکت انقلابی.
سخت شکست دادن.
سوزن رفتن در بدن.
روز خوبی داشتن.
پز دادن.
پرس دوم غذا.
دوباره آویزان کردن.
برای رسیدن به هر موفقیتی باید سختی های هم تحمل کرد.
خسته شدن.
اصلا خسته نیستم.
نوار ابزار در کامپیوتر.
کنار گذاشتن و پس انداز کردن.
پخش کردن مجدد کارت های بازی
بیان کردن خودمان.
نگاه کردن از سر تا پای کسی به خاطر اینکه خیلی جذاب هست.
درست همین حالا only just
history in the making= making history
زیادی تعریف و چاپلوسی کردن gassing up
بر روی چیزی شرط بستن و تمام دار و ندار خود را گذاشتند
سرانجام، به تدریج
بدم نمیا.
عالی excellent
بی دلیل شاد
سینه زن
خوشتیپ بودن
it is not really my thing اهلش نیستم.
تو همونی هستی که من میخام.
guilty conscience
سر کار گذاشتن کسی.
نوعی گردنبند
بسیار خوشحال در عامیانه.
Walk or travel at a leisurely pace
کم رنگ . کم نور
یه چیزی را با پا محکم شکستن .
در مسابقه پیروز شدن.
دخالت نکردن.
رسیدن به مکانی
go along here مستقیم برو
فیلم هایی که خانم ها آن ها رو دوست دارند .
کمر درد داشتن.
برخود یا نگرش بی تفاوت داشتن
بچه دار شدن و یه حرکت به زندگی دادن.
read the book=read the table
if i had a tail, i would wag it برای نشان دادن خوشحالی هست.
خودمون رو به ندیدن زدن.
you got me pegged تو خوب منو شناختی.
to show up for some one از کسی حمابت کردن.
snab in the dark
حدس بر پایه اطلاعات خیلی کم. مانند تیری در تاریکی انداختن.
well well well چشمم روشن
گریه کردن.
تغییر به منظور لذت بردن از فعالیتی.
حق همیشه با مشتری هست.
ثبت نام کردن یا عضو شدن.
چیز خیلی بد و وحشتناک.
برای رفاه دیگران، جان فشانی و ایثار کردن.