low key

/ˈloʊˈkiː//ləʊkiː/

مهار شده، خوددارانه، بی سروصدا، بی کبکبه و دبدبه، ملایم، خفیف، کم شدت، باشدت کم، در مورد صدا دارای صدای گرفته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: low-keyed (adj.)
• : تعریف: low in aggression or intensity; mild.
مترادف: laid-back, mild, quiet, relaxed
متضاد: high-pitched, obtrusive
مشابه: casual, gentle, loose, low-pitched, low-pressure, mellow, modulated, muted, soft, unhurried

- a low-key salesperson
[ترجمه Maziar] یک فروشنده ی ساده
|
[ترجمه گوگل] یک فروشنده کم حرف
[ترجمه ترگمان] یک فروشنده با کلید پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. low-key remarks
اظهارات با لحن ملایم

2. The style of advertisement was both low key, and up-market.
[ترجمه Maziar] سبک تبلیغات، هم معمولی بود هم پر هزینه.
|
[ترجمه گوگل]سبک تبلیغات هم کم‌کلید بود و هم در بازار
[ترجمه ترگمان]سبک تبلیغات هم کلید پایین و هم در بازار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We will try to keep it low key.
[ترجمه ادریس] ما سعی خواهیم کرد آن را بی سر و صدا ( مخفی ) نگه داریم
|
[ترجمه محمدرضا شریفی] سعی میکنیم صدایش را در نیاوریم.
|
[ترجمه گوگل]ما سعی خواهیم کرد آن را پایین نگه داریم
[ترجمه ترگمان]ما سعی خواهیم کرد که آن را پایین نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He prefers khakis and is about as low key and unassuming as they come.
[ترجمه گوگل]او رنگ‌های خاکی را ترجیح می‌دهد و به همان اندازه که می‌آیند کم‌کلید و بی ادعاست
[ترجمه ترگمان]وی لباس نظامی را ترجیح می دهد و به همان اندازه که می آیند، ساده و بی تکلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nightlife is fairly low key, and centres mainly around restaurants and bars, although there is one disco.
[ترجمه Arash] زندگی شبانه نسبتا بی سر و صداست و عمدتا در رستوران ها و بار هاست؛ گرچه یک دیسکو هم هست.
|
[ترجمه گوگل]زندگی شبانه نسبتاً کم اهمیت است و عمدتاً در اطراف رستوران ها و بارها متمرکز است، اگرچه یک دیسکو وجود دارد
[ترجمه ترگمان]nightlife یک کلید نسبتا کم است و به طور عمده در اطراف رستوران ها و میله ها وجود دارد، اگرچه یک دیسکو وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must keep the whole thing in low key no matter what happens.
[ترجمه گوگل]ما باید همه چیز را بدون توجه به اینکه چه اتفاقی می‌افتد، کم‌کم نگه داریم
[ترجمه ترگمان]ما باید همه چیز را در جای خود نگه داریم مهم نیست که چه اتفاقی می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Less fill light is often used for dark, "low key" style portraits with well-defined shadows.
[ترجمه گوگل]نور پرکننده کمتر اغلب برای پرتره‌های تیره و سبک «کم کلید» با سایه‌های کاملاً مشخص استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]نور پر کننده کم تر برای پرتره های سبک \"پایین\" با سایه های تعریف شده به خوبی مشخص استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Keeping the promotion of Chinese language low key would be more effective than high-keyed propaganda.
[ترجمه گوگل]پایین نگه داشتن تبلیغ زبان چینی موثرتر از تبلیغات پرکلید خواهد بود
[ترجمه ترگمان]حفظ نقش کلیدی زبان چینی می تواند موثرتر از تبلیغات با نفوذ بالا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But she very is always humble, very low key, very wisdom.
[ترجمه گوگل]اما او همیشه متواضع، بسیار ضعیف، بسیار خردمند است
[ترجمه ترگمان]اما او بسیار حقیر و بسیار حقیر و بسیار حکمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a low key low - key arrival ina chilly rain and.
[ترجمه گوگل]ورود کم کلید در باران سرد بود و
[ترجمه ترگمان]این یک ورود کلیدی کوتاه و کم نور به باران سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But before the game, Lao Jia maintains the low key: "each is very essential, must spell down. "
[ترجمه گوگل]اما قبل از بازی، لائو جیا این نکته را حفظ می کند: "هر کدام بسیار ضروری است، باید املا شود "
[ترجمه ترگمان]اما جیا Lao، پیش از مسابقه، کلید پایینی را نگه می دارد: \" هر یک از آن ها بسیار ضروری است، باید هجی شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dong Jie and Pan Yueming's affection very low key.
[ترجمه گوگل]محبت دونگ جی و پان یومینگ بسیار کم است
[ترجمه ترگمان]دانگ دانگ و علاقه پن Yueming خیلی پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And, once he had everyone set up with the low key stuff, he unloaded a couple of surprise zingers.
[ترجمه گوگل]و هنگامی که همه را با چیزهای کم کلید آماده کرد، چند زنگ غافلگیرکننده را پیاده کرد
[ترجمه ترگمان]و پس از آن که همه وسایل low را برداشتند، یکی دو نفر از آن ها را با حیرت بار دیگر خالی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Knowledge about the harmful consequences of smoking could be maintained in a low key manner through the school curriculum.
[ترجمه گوگل]دانش در مورد پیامدهای مضر سیگار را می توان از طریق برنامه درسی مدرسه به شیوه ای کم کلید حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]دانش در مورد پیامدهای مضر سیگار می تواند به روش بسیار مهمی از طریق برنامه درسی مدارس حفظ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] نورپردازی مایه تاریک - نور کم - مایه تیره / نور کم در صحنه - نورپردازی سایه روشن - نور اصلی ضعیف - کنتراست زیاد - فورم نیمه تاریک - سایه روشن - تیره - مایه - تکنیک برتری سایه بر نور در صحنه - مایه - تیره

انگلیسی به انگلیسی

• not obvious, restrained, reserved, not remarkable
something that is low-key is not obvious or intense.

پیشنهاد کاربران

یه جورایی
مخالفش high key
این اصطلاح به فارسی معادل همان �چراغ خاموش� است. یواشکی و بدون سروصدا کاری کردن.
The term "low key" is often used to describe something that is done or expressed in a subtle, restrained, or understated manner. It can refer to a person's behavior, attitude, or the way they present themselves.
...
[مشاهده متن کامل]
When something is done "low key, " it means it is kept quiet, not drawing much attention or fanfare. It can also convey a sense of simplicity, casualness, or a lack of intensity or drama. For example, "Let's have a low key get - together at my place" suggests a relaxed and informal gathering without extravagant arrangements or a large crowd. In contemporary slang, "low key" can also be used to express a genuine opinion or feeling on a subject, as in "I low key love that song, " meaning you secretly or quietly really enjoy it.

یواشکی
مثال :
i kinda lowkey like him
adjective ( also lowkey )
simple and not attracting attention
صفت/ ساده و بی کبکبه و دبدبه، معمولی
The wedding was a low - key affair, with fewer than 30 people attending.
The army has played a low - key role, distributing food and opening up blocked transport links.
...
[مشاهده متن کامل]

Off - screen, she is lowkey and friendly.
We've been going out for a while but we're trying to keep it very lowkey.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/low-key
سوسکی
بی سروصدا
جمع و جور
انجام کاری بدون توی بوق و کرنا کردن
۱ - ساده، بی تکلف simple , easygoing , modest
بدون جلب توجه not very noticeable
جمع و جور، محدود، On a small scale , of low intensity , restrained
۲ - یواشکی secretly

• ما این اصطلاح رو برای بیان افکار، خواسته ها و تمایلاتمون بکار میبریم. وقتی میخوایم یواشکی نظر و فکر واقعی و قلبیمون رو ابراز کنیم. اونی که تو دلمون میگذره فارغ از هر نتیجه ای که داشته باشن
...
[مشاهده متن کامل]

I lowkey want to have 7 kids

نامحسوس
Low key place
مکان ساده
Low - key reply
جواب سادە و قابل فهم
ساکت
زیرپوستی
با شدت کم، بی سرو صدا، آرام، در مورد صدا : صدای گرفته
در این جمله
We can keep it lowkey
یعنی میتونیم آنرا بین خودمون مخفی نگه داریم

بصورت مخفی ، اصطلاح چراغ خاموش
تن و رنگمایه ی کمرنگ
خفیف ، آرام
She low key looks like natalie portman
چراغ خاموش
به ترتیب کاربرد معنایی:
۱. پیش پا افتاده، کم اهمیت، قابل اغماض
۲. نامحسوس، یواشکی، بی سر و صدا، در چشم نبودن، بدون جلب توجه
۳. خودداری، به رو نیاوردن
۴. بی شیله پیله، جمع و جور
بی سر و صدا
آرام و بدون هیجان
آرامش بخش
خونسرد ، آرام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس